eitaa logo
نیَّت
1.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
63 فایل
﴾﷽﴿ توان انسان به عیار نیت، همت، توکل و اعتماد او به خداست. تمرین کنیم نیت های پاک را و تجربه کنیم بهترین لذت عالم را #دغدغه‌های‌پاک #نیتهای‌خالص #شنبه‌های_ام‌البنینی #تربیت_مربی تبلیغ و تبادل نداریم @jamondeh135 https://eitaa.com/niyat135
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نیَّت
بسم الله النور #سفره_خانم_ام_البنین #هفته_147 #باذن_الله 📍 غرب تهران شهرستان شهریار روبروی امامزاد
عزیزان کارت سفره مجدد صادر شده شماره کارت برای نذورات سفره ام البنین تغییر کرده
5892101619232685
💳 فرزاد سلامت بخش
فرش ۹ متری هستش ۱۲۰۰ شونه تراکم ۳۶۰۰ گل برجسته نو اهدا کردند مبلغ ۱۵ میلیون تومان اگر عزیزی میخره ممنون میشم پیام بده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در جریان پویش بزرگ‌ترین مزایده‌‌ی جبهه مقاومت کلید خورد؛ انگشتر سیدحسن نصرالله و یادگاری حاج قاسم به مزایده گذاشته می‌شود خانواده جانباز مدافع حرم: انگشتری که متعلق به سیدحسن نصرالله بود و با واسطه به همسرم هدیه شده بود. در روز میلاد حضرت زینب(سلام الله) یک توگردنی به ما هدیه شد که قبل‌تر از طرف حاج قاسم به حرم حضرت اهدا شده بود که به خانواده مدافعان حرم اهدا کنند. دو یادگاری گرانبها از دو شهید به مزایده گذاشته شده است و برای شرکت در مزایده به آیدی @shahidhamid110 پیام بدهید. 🔻لینک کانال رسمی جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجی نصیری ( اسماعیل حلب ) 🔰لینک کانال ایتا https://eitaa.com/esmaeilhalab64 🔰لینک کانال ایتا مجموعه خاطرات و روایت https://eitaa.com/Esmaeilhalab64R_K
  📚خاک‌های نرم کوشک ✍نویسنده: سعید عاکف 💚داستان چهل و ششم : حکم اعدام قسمت پنجم 🌹راوی : سرکار خانم سبک خیز آن روز باز تظاهرات شده بود. می‌گفتند : مردم حسابی جلو مامورهای شاه دراومدن . عبدالحسین هم ، توی تظاهرات بود . ظهر شد، نیامد . تا شب هم خبری نشد . دیگر زیاد حرص و جوش نداشتم . حتی زندان رفتنش ، برایم طبیعی شده بود . شب ، همان طلبه‌ها آمدند خانه . خاطرجمع شدم که باز گرفتنش . یکیشان پرسید : توی خونه سیمان دارین ؟ گفتم : آره . جاش را نشان دادم . یک کیسه سیمان آوردند ، اعلامیه‌های جدیدِ امام را ، که تو خانه ی ما بود ، با رساله گذاشتند زیر پله‌ها . رویش را هم با دقت سیمان کردند . کارشان که تمام شد ، بهم گفتند : نوارها و اون چند تا کتاب هم ، با شما . ببرید پیش همون همسایه‌تون ، که اون دفعه برده بودین . صبح زود ، همه را ریختم توی یک ساک و رفتم دم خانه‌شان . به زنش گفتم : آقای برونسی رو دوباره گرفتن . جور خاصی گفت : خب ؟! به ساک اشاره کردم . گفتم : نوار و کتابه ، میخوام دوباره زحمت بکشین و این جا قایمشون کنید . مِن و مِنّی کرد . گفت : حاج خانم راستش من دیگه جرات نمیکنم . یک آن ماتم برد . زود ادامه داد : یعنی شوهزم نیست و منم اجازه ی این کارو ندارم . زیاد معطل نشدم . خداحافظی کردم و برگشتم خانه . مانده بودم چکارشان کنم . آخرش گفتم : توکل بر خدا . همین جا قایمشون میکنم ، عبدالحسین که دیگه عشق شهادت داره ، اگه اینا رو پیدا کردن ، اون به آرزوش میرسه . چند تا قالی داشتیم . بعضی از نوارها را گذاشتم لای یکی شان . چند تایی از نوارها حساس بودند . سرِ یکی از متکاها را باز کردم . نوارها را گذاشتم لای پنبه ها و سر متکاها را دوباره دوختم . کتابها را هم بردم زیر زمین . گداشتمشون توی چراغ خوراک پزی و توی یک قابلمه . حالا ، منتظر آمدن ساواکی ها بودم . تو اتاق نشستم . حسن و مهدی و حسین و دختر کوچکم را دور خودم جمع کردم . یکهو سر و کله ی نحسشان پیدا شد . از در و دیوار ریختند توی خانه . ادامه دارد .... @niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
475.9K
جهاد ادامه دارد
سلام واحد ازمتری ۳۳ م به بالا واحد ۶۱ متر طبقه اول تک واحدی اسانسور و انباری دارد پارکینگ ندارد سال ساخت۸۲ .متری ۳۳ م مکان شهریار خیابان انقلاب میدان امام کوچه مسجد حاج حسن @jamondeh135