eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
2.9هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
515 ویدیو
23 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 السّلام عَلیکَ یا اَبَا الْقاسِمِ یا رَسُولَ اللهِ یا اِمامَ الرَّحْمَهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللهِ وَ قَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ. آرزو دارم شوم سوی مدینه رهسپار تا بگیرم همچو جان قبر نبی را درکنار دست امیدم رسد چون بر ضریح اطهرش سر نهم در خاک پایش با دو چشم اشکبار با گنه بر آن شفیع المذنبین وارد شوم بی گنه آیم برون با بخشش پروردگار 🔸لحظات آخر عمر پیامبر حضرت گاهی به هوش می اید و گاهی از هوش میرود. همه نگران مضطرب دارن حال حضرت را پیگیری می کنند. آقا رسول اللّه صلی الله علیه و آله صدا زد: همه از اتاق و حجره بیرون برند، به ام سلمه فرمود: دم در اتاق بایست، نگذار کسی وارد اتاق بشه. ▪️صدا زد: یا علی نزدیک من بیا، می خوام با تو خدا حافظی کنم، آخه وقت وداع شده، بعد دست میوه دلش، نور دیده اش زهرا علیها السلام را گرفت به سینه اش چسباند، دست برادرش علی علیه السلام را گرفت، همینطور توی صورت علی و زهرا علیهما السلام نگاه می کرد و قطرات اشک از چشمهای مبارکش می ریخت، می خواست حرف بزنه، بعض راه گلویش را می‌گرفت و نمی توانست صحبت کند. صدای گریه اهل بیت بلند شد...😭 علی علیه السلام سر پیغمبرُ تو دامنش گذاشت، آخه لحظه های آخر عمر پیغمبرِ هست. ▪️بی بی فاطمه علیها السلام صدا زد؛ یا رسول اللّه با گریه ات دلم را پاره پاره کردی، جگرم را سوزاندی، سینه پر حسرتم را آتش زدی، پیغمبر بی بی را به سینه اش چسباند و روی فاطمه علیها السلام را هی می بوسید و هی گریه می کرد... 😭 امام حسن و امام حسین علیهما السلام را توی بغلش گرفت و صدای الوداع الوداع، و گریه و خروش و شیون الوداع از زمین و آسمان بلند بود[1] ای دل بیا که موسم آه فغان رسید یعنی عزای خاتم پیغمبران رسید واحسرتا که حضرت زهرا یتیم شد از ماتم پدرلبش به نیمه جان رسید 👇 ▪️اینجا وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها روی بدن پدرش افتاده بود وا ابتاه می گفت کسی بی حرمتی نمی کرد همه با احترام ادب بی بی رو از روی بدن مبارک رسول الله برداشتند تسلیت گفتند: تسلی دادند. یه سر بریم کربلا، من بمیرم برای آن دختری که عصر عاشورا خواست از بدن باباش حسین خدا حافظی کنه، خودش را انداخت روی بدن پاره پاره باباش حسین علیه السلام، آمد صورت پدرش راببوسه دید باباش سر در بدن ندارد اما این جا نه تنها ادب نکردند بلکه با تازیانه دختر رو از روی بدن پدر برداشتند.[2]... 😭 حسین جان.. 😭 پی نوشت ها: [1] مقتل المعصومین ج ۱ بخش اول فصل پنجم [2] مقتل لهوف سیدبن طاوس، ترجمه علیرضارجالی تهرانی @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 📜 ناراحت نباش، تو اولین نفری که به من ملحق می‌شود.. 🔸امشب شب یتیمی امت اسلام، شب یتیمی زهرای اطهر، شب تنهایی امیرالمؤمنین… بعد رحلت پیامبر، کینه‌ها و دست‌بستن شروع می‌شود، آتش زدن در و سیلی‌زدن و پهلو شکستن شروع می‌شود.. 😭 ▪️این روزها مدینه دو بیمار و دو پرستار، یک بیمار رسول خدا و پرستارش فاطمه، یک بیمار امام مجتبی و پرستارش زینب ▪️زهرای اطهر کنار بستر بابا نشسته، به صورت بابا نگاه می‌کند و اشک می‌ریزد، رسول خدا وقتی دید زهرایش خیلی بی‌تابی و گریه می‌کند..😭 فرمود: زهرا جان نزدیک بیا، لا تبکی، فداک ابوک، فأنت اول من تلحقین بی مظلومه مغصوبه؛ فاطمه خندان شد.. بعدها از فاطمه پرسیدند: در آن لحظات آخر، پدرتان به شما چه فرمود که مسرور شدید؟ حضرت فرمود: پدرم گفتند: غم مخور که تو زودتر از همه اهل بیت به من ملحق می‌شوی!. 😭 دیگه کسی بعد از رحلت پیغمبر لبخند زهرا رو ندید، شب و روز گریه می‌کرد؛ ▪️اما روزهای آخر عمرش یک تبسم زد که دل شیعه رو آتش زد.. ▪️فضه میگه روزهای آخر عمر فاطمه دیدم خیلی ناراحت، عرضه داشتم: بی‌بی‌جان چرا ناراحتید؟ فرمود: وقتی می‌میرم، بدنم رو بلند می‌کنند، حجم بدن نمایان، نگاه نامحرم به پیکرم می‌افتد! عرض کردم در عجم رسم است وقتی بزرگی می‌میرد، او رو داخل تابوتی می‌گذارند که بدنش معلوم نمیشه؛ حضرت تبسمی کرد و خوشحال شد... یا زهـــــــرا.. 😭 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
Shahadat Emam Javad 1402 Panahi [Mohjat_Net] (2).mp3
735.6K
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 عذاب کردنت منع آب کردنت شبیه گندم ری آسیاب کردنت به خونِ گلوت خضاب کردنت شبیه گندم ری آسیاب کردنت قرارم حسین گریه دارم حسین نیزه شکسته ها رو در میارم حسین سیاه شد همه روزگارم حسین نیزه شکسته ها رو در میارم حسین تمومه حسین روبرومه حسین خودت بگو پیکرت کدومه حسین هنوز دیدنت آرزومه حسین خودت بگو پیکرت کدومه حسین 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔹اجازه‌ گرفتن عزرائیل برای قبض روح پیامبر 🔸ابن‌عباس می گوید در خانه کوبیده شد، پیامبر فرمود: زهرا جان ببین کیه در می‌زنه دختر پیامبر آمد پشت در، کیستی؟ مرد غریبی هستم، آمده‌ام از رسول خدا سؤالی بپرسم، اجازه ورود می‌دهید؟! ▪️فاطمه: خدا تو را بیامرزد، پیامبر بیمار است، برو.. بعد از لحظاتی دوباره در رو کوبیدند، حضرت زهرا آمد پشت در، کیستی؟ مرد غریبی هستم، از راه دور آمده‌ام، پیغامی دارم. فاطمه: مگر نمی‌دانی حال بابایم خوب نیست! برگرد. ▪️مرتبه سوم در رو کوبیدند، پیامبر چشم باز کرد: فاطمه جان می‌دانی کوبنده در کیست؟ 🔸او پراکنده کننده جمعیت‌هاست، شکننده لذت‌هاست. او عزرائیل، فرشته مرگ است! به خدا سوگند قبل از من از کسی اجازه نگرفته و بعد از من هم اجازه نمی‌گیرد، به او اجازه ورود بده! 🔸فاطمه به او فرمود: داخل شو خدا تو را بیامرزد، عرضه داشت: السلام علی اهل بیت رسول الله. عرضه بداریم یا رسول الله؛ عزرائیل بدون اجازه ی شما نتونست وارد خونه ت بشه کجا بودی که بعد رفتن ت هجوم آوردن به خونه ی زهرا…😭 دختر باردارت پشت در... 😭 بین در و دیوار زهرا صدات میزد: بابا ببین با دخترت چه می کنن.. 😭 یا زهراااا.... @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
قرائت حدیث شریف کسا -شب دهم.mp3
31.17M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 لطفاً با حال مناسب گوش دهید.. یا صاحب الزمان.. به کوچه کوچه ی شهرم ز خون دل همه شب برای آمدنت ریختم گلاب بیا... 😭 حاج مهدی سماواتی🎤 پیشنهاد دانلود و نشر ✅ با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
golhaye-parparam.mp3
1.13M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 گلهای پرپرم کو حسین برادرم کو شهید بی سرم کو حسین برادرم کو؟ ای خاک گشته گلگون سرو صنوبرم کو من آمدم بگوئید آن یاس پرپرم کو؟ من زینب حزینم دل خسته و غمینم تنها چه سازم اینجا یاران برادرم کو؟ ای وادی شفق گون می پرسم از تو اکنون شمشاد غرق در خون یعنی که اکبرم کو؟ مشک و علم فتاده برخاک و روبرویم سقای تشنه کامان نخل تناورم کو؟ از پشت پرده غم بانگ رباب برخواست ای مهد خالی از غم ششماهه اصغرم کو؟ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸ای عاشقان مدینه، بیاید دست‌جمع برویم عیادت پیغمبر امیرالمؤمنین کنار بستر رسول الله نشسته اشک می‌ریزه، زهرای اطهر اشک می‌ریزه، یک وقت در باز شد، امام حسن و امام حسین با دیده گریان وارد خانه، خودشان رو روی سینه پیامبر انداختن.. ▪️امیرالمؤمنین خواستند ایشان رو از روی سینه پیامبر بلند کنند (دستور اینه که سینه محتضر سنگین نباشه)، پیامبر چشم باز کرد و فرمود: علی جان؛ بگذار آنها رو ببویم و آخرین توشه رو از دیدار آنها بگیرم.. 😭 ▪️علی جان؛ حسن و حسینم بعد از من ستم‌ها خواهند دید.. 🔸سه مرتبه فرمود: خدا لعنت کند کسانی را که به این دو تن ظلم کنند.. یا رسول الله؛ لحظات آخر سینه‌ات سنگین شد، چشمت رو باز کردی، حسنین رو دیدی که خودشان رو روی سینه‌ات انداختند؛ ▪️ اما به قربان آن حسینی که دید سینه‌اش سنگینی می‌کنه، تا چشم باز کرد، و الشمر جالس علی صدره…😭 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 جانِ عالم فدایِ پیغمبر بی نگاهش نبود طی طریق شأن او را نگفته‌ایم درست وصفِ او را نخوانده‌ایم دقیق عالمی بی تلالو نورش به ضلالت همیشه محکوم است به فدایش که بین اُمت خویش هم غریب است و هم که مظلوم است عقل ما عاجز است از درکش 🔸مگه کسی میتونه پیامبرِ خدا رو توصیف کنه وقتی امیرالمومنین در وصفِ رسول خدا می فرماید: أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ.. عقل ما عاجز است از درکش علت خلق کائنات است او بی وجودش همیشه گمراهیم چون که تنها ره نجات است او کیست جز حضرت محمد که در دل عرش قرة العین است بین ذات خدا و حضرت او فاصله کم ز قاب قوسین است عمر چل سالۀ رسالت او آیه در آیه مهربانی بود گرچه بر خاک بود شصت و سه سال اهل اینجا نه، آسمانی بود اوست آنکه در شب معراج با خداوند هم کلام شده است بعد از ابلاغ روز عید غدیر کار او با جهان تمام شده است لحظۀ رفتن از علی می‌گفت دین اسلام روح تازه گرفت وقت وارد شدن به خانۀ او ملک الموت هم اجازه گرفت ▪️فاطمه دید صدایِ دربِ خانه میاد ، درُ باز کرد به هیبتِ یه جوانِ عربی اجازه میدید وارد منزل بشم؟ حضرتِ زهرا فرمودند خیر، بابام حالِ خوبی ندارند کسی رو به ملاقات نمی پذیره .. وقتی اومد پیغمبر سوال کرد فاطمه جان کی بود در میزد؟.. وقتی عرضه داشت؛ ▪️ پیغمبر فرمود این برادرم عزرائیلِ .. از کسی اذن نمیگیره اما به حرمت این خونه از تو اذن گرفته .. ملک الموت میخواد وارد این خونه بشه اذن میگیره .. (قربونِ این دلایِ آماده ..) پیغمبرم هر موقع می خواست وارد بشه جلو در می ایستاد دستِ ادب به سینه میذاشت می فرمود: السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ .. از فاطمه اجازه می‌گرفت وارد میشد .. آخ بمیرم چند روزِ دیگه نه تنها اجازه نگرفتن .. ▪️ یه عده جمع شدن هیزم آوردن .. رحمتِ خدا به این ناله ها .. نه اینکه اجازه نگرفتن، در این خانه را با لگد باز کردن ..😭 خانه‌ای در مدینه که یک عمر ملجا بی پناهی‌ همه بود داشت می‌رفت مصطفی اما دل پریشان برای فاطمه بود فاطمه، فاطمه همان که رسول داشت بر دست او نوازش‌ها ▪️نوشته اند خم می شد رسولِ خدا دستِ فاطمه ش رو بوسه میزد .. نه این که دستُ بالا بیاره خم میشد رسول خدا..😭 حضرت مصطفی چه‌ها می‌دید در پس آن همه سفارش‌ها فاطمه ، آنکه نزد پیغمبر هر زمان محترم‌تر از همه بود چشم این شهر شاهد یک عمر احترام نبی به فاطمه بود چشم خود را که بست پیغمبر فاجعه زود اتفاق افتاد در دل امت رسول خدا بذر نامردی و نفاق افتاد مست قدرت شدند بعضی ها باطل آمد برای حق پوشی در فضای مدینه پاشیدند گرد مسمومی از فراموشی یادشان رفت کمتر از یک روز آن همه گفتۀ پیمبر را زودتر از تصور تاریخ یادشان رفت حق حیدر را اهل یثرب، مهاجر و انصار همگی خویش را نشان دادند دست یاری علی به پیش آورد در جوابش سری تکان دادند فتنه پیچیده تر شد و آنگاه نوبت غصب حق فاطمه شد آمد از خانه او پی حقش تا به مسجد رسید ، همهمه شد خطبه ای خواند و حق خود را خواست با روایات و تکیه بر آیات شیر زن، مثل همسر شیرش زیر بار ستم رود؟ هیهات! آنچنان خطبه خواند آنجا که دست تزویر عاقبت رو شد سینۀ مسجد النبی آنروز صحنۀ کارزار بانو شد مِلک زهراست آسمان و زمین او به یک باغ احتیاج نداشت داشت با انحراف می جنگید درد تحریف دین علاج نداشت آمد آن روز که شقاوت را به تماشای مردم آوردند آمد آن روز که چهل نامرد تیغ و شمشیر و هیزم آوردند خانۀ وحی را نگاه کنید کار او به کجا کشیده شده این طرف فاطمه به پشت در و آن طرف هیزمی که چیده شده آمدند و به درب کوبیدند خانه ای که پر است از حوری لگد جمعیت به در می خورد تا بگیرند بیعت زوری در هیاهوی این همه ضربه کفر، آیینه را شکستش داد میخ میخواست ضربه ای بزند لگدی یک بهانه دستش داد آنقدر که فشار بر در بود به حرارت رسیده بود تنش همه گفتند محسن ش می سوخت من نوشتم که بیشتر حسنش آنکه از چادرش ملک می ریخت نور قدیسه بود در ذاتش به کدامین گناه ناکرده گیسوانش گرفته بود آتش دست حق را به ریسمان بستند دارد از خانه میرود مولا فاطمه خواست تا که نگذارد تازیانه گرفت دستش را @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
دیده بگشا و ببین زینبت.mp3
1.5M
شماره 1491 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 دیده بگشا و ببین زینبت آمد مادر زینب خسته و جان بر لبت آمد مادر از سفر قافله‌ی نور دو عینت برگشت زینبت با خبرِ داغ حسینت برگشت یاد داری که از این شهر که خواهر می‌رفت تک و تنها که نه ،با چند برادر می‌رفت یاد داری که عزیز تو چه احساسی داشت وقت رفتن به برش قاسم و عباسی داشت ▪️یا زینب یا زینب یاد داری که چگونه من از اینجا رفتم؟ با حسین و علیِ‌اکبرِ لیلا رفتم بین این قافله مادر ،علی اصغر بود شش برادر به خدا دور و بر خواهر بود ولی اکنون چه ز گلزار مدینه مانده؟ چند تا بانوی دلخون و حزینه مانده مردها هیچ ،ز زنها هم اگر می‌پرسی فقط این زینب و لیلا و سکینه مانده ▪️یا زینب یا زینب نوه‌ات گوشه‌ی ویرانه‌ی غربت جا ماند سر ِخاک پسرت نیز عروست جا ماند باوفا ماند که در کرب و بلا گریه کند یک دل سیر برای شهدا گریه کند ولی اکنون منم و شرح فراق و دردم دیگر از جان و جهان بعد حسین دلسردم آه…مادر چه قدَر حرف برایت دارم بنِگر با چه قَدَر خاطره بر می‌گردم جای سوغات سفر ،موی سفید و دلِ خون با تن نیلی و این قدّ کمان آوردم ▪️یا زینب یا زینب ساقه‌ی این گل یاس تو زمانی خم شد که ز سر سایه‌ی آن سروِ روانم کم شد کربلا بود و تنش بی‌سر و عریان افتاد جای تشییع، به زیر سمِ اسبان افتاد باد می‌آمد و می‌خورد به گلبرگ تنش پخش می‌شد همه سمتی قطعات بدنش شاعر: علی صالحی @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌ 👇
واحد شماره 1491 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 پنجه‌ی گرگ چنان زخم به رویش انداخت که ندیدم اثر از یوسف و از پیرهنش سه شب و روز رها بود به خاک صحرا غسل ش از خون گلو ریگِ بیابان کفنش خواستم تا بنِشینم به برش در گودال اشک ریزم به گل تشنه و پرپر شدنش ▪️یا زینب یا زینب خواستم تا بنِشینم به برش،بوسه دهم به رگِ حنجر خونین و به اعضای تنش ولی افسوس که گودال پر از غوغا شد بین کعب نی و سیلی سر ِمن دعوا شد روی نیزه سر محبوب خدا را بردند کو به کو پشت سرش ما اسرا را بردند سرِ او را که ز تن برده و دورش کردند میهمان شب جانسوز تنورش کردند چه بگویم که سرِ یار کجا جای گرفت عوض دامن من طشت طلا جای گرفت ▪️یا زینب یا زینب چه قَدَر سنگ به پیشانی و لبهایش خورد چه قَدَر چوب به دندان سَنایایش خورد روی نی وقت تلاوت که لبش وا می‌شد نوک سرنیزه هم از حنجره پیدا می‌شد کاش می‌شد که نشان داد کبودی‌‌ها را تا که معلوم کنم ظلم یهودی‌ها را خوب که جانب ما سنگ پرانی کردند تازه گرد آمده و چشم چرانی کردند کوفه گرچه صدقه لقمه‌ی نان می‌دادند در عوض شام ز طعنه دِقِمان می‌دادند خارجی‌زاده صدا کرده و ما را مردُم کوچه کوچه همه با دست نشان می‌دادند ▪️یا زینب یا زینب غارتی ها به اهالی لب بام رسید گوئیا جایزه بر سنگ ‌زنان می‌دادند تا بیُفتند رئوس شهدا مخصوصاً نیزه‌ها را همگی تُند تکان می‌دادند پسرت را اگر از تیغ و سنانها کُشتند آخ مادر ،که مرا زخم زبانها کُشتند شاعر: علی صالحی @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
در مدینه دوباره گشته.mp3
1.52M
شماره 1492 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 در مدینه دوباره گشته غوغای محشر کاروان تا رسیده بین شهر پیمبر تا که جان بر لب آمد از سفر زینب آمد ▪️واغریبا غریبا از سفر زینب آمد بی علمدار لشکر بی علی اکبر و بی قاسم و بی برادر گوید ای مادر من بین دو چشم تر من ▪️واغریبا غریبا گوید ای مادر من بین دو چشم تر من با لب تشنه کشته گشته تاج سر من آمدم بی حسینت آن ضیاء دو عینت ▪️واغریبا غریبا @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
دخت زهرا و حیدر.mp3
1.69M
شماره 1493 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 دخت زهرا و حیدر با دو چشم گهربار آمده در مدینه بی حسین و علمدار خون ز چشمش روان است قامتش چون کمان است ▪️وامصیبت از این غم سر به زیر از خجالت پیش چشمان لیلا گوید اکبر شده در کربلا اربا اربا ذکر لبها دمادم گوید این نوحه و دم ▪️وامصیبت از این غم یاس ام البنین را علقمه جا نهاده خوانده از بهر مادر روضه ی مشک و باده پیش چشمان مادر گفته است از برادر ▪️وامصیبت از این غم @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌