eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
2.9هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
519 ویدیو
23 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸اسب عربی که خیلی تیزهوشه مخصوصاً اگر تمرینشم دیده باشند؛ چرا من هر چی با محبت رکابش رو میکشم اسبم حرکت نمیکنه؟ باید یه مانعی جلوی مرکبم باشه،خم شد؛ چون سر و گردن اسب جلو تره، راکب که نشسته جلو رو می بینه اما اگر مانعی باشه باید خم بشه یه مقدار عقب گردن رو نگاه کنه،ابی عبدالله خم شد،دید دختر سیزده ساله اش دست اسب رو گرفته،نمیذاره بره ▪️پیاده شد،روی خاک نشست،سکینه رو بغل دست خود نشوند، آنقدر ابی عبدالله با ادبه که سکوت کرد ببینه بچش چی میگه؟ ▪️بابا کجا میخوای بری؟ عزیز دلم میدان؛ بابا از صبح تا حالا که میرفتی برمی گشتی،این بارم برمی گردی؟.. 😭 ▪️بابا حالا که میخوای بری و نیای میشه من یه درخواست از شما داشته باشم؟ آره عزیز دلم.. میدونه یاران همه رفتند،اکبر رفته،عباس رفته،دیگه مردی رو ندارن که از اینا دفاع کنه تنها برادر بیمارشه؛ ▪️فکر میکنه بابا هم که بره تو این بیابون ما بین سی هزار دشمن گرفتار می شیم.. گفت بابا قبل از اینکه بری میدان میشه ما رو به مدینه برگردونی؟.. 😭 نه عزیزدلم،یه ضرب المثلی رو براش گفت: یعنی سکینه ی من،من دیگه دستم بسته،شما رو نمیتونم برگردونم …😭 ▪️دختر دیگه ادامه نداد حرفشو.. حالا بابا شروع کرد به حرف زدن،سکینه جان میشه من از تو یه تقاضا بکنم؟از جا پرید،بابا رو بغل گرفت،صورت بابا رو بوسید،سر بابا رو رو سینه گذاشت،بابا شما از من چی میخوای عزیز دلم؟ من از تو میخوام اینقدر مقابل چشم من اشک نریزی عزیزم …😭 سکینه جان این گریه های تو داره دل منو آتیش میزنه …😭 “لاتُحرقی قلبی بدمعک حسرتا مادام منی الروح فی جسمانی… ▪️این جمله ی آخر میدونید یعنی چی؟ یعنی اینکه سکینه ی من تا لحظه ی آخر مقابل من گریه نکن.. 😭 دیگه نگفت بعد من گریه نکن،یعنی بعد من هر چی خواستی گریه کن؛ ▪️دیگه من نیستم جیگرم آتیش بگیره،دیگه بابا رو ندید تا وقتی اومد دید عمه یه بدن قطعه قطعه رو بغل گرفته …😭 “عمتی هذا نعش مَن؟” عمه این بدن قطعه قطعه ی کیه؟.. 😭 عزیزم این بدن قطعه قطعه ی پدرت حسینه... 😭 آاای حسین... 😭 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
48.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 خیلی تاثیر گذار ❤️ کل کلیپ رو ثانیه به ثانیه ببینید.. ✅ عالی عالی عالی مطمئناً حال دلتون خوب میشه.. 😭 👌 به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
45.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 خیلی تاثیر گذار ❤️ کل کلیپ رو ثانیه به ثانیه ببینید.. ✅ عالی عالی عالی مطمئناً حال دلتون خوب میشه.. 😭 👌 به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
50.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 خیلی تاثیر گذار ❤️ کل کلیپ رو ثانیه به ثانیه ببینید.. ✅ عالی عالی عالی مطمئناً حال دلتون خوب میشه.. 😭 👌 به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ السَّلَامُ عَلَیکِ یَا أُمَّ البُدُوُرِ السَّوَاطِعِ يَا فَاطِمَةَ بِنتَ حِزَامِِ الکَلَابِیَّةَ المُلَقَّبةُ بِأُمّ البَنِينَ وَ بَاب الحَوَائِجِ❤️ روزی امیرالمؤمنین امام علی به برادرشان عقیل که آگاه به انساب عرب بود، فرمود : 《اُنظُر اِلَىَّ اِمرَأَةً قَد وَلَدَتهَا الفُحُولَةُ مِن العَرَبِ لِأَتَزَوَّجَهَا فَتَلِدُ لِي غُلَامَاً فَارِسَاً》 برای من زنی را در نظر بگیر و پیدا کن که از نسل بزرگان عرب باشد که من او را به ازدواج خویش در بیاورم و برای من پسری شجاع و سوار کار به دنیا بیاورد. که عقیل، فاطمه کلابیّه (ام البنین) را به امام(ع) معرفی کرد و گفت : 《تَزَوَّجْ اُمَّ البَنِینَ الْکَلابیَّةَ، فَإِنَّهُ لَیسَ فِی الْعَرَبِ أَشْجَعُ مِن آبَائِهَا》 با امّ البنین ازدواج کن که در عرب از اجداد او شجاع تر نیست.(۱) به نقل تاریخ؛ ابوبراء عامر بن مالك جدّ دوم فاطمه كلابيه در شجاعت در ميان قبايل عرب بی نظير بود، از اين رو او را بازي كننده با شمشيرها (مُلاعِبُ الاَسِنَّةِ) مي نامند.(۲) 🔸ام البنین پس از خواستگاری امام علی(ع) سوگند یاد کرد که برای فرزندان ایشان همچون مادری دلسوز باشد و با ورود‌ ام البنین به خانه امیر مؤمنان، او ضمن پرستاری از کودکان امام، همانند مادر واقعی با آنان رفتار می کرد.(۳) 🔹در مورد معرفت و ارادت این بانوی جلیل القدر به امام حسین، همین بس که وقتی، بشیر خبر شهادت امام حسین و ورود اسرای کربلا را به مدینه رساند، با ام البنین مواجه شد و خبر شهادت فرزندانش را به او داد. در این هنگام؛ ام‏ البنین با صبر و بصیرتى بى‏ نظیر پرسید : 《یَا بَشِیرُ! اَخبِرنِى عَن اَبِى عَبدَاللهِ الحُسَینِ! اَولَادِى وَ مَن تَحتَ الخَضرَاءَ کُلُّهُم فِدَاءُ لِاَبِى عَبدِاللهِ الحُسَینِ》 اى بشیر! مرا از اباعبدالله الحسین باخبر ساز! فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان است فداى اباعبدالله باد.(۴) هنگامی که بشیر خبر شهادت امام حسین(ع) را به او داد؛ 《هُنَالِكَ اَنهَارَت وَ لَطَمَت وَجهَهَا وَ صَاحَت : وَاوِيلَاهُ! وَاحُسَينَاهُ!》 ▪️در این هنگام، در همان جا بر زمین افتاد و بر صورت زد و فریاد کشید : واویلاه! واحسیناه! (۵) و آهى کشید و با دنیایى از غم و اندوه گفت : 📋《قَد قَطَعتَ نِیَاطَ قَلبِى!》 آه که بندهاى قلبم را پاره پاره کردى.(۶) به این ترتیب، ام البنین شهادت چهار پسر رشید خود یعنی عباس و جعفر و عبدالله و عثمان را درک کرد و در سوگ آنها نشست. او براى پسران خود ندبه و گریه مى‏ کرد و گاهى در بقیع مى‏ نشست و ندبه‏ هاى جانسوزى سر می داد و زنان مدینه نیز دور او جمع مى‏ شدند. او ندبه‏ کنان می گفت : 《يَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَى جَمَاهِيرِ النَّقَدِ،وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ، أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ، وَيْلِي عَلَى شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ》 اى كسی که عباس را ديدى حمله می كرد بر توده هاى فرومايه و از فرزندان حيدر هر شير يال دارى دنبال او بود. خبردار شده ام كه به سر فرزندم ضربت وارد شده در حالى كه بريده دست بود، واى بر من بر شير بچه ام كه ضربت عمود سرش را خميده كرد. 《لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ، لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ،لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ، تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ》 اگر شمشيرت در دستت بود، كسى نمى توانست به تو نزديك شود و نيز از اوست. واى بر تو مرا ديگر مادر پسران مخوان، كه مرا به ياد شيران بيشه ام مي اندازى. 《كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ،أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى، قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ》 ▪️مرا پسرانى بود، كه به آنان خوانده مى شوم، اما امروز براى من پسرانى نيست. چهار پسر مانند كركسان بلندي ها كه با بريده شدن رگ حيات يكى پس از ديگرى به مرگ پيوستند. 《تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ، فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعاً طَعِينَ،يَا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا، بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ》 ▪️نيزه ها بر پيكرهايشان ستيزه داشتند، همه آنان با تن مجروح به خاك افتادند. اى كاش مي دانستم آنچنان است كه خبر دادند، اين كه دست عباسم بريده شده بود.(۷) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} منم که سایه نشین وجود مولایم کنیز خانه ی غم ؛ خاک پای زهرایم منم که شاهد زخم شکسته ابرویم انیس گریه به یاس شکسته پهلویم منم که در همه جا در تب حسن بودم منم که شاهد خون لب حسن بودم منم که جلوه حق را به عین می دیدم خدای را به جمال حسین می دیدم منم که بوده دلم صبح و شام با زینب منم میان همه هم کلام با زینب @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اَلسَلامُ عَلَیکَ یَا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ العَسکَرِی ✅امام حسن عسکری، در سنین کودکی، به همراه پدر بزرگوارشان امام هادی به اجبار به عراق فراخوانده شدند و در سامرا، پایتخت آن روز عباسیان، در منطقه ای نظامی، تحت‌ الحفظ قرار گرفتند. ابو سهل می گوید : 🔸وقتی امام حسن عسکرى در بستر بیماری ای بعد از مسمومیت ایشان توسط معتمد عباسی، به سراغشان آمده بود و به همان مرض از دنیا رحلت فرمود، خدمتشان رسیدم. در نزد آن حضرت بودم که به خادم خود امر فرمود : 📋《یَا عَقِیدُ! أَغْلِ لِی مَاءً بِمُصْطُکَى》 ♦️ای عقید! قدرى آب مصطكى (یک نوع داروی گیاهی) براى من بجوشان! عقيد هم آب را روى اجاق نهاد، و صقيل(نرگس) مادر امام زمان آن را به خدمت حضرت آورد. حضرت كاسه را گرفت و خواست بياشامد، ولى دست مباركش لرزيد و به دندانش خورد، پس ظرف را به زمين نهاد. سپس به عقید فرمود : 《ادْخُلِ الْبَيْتَ فَإِنَّكَ تَرَى صَبِيّاً سَاجِداً فَأْتِنِي بِهِ》 برو به اندرون كه مي‌بينى كودكى در سجده است، او را نزد من بياور! ابو سهل مي گويد : عقيد گفت : 《فَدَخَلْتُ أَتَحَرَّى فَإِذَا أَنَا بِصَبِيٍّ سَاجِدٍ رَافِعٍ سَبَّابَتَهُ نَحْوَ السَّمَاءِ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَأَوْجَزَ فِي صَلَاتِهِ فَقُلْتُ إِنَّ سَيِّدِي يَأْمُرُكَ‌ بِالْخُرُوجِ إِلَيْهِ إِذَ جَاءَتْ أُمُّهُ صَقِيلُ فَأَخَذَتْ بِيَدِهِ وَ أَخْرَجَتْهُ إِلَى أَبِيهِ الْحَسَنِ》 ▪️وقتى به اندرون براى جستجوى او رفتم، ديدم كودكى در سجده است و انگشت سبابه خود را به سوى آسمان گرفته است. من سلام كردم و او نمازش را كوتاه كرد، سپس گفتم : مولایم! شما را مى‌طلبد كه به خدمتش درآئى! در اين وقت مادرش صقيل آمد و دست او را گرفت و او را نزد پدرش آورد. ابوسهل گفت : 📋《فَلَمَّا مَثُلَ الصَّبِيُّ بَيْنَ يَدَيْهِ سَلَّمَ وَ إِذَا هُوَ دُرِّيُّ اللَّوْنِ وَ فِي شَعْرِ رَأْسِهِ قَطَطٌ مُفَلَّجُ الْأَسْنَانِ فَلَمَّا رَآهُ‌ الْحَسَنُ بَكَى وَ قَالَ : يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِهِ اسْقِنِي الْمَاءَ! فَإِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي وَ أَخَذَ الصَّبِيُّ الْقَدَحَ الْمَغْلِيَّ بِالْمَصْطَكَى بِيَدِهِ ثُمَّ حَرَّكَ شَفَتَيْهِ ثُمَّ سَقَاهُ فَلَمَّا شَرِبَهُ قَالَ هَيِّئُونِي لِلصَّلَاةِ فَطُرِحَ فِي حَجْرِهِ مِنْدِيلٌ فَوَضَّأَهُ الصَّبِيُّ وَاحِدَةً وَاحِدَةً وَ مَسَحَ عَلَى رَأْسِهِ وَ قَدَمَيْهِ》 ♦️موقعى كه کودک، خدمت حضرت رسيد، سلام كرد. رنگش همچون درّ (سفيد)، موهاى سرش پيچيده و بافته و ميان دندانهايش باز بود. وقتى امام حسن عسكرى او را ديد، گريست و فرمود : اى آقاى خاندانم! اين آب را به من بده كه من اينك به سوى خداى خود می روم. کودک، ظرف آب جوش را برداشت و به دهان پدر بزرگوارش نزديك ساخت تا آن را نوشيد. آن گاه امام حسن عسكرى فرمود : مرا آماده نماز كنيد! کودک حوله‌اى در دامن امام پهن كرد و بدين گونه کودک، يك يك اعضای پدر را وضو داد و سر و پاى او را مسح نمود. آن گاه امام حسن عسكرى(ع) فرمود : 《أَبْشِرْ يَا بُنَيَّ فَأَنْتَ صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ أَنْتَ الْمَهْدِيُّ وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى‌ أَرْضِهِ وَ أَنْتَ وَلَدِي وَ وَصِيِّي وَ أَنَا وَلَدْتُكَ وَ أَنْتَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیهم السلام) وَلَدَكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنْتَ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ وَ بَشَّرَ بِكَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ سَمَّاكَ وَ كَنَّاكَ وَ بِذَلِكَ عَهِدَ إِلَيَّ أَبِي عَنْ آبَائِكَ الطَّاهِرِينَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْبَيْتِ رَبُّنَا إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَ مَاتَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ مِنْ وَقْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ》 اى فرزند! به تو مژده مي‌دهم كه صاحب الزمان و مهدى و حجت خدا در روى زمين، توئى. تو فرزند من و جانشين من مي‌باشى؛ از من متولد شده‌اى و تو (م ح م د) فرزند حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب مي‌ باشى و هم از نسل پيغمبر و خاتم ائمه طاهرين هستى. پيغمبر مژده تو را داده و نام و كنيه تو را تعيين فرموده است. صلوات خدا بر اهل بيت ربنا انه حميد مجيد. حضرت اين را فرمود و همان موقع رحلت نمود.(۱) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن 📚منبع : ۱)الغیبه شیخ طوسی، ص۲۷۲ با تشکر از سید حسن حسینی فاضل @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
بچه های فاطمه.mp3
7.39M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 سید محمدرضا نوشه ور🎤 بچه‌های فاطمه، هم مسمومن هم مظلومن، هم تنهان، بین نامردا بچه‌های فاطمه، یا محبوسن یا مأنوسن با داغ و غصه و دردا عزت دارن تو زمین و آسمون حرمت دارن اما مثل فاطمه غربت دارن، غربت دارن همدم دم این طائفه حتی مسیحا نیست حرف این خونواده به خدا جز بفرما نیست بچه‌های مادری‌تر از این‌ها تو دنیا نیست ▪️مظلوم یا امام عسکری توی شهر بی‌کسی، غصه‌دار و تنها بود و خسته از غربت و تبعید لحظه‌های آخرش، با چشم تر روضه می‌خوند انگاری مادرو می‌دید یادش اومد روضه‌های مادرُ یادش اومد گریه‌های کوچه رو یادش اومد ناله‌ی پشت درُ یادش اومد کنج حجره غریبونه با چشم تر افتاده با یه خاطره‌ی تلخ و نفس‌گیر در افتاده روضه می‌خونه وای مادر من با سر افتاده ▪️مظلوم یا امام عسکری @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 چنانکه درد ز مرهـم جـدا نخواهد شد غـم از نگـاه تو یکـدم جدا نخواهد شد محرم و صفر و فاطمیه، نه هر روز دل تو لحظه‌ای از غم جدا نخواهد شد پس از دو ماه عزا در غم پدر زِ تنت دوباره رخت محـرم جـدا نخـواهد شد به سامرا ببری یا نه امشب از چـشمم هـوای ابـری مـاتـم جـدا نخـواهـد شـد دخیل دست من از سامرا جداست ولی دخـیـلِ بـسـتـۀ قـلـبـم جـدا نخـواهد شد غم حسین و غم توست در دل و، دستم از این دو رشتۀ محکم جدا نخواهد شد شهـید شد پـدر تـو ولی از انگـشـتـش به زور خـنجر، خاتم جدا نخواهد شد @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمَنِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ》🔶🔸 ✅حسن بن بشیر، از ابی الجارود، روایت کرده که می گوید : از امام باقر(ع) سوال کردم؛ 📋 سَأَلْتُهُ، مَتَى يَقُومُ قَائِمُكُمْ؟ ♦️قائم شما چه زمانی قیام می فرماید؟ حضرت(ع) فرمود : 📋《يَا أَبَا الْجَارُودِ! لَا تُدْرِكُونَ!》 ♦️ای ابا جارود! شما آن زمان را نخواهید دید. 📋《فَقُلْتُ: أَهْلَ زَمَانِهِ》 ♦️عرض کردم اهل زمانش چطور؟ حضرت(ع) فرمود : 📋《وَ لَنْ تُدْرِكَ أَهْلَ زَمَانِهِ، يَقُومُ قَائِمُنَا بِالْحَقِّ بَعْدَ إِيَاسٍ مِنَ الشِّيعَةِ، يَدْعُو النَّاسَ ثَلَاثاً فَلَا يُجِيبُهُ أَحَدٌ، فَإِذَا كَانَ الْيَوْمُ الرَّابِعُ تَعَلَّقَ بِأَسْتَارِ الْكَعْبَةِ》 ♦️اهل زمانش را هم نمی بینید، قائم ما بعد از مأیوس شدن و نا امید گشتن شیعیان قیام می کند و مردم را سه بار دعوت می کند و به کمک می طلبد ولی هیچکس پاسخ او را نمی دهد ، تا آنکه روز چهارم به پرده کعبه تکیه می دهد.(۱) در روایتی دیگر آمده است که؛ در این هنگام، پنج مرتبه ندا سر می‌دهد و می‌فرماید : 📋《أَلَا! يَا أَهلَ الْعَالَمِ!》 ♦️ای عالمیان! آگاه و بیدار باشید! و پنج ندا سر می دهد به اهل عالَم، بدون هیچ دستگاهی، و این ندای او به همه می‌رسد؛ به هر کسی و به لغت و زبان خودش! 📋《أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اَنَا الاِمَامُ القَائِمُ، أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اَنَا الصَّمصَامُ الْمُنْتَقِم، أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اِنَّ جَدِّيَ الحُسَينِ(ع) قَتَلُوهُ عَطشَانَاً، أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اِنَّ جَدِّيَ الحُسَينِ(ع) طَرَحُوهُ عُريَانَاً، أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اِنَّ جَدِّيَ الحُسَينِ(ع) سَحَقُوهُ عُدوَانَاً》 ♦️آگاه باشید! ای جهانیان که منم امام قائم! آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده! بیدار باشید ای اهل عالم که جدّ من حسین(ع) را تشنه کام کشتند! بیدار باشید ای اهل عالم که جدّ من حسین(ع) را عریان روی خاک افکندند. آگاه باشید ای جهانیان که جدّ من حسین(ع) را از روی کینه توزی پایمال کردند.(۲) 📋《[ثُمَّ] يَسِيرُ إِلَى الْمَدِينَةِ، فَیَسِیرُ النَّاسُ [مَعَهُ]》 ♦️سپس از آنجا روانه ی مدینه می شود و مردم نیز با او همراه می شوند. 📋《ثُمَّ يَدْخُلُ الْمَسْجِدَ فَيَنْقُضُ الْحَائِطَ حَتَّى يَضَعَهُ إِلَى الْأَرْضِ، ثُمَّ يُخْرِجُ الْأَزْرَقَ وَ زُرَيْقَ غَضَّيْنِ طَرِيَّيْنِ، يُكَلِّمُهُمَا فَيُجِيبَانِهِ، فَيَرْتَابُ عِنْدَ ذَلِكَ الْمُبْطِلُونَ! فَيَقُولُونَ: يُكَلِّمُ الْمَوْتَى؟! فَيَقْتُلُ مِنْهُمْ خَمْسَمِائَةِ مُرْتَابٍ فِي جَوْفِ الْمَسْجِدِ، ثُمَّ يُحْرِقُهُمَا بِالْحَطَبِ الَّذِي جَمَعَاهُ لِيُحْرِقَا بِهِ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(عَلَيْهِمُ السَّلَامُ)؛ وَ ذَلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنَا نَتَوَارَثُهُ》 ♦️سپس وارد مسجد النبی(ص) می شود و دیوار آن را می شکند و بر زمین می ریزد و بعد، ازرق(ابوبکر) ، وزریق(عُمر) دو تن از دشمنان اهل بیت(ع)، را از قبر بیرون کشیده و با آنها صحبت کرده و آنها هم پاسخ می دهند. دشمنان و اهل باطل در اینجا به تردید افتاده و تعجب می کنند که حضرت(ع) با مردگان می تواند صحبت کند. آنگاه حضرت(ع) پانصد تن از آن اهل باطل را در داخل مسجد کشته سپس آن دو تن را که از قبر بیرون کشیده آتش می زند و می سوزاند. آنها را با همان هیزم هائی که می خواستند با آن، علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) را آتش بزنند می سوزاند، و آن هیزم های ماست و ما اهل بیت(ع) آن را به یکدیگر ارث می دهیم. 📋《[ثُمَّ] يَسِيرُ إِلَى الْكُوفَةِ》 ♦️سپس از آنجا روانه کوفه می شود.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} ای آفتاب زهرا عَجل علی ظهورک تنهای شهر و صحرا، عجل علی ظهورک گم گشته وجودی، هم غیب و هم شهودی در دیده و دل ما، عجل علی ظهورک بی تو غریب، قرآن، بی تو اسیر، عترت بی تو علی است، تنها، عجل علی ظهورک نه طاقتی نه صبری، تا چند پشت ابری؟ ای مهر عالم آرا عجل علی ظهورک دنیا در انتظار است، خون قلب روزگار است پا در رکاب بنما، عجل علی ظهورک حیدر کند دعایت، زهرا زند صدایت الغوث یابن زهرا! عجل علی ظهورک زخمِ به خون نشسته، پیشانیِ شکسته دارند با تو نجوا، عجل علی ظهورک شاعر: استاد سازگار 📚منابع : ۱)دلائل الإمامة طبری شیعی، ص455 ۲)إلزام الناصب یزدی حائری، ج‏2، ص233 ۳)دلائل الإمامة طبری شیعی، ص456 با تشکر از سید حسن حسینی فاضل @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا سُکَینَهَ بِنْتَ الْحُسَيْنِ الشَّهيد 🔸مرحوم کفعمى در کتاب المصباح از حضرت سکینه روایت مى کند که چون پدرم کشته شد، آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم و حالت اغماء و بیهوشى برایم روى داد، در آن حال شنیدم که پدرم مى فرمود : 《شِیعَتِی مَهْما شَرِبْتُم مَاءِ عَذْبٍ فَاذکُرُونِی، اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی》 ▪️شیعیان من! هنگامی که آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید و یا هنگامی که از غریبی یا شهیدی خبری شنیدید، برمن ندبه کنید. 《فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتلُونی، وَ بِجرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحقُونِی》 ♦️من، نواده ی [پیامبر] هستم که مرا بی گناه کشتند و پس از آن از روی عمد، مرا پایمال سمّ اسبان کردند. 《لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی، کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبَوا اَن یّرْحَمُونِی》 ♦️ای کاش، همگی در روز عاشورا بودید و می‌دیدید، که چگونه برای کودک خردسالم،آب خواستم وآنان رحم نکردند.(۱) در مقاتل آمده است که ؛ 《ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِيهَا الْحُسَيْنِ فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ》 ♦️حضرت سكينه پيكر پدرش امام حسين را در آغوش كشيد [ولى نگذاشتند كه سكينه در بالين پدر بماند] گروهى از اعراب اجتماع كردند و سكينه را از روی بدن پدرش کنار زدند.(۲)(۳) ای لشکرِ بی آبرو، آخَر کجایم می برید؟ من طفلم و بی طاقتم، این سان کجایم می برید؟ در پهلوی نعشِ پدر، خواهم بمانم یک شبی، با تازیانه از چه رو، این سان به فرقم می زنید؟ خواهم نمایم شستشو از خاک و خون جسم پدر، این تن عزیز مصطفی است، آخر شما رحم آورید! شاعر: حسام 📚منابع : ۱)المصباح‏ کفعمی، ص۷۴۱ ۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۸۰ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۹ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 کشته ما را کشتهٔ دور از وطن یابن الشبیب روضه خوانی کن برای جدّ من یابن الشبیب اشک میریزم برای لحظه ای که مانده بود سر به روی نیزه، رویِ خاک؛ تن یابن الشبیب تا که غارت شد عقیقش، شک ندارم میرسید- ناله هایِ "وا حسینا" از یمن یابن الشبیب با خبر بود از چنین داغی که وقتِ احتضار گفت: "لا یومَ لا کیومکْ" را حسن(ع) یابن الشبیب ضربهٔ شمشیر می آمد پس از زخم ِ زبان بعد از آن دشنام و حرف بد زدن یابن الشبیب ابتدا "خدّ التریب" و انتها "شیبُ الخضیب" دُور تا دُورش ملائک لطمه-زن یابن الشبیب تار و پودش سخت نیزه خورد و در گودال شد- وقتِ غارت؛ پاره پاره پیرهن یابن الشبیب نعلِ تازه پایِ مرکَب را قویتر میکند نامرتّب شد سراپایِ بدن یابن الشبیب مهربان بود و پذیرایِ هزاران زخم شد پیکرش شد عاقبت با خون کفن یابن الشبیب عمه جانم رفت و از داغ اسارت سالهاست کاملا سربسته میگویم سخن یابن الشبیب بی برادر، بی پسرها، بی برادرزاده ها پیر شد از یک شبه تنها شدن...یابن الشبیب رفت با داغِ عزیزانش پس از کوفه به شام سخت بود اینگونه ماندن در وطن یابن الشبیب! شاعر: مرضیه عاطفی 👇 https://eitaa.com/joinchat/1411383588C803b9d928e
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸وقتی‌که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در زمان حیات خود، روضه دخترشان فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» را می‌خوانند ... ابن عباس گوید: روزی در محضر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نشسته بودیم؛ سخن از اهلبیت آن حضرت به میان آمد تا رسیدند به دخترشان فاطمه سلام‌الله‌علیها. سپس فرمودند: وقتی که فاطمه عليهاالسلام را دیدم، به یاد اتفاقاتی افتادم که پس از من بر او روا می‌دارند؛ کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا 🩸گویی من دارم می‌بینم که به خانه او بی توجهی شده و حرمتش زیر پا گذاشته شده و حقوقش غضب شده و از ارثش محروم می‌شود. وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثُ 🩸و پهلویش شکسته و جنینش سقط می‌شود و او فریاد برمی‌آورد که یا محمداه! و جوابی نمی‌شنود و استغاثه می‌کند و کسی به دادش نمی‌رسد. 📜 ... سپس درد او آغاز شده و شدت می‌گیرد. پس خداوند عزّوجلّ مریم دختر عمران را به پرستاری او می‌فرستد تا در هنگام مریضی مؤنس او باشد. 🔘 او در آن زمان می‌گوید: پروردگارا! دیگر از زندگی ملول شده‌ام و از اهل دنیا خسته شده‌ام؛ مرا به پدرم ملحق نما! و خداوند عزّوجلّ وی را به من ملحق می‌سازد و او اولین کسی است که از میان اهل بیتم به من می‌پیوندد. فَتَقْدَمُ عَلَیَّ مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَةً 🩸و با حالی غمگین و مصیبت زده و غم دیده و غصب شده از حق و کشته شده، پیش من می‌آید. فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَیْهَا حَتَّی أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ عِنْدَ ذَلِکَ آمِینَ 🩸و آن گاه است که من می‌گویم: خدایا بر کسی که به وی ظلم کرده لعنت فرست و کسی که حقش را غصب کرده را عقوبت فرما و کسی که او را ذلیل نموده خوار گردان و آن کسی که پهلوی وی را شکسته و موجب سقط بچه او شده را تا ابد در آتش جهنم گرفتار کن! در آن هنگام فرشتگان آمین می‌گویند. 📚الأمالی،شیخ صدوق، ص١١٢ 📚بحارالانوار ج ۴٣ ص١٧٢ بعد از نبی، مدینه به دُختش امان نداد و ز مِهر، کس تسلّیِ آن خسته جان نداد! زهرا ندید محسن و، گلچین روزگار گل چید و فیض دیدن بر باغبان داد! می‏خواست با پسر بدهد جان به پشت در اما چو بی‌کسیِ علی دید، جان نداد! میخواست با علی سوی مسجد رود ولی دردا که تازیانه‏ی قنفذ امان نداد! هر قهرمان کند به نشان خود افتخار زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد... @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌