eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
2.9هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
519 ویدیو
23 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔹هند دختر عبدالله بن عامر وقتی که پدرش از دنیا رفت در خانه امیر مومنان علی ماند و پس از شهادت علی در خانه امام حسن بود معاویه او را به ازدواج یزید درآورد. 🔸او در شام بود و اطلاع از شهادت امام حسین نداشت وقتی که امام حسین کشته شد و بانوان و بستگانش را به صورت اسیر وارد شام می کردند زنی نزد هند آمد و گفت: همین ساعت اسیران را وارد شام می کنند من نمی دانم که این اسیران از کدام قبیله هستند خوب است با من بیائی برویم و با تماشای آنها تفریحی کنیم. 🔹هند برخاست و لباس های گران قیمت و زیبای خود را پوشید و به کنیز خود دستور داد تا کرسی (صندلی) مخصوص را با خود بیاورد. (تا هنگام تماشای اسیران روی آن بنشیند) هند به اسیران رسید که سوار بر شترهای بی روپوش آنها را می آورند زینب کبری (س) تا او را از دور دید شناخت به خواهرش ام کلثوم آهسته گفت: آیا این زن را می شناسی؟ خواهرجان این زن همان کنیز ما هند دختر عبدالله است. ام کلثوم سکوت کرد سرش را پائین انداخت زینب (س) نیز سرش را پائین انداخت. هند به پیش آمد و روی صندلی ایستاد و به زینب (س) رو کرد و گفت: خواهرم چرا سرت را بلند نمی کنی؟ زینب پاسخ نداد. هند پرسید: شما از کدام شهر هستید؟ مِن اَیِّ البِلادِ اَنتُم؟ زینب (س) فرمود: مِن بِلادِ المَدیِنَهِ از شهر مدینه هستیم هند وقتی که نام مدینه را شنید از صندلی پائین آمد و گفت: بهترین سلام بر ساکنان مدینه باد. زینب فرمود: چرا از صندلی پائین آمدی؟ هند گفت: به احترام ساکنان مدینه تواضع کردم. ▪️سپس هند (که هنوز زینب (س) را نشناخته بود) عرض کرد: می خواهم در مورد خانه ای از اهل مدینه از تو سوال کنم. زینب فرمود: هر چه خواهی سوال کن. هند گفت: می خواهم از خانه و خاندان علی علیه السلام بپرسم و در حالی که گریه می کرد افزود: من مدتی کنیز آنها بودم. زینب فرمود: می خواهی از کدامیک از بستگان علی بپرسی؟ ▪️هند گفت: می خواهم احوال حسین و برادران و فرزندان او از بقیه فرزندان مولایم علی علیه السلام را بپرسم و از احوال خانمم زینب و خواهرش ام کلثوم و سایر بانوان منسوب به حضرت زهرا بپرسم.. 😭 ▪️حضرت زینب به گریه افتاد و گریه بسیار جانسوزی کرد فرمود: ای هند اگر از خانه علی می پرسی ما خانه او را در مدینه ترک کرده ایم و منتظریم خبر کشته شدن بستگان علی را به آن خانه ببریم. 📜 وَ اَمّا اِن سَئَلتِ عَنِ الحُسَینِ فَهذا رَأسُهُ بَینَ یَدَی یزیدٍ و اما اگر از حسین می پرسی این سر بریده او است که در برابر یزید است.. 😭 ▪️و اگر از عباس و سایر فرزندان علی می پرسی ما آنها را با بدن های پاره پاره و سر جدا مانند گوسفندان قربانی در صحرای کربلا بجا گذاشتیم.. 😭 ▪️و اگر از زین العابدین می پرسی او از شدت بیماری و دردها قادر به حرکت نیست.. 😭 وَ ِان سَئَلتِ عَن زَینَبٍ، فَاَنَا زَینَبُ بِنتُ عَلیٍّ وَ هذِی اُمُّ کُلثُومٍ وَ هوُلاءِ بَقِیّهُ مُخَدَّرات فاطِمَهِ الزَّهراءِ ▪️و اگر از زینب می پرسی من زینب دختر علی هستم و این ام کلثوم است و آن بانوان بقیه بانوان منسوب به حضرت زهرا اطهر می باشند. وقتی که هندسخن زینب را شنید فریاد شیون سر داد در حالی که با نعره جانسوز می گفت: وا اِماماهُ، وا سَیِّداهُ، وا حُسَیناهُ، لَیتَنی کُنتُ قَبلَ هذَا الیَومِ عَمیاء وَ لا اَنظُرُ بَناتَ فاطِمَهَ الزَّهراءِ عَلی هذِهِ الحالَهِ آه! فغان ای امام من ای آقای من ای حسین من کاش قبل از این روز کور بودم و دختران فاطمه زهرا (س) را با این حال نمی دیدم. سپس از شدت ناراحتی سنگی از زمین برداشت و بر سرش کوبید و خون از سرش به صورتش جاری گردید و بیهوش شد پس از آنکه به هوش آمد حضرت زینب به بالین او آمد و فرمود: ای هند برخیز و به خانه ات برو که می ترسم شوهرت یزید به تو آسیب برساند. هند گفت: سوگند به خدا نمی روم تا برای مولایم اباعبدالله الحسین ماتم بگیرم و گریه کنم و تو و سایر بانوان هاشمی را به خانه ام بیاورم. ▪️سپس هند برخاست و سرش را برهنه کرد و لباسش را پاره نمود و با پای برهنه نزد یزید که در مجلس عمومی خود بود آمد و فریاد زد: ای یزید ایا تو فرمان داده ای که سر مقدس حسین را در کنار دروازه شام روی نیزه قرار دهند و آویزان کنند. یزید که بر سرش تاج رنگارنگ سلطنت بود و بر سریر سلطنتی تکیه داده بود تا همسرش را در آن حال دید برخاست و او را پوشانید و گفت: آری برای پسر دختر پیامبر فریاد بزن و گریه کن خدا لعنت کند ابن زیاد را که درباره او عجله کرد و او را کشت خدا او را بکشد. وقتی هند دید یزید او را پوشانید صدا زد: ای یزید! وای بر تو درباره من غیرت کردی و مرا پوشاندی پس چرا این غیرت را درباره دختران زهرای اطهر نکردی پوشش آنها را دریدی چهره هایشان را آشکار ساختی و آنان را در خرابه جا دادی…😭 منبع: معالی السبطین ج2 ص173-175 @noaheh_khajehpoor