eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
603 ویدیو
27 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 دستایِ آقارو بستن، حتی سوارِ بر مرکب نکردن، راه افتادن به سمتِ کاخِ منصورِ ملعون، اِبنِ ربیعِ ملعون می تازید، این پیرمرد هی زمین می خورد و بلند می شد..😭 هی نفس نفس میزد، پاهاش رویِ خارهایِ بیابون می رفت،شاید زیر لب می گفته:" یا عَمَّتیَ المَظلومه"...😭 ▪️آقارو آوردن تویِ کاخِ منصور، نانجیب یه نگاهی کرد دید این پیرمرد نفس نفس میزنه، شمشیر رو کشید آقارو شهید کنه، همه گفتن کارِ آقا تمومِ، یه وقت دیدن رنگِ منصور پرید، شمشیر رو غلافکرد. ▪️ گفتن: چی شده؟ خودت گفتی آقارو بیارید، میخواستی آقارو بِکُشی، چی شد یه مرتبه رنگ و روت پرید؟ گفت: شمشیر کشیدم بکشمش کنم، یه وقت نگاه کرد دیدم رسولِ خداایستاده.. ▪️ فرمود: منصور! اگه یه تارِ مویی از سَرِ بچه ام کم بشه، تاج و تختت رو بهم می ریزم... یارسول الله! یه شمشیر بالایِ سَرِ امام صادق دیدی طاقت نیاوُردی، بمیرم برا اون خانومی که بالایِ بلندی نگاه می کرد، شمشیرها بالا می اومد، همه به یک نقطه فرود میاد.. 😭 یا حسین.. @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 دوباره بین مدینه، حرم در آتش سوخت گرفت خانه‌ات آتش دلم در آتش سوخت به غیرت تو اگر بین خانه برخورده گریز روضه‌ات، اول به میخ در خورده به یاد فاطمه که ضربه، بی‌خبر خورده دل شکسته‌ی تو، بی‌امان شرر خورده خدا نکرده زنی بین خانه‌ات که نسوخت کبوتری وسط آشیانه‌ات که نسوخت 🔸خیلی حضرت مادرش زهرا رو دوست داشت اصلاً این قصه رو بگم چه لطیفه: اومد پیش حضرت گفت خدا دختری به من عطا کرد.. فرمود: اسمش رو چی گذاشتی؟ آقا "فاطمه" به عشق مادرتون زهرا حضرت تا اسم مادرش رو شنید مکرر می‌گفت: "فاطمَه فاطمَه فاطمَه.."یه لحظه قطع کرد گفت: حالا اسمش فاطمه‌ست یه وقت، سیلی نزنی به صورتش..😭 ▪️امام صادق فرمود: لَزمَتِ الفراشُ نَحِلَ جسمها مادر ما دیگه بستری شد نَحِلَ جسمُها دیگه بدنش ضعیف شد نحیف شد لاغر شد ذاب لحمُها دیگه گوشتای بدنش ریخت..😭 حالا دلت رفت درِ خانه‌ی بی‌بی..همین امام صادق فرمود: کَانَ‌ سَبَبُ‌ وَفَاتِهَا علت شهادت مادرش زهرا رو‌ امام صادق این گونه فرمود: "اَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَی الرَجُل لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ" ▪️فرمود: آنقدر اون نامرد با غلاف شمشیر زد به بازوی مادرم.. یه جا دیگه روضه رو حضرت اینگونه فرمود: "فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِي أُذُنِهَا حِينَ نُقِفَتْ" گویا دارم می‌بینم چنان سیلی به صورت مادرم زدن گوشواره توو گوش مادرم شکست افتاد رو زمین..😭 خدا نکرده زنی بین خانه‌ات که نسوخت کبوتری وسط آشیانه‌ات که نسوخت زمانه، سخت گرفته به تو؛ کمانت کرد اسیر سنگ دلی پست و بد دهانت کرد ▪️شیخ عباس قمی تو‌منتهی الآمال می فرماید پنج بار یا بیشتر منصور دوانیقی لعنة الله علیه اراده‌ی قتل امام صادق رو داشت.یکیش همونه که حضرت رو به زور بردن..نوشتن محمد بن ربیع لعنت‌الله علیه وقتی مامور شد. خود ربیع میگه وقتی منصور دستور داد گفت یه جوری حضرت رو بیارید فرصت نکنه هر جور دیدیدش بیاریدش. دستوره ربیع میگه بین فرزندام محمد، قسی‌القلب‌تر از همه بود به پسرم محمد گفتم تو ماموری امام صادق رو بیاری. اما هر جور دیدی بیارش .. ▪️محمد ملعون ابن ربیع، نوشتن نردبان گذاشتن وارد منزل حضرت شدن دیدم پیراهن بلندی به تن حضرته دستمالی به کمر بسته، مشغول عبادت.. اومد بالا سرش گفت آقا باید بریم حضرت فرمود اجازه بده نعلینی، عبایی، عمامه‌ای؟ گفت مامورم همینجوری ببرمت نقل، ادامه‌ش اینه: همه‌ی اون سربازا سواره بودن امام صادقِ ما با پای برهنه با پای پیاده دستاشو بستن حضرت رو بردن..😭 زمانه، سخت گرفته به تو؛ کمانت کرد اسیر سنگ‌دلی پست و بددهانت کرد تو سال‌خورده‌ و خسته‌، ولی اهانت کرد طناب‌ پیچ در آن کوچه‌ها دوانت کرد میان وضعیتی نامناسبی ای وای بیاد غربت ام المَصائبی ای وای اگرچه ارث غریبی به تو، مدام رسید گریز روضه‌ات از کوچه‌ها به شام رسید عقیله‌ی علویه به ازدحام رسید به عمه جان شما خیلی اتهام رسید من از سیدا خیلی عذر می‌خوام به‌خاطر این بیت.. زنی که بود دو عالم مسخر نامش حرام‌زاده‌ی مرجانه داد دشنامش عبا نبردی و گفتی عبا نداشت حسین ردا نداری و گفتی ردا نداشت حسین به روی پیرهن از زخم جا نداشت حسین به زخم نیزه‌ی اَخنس صدا نداشت حسین به خونِ حنجرش، آغشته شد بمیرم من عزیز ما نگران کشته شد بمیرم من.. این هم برای اونایی که هنوز گریه نکردن امشب.. ▪️راوی میگه در روز یه بار اسم امام حسین رو جلوی امام صادق می‌آوردیم تا شب، دیگه کسی لبخند حضرت رو نمی‌دید..😭 حضرت به منو شما گریه رو یاد داده.. یه بار به عبدالله منصور تمام روضه‌ی عاشورا رو فرمود: خوند با هم گریه کردن وای که روضه‌ای روضه‌خونش امام معصوم باشه تو هم پا روضه‌ اش بشینی یعنی آدم، زنده می‌مونه؟ ▪️تو فکر کن امام زمان نشسته تو زانو زدی محضرش حضرت داره روضه میخونه اصلاً آدم زنده می‌مونه؟ میدونی حضرت تا کجاها رفت؟ من فقط چند خط شو بگم کل روضه رو به عبدالله منصور فرمود من فقط چند خط شو بگم رسید به اینجا: "نَظَرَ الحسینُ یمینه و شماله.. کار به جایی رسید جد ما چپ و راست را نگاه می‌کرد یه نفر نبود کمکش کنه.. از زبان امام صادق دارم میگم وَلا یَری اَحَدا هیچکس نبود..😭 "فَرَفَعَ رأسهُ إلی السَّما یه نگاه جد ما به آسمان کرد با خدا صحبت کرد گله کرد از این قوم صدا زد: خدایا ببین دارن با پسر پیغمبر چه می‌کنن. بین ما و آب فرات حائل شدن نمیذارن آب به ما برسه یا بقیه‌ا.. همینجور داشت مناجات می‌کرد رَمِیَ بِسَهم فَوَقَعَ فی نَحره امام صادق میگه یه وقت دیدن یه تیری رها شد به گلوی حضرت خورد حضرت رو اسب نشسته بود فَخَرَ عن فَرَسه حضرت از اسب به زمین افتاد جمله ی امام صادق اینه فرمود:تا افتاد تیر و از گلو در آورد محاسن شو به خون خودش خضاب کرد.. آاای حسین.. @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 بسم الله به إذن الله به إذن فاطمه همان پهلو شکسته همان که پایِ قتلگه محزون نشسته سَر داده نوحه: حسینِ من حسینِ من ، غریبِ مادر بسم الله به إذن الله به إذن فاطمه همان بازو شکسته بالا سر بازو بریده ای نشسته سَر داده نوحه: عباسِ من عباسِ من ، غریبِ مادر حسینِ من حسینِ من، غریبِ مادر حسینِ من حسینِ من، شهیدِ بی سر 🔸روضة الواعظین نوشته : “شب که شد مسلم نماز مغرب رو که خون.. ثُمَّ خَرَجَ مِنَ الْبَابِ فَإِذَا لَیْسَ مَعَهُ إِنْسَانٌ.. همچین که از درِ مسجد اومد بیرون کسی با مسلم نبود. فَمَضَى عَلَى وَجْهِهِ مُتَلَدِّداً فِی أَزِقَّةِ الْکُوفَةِ.. دیگه مسلم تنها و غریب تو کوچه های کوفه می گشت، درِ تموم خونه ها به روش بسته بود..😭 یکی گفت یه سؤال دارم، اینکه مقاتل همه نوشتن فَمَضَى عَلَى وَجْهِهِ مُتَلَدِّداً فِی أَزِقَّةِ الْکُوفَةِ. بعضی ها تعابیر دیگه نوشتن از تنهاییِ مسلم . گفت مگه همه نرفته بودن؟ کی این روایت و نقل کرده؟ مگه مسلم و تنها نگذاشته بودن؟ ▪️ظاهراً همونایی که پشت سرش نماز خونده بودن، اومدن بیرون تنهایی شو نگاه میکردن، همونایی که باهاش بیعت کرده بودن همونا این خبرو نقل کردن .. حتماً باید کسی باشه که مسلمُ بشناسه دیگه! تعقیبش میکردن، تنهایی مسلمُ میدیدن.. نمیخوام اینجا متوقف بشم، قبلاً یادتون میاد گفتیم مسلم بن عقیل شبیه امام حسینه.. همینایی که نگاه کردن غریبی مسلمُ همینا تنهایی حسین بن علی رو روایت کردن، همینا صدایِ استغاثه شو شنیدن..😭 همینجور که قدم میزد گریه میکرد، دور و برُ نگاه میکرد، کسی رو نمیدید با خودش اینطور زمزمه میکرد: صدات هنوز تو گوشمه که گفتی خیلی بی پناهی منو ببخش هنوز اگر که بی کسی، که بین راهی سرگردونم امشب میونِ کوچه های غربت دلخسته ام، خسته از زخم زبونِ این جماعت این مردم روی من دَرای خونه شونو بستن سنگای پشتِ بام منتظرِ شما نشستن از غم تو مولا کاش بمیرم امشب می‌کشم خجالت از رباب و زینب سفیرِ تو شبیه تو، تو کوفه هم جایی نداره خیره شدم به راهِ تو ، از بالای دارالعماره می‌ترسم می‌ترسم از چشمای مردای این شهر می‌فهمی داری چی می‌شنوی یا نه؟! بذار اینجارو از زبونِ رقیه بگم تا خوب بفهمی .. یکی که درد کشیده ست اگه به آدم بگه آدم بهتر متوجه میشه بابا بابا، راستی از سرِ بازار خبری داری که هر کسی خواست به ما چشمِ تماشا انداخت.. 😭 می ترسم می‌ترسم از چشمای مردای این شهر می ترسم می ترسم از قصۀ فردای این شهر حسینم، وایِ من، وایِ من، اگه حرم از تو جدا شه وایِ من، وایِ من، اگه اسیرِ کوفیا شه کوفیا ندارن ذره ای مروّت گریه داره مولا، روضۀ جسارت وایِ من، خدایا از مرامِ کوفه شبه اوله هنوز یه جا باید بریم.. برا اینا غریبم با اینکه آشنا زیاده سایۀ تو از سرِ این مردمِ بی وفا زیاده حسینِ من،خطِ این نامه ها کوفیِ و به جز دروغ نیست شرمنده، شرمنده سپاهِ تو دیگه شلوغ نیست با دِرهم، با دینار همیشه دلخوشن حسین جان این مردم، این مردم هنوز علی کُشَن حسین جان بینِ این جماعت، یاوری نداری دخترت سه ساله ست کاش اونو نیاری ▪️یه شیر زنی پیدا شد به نام طوعه به مسلم پناه داد، اما پسرِ ملعونش فردا برا اِبن زیاد خبر برد.. عبیدالله هفتاد مرد جنگی از قبیلۀ قیس رو فرستاد به خونه ای که مسلم داخلش بود حمله کنند .. روایت میگه وقتی مسلم صدایِ اسب ها و مردهای جنگی رو شنید فهمید اومدن سراغش، از خونه خارج شد داخل خونه نجنگید با شمشیر رفت به طرفشون علی وار جنگید .. همه را از داخل خونه بیرون کرد، آخه مسلم می‌دونه نباید به خونه ای که یک زن داخلشه حمله کرد.. 😭 ▪️مسلم میدونه اگه یه زن داخل خونه تنها باشه، نامحرم نباید وارد این خونه بشه …😭 ای جوونمرد .. ای باغیرت .. ای کاش مدینه هم بودی! مادر..مادر شبه اوله آخه تو مدینه هم چهل تا مرد جنگی به یه خونه ای حمله کردن … خبر داری یا نه؟ میگن داخل اون خونه سرورِ زنان عالم بود، ناموسِ خدا داخلِ خونه بود، زینب بود .. اُمّ کلثوم بود ..😭 🔸علامه مجلسی روایت کرده: به خالدبن ولید گفتم تو با بقیه مردا برید هیزم بیارید .. السلام علیکِ یا بنت رسول الله السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا … شعله‌های دلِ آن کوچه پر از غم می‌شد کوچه در آتش و خون داشت جهنم می‌شد باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را روضه مکشوف تر از آنچه شنیدم می‌شد بین دیوار و در انگار زنی جان می‌داد جان به لب از غم او عالم و آدم می‌شد لااقل کاش دلِ ابر برایش می‌سوخت بلکه از آتشِ پیراهن او کم می‌شد زِ جهل و کینۀ جمعی که دوزخی بودند بهشت سوخت، گل افتاد غنچه پر پر شد.. 😭 همه ناله بزنید.. یا زهـــراااا.... @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸راوی میگه هنگام ورود به کربلا، تا پای مبارک امام حسین(ع) رو به این سرزمین نهاد، خاک به زردی گرایید! غباری بلند شد و بر سر و روی حضرت نشست.. حضرت اسم این زمین رو پرسیدند! برخی گفتند: غاضریه برخی نینوا بعضی شاطئ الفرات بعضی هم گفتند: یقال لها کربلا.. 😭 ▪️حضرت فرمود: «اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلا! خیّموا، إنّ بهذا الارض بلغ العسکرین»😭 اول خیمه حضرت زینب(س) رو وسط خیمه‌ها برپا کردند! جوان‌های بنی‌هاشم کوچه دادند تا در خیمه! در اینجا خود سیدالشهدا زانو را به‌عنوان رکاب قرار داد. ▪️تا پای زینب کبری به زمین رسید آهی کشید و گفت: برادر، اینجا کجاست؟ گویا غم‌های عالم بر دلم نشست! اباالفضل العباس با یک حالت خاصی به دوروبر نگاه کرد، اصحاب متوجه شدند، پراکنده شدند، دختر امیرالمؤمنین می‌خواهد پیاده شود.. ▪️هنگام ورود به کربلا اینطور شد اما عصر یازدهم، ام‌کلثوم می فرمایند: همه را سوار شتر کردیم، من ماندم و خواهرم زینب! مرا هم سوار کرد، یک وقت دیدیم شمر آمده بی‌بی را کمک کند! ▪️حضرت تشر زد: برو، سایۀ ما را نامحرم ندیده!.. 😭 فنظرت یمیناً و شمالاً، به چپ و راست نگاه کرد، هیچ‌کس نیست!..😭 بدن‌های بی‌سر روی زمین! شتر زانو زد، بی‌بی سوار شد.. ▪️نگاهی کرد به‌سمت گودی قتلگاه، خطاب کرد: و الله لو خیّرونی بین المقام عندک و الرحیل، لاخترت المقام عندک.. داداش حسین.. ▪️اگر اختیار دست خودم بود هرگز از پیش تو نمی‌رفتم، و لکن الامر کما تری… چون چاره نیست می‌روم و می‌گذارمت ای پاره‌ پاره تن به خدا می‌سپارمت…😭 یه نگاه هم کرد سمت علقمه: عباس جان.. خواهرت را به اسیری بردند! 🔸سه مرتبه به‌ نیت فرج: «یا حسین، یا حسین، یا حسین» ألا لعنة الله علی القوم الظالمین.. @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 به دیوار قفس بشکسته ام بال و پر خود را زنم تنهای تنها ناله های آخر خود را لبم خشکیده،یارم خصم جانی،حجره در بسته مگر با قطره اشکی تر کنم حنجر خود را بزن کف،پایکوبی کن،بیفشان دست ام الفضل که کشتی در جوانی شوهر بی یاور خود را اما یه حرفم با کنیزا زده یکی یه دونه امام رضا کنیزان لحظه ای آرام شاید بشنوم یک دم ▪️آخه صدا کرد کنیزا رو گفت پایکوبی کنید،هلهله کنید،کسی صدای جوادالائمه را نشنوه کنیزان لحظه ای آرام شاید بشنوم یک دم صدای جانسوز زهرا مادر خود را 🔸یا امام رضا عزیز دردونت گوشه ی حجره تشنه جان داد اما به این بسنده نکرد،اون نانجیب کنیزا رو صدا کرد بدن بی جان آقا را آوردن پشت بام خانه زیر آفتاب بغداد..😭 آی اهل روضه! گریه کنا چیزی نگذشت شنیدین کبوترای آسمون اومدن بال هاشون رو به هم دادن سایه انداختن رو بدن عزیز امام رضا... "لا یوم کیومک یا اباعبدالله" بمیرم برای اون بدنی که زیر آفتاب سیاه شد وقتی زین العابدین آمد بدن بابا رو از غلام تشخیص نمی‌داد ... آاای حسین .. @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 مرهم حریفِ زخم زبان ها نمی شود اصلاً جگر که سوخت مداوا نمی شود 🔹خیلی ها نقل کردند مسعودی در اِثباتُ الوَصیةِ، مجلسی در بحار، ذکریا بن آدم راویِ این حدیثه، میگه خدمتِ علی بن موسی الرضا بودم ، جوادالائمه نشسته ، یه وقت با یه ناراحتی دست به زمین زد ، سر به آسمان بلند کرد داره فکر می کنه 🔸علی بن موسی الرضا فرمود : پسرم چی شده ؟؟ ... به چی فکر میکنی ؟؟ ... فرمود: به اون کاری که با مادرم زهرا کردند به خدا قسم اون دو نفر رو از قبر بیرون میکشم آتیش شون میزنم ..😭 اصلاً جگر که سوخت مداوا نمی شود آخه مادرِ ما رو کتک زدند مادر .. انتقام تو می گیرم .. ▪️ اون ملعونه کارِ خودشو کرده سم به آقا خورانده.. گریه مکن بهانه به دست کسی مده با گریه هات هیچ مدارا نمی شود خسته مکن گلویِ خودت را برایِ آب با آب گفتنِ تو کسی پا نمی شود هی صدا میزد جگرم سوخت ..😭 این قدر پیشِ چشمِ کنیزان به خود مپیچ با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود ..😭 گیسو مکش به خاک دلی زیر و رو شود در این اتاق عاطفه پیدا نمی شود.. با ضربِ دست و پا زدنت طشت می زنند جز هلهله جواب مهیا نمی شود.. ▪️اُم فضل به کنیزها دستور داد هلهله کنند ، کسی صدایِ غربت آقا را نشنوه .. این کارا سابقه داره وقتی زینب وارد کوفه شد همه شروع کردند هلهله کردند یه وقت زینب میخواد حرف بزنه زن ها دارن دف میزنن ، هلهله می‌کن.. با اون ید اِلهی خودش اشاره کرد وَ قَدْ اءَوْمَاءَتْ الَى النّاسِ اءَنِ اسْکُتُوا اشاره کرد ساکت بشید.. حتی زنگِ آویخته بر گردن شتران از صداایستاد.. ▪️ در لسان امیرالمومنین شروع به حرف زدن کرد یا اءَهْلَ الْکُوفَهِ ، یا اءَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ ... شروع کرد مردم کوفه رو رسواکردن.. اون ملعون گفت اگه زینب ادامه بده همه چی خراب میشه یه کاری کردن زینب آرام شد ... مبهوت می نمود به سرنیزه ای نگاه کی جانپاه زینب و اطفالِ بی پناه راحت بخواب چون که پرستار زینب است ▪️یه وقت لحنش عوض شد ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی حسین جان فکر اینجا رو نمی کردم.. ▪️یه جمله دیگه هم گفت : اشاره کرد به فاطمۀ صغری یا أخی فاطمة الصَغیرة کَلِّمها با این بچه حرف بزن ...😭 با غربتی که هست تو غارت نمی شوی نیزه به جای جایِ تنت جا نمی شود آقا رو آوردن بالایِ پشتِ بام گذاشتن ... خوبی پشت بام همین است ای غریب پایِ کسی به سینۀ تو جا نمی شود ..😭 آاای حسین... @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸یکی از دوستان خوب اباعبدالله الحسین می فرماید: شهادت امام باقر،طلیعه دار مُحرمه،شهادت امام باقر که میرسه،بوی عاشورا میاد ▪️آی حسین،ما جاموندیم،همه کربلایی ها رفتند عرفه کربلا،خیلی مونده حالا،اما میشه خوند.. باز این چه شور است،که در خلق عالم است حسین… اگه بدونی این حسین گفتنت چیکار می کنه،مادرش میگه جان.. 😭 حسین… مگه یادم میره زیر اون خیمه نیم سوخته،عمه ام همه ی مارو جمع کرد،همه ی ما مثل جوجه های پر شکسته،سرهامون رو زیر بال و پر هم دیگه برده بودیم،آروم آروم گریه می کردیم،آخه عمه ام گفته بود بلند بلند گریه نکنید،همه ی اینها یه طرف.. ▪️اما اونی که باقرالعلوم رو می کُشه،اینه،همه شهادت ها یه طرف،جسارت ها یه طرف،کتک ها یه طرف،ریسمان ها و زنجیر ها،تازیانه ها یه طرف.. 😭 ▪️اون نیمه شب توی خرابه یه طرف،یه همبازی داشتم،هر چی گفتم عمه جان رقیه،اینقده گریه نکن.. آخه شما که نمی دونید،شما ها که خبر ندارید اینها کی بودند.. طفلک بی تاب را هم می زدند کودک در خواب را هم می زدند... آاای حسین…😭 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸بچه های زینبن .. ببین چقدر حسین علاقه داره به زینب حالا تو تاریخُ ببینید به این راحتی اجازه نداد دلیلش همینه .. ای سلام خدا به این دو شهیدِ غریب .. ▪️امام تو زیارت ناحیه به این دوتا آقازاده اینجوری سلام میده امام هادی به بچه های حضرت زینب اینطوری سلام میده السَّلَامُ عَلَى عَوْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الطَّيارِ فِي الْجِنَانِ حَلِيفِ الإيمان|الْإِيمَانِ وَ مُنَازِلِ الْأَقْرَانِ النَّاصِحِ لِلرَّحْمَنِ التَّالِي لِلْمَثَانِي وَ الْقُرْآنِ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ قُطْبَةَ النَّبْهَانِي .. آخرش می فرماید لعن الله قاتل 🔸سلام به برادر بعدی اینجوریه السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الشَّاهِدِ مَكانَ أَبِيهِ وَ التَّالِي لِأَخِيهِ وَ وَاقِيهِ بِبَدَنِهِ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ عَامِرَ بْنَ نَهْشَلٍ التَّمِيمِي این دوتا آقازاده با این عظمت که امام معصوم اینجوری سلام بده.. عون و محمد اومدن مقابل ابی عبدالله من یه چیزی یه روز دیدم خیلی به هم ریختم اصلاً مبنای روضه م همینه .. این دوتا آقازاده هم نوۀ حضرت زهران از مادری از پدری نوۀ اسماء بنت عمیس .. این اسم براتون آشنا نیست؟ اسماء بین عمیس کیه؟ شماها بزرگ شدید تو روضه اینا مادربزرگشون اسماءِ ، اسماء کیه؟ اسماء همون کسیِ که شب غسل آب می‌ریخت امیرالمومنین بازوی ورم کرده رو غسل میداد .. (حالا چرا این حرفُ میزنم دلیلشُ الان می فهمی) اینا از مادر بزرگشون حتماً خیلی روضه هارو شنیدن .. ▪️حتماً از مادربزرگشون اون شبایِ آخر اون فاطمه ای که هی ازین پهلو به اون پهلو میشد اینا حتماً از مادربزرگشون شنیدن شب آخر کی این صحنه رو دیده غیر اسماء؟ حتماً شنیدن وقتی بابا گفت یتیمایِ فاطمه بیایید حسنین دویدن خودشونُ رو بدن مادر انداختن .. 😭 میدونن دایی شون چه علاقه ای چه محبتی.. لذا وقتی چند بار رفتن و اومدن دیدن دایی اجازه نمیده برگردید با عتاب گفت برگردید برید کنار مادرتون مادرتونو تنها نذارید .. ▪️بار آخر دیدن دیگه تیر آخره گفتن یه جوری می ریم رو پاش می افتیم راضیش می کنیم ما از مادربزرگمون شنیدیم رفتن خودشونُ انداختن رو پای ابی عبدالله هی گفتم دایی تورو جان مادرت بذار ما بریم .. ▪️اسم بی بی رو آوردن این قسم رو خوردن الله اکبر ابی عبدالله اجازه داد گفت میخواید برید یه حرفی زدید دیگه نمیتونم نه بگم .. اونایی که خیلی گره به کار دارید امشب به ابی عبدالله بگو جان مادر پهلو شکسته ما هم گرفتاریم آقا ..(حالا دلمون بده) خوشحال دویدن تو خیمه مادر مژدگانی بده مادر برگ جهادُ گرفتیم .. نه به اندازۀ علی اکبر ولی آنقدرها جگر داریم تو به روی خودت نیاوردی ما که از قلب تو خبر داریم به همین ذکر یا علی مادر که نوشتیم روی پیشانی همۀ آرزویمان این است بر تن ما کفن بپوشانی ▪️خودش با دست خودش کفن تنشون کرد ای جانم فدات.. تو به خیمه بمان مراقب باش دایی ما غم تو را نخورد آنقدر غصه خورده حداقل غصۀ ماتم تو را نخورد دو برادر کنار هم بهتر می توانند یاورش باشند می توانند در مقابل سنگ روی نی حامی سرش باشند آنقدر تیر و نیزه می‌بارد خم به ابرویمان نیاوردی مادرم تو دعا کن آخر کار لااقل تکه تکه برگردیم ▪️نوشتن هر دو باهم رفتن میدان هر دو باهم جنگیدن. اول عون افتاد رو زمین عون قاریِ قرآن بود .. نوشتن اول شروع کرد لشکرُ نصیحت کردن الله اکبر با لشکر حرف زد نصیحت کرد.. حرفشُ گوش ندادن سنگ بارانش کردن .. تیراندازی کردن .‌. هر دو برادر دوشادوش هم کنار هم می‌جنگیدن عون افتاد رو زمین محمد اومد جلو (الله اکبر) کار محمد سخت شد چرا سخت شد؟! دیگه دو تا کار داشت یکی جنگیدن بود یکی هم مواظب بدن برادرش بود .. دشمن نیاد بدنُ غارت کنه ..😭 مواظب بود کسی سمت بدن داداشش نیاد .‌ هم می جنگید هم مواظب بدن بود .‌. ببرمت گودال .‌. ▪️کاش وقتی حسینم رو زمین افتاد یه برادر داشت مواظبش باشه .. کسی بدنشُ غارت نکنه .. اما نه برادری نه پسری نه یاوری افتاد رو زمین..😭 یه خواهر داشت چادر هی می خورد زمین.. از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین.. 😭 رسید بالاسر بدن اما دیر رسید وقتی رسید دید سر و بالای نیزه ها .‌.😭 یا حسین .. @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 بسم الله، مدد می گیرم، از این آقازاده باب الحوائج، شب هفتمه، از فردا قصه عطش شروع می شه، از فردا داستان عطش به خودش شكل تازه ای می گیره، كدوم عطش؟ اصلاً این عطش چیه؟ چیه كه از آدم ابوالبشر وقتی كه خمسه طیبه رو بهش یاد میده، جبرئیل به اسم اباعبدالله (ع) كه میرسه،برا آدم روضه عطش خونده می شه؟ از آدم تا خاتم، پیغمبر ما هم همینطور، هنوز به دنیا نیومده، این آقا تو رحم مادرش روضه عطش می خونه، این چیه؟ عطش عطش، هركی میرسه میگه عطش.. 😭 ▪️امام سجاد (ع) می خواد برا باباش سنگ قبر درست كنه، با انگشت می نویسه: هذا قبر حسین بن علی الذی قتلوه عطشانا.. 😭 ▪️امام رضا (ع) به ریان بن شبیب می خواد حدیث بگه، یه جمله می گه: صغیرهم یمیتهم العطش، همه میگن عطش، آقات، امام زمان (عج) وقتی تكیه به دیوار كعبه می زنه، میگه یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین قَتَلُوهُ بكربلا عَطشاناً، چرا این عطش اینقدر مهمه؟ این مقدمه روضه منه، چه خبره تو این عطش، چه سرّی تو این عطش نهفته است، اینقدر سخت و جانگدازه این عطش، از فردا آب رو می بندند. ▪️اهل بیت پیغمبر در محاصره بی آبی قرار می گیرند،من از شما سوال می كنم، مگه سپاه ابی عبدالله چه سپاهیه؟ یه عده زن و بچه با حسین هستند، از روز اول دستور دادند، حسین رو از آب دور كنند، یه جایی حسین (ع) خیمه بزنه، یه جایی كه فاصله داشته باشه با شریعه، با این راحتی نزدیك نشه، یكی از اون حرفایی كه حر بن یزید ریاحی رو منقلب كرد، یه مواجهه ای داره با عمر سعد روز عاشورا، باهاش حرف زد، حر به عمر سعد لعنت الله علیه گفت: عمرسعد این آبی كه تو بستی به حسین، حیوانها ازش استفاده می كنند، تو چیكار داری؟ ▪️كجای دینه؟ این زن و بچه باهاشن، سه روز آب رو بستی، ببین صدای گریه قطع نمی شه. اینها اینقدر پست بودند، آب رو بستند می خواستند از نظر ضعف جسمانی، وقتی آب نباشه،كم كم بدن قواش تحلیل میره جانبازا بچه رزمنده ها، اگه تو جلسه باشند، تو جبهه تشنگی كشیدید دیگه، دیدید تشنگی چیكار می كنه با آدم، اونم رو بچه، بعد آدم زخمی می شه، مجروح می شه، زخمی آب بدنش تحلیل می ره، نیاز به آب داره، اینها همه نشون میده عطش چه كرده. 🔸الله اكبر، اما همه داستان عطش برای اصحاب و یاران و لشكریان اباعبدالله، هر جوری بگی قابل توجیهه، اما برا یه نفر قابل توجیه نیست، بهتر بگم همه رو می تونی آروم كنی، همه زبون دارن می تونن اظهار عطش كنن آدم باهاشون حرف بزنه راضی شون كنه آرامشون كنه اما من سوال دارم، یه بچه شیرخواره رو چه جوری باید آروم كرد؟ اگه بچه ات تشنه باشه این بچه بیدار شده این بچه تشنه است تا حالا برات پیش اومده؟ راهش ببر، باهاش بازی كن، بغلش كن، رو پات بخوابونش فایده نداره بچه تشنه آب می خواد. یا حسین لالا، لالا لالا، ای گل پونه قناریِ بی آب و دونه خدا خودش روزی رسونه لالا، مادر تو بدون شیره گریه نکن صدات می گیره این لبِ یا این که کویره لالا، لالا لالایی لالا نشون نده اینقدر گلوتو وا کن دو دست کوچولوتو دعا بکن یه کم عموتو لالا.. لالا پرستوی سرخ و سفیدم کی گفته من شیرت نمیدم شیری نمونده ای امیدم لالا.. گفتم یكی به سقا بگه داره میشه دیر زودتر بیاد وگرنه بچه ام می اُفته از شیر لالا لالا عزیزم ▪️امیر پدر رو بزنم یا پسر رو، گفت: مگه سفیدی زیر گلو رو نمی بینی، وای، حسین داشت حرف می زد، یه مرتبه دید سر علی اوفتاد، ای حسین ابی عبدالله اومد پشت خیمه ها، چه گذشت به دل حسین (ع) ان شاءالله هیچ پدری به روز حسین نیوفته، ان شاءالله هیچ بابایی بچه تو بغلش نمیره..😭 روی برگشتن نداشت، یه قدم می گذاشت، لااله الا الله، نمی دونم بگم یا نه، این بچه زیر عبا، بعضی وقت ها از حال می رفت، نمی دونم، اصلاً جونی تو بدن مونده بود، این كه میگن: فذبحوه من الأذن إلی الاُذن، مگه یه بچه چقدر گردن داره، چقدر سر داره، رفت پشت خیمه ها، خودش با دست خودش یه قبر كند، میخوام بگم، تنها شهیدی كه حسین، خود ابی عبدالله دفنش كرد، این آقا زاده علی اصغره دفنش كرد.. 😭 اما یه بدن دیگه سراغ دارم.. سیدالشهدا نتونست بیاره... اینقدر به بدن تیر و شمشیر زده بودن جای سالم نداشت.. 😭 اصلاً اصرار خودش بود که بدن شو علقمه بذاره و بره.. صدا زد: برادر مبادا بدن منو ببری به خیمه.. آخه من قول آب به بچه های تشنه ت دادم شرمنده شدم... 😭 آاای حسین.. 😭 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪر ﻟﺮﺯﺵ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ بعدتو پرواز هرگز لحظه ی خوبی نبود شانه های خسته ات را دیر فهمیدم پدر ﮐﻮﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻗﺎﻣﺖ ﺑﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻮﺳﯿﺪﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺍﻡ ﭘﯿﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻋﺰﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﺁﻥ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ ﺻﺤﻦ ﺍﻏﻮﺷﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺒﺨﺶ ﺗﺎﺑﺶ ﮔﻠﺪﺳﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ ﻧﺦ ﺑﻪ ﻧﺦ ﭘﺎﮐﺖ ﺑﻪ ﭘﺎﮐﺖ ﻏﺼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﻧﺎﻟﻪ ﯼ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﯼ ﻗﺼﻪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ ﮐﺠﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ!!! ﺑﺎﻭﺭ ﻭﺍﺭﺳﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ داغ پدر دیده های مجلس حالا قدر این گوهر از دست داده رو می شناسن.. چقدر آرزو داری فقط یبار دیگه باباتو زنده ببینی، دستای پینه بسته شو رو سرت احساس کنی.. 😭 صداش بزنی بگه جان بابا... 😭 عزیز دلم قربون صدای مهربونت بابا بابا... اما آهای عزاداری مجلس داغ دیده ها ایام محرم و عزای سید الشهدا و اسارت آل الله.. این روزا هم به نقلی شهادت امام سجاده اون امامی که وقتی به شهادت رسیدند ، مردم مدینه فهمیدند که آن حضرت به صد خانواده، غذا می‌رسانده است.. جمعی از فقرای مردم مدینه نمی دانستند که معاش آنها از کجا تأمین می‌شود، وقتی که امام سجاد (علیه السلام) به شهادت رسیدند، دریافتند که او بود شبانه به طور ناشناس غذای آنها را به دوش خود حمل کرده و به آنها می‌رسانید، هنگام غسل جنازة آن حضرت، خراش هائی در بدن او دیدند که آثار انبان ها و بارهای غذا و طعام بود که شبها برای فقراء حمل می‌کرد. در بعضی از مقاتل آمده : امام باقر (علیه السلام) پس از غسل امام سجاد علیه السلام ، گریه سختی کردند. بعضی از اصحاب آمدند و امام را دلداری دادند. امام باقر سلام اللّه علیه، رو به آنها نمود و فرمود: هنگام غسل پدرم ، آثار غل و زنجیر را در بدن نازنین پدرم دیدم، بیاد مصائب آن حضرت هنگام اسارت افتادم. الان شما بابا تون با چه عزت و احترامی غسل دادید کفن کردید چه تشییع با شکوهی انجام شد برا عزیز دلت... دفنش کردید سنگ قبر گذاشتی براش.. اما پسر فاطمه قبرستان بقیع یه قبر خاکی و غریب... 😭 اجازه نمیدن کسی کنار قبرش گریه کنه.. 😭 آااای حسین @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸زیاد مخارقی گفته هنگامی که وفات امام حسن ع نزدیک شد حضرت، امام حسین را طلبیده فرمود: ای برادر به همین زودی از تو جدا می شوم و به دیدار خدای خود نائل می گردم.. من مسموم شدم و امروز پاره جگر خود را در میان طشت دیدم و میدانم چه کسی این جفا را بر من کرده و از کجا سرچشمه گرفته و من در پیشگاه خدا با وی دشمنی خواهم کرد..😭 اینک سوگند به حقی که بر تو دارم از این پیش آمد و مرتکب آن، تعقیب مکن و منتظر باش تا خدا در باره من چه خواهد کرد.. ▪️اینک هر گاه من از دنیا رحلت کردم چشم مرا بپوشان و غسل بده و کفن کن و بر سریر گذارده کنار مرقد همایون جدم ببر تا عهدی تازه کنم سپس مرا پهلوی قبر جده ام فاطمه بنت اسد ببر و در آنجا به خاک بسپار و بزودی خواهی دانست که جمعی می پندارند می خواهی مرا در کنار قبر جدم مدفون بداری و برای جلوگیری گرد می آیند اکنون به تو سفارش می کنم برای خاطر خدا سعی کن در پای جنازه من، خون به اندازه شیشه حجامتی ریخته نشود.. ▪️آنگاه به وی وصیت کرد کسان و فرزندان و بازمانده های او را تحت نظر و حمایت خود قرار داده و به وصیت علی که به حضرت مشار الیه نموده عمل کند و بالاخره مانند امام مجتبی در هنگامی که به خلافت رسید و پدرش او را سرپرست خاندان خود قرار داد و مردم را به انجام فرامین امام مجتبی هدایت نمود و پس از خود او را به عنوان جانشینی معرفی کرد حضرت امام حسین همان رویه را پیشه بگیرد.. ▪️خواهرش زینب هم وقت رفتن از شام بلا همه ی زنای شامی دورش جمع شدن.. خانم فرمود: آاای اهل شام اینجا ما یه امانتی پیش تون داریم.. یادگار برادرم حسینه رقیه.. گاهی بیان سر قبرش آب بریزین، شمعی رو قبرش روشن کنید.. اینجا غریب نمونه... 😭 به خدا از کربلا تا اینجا خیلی زجر کشیده.. 😭 آااای حسین.. https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از روی سینه پیغمبر خدا بلند کنه حضرت فرمودن علی جان بگذار بچه ها کنارم باشن.. با دست هایی که رمق نداشتحسن و حسینش رو در آغوش گرفت... عرضه بداریم یا رسول الله.. ▪️لحظات آخر طاقت نداشتید ببینید بچه ها رو از کنار شما دور کنند... اما ای کاش شما کربلا می بودین... وقتی دختر ابی عبدالله اومد کنار بدن بابا... صدا زد عمه جان زینب...😭 هذا نعش من؟ عمه جان این بدن کیه.. خدایا با بدن حسین چکار کردند... دختر... بدن بابا رو نمیشناسه...😭 سر در بدن نداره... همه بدن غرق خونه.. انگشت و انگشتر نداره...😭 صدا زد جانان عمه... این بدن بابای غریبت حسینه.. 😭 خودش رو انداخت روی بدن بابا... شروع کرد به درد و دل کردن... یدفعه دیدن چند نفر با تازیانه دارن می آیند... خدایا اینا میخوان چکار کنن...😭 کنار بدن بابا ... هم دختر رو زدن هم عمه جانش زینب رو زدن... یدفعه دختر بی تاب شد...😭 صدا زد بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند...😭 با همان دستی كه زهرا را زدند در كنار ِ پیكرت ما را زدند... هر کجا نشستی بگو یا حسین...😭 و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌