eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
2.9هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
519 ویدیو
23 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
46.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 آروم آروم از طبق بیا کنارم... 😭 سر رو سرت بذارم... 😭 حاج محمد رضا بذری🎤 با بهترین ها را دریافت کنید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸همه آمدند استقبال الّا زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها... در نقلی آمده است: 🥀 وقتی که سیدالشهدا علیه‌السلام ، نعش مطهر عون و محمد علیهماالسلام،را از میان میدان به خیمه‌گاه آورد، مخدرات همگی به استقبال آن دو شهید بیرون دویدند مگر زینب کبری علیهاالسلام؛ که از خیمه ها بیرون نمی‌آمد ( تا مبادا برادر از روی او خجل باشد) و فقط در همان جا نشسته و اینگونه دعا می‌نمود: 🥀 «ای خداوند محمود! این طایفه عاد و ثمود را در دنیا و آخرت به بدترین بلا مبتلا گردان و انتقام آل محمد - صلی‌الله علیهم اجمعین - را از ایشان بگیر.» 📚 بحرالمصائب ج۴ ص١٧٢ 📚ریاض المصائب (خطی)، ص۲۰۰ ✍ با تمامِ هستی‌ات خود را ندیدن مشکل است سخت‌تر از خود زِ اولادَت بُریدن مشکل است نیمه شب از خوابِ طفلانت پریدن مشکل است بعدِشان یک لحظه حتی آرمیدن مشکل است یک شبه یکباره یک‌دَم قَد خمیدن مشکل است از جگر از جان مگو وقتی که مادر نیستی از غمِ طفلان مگو وقتی که مادر نیستی از دلی سوزان مگو وقتی که مادر نیستی آه از باران مگو وقتی که مادر نیستی داغِ مادر را فقط قدری چشیدن مشکل است از همه از هرکسی او بیشتر آورده است هرکه با سر آمده خانم سه سر آورده است او فقط خود را نه بلکه دو پسر آورده است دو پسر نه دو سپر نه دو جگر آورده است قبلِ قربانی شدن شانه کشیدن مشکل است داد اول باز هَم روزیِ میکائیل را بعد از آن خانم تَفَقُد کرد عزرائیل را بعد لطفی کرد با پا بالِ جبرائیل را بعد هم آورد از خیمه دو اسماعیل را آه ابراهیم این غم را شنیدن مشکل است با برادر گفت آقاجان دو جانم را ببین پیشِ رویِ خود تمامِ خانِمانم را ببین پیرمردِ این حرم! دو نوحه خوانم را ببین ای جوان مُرده! کمی دو نوجوانم را ببین بعدِ اکبر ماندن و جامه دریدن مشکل است چادرِ مادر به سر کرد و از این غم گریه کرد گریه کرد و پیشِ او اربابِ عالم گریه کرد گریه کرد و پشتِ او عباس یک دَم گریه کرد زیرِ لب تا گفت مادر ، مادرش هم گریه کرد گفت بی سوگند از اینجا پریدن مشکل است بِینِ خیمه بود و می‌آمد صدایِ بچه‌ها مادر است و کاش میرفت او بِجای بچه‌ها حیف آبی نیست ریزد پُشتِ پای بچه‌ها وای می‌آمد زِ میدان ناله‌های بچه‌ها دیدنش که هیچ مادر را ندیدن مشکل است اینکه هر دَم با شهیدان بود حالا نیست نیست اینکه با اکبر پریشان بود حالا نیست نیست با حسینِ خویش نالان بود حالا نیست نیست زیرِ تیر و سنگ‌باران بود حالا نیست نیست از میانِ نیزه‌ها مادر شنیدن مشکل است ناله‌ها می‌آمد و زینب صدا میزد حسین حالشان بَد میشُد و زینب صدا میزد حسین یک نفر سَر میزد و زینب صدا میزد حسین گفت عونَش اَشهدُ... و زینب صدا میزد حسین سمتِ او در بِینِ نامحرم دویدن مشکل است @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸چگونه و با چه حالی حرّ به محضر سیدالشهداء علیه‌السلام رسید؟! | وقتی که قلب حرّ با ندای غربت سیدالشهداء علیه‌السلام به لرزه می‌افتد … در نقل‌ها آمده است: 🥀 در روز عاشورا امام حسین علیه‌السلام رو به لشکر عمر سعد کردند و فریاد زدند: 📋 أَمَا مِن مُغيثٍ يُغيثُنا لِوَجهِ اللّهِ تَعالىٰ؟ أَمَا مِن ذابٍّ يَذُبُّ عَن حَرَمِ رسولِ اللّهِ؟ ▪️ آیا کسی هست که ما را به خاطر خدا یاری کند؟ آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ 📋 فَلَمّا سَمِعَ الْحُرُّ بنُ يَزيدِ هٰذا الْكلامَ، اِضْطَرَبَ قَلبُهُ، و دَمَعَتْ عَيْناهُ ▪️ پس وقتی که حر بن یزید ریاحی این کلام امام را شنید قلبش به لرزه افتاد و اشک از چشمانش جاری شد. 🥀 آمد تا در كنارى از لشكر ايستاد و اندک اندک از آنها فاصله گرفت. مهاجر بن اوس (كه در لشكر عمر سعد بود) به او گفت: اى حر! چه مى‌خواهى بكنى؟ آيا مى‌خواهى حمله كنى؟ پاسخش را نداد و لرزه اندامش را گرفت. 🥀 مهاجر گفت: «به خدا كار تو ما را به شك انداخته است. به خدا من در هيچ جنگى تو را هرگز به اين حال نديده بودم (كه اينگونه از جنگ بلرزى) و اگر به من مى‌گفتند: دليرترين مردم كوفه كيست؟ من از تو نمى‌گذشتم (و تو را نام مى بردم).پس اين چه حالى است كه در تو مشاهده مى كنم؟! 🥀 حر گفت: من به خدا سوگند، خود را ميان بهشت و جهنم مخیر مى بينم و سوگند به خدا هيچ چيز را بر بهشت اختيار نمیكنم؛ اگرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند. 🥀 پس از او فاصله گرفت و رو به فرزندش کرد و گفت: پسرم من طاقت آتش و غضب خدا را ندارم و  طاقت ندارم اینکه روز قیامت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله دشمنم باشد. 🥀 آیا نمی‌بینی که حسین علیه‌السلام یاری می‌طلبد و کسی او را یاری نمی‌کند؟ ای پسرم! همراه من بیا تا در جلوی چشم حسین علیه‌السلام با این لشکر بجنگیم تا باشد که به واسطه شهادت در رکاب او سعادت مند شویم. 🥀 پسرش گفت: چه خوب کرامتی است این! سپس آن دو از لشکر ابن زیاد فاصله گرفتند و گویی نشان دادند که قصد حمله بر لشکر امام حسین علیه‌السلام را دارند و همین گونه به سیدالشهدا علیه‌السلام نزدیک شدند. و وقتی که به محضر امام علیه‌السلام رسیدند، 📋 فنَزَلَ الْحُرُّ رَحِمَهُ اللّهُ عَن ظَهرِ جَوادِه، و طَأطَأ رَأسَه، و جَعَلَ يُقبِّل يدَ الْحسينِ عَلَيهِ.السَّلامِ و رِجْلَيْهِ، و هو يَبكي بكاءً شديداً. ▪️پس حر، از اسب پیاده شد و سرش را پایین انداخت و به دست و پای امام علیه‌السلام افتاد و می بوسید و شدیداً گریه میکرد. 🥀 او به سیدالشهداء علیه‌السلام عرضه داشت: من همان كس هستم كه تو را از بازگشت (به وطن خود) جلوگيرى كردم و همراهت بيامدم تا به ناچار تو را در اين زمين فرود آوردم، و من گمان نمى‌كردم پيشنهاد تو را نپذيرند و به اين سرنوشت دچارت كنند. به خدا اگر مى‌دانستم كار به اين جا مى‌كشد، هرگز به چنين كارى دست نمى زدم. 📋 أفَتَرىٰ ذلكَ لِي تَوبَةً؟ قالَ: نَعَم، يَتُوبُ اللّهُ عَليكَ، و يَغفِرُ لَكَ؛ مَا اسْمُكَ؟ قال: أناْ الْحُرُّ بنُ يَزيد ▪️سپس حر گفت: آیا الان توبه و بازگشتی برای من است؟ امام علیه السلام فرمودند :بله خدا توبه تو را می‌پذیرد و گناهانت را می‌آمرزد. 🥀 سپس سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: 📋 أنتَ الْحُرُّ كَما سَمَّتْكَ اُمُّكَ، أنتَ الْحُرُّ إنْ شاء اللّهُ في الدّنيا و الآخرةِ. ▪️اسمت چیست؟ گفت:حر بن یزید. امام فرمودند: به درستی که تو حرّی (آزاده‌ای) همانگونه که مادرت تو را نام نهاد. ان‌شاالله در دنیا آخرت نیز حرّ می‌مانی. 📋 فقالَ لَهُ الْحسينُ عَليهِ‌السَّلام: اِرْفَعْ رَأسَكَ يا شَيخ. ▪️پس امام علیه السلام به او فرمودند: سرت را بالا بیاور ای مرد‌بزرگ. برگرفته از: 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، خوارزمی،ج۲ ص۱۰ 📚مقتل ابو مخنف ص۷۴ 📚اسرار الشهادة ص۲۸۹ ✍ کفشهایم را پُر از شن کرده بودم آمدم خاک بر فرق و محاسن کرده بودم آمدم پیش رویِ مرکبم پایِ پیاده آمدم غرقِ ذکرِ مادرِ این خانواده... آمدم بی ادب بودم ولی بی ادعایم کرده‌ای من امیرِ لشگری بودم گدایم کرده‌ای من گرفتم راهِ تو یا تو گرفتی راهِ من راهزن من بودم اما تو گرفتی راهِ من سنگها آورده‌ام تا بشکنی آئینه‌ام حقِ من این بود  دستِ رَد زنی بر سینه‌ام من گنهکارم به رویِ من بیاور لااقل بد گرفتارم به رویِ من بیاور لااقل تا که دیدی  شعله دارد خِرمنم گفتی بیا دست خود را بسته‌ام بر گردنم گفتی بیا راهِ تو بستم به روی خود نیاوردی چرا بشکند دستم به روی خود نیاوردی چرا دستِ من وا کردی و گفتی پَرَت بالا بگیر سَربِزیرم دیدی و گفتی سَرَت بالا بگیر مژده دادی مادرِ عالم مرا بخشیده است باورش سخت است زینب هم مرا بخشیده است لطفِ زهرا بود اگر مَرهونِ آن چادر شدم صبح حُر بن یزید و حال  تنها حُر شدم @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 آخی... 😭 بیا بابا دلم غم دارد امشب تورا بابا فقط کم دارد امشب بیا بابا ببین دخت سه ساله دل خون اشک نم نم دارد امشب بیا بابا بیا بابای خوبم بیا بابا ببین رنگم پریده یتیمی همچو من دنیا ندیده بیا بابا ببین قد کمانم بببن دختت به ویران آرمیده بیا بابا بیا بابای خوبم بیا تا سر بزانویت گذارم برای بوسه هایت بیقرارم بیا تا درد دلها با تو گویم خزانم را بده پایان بهارم بیا بابا بیا بابای خوبم سربابا به دیدارش بیامد رقیه بر پدر گفتا خوشامد زبعد دیدنش جانش فدا شد زپیکر روح آن دختر برآمد ببا بابا بیا بابای خوبم @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 با تمامِ هستی‌ات خود را ندیدن مشکل است سخت‌تر از خود زِ اولادَت بُریدن مشکل است نیمه شب از خوابِ طفلانت پریدن مشکل است بعدِشان یک لحظه حتی آرمیدن مشکلل است یک شبه  یکباره  یک‌دَم  قَد خمیدن مشکل است از جگر از جان مگو وقتی که مادر نیستی از غمِ طفلان مگو وقتی که مادر نیستی از دلی سوزان مگو وقتی که مادر نیستی آه از باران مگو وقتی که مادر نیستی داغِ مادر را فقط قدری چشیدن مشکل است از همه از هرکسی او بیشتر آورده است هرکه با سر آمده خانم سه سر آورده است او فقط خود را نه بلکه دو پسر آورده است دو پسر نه دو سپر نه دو جگر آورده است قبلِ قربانی شدن شانه کشیدن مشکل است داد اول بازهَم روزیِ میکائیل را بعد از آن خانم تَفَقُد کرد عزرائیل را بعد لطفی کرد با پا بالِ جبرائیل را بعد هم آورد از خیمه دو اسماعیل را آه ابراهیم این غم را شنیدن مشکل است زینب آمد یا که نه می‌آمد آنجا فاطمه زینب است این یا حسن یا که علی یا فاطمه گفت عباس از ادب این کیست آیا فاطمه؟ لافتا الا علی لا سیف الا فاطمه کربلا را بی حضورش آفریدن مشکل است در شُکوهِ او علی را حق تعالی ریخته در حجابِ او خودش را نیز مولا ریخته تشنه است اما به زیرِ پاش دریا ریخته کاسه آبی پُشتشان با گریه زهرا ریخته گفت پیشِ محضرش  با سر رسیدن مشکل است با برادر گفت آقاجان دو جانم را ببین پیشِ رویِ خود تمامِ خانِمانم را ببین پیرمردِ این حرم  دو نوحه خوانم را ببین ای جوانمُرده  کمی دو نوجوانم را ببین بعدِ اکبر ماندن و جامه دریدن مشکل است چادرِ مادر به سر کرد و از این غم گریه کرد گریه کرد و پیشِ او اربابِ عالم گریه کرد گریه کرد و پشتِ او عباس یکدَم گریه کرد زیرِ لب تا گفت مادر ، مادرش هم گریه کرد گفت بی سوگند  از اینجا پریدن مشکل است بِینِ خیمه بود و می‌آمد صدایِ بچه‌ها مادر است و کاش میرفت او بِجای بچه‌ها حیف آبی نیست ریزد پُشتِ پای بچه‌ها وای می‌آمد زِ میدان ناله‌های بچه‌ها دیدنش که هیچ مادر را ندیدن مشکل است اینکه هردَم با شهیدان بود حالا نیست نیست اینکه با اکبر پریشان بود حالا نیست نیست با حسینِ خویش نالان بود حالا نیست نیست زیرِ تیر و سنگ‌باران بود حالا نیست نیست از میانِ نیزه‌ها مادر شنیدن مشکل است ناله‌ها می‌آمد و زینب صدا میزد حسین حالشان بَد میشُد و زینب صدا میزد حسین یک نفر سَر میزد و زینب صدا میزد حسین گفت عونَش اَشهدُ... و زینب صدا میزد حسین سمت او در بِینِ نامحرم دویدن مشکل است شاعر: حسن لطفی @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
42.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ای رحمت عام یا اباعبدلله ای نور تمام یا اباعبدلله حاج سیدمهدی میرداماد 🎤 با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 چرا آواره کوه و بیابانم، نمی دانم چه می خواهد غم عشق تو از جانم، نمی دانم 🔸یا صاحب الزمان!نمی دونم بالاخره می بینمت،نمی بینمت؟ نمی دونم بالاخره سرم رو روی دامنت میذارم،نمی ذارم؟.. 😭 به سمت آسمان رو می کنم هر روز می پرسم کجایی ماهِ پشت ابر پنهانم؟ نمی دانم مولای من! تو که هر هفته امضا می کنی پرونده ی ما را ▪️من فقط یه جمله دارم بگم،شرمنده اتم آقاجان.. 😭 تو که هر هفته امضا می کنی پرونده ی ما را نمی مانم چرا بر عهد و پیمانم، نمی دانم ▪️چقدر مُحرما اومدم توبه کردم،اما الان سرم رو از خجالت انداختم پایین،بهت قول دادم دیگه گناه نکنم.. 😭 🔹اما نا امید نباشی، محرم بهاره توبه است،مگه نگفت: خدا اگه بخواد کسی رو هدایت کنه، مسیر کربلا رو نشونش میده.. از این گریه کجا بالاتر پیدا می کنی؟ خدا رحمت کنه بزرگان ما رو،علمای ما رو ، حضرت آیت الله بهجت(ره) رحمة الله علیه نقل می کنن از ایشون، که فرمود:، "نگاه کردم توی مستحبات دیدم هیچی ثوابش از گریه ی بر حسین بالاتر نیست.. حتی از نماز شب" ▪️این گریه رو به همه نمیدن، این چشم پر اشک رو به همه نمیدن، حتماً دوستت داشته که صدات کرده،امشب اومدی بگی:حسین جان اومدم از نو شروع کنم.. 😭 در این عصر غم و تردید آقا با ظهور تو به جا می ماند آیا دین و ایمانم؟ نمی دانم 🔸مگه نمیگن:دوره ی آخر الزمان نگه داشتن دین مثل نگه داشتن گلوله ی آتش کف دسته، راست و حسینی بگم.. دستت رو از رو سرم برداری می خورم زمین،آقا هوام رو داشته باش، من گریه کن جدتم..😭 خیالم راحته جایی اومدم،که عاقبت به خیری تو همین راهه،آی رفیقای عزیز من! ابی عبدالله سر راه همه ی ما قرار می گیره، 🔹یکی از یاران حضرت نقل می کنه،میگه داشتیم می رفتیم سمت کربلا، تو راه یه مرتبه حضرت ایستاد، همه منتظرند دلیل این ایستادن حضرت چیه،حضرت نشون داد یه سیاهی داره از دور میاد گفت:بایستید این داره به طرف ما میاد،بذارید مارو ببینه، میگه،اومد،اومد،نزدیک حضرت که شد راهش رو کج کرد و رفت، دیدن امام یه دست حسرتی رو هم زد، امام گفت:ما ایستادیم ببینیمش،خودش نخواست.. حواسمون باشه راهمون رو از حسین جدا نکنیم،حسین رحمة الله الواسعه است.. همیشه دستش رو دراز میکنه، زُهیر یه نمونه اش،حُر یه نمونه اش،چقدر زُهیر راهش رو عوض کرد،یه جای دیگه خیمه زد، اما ابی عبدالله دستش رو دراز کرد،اینقدر رفت سراغش تا آخر زهیر خودش رو انداخت روی پای حسین، حُر و زهیر این طرف، عبیدالله حُر جفی و هرثمه اون طرف،اینها دست امام رو گرفتند،عبیدالله و هرثمه دست امام رو رها کردن، 🔸عمر سعد لعنت الله علیه،شما فکر می کنید امام به عمر سعد راه نشون نداد،دستش رو نگرفت، شروع کرد باهاش حرف زدن،خونه بخوای بهت میدم، امان بخوای بهت میدم،زن و بچه ات تو امان من،بیا برو دست از خون من بردار، بالاترش رو بگم، اما قول بده منو اونجا نکشونی، ▪️من می خوام برم و رد شم،بالاترش رو بگم، نگاه کرد دید شمر رو سینه اش نشسته، گفت: اگه پاشی بری قول میدم شفاعتت کنم.. 😭 امشب ما با این حسین اومدیم در خونه ی خدا رو در بزنیم. مولا یا صاحب الزمان! فدای قلب پر مهرت که این شب ها پر از درد است مُحرَم مثل تو ناحیه می خوانم، نمی دانم ▪️من اگه هزار سالم گریه کنم مثل شما نمیشه،شنیدم شب و روز برا جدت گریه می کنی، شنیدم، "اَبکِي صَباحَاً وَ مَساءَ" نمی فهمم " بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً" یعنی چی؟ اما این رو می دونم چه می شد اینکه مانند شما خون گریه می کردم خدا می کرد چون زینب (س) پریشانم، نمی دانم ▪️حسین... کسی آروم از کنار این اسم رد نشه، بی تفاوت رد نشی، اینقدر محرم ها بیاد و بره، زیر خاک بخوابیم و نتونیم بگیم، هر کی نفس داره،ناله بزنه:حسین....😭 ببرمت سراغ روضه،آخر این غزل قشنگ من و تو رو وصل میکنه،آقاجان!امام زمان! شبیه حُر سرم زیر است پشت خیمه ی ارباب نگاهش می کند امروز مهمانم؟، نمیدانم 🕊اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج بحق مولاتنا الزینب 🕊 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
shoshtari.mp3
12.29M
ویژه مراسمات، همایش های محرم،ترحیم و... کاری از کانال نوحوا علی الحسین👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
tobehurr-salim.mp3
6.8M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 بیلون ای لشکر سفیانی حر نام دارم من ریاح قومیده اصل و نسبده افتخارم من منیم اعراب ایچینده اشتهار افتخاریم وار دلاور لر یانیندا منصبیم وار اعتباریم وار سلیم مؤذن زاده🎤 با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 این پیرمردی که در اندیشه جوان است جسم بنهاده و یک پارچه جان است حبیب عاشق امام حسین بود. روز عاشورا موقعی که امام به نماز ایستاد، یک آدم بی دین و کور از نظر قلبی، یک آدم جامد از نظر عقیدتی، کسی که نمی تواند نور امام را تحمل کند، جلو آمد، صدا زد: حسین، نماز نخوان، نماز تو قبول نیست. نماز تو پذیرفته نیست. عجب! نماز حسین پذیرفته نیست! حسین مصباح الهدی است، سفینةالنجاة است؛ حسین تجسم دین است. حسین خودش نماز مجسم است. نماز ما، به او دعوت داده می شود. نماز او قبول نیست؟! حبیب بن مظاهر از این جمله خیلی ناراحت شد. شمشیر را برداشت تا جلوی او را بگیرد. لذا ظهر عاشورا وقت نماز به شهادت رسید. حالا امروز با این پیرمرد و پیر غلام اباعبدالله هم ناله بشویم. خدا قسمت کند، وقتی وارد حرم امام حسین می شوی سمت چپ می گویند قبر حبیب است. أنا حبیب و أبی مظهّر فارس هیجاء و حرب تسعر و انتم عند العدید اکثر و نحن اعلی حجّة و اظهر وانتم عند الوفاء أعذر و نحن اوفی اوفی منکم و اصبر حقا و أنمی منکم و اعذر[1] گفت: هر که مرا نمی شناسد، بشناسد: من حبیبم. من پیر غلام حسینم. من یک عمر در خانه ی این خاندان قدم زدم. امام حسین بچه بود، حبیب پشت سرش می رفت که به او نگاه کند. من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام زمانی هم که به شهادت رسید امام حسین بالای سرش آمد و فرمود: حبیب، خدا جزای خیر به تو بدهد. تو در یک شب قرآن را ختم می کردی.[2] تو آدم خوبی بودی. حبیب آن قدر برای دشمن اهمیت دارد که برای بردن سر حبیب به کوفه با هم اختلاف داشتند. یکی می گفت: من باید ببرم، و دیگری تلاش می کرد او ببرد. ساعدَ الله قلبَکَ یا اباعبدالله. یا بقیةالله، آن کسی که حامل سر بود، می گوید: دروازه ی شام نشسته بودم، یک جوان خیره، خیره به این سر نگاه می کند. جوان چیه که این قدر به این سر نگاه می کنی؟ هذا رأس ابی؛ این سر بابام حبیب است. من فرزند حبیبم. هر چه التماس کرد سر را به او ندادند. پسر حبیب هر چه التماس کرد سر پدرش را به او ندادند. عاشقان حسین، خرابه ی شام نازدانه ی اباعبدالله سر بابا را خواست، سر را آوردند، دادند. رقیه دست های کوچکش را آورد، سر را برداشت: «یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی»؛ بابا، چه کسی من را در کودکی یتیم کرد؟ بابا، چرا پیشانی ات شکسته؟! بابا چرا محاسنت خون آلود است؟! بابا، کاش چشمانم کور بود، سر بریده ات را نمی دیدم؛ «لیتنی کنت و لم ار رأسک هکذا».[3] پی نوشت ها: [1] بحارالانوار، ج45، ص26. [2] سوگنامه آل محمد، ص263-264؛ در کربلا چه گذشت، ص246-247. [3] سوگنامه آل محمد، ص491. @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
shahrooz_ardebili_rozeye_teflan hazrat zeynab 128.mp3
9.19M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 روضه طفلان حضرت زینب (س) شهروز اردبیلی🎤 با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌