از حرم رفتی و آتش زده شد بال وپرم
بعد تو ریخته شد خاک یتیمی به سرم
چه فراقی و چه داغی که ندیده چشمم
در همین فاصله از زندگی مختصرم
چند روزی است که از حال دلم بی خبری
چند روزی است که از حال سرت بی خبرم
شانه ی سنگ شده جایِ سر دختر تو
جایِ آغوش تو ای کوه ترین مرد حرم
مو ندارم به سر و سوخته گیسویی که
می رسیده است زمانی قد آن تا کمرم
کاش میشد که دوباره به مدینه برویم
تا که انگشتر ی از شهر برایت بخرم
کفتر جلد سر و دوش عمویم بودم
حال با حرمله و شمر و سنان همسفرم
سیلی و هلهله کم بود که با زخم زبان
هر کسی زد نمک طعنه به زخم جگرم
گر چه گیسو و سرم سوخت ولی شکر خدا
معجر سوخته ای هست ببندم به سرم
کاش می شد که نخی از گل پیراهن تو
باخودم محض تبرک به مدینه ببرم
آبرو بود که از کاخ ستم می بردم
باهمین اسلحه ی اشک و همین چشم ترم
دست و پا گیر شدم مرحمتی کن بِبَرم
که در این قافله با تاول پا دردسرم
بین زهرا و رقیه چه شباهتهایی است!
کشته سیلیِ بعد از غم داغ پدرم
#منصوره_محمدی_مزینان
#حضرت_رقیه_س
@nohe_sonnati
به دخترت که غم و غصه بیکران دارد
بگو که چند ستاره در آسمان دارد
تمام دخترکان رفته اند و خوابیدند
رقیه نیمه ی شب تازه میهمان دارد
بغل گرفتمت و از تو بوسه میخواهم
ولی چرا لب تو طعم خیزران دارد
تو تشنه کشته شدی من گرسنه ام امشب
سرت برای چه اینقدر بوی نان دارد
از آن شبی که زمین خوردم از روی ناقه
همیشه دختر تو درد استخوان دارد
بلایی بر سر شیرین زبانت آوردند
برای حرف زدن لکنت زبان دارد
در ازدحام سر کوچه ها مشخص شد
چقدر شام؛ زن و مرد بد دهان دارد
■
و دشمنان تو بابا به خویش میگفتند
مگر که دختر کوچک چقدر جان دارد
#محمد_حسن_بیات_لو
#حضرت_رقیه_س
@nohe_sonnati
«روضهی گودال» این شبها رقیه
ارباً اربا دست و قلب و پا رقیه
دور تا دورش فرشته گریه میکرد
ذکر جبرائیل و فطرس «یا رقیه»
هر که با هر آنچه دارد می نوازد ...
سنگ و سیلی یک طرف، تنها رقیه
گوش رفت و گوشواره رفت و مو رفت ...
غارتت کردند چون بابا ... رقیه
پیرهن ... چادر ... معجر ... پاره پاره
دختران شام تحت امنیت اما رقیه
سوخته مو، چشم کم سو، دست بر پهلو گرفته
أشبه الناس است به زهرا ... رقیه
عمه زینب پیر شد از ناله هایت
گریه کم کن ناله کم کن «یا رقیه»
میشود از خاک تا عرش خدا رفت
با نماز شب نه، تنها با رقیه
#حسین_ایزدی
#حضرت_رقیه_س
@nohe_sonnati
شب سرد خرابه آمد اما «سر» نمیآید
شده با سر بیا که بغضهایم سر نمیآید
به من گفتند با زور کتک بابا نگو اینقدر
ولی از دختران ، بابا نگفتن بر نمیآید
سرت با بوی نان آمد ولی خود نان نیاوردی
پدر جان از تنور کوفیان نان در نمیآید
پر از لاله شده پیراهنم از بس زمین خوردم
لباس گل گلی به دختر لاغر نمیآید
برای دیدنت از کربلای پر بلا تا شام
دویدم پس نفسهایم از این بهتر نمیآید
نخواه از من که موهایم رسد بر شانههای من
اگر زلفی به آتش خورد دیگر در نمیآید
حساب کوچکی داریم من با خیزران بابا
تو را بوسیده قبل از من ؟ مگر محشر نمیآید؟
#وحید_عظیم_پور
#حضرت_رقیه_س
@nohe_sonnati
۱
(دم بازاری جناب حر)
(زمینه۵)
۱
من حرم و عبد روسیاهم
داده ز کرم حسین پناهم
با صد آه و افغان،گویم ای حسین جان
ممنونتم ای حسین زهرا
کردی تو قبول توبه ام را
۲
ای پور علی بگیر دستم
بد کردم اگر رهت ببستم
با دیده ی گریان،گشته ام پشیمان
ممنونتم ای حسین زهرا
کردی تو قبول توبه ام را
#حسین_مقدم
#حر
@nohe_sonnati
۱
(ذکر جناب حر)
تا حر ریاحی را،از کرم حسین بخشید
توبه اش همان دم بود،از سوی خدا تأیید
اول سر ره بگرفت،بر زاده ی پیغمبر
نادم و پشیمان شد،چون عاقبتش می دید
او شقاوت خود را،تبدیل سعادت کرد
از امر حسین میدان،رفت و با عدو جنگید
با تیغ که در کف داشت،بسیار ز اعدا کشت
عاقبت به خاک افتاد،جزء شهدا گردید
ای کاش که ما گردیم،عاقبت به خیر چون حر
آن سان که دم آخر،در خون بدنش غلتید
آمد سر بالینش،سبط مصطفی از لطف
یک پارچه ی زردی،بر دور سرش پیچید
یا رب به حق زهرا،از ما بگذر چون حر
کن عفو مقدم را،کز خطاش می نالید
زمینه:ای تشنه لب عطشان،مظلوم حسینم وای
#حسین_مقدم
#حر
@nohe_sonnati
۱
(جناب حر)
حر ریاحی آمد از،جیش عدو سوی حسین
گفتا که من نادم شدم،ای سرفراز عالمین
آیا بفرماید قبول،این توبه ام را کردگار
گفتا نعم بالا بگیر،سر پیش شمس مشرقین
چون مطمئن از توبه شد،گردید روشن چهره اش
اذن جهاد با عدو،بگرفت از مولی حسین
مشغول شد در جنگ تا،شهد شهادت را چشید
حاضر به بالینش شدی،از لطف نور نیرین
دستمال زردی بر سر،حر بست سبط مصطفی
آری شفیع او شود،ارباب اندر نشأتین
یا رب مقدم را ببخش،عفوش بفرما حرمت
آن تشنه کامی که بود،از بهر زهرا نور عین
زمینه:این فاطمه خیر النساست،او را میازار ای زمین
#حسین_مقدم
#حر
@nohe_sonnati
۱
(جناب حر)
گر بست ره حسین را حر ریاحی،کرده اشتباهی
حر گشت هدایت،جانب سعادت
در وقت نمازش به حسین وی اقتدا کرد،طاعتش ادا کرد
حر گشت هدایت،جانب سعادت
وان گاه که شد وقت جدال کفر و ایمان،حر گشت پشیمان
حر گشت هدایت،جانب سعادت
آمد به سوی حسین و شد از این اطاعت،قسمتش شهادت
حر گشت هدایت،جانب سعادت
مهر فاطمه ز ابتدا داشت به دل حر،حر شد عاقبت حر
حر گشت هدایت،جانب سعادت
زمینه:کافی
#حسین_مقدم
#حر
@nohe_sonnati
۱
(جناب حر)
حر شد از کرده ی خود پشیمان
شد جدا از صف قوم عدوان
آمد او نزد سلطان ابرار
زاده ی حیدر آن نور دادار
بر خطای خودش کرد اقرار
نادم واقعی شد ز عصیان
تا حسین این ندامت از او دید
از خطاهای او چشم پوشید
شربت عفو را حر چو نوشید
گفت ممنونتم ای حسین جان
حالیا از شما اذن خواهم
عذرخواهی ز زینب نمایم
من به راهت دگر جانفدایم
ای ولی خداوند منان
چون که حر شد سعادت نصیبش
گشت سبط پیمبر حبیبش
یار شد لطف نعمت طبیبش
داد در راه حق جان به جانان
زمینه:هر شب جمعه زهرای اطهر
#حسین_مقدم
#حر
@nohe_sonnati
۱
(جناب حر)
با خجالت آمد،نزد شاه عطشان
توبه کردنش را،بنمود عنوان
حر ز کرده اش شد،نادم و پشیمان
کرد سبط رسول،توبه اش را قبول
داد اذنش رود،در نبرد عدوان
حر ز کرده اش شد،نادم و پشیمان
جنگ با عدو کرد،تا ز خون وضو کرد
آمدش به بالین،سرور غریبان
حر ز کرده اش شد،نادم و پشیمان
گفت حر مخور غم،کز سوی خدایت
شد به تو عنایت،عفو و جود و غفران
حر ز کرده اش شد،نادم و پشیمان
زمینه:همه جا کربلاست،همه جا نینواست
#حسین_مقدم
#حر
@nohe_sonnati
پاره دم
حر دلاور شد شهید(آه و واویلا)٢
جسمش به خاک و خون تپید(آه و واویلا)٢
یا حسین حرم پشیمان آمدم
بر درت با چشم گریان آمدم
یا حسین جانم فدای جان تو
حر شود قربان خاک پای تو
حسین جان از گناهم توبه کردم
بده اکنون پناهم توبه کردم
به درگاهت حسین جان بنده ام من
ز افعال بدم شرمنده ام من
حر دلاور روسفید گشته
بر ناامیدان او امید گشته
#حر
@nohe_sonnati
(پاره دم جناب حر)
حر از شقاوت به سعادت رسید
توبه نمود و به شهادت رسید
شامل او گشت چو لطف خدا
شد ز شهیدان صف کربلا
#حسین_مقدم
#حر
@nohe_sonnati
پاره دم
حرم ولی در بند غم اسیرم
من بنده و حسین بود امیرم
شرمنده ی خواهر تو منم من
فدایی مادر تو منم من
من ز کار خود پشیمانم حسین
کن نظر بر چشم گریانم حسین
حرم من و به درگهت بنده ام
از زینب و سکینه شرمنده ام
شرمنده ی خواهر تو زینبم
برای یاری تو جان می دهم
حُرَّم و شرمنده ام از خواهرت
کن قبولم جان زهرا مادرت
#حر
@nohe_sonnati
(دو دمه جناب حر)
حر اگر کرد ره سبط نبی را مسدود(سبط ثانی رسول توبه اش کرد قبول)
لیک با توبه ره بندگی خود پیمود(سبط ثانی رسول توبه اش کرد قبول)
اذن بگرفت که پیکار کند با اعدا(سبط ثانی رسول توبه اش کرد قبول)
با شهادت شدی آخر سوی حق ره پیما(سبط ثانی رسول توبه اش کرد قبول)
#حسین_مقدم
#حر
@nohe_sonnati
دودمه
حُرَّم و شرمنده از روی شه کرب و بلا
یا ابا صالح بیا
من شکستم قلب زینب دختر خیر النساء
یا ابا صالح بیا
من همانم که دل زینب شکستم یا حسین
رو سیاهم یا حسین
وای بر من گر نبخشی تو گناهم یا حسین
رو سیاهم یا حسین
ای حر تو دگر یار وفادار حسینی
گرفتار حسینی
هم یاور زهرایی و هم یار حسینی
گرفتار حسینی
آمدم بر درگهت ای پادشاه عالمین
حر به قربانت حسین
حق زینب کن حلالم ای مرا نور دو عین
حر به قربانت حسین
حرم اما عاقبت بر درگهت گشتم اسیر
یا حسین دستم بگیر
پیش پای زینبت جان می سپارم ای امیر
یا حسین دستم بگیر
حر شبگردم که باشد کربلا بر من غدیر
یا حسین دستم بگیر
آمدم بیعت کنم ای خاک پایت دستگیر
یا حسین دستم بگیر
یا حسین حر پشیمانم و هم رو سیهم
تو ببخشا گنهم
بده اذنی که شود دامن تو قتلگهم
تو ببخشا گنهم
حرم و در این بیابان بی پناهم یا حسین
روسیاهم یا حسین
جان زهرا بگذر از جرم و گناهم یا حسین
روسیاهم یا حسین
جان حر گردد فدایت زاده ی شیر حنین
جان فدایت یا حسین
حق زینب کن حلالم ای مرا نور دو عین
جان فدایت یا حسین
من گنه کارم ولی کردی نگاهم یا حسین
رو سیاهم یا حسین
راه تو بستم ولی دادی پناهم یا حسین
رو سیاهم یا حسین
دست کوتاهِ زمین خورده به مهتاب رسید
تشنه بر آب رسید
حر جا مانده به مهمانی ارباب رسید
تشنه بر آب رسید
یوسف فاطمه من حر گنهکار تو ام
من پشیمان آمدم
از دو عالم شده آزاد و گرفتار تو ام
من پشیمان آمدم
من کی ام حر پشیمان و شما مولا حسین
توبه کردم یا حسین
باز امشب آمدم پیمان ببندم با حسین
توبه کردم یا حسین
حر آزادم که در بند غمت گشتم اسیر
یا حسین نعم الامیر
دست خالی آمدم یا سیدی دستم بگیر
یا حسین نعم الامیر
حر نادم آمده چکمه به گردن سر به زیر
من پشیمانم حسین
جان زهرا مادرت اینبار دستم را بگیر
من پشیمانم حسین
يابن زهرا من پشيمانم از اين جرم عظيم
يا كريم ابن الكريم
توبه كردم آمدم سمت صراط مستقيم
يا كريم ابن الكريم
حرم اما به خدا بنده ی احسان تو ام
تحت فرمان تو ام
لک لبیک از امروز مسلمان تو ام
تحت فرمان توام
ای گدا امشب بیا بزم محبت را ببین
دین همین است و همین
با حسین بن علی حر عاقبت شد همنشین
دین همین است و همین
حر نام آور منم ره بر تو بستم یا حسین
کن قبولم یا حسین
قلب زینب را در این صحرا شکستم یا حسین
کن قبولم یا حسین
#حر
@nohe_sonnati
42
(جناب حر)
حر ریاحی پشیمان شد
کفرش مبدل به ایمان شد
یاری کنم حسین را
آن نور نیرین را
آمد بر ابن سعد دون
سرکرده ی لشکر ملعون
کز مقصد خود بگو اکنون
عزم ستیزه کاری
داری به نور باری
یا صلح حق گذاری
قصدت چه با شاه خوبان شد
بنمود آن کافر گمراه
فرمان خط عبید الله
حر شد ز مضمون خط آگاه
مرکب ز جا برانگیخت
خونابه از بصر ریخت
از جان علاقه بگسیخت
با نقد جان سوی جانان شد
با نفس و عقلش مقالی داشت
هر دم جواب و سؤالی داشت
در دل سرور و ملالی داشت
یک سو نعیم و رضوان
یک سو جحیم و نیران
مبهوت و مات و حیران
اندیشناک و پریشان شد
نفسش بگفتا ز جان نگذر
عقلش بگفتا فدا کن سر
در یاری سبط پیغمبر
دنیا بقا ندارد
عهدش وفا ندارد
دردش دوا ندارد
سود جهان جمله خسران شد
نفسش بگفتا علی التحقیق
در جسم و جانت فتد تفریق
عقلش بگفتا زهی توفیق
جان قیمتی ندارد
تن همتی ندارد
سر شوکتی ندارد
بیزاری اش از سر و جان شد
پا بر سر نفس کافر زد
وز عقل بر تارک افسر زد
قید جهان را سراسر زد
با بنده و برادر
با شبل پاک گوهر
سوی عزیز داور
التوبه التوبه گویان شد
آمد حضور ولی الله
با روی زرد و دل پر آه
کالعبد این یدی المولاه
سر برده در گریبان
از شرم شاه خوبان
تن همچو بید لرزان
در معذرت خواهی از جان شد
کای منبع رحمت باری
شرمنده ام از گنهکاری
عفو خطا کن ز غفاری
ای شاه توبه کردم
ای ماه توبه کردم
بالله توبه کردم
این بنده نادم ز عصیان شد
ای جامع حسن و زیبایی
در فعل قبحم چه فرمایی
گر بخشی و گر نبخشایی
خود صاحب اختیاری
سلطان تاجداری
میر بزرگواری
بر دست تو حکم فرمان شد
شه گفت سر را به بالا کن
لطف هرچه خواهی تمنا کن
دریای رحمت تماشا کن
ما صاحب عطاییم
ما غافر خطاییم
ما معدن سخاییم
بخشایش ما فراوان شد
ما اخطئت امک یا حر
زین نام پاکیزه تر از در
کنز وجودت ز مهرم پر
باشی تو حر به دنیا
هستی سعید عقبی
عنک لقد رضینا
کفران تو جمله غفران شد
چون حر رضایت گرفت از شاه
آمد به سوی عیال الله
دور ایستاد از حد خرگاه
گفتا سلام بسیار
زین بنده ی خطاکار
بر اهل بیت اطهار
جمعی که حقشان ثناخوان شد
شرمنده و روسیاهم وای
بی حاصل و پر گناهم وای
زافعال خود عذرخواهم وای
ای اهل بیت احمد
ای عترت محمد
جرمم اگر چه بی حد
لطف شما اکثر از آن شد
بانوی دین زینب کبری
بنت علی دختر زهرا
ناموس حق عصمت صغری
داد از حرم جوابش
لب بست از عتابش
کرد این چنین خطابش
نوعی که حر دیده گریان شد
کای حر نام آور مألوم
جان تو و جان این مظلوم
خشنودی زینب و کلثوم
در یاری حسین است
غمخواری حسین است
دلداری حسین است
چون بی معین نزد عدوان شد
شاها به هر در که رو کردم
رو جانب هر که آوردم
گلگون نشد چهره ی زردم
آمد حقیر محتاج
بر درگه تو سَرّاج
ای بحر رحمت امواج
مشتاق شاه خراسان شد
زمینه:هندی
#رضا_سراج_شیرازی
#حر
@nohe_sonnati
58
(جناب حر)
ای نور خدا،من روسیهم
از راه عطا،بخشا گنهم
من روسیاهم یا حسین
بخشا گناهم یا حسین
التوبه ایا،فرزند رسول
التوبه ایا،دلبند بتول
ننمایی اگر،عذرم تو قبول
از قهر خدا،دانم نرهم
حرم به درت،تا بنده شدم
چون بدر منیر،تابنده شدم
از کرده ی خود،شرمنده شدم
شرمنده مران،زین بارگهم
عذری که برند،با عجز تمام
مقبول شود،در نزد کرام
من عبد ذلیل،تو فخر انام
تو تاج ملوک،من خاک رهم
بی علم و خرد،بودم من زار
از اول امر،وز آخر کار
از من بگذر،منت بگذار
بر جنگ عدو،رخصت بدهم
رفت آن چه نمود،این عبد حقیر
آمد به حضور،عذرش بپذیر
از رفته مپرس،وز کرده مگیر
از فرش ببر،بر اوج مهم
تو شاه جهان،من بنده ی تو
لیکن شده ام،شرمنده ی تو
از مرحمت،پاینده ی تو
بر کون و مکان،سردار و شهم
ای شاه عزیز،ای یوسف دین
گل پیرهن از،گرگان لعین
کن لطف و ببر،از یمن یمین
در قصر شعف،از قعر چهم
ای دست خدا،نور متعال
شهباز شکوه،عنقای جلال
بازم بنواز،برده پر و بال
زین دام بلا،شاید بجهم
لطف تو اگر،شد یار و معین
روبه شودم،هر شیر عرین
با یسر یسار،با یمن یمین
یک تن اجل و صد زین سپهم
سَرّاج غمین،محتاج کمین
از ظلمت شک،در نور یقین
گام ار بنهاد،نبود عجب این
شد نور رخت،هادی رهم
زمینه:عباس جوان،نور بصرم
#رضا_سراج_شیرازی
#حر
@nohe_sonnati