eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
11.4هزار دنبال‌کننده
345 عکس
11 ویدیو
1.3هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
همه ی حرف های من با تو آبرو، اعتبار دنیا تو نور، خورشید، بندگی، توحید همه تفسیر می شود با تو گرد پایت به شانه ی جبریل یعنی از عرش آن چه اعلی، تو جای پای تو آسمان روئید رد شدی از مسیر هر جا تو بالمان سوخت، خاک نشین شدیم نرسیدیم آخرش تا تو و به جایی نمی رسیم آقا تا نگیری تو دستمان را ... تو کاش دستی به دستمان بدهی آسمان را به ما نشان بدهی نور توحید را به ما دادی تو به دل های ما صفا دادی ما شدیم اهل صبر، اهل ولا بعد هر وعده غم، بلا دادی به غریبان جمع یکباره رزق ما را جدا جدا دادی دست ما را به فاطمه دادی دست ما را به آشنا دادی حس نابی که شاعران دارند هرچه داریم را شما دادی با علی آشنایمان کردی بعد هم منصب گدا دادی با نگاه تو انتخاب شدیم که گدای ابوتراب شدیم لطف داری شما به نوکر هم خوب و بد را خریده ای در هم مست جام شما شدیم-و بعد مست جام طهور کوثر هم رحمت آوردی و به ما گفتی رحمتی از خداست دختر هم پادشاهی که می نشینی با هر غلام و فقیر و نوکر هم در جمالت ملاحتی جاری... بود این گونه تا به آخر هم جان ماها چه ارزشی دارد می گذاریم پای تو سر هم تو دلیل وجود ماهایی آبروی تمام دنیایی مکه را اعتبار دادی تو نعمت بی شمار دادی تو به نفس های مرده ی این شهر عطر و بوی بهار دادی تو آمدی نقل حسن یوسف را بعد عمری کنار دادی تو ابتدا بی قرارمان کردی بعد ما را قرار دادی تو و علی را نه خم، همان اول سر جایش قرار دادی تو چون علی روی شانه ات رفته شیعه را اقتدار دادی تو دین تو کامل از ولایت شد شیعه بعد از شما هدایت شد @nohe_sonnati
از کتاب وصف تو یک حرف هر کس خوانده باشد از سر حیرت دهانش چون حرا وا مانده باشد هر کسی از سجده بر نورت تمرد کرد، رد شد عدل حق است این که شیطان را ز عرشش رانده باشد هر سری در ارتش علم تو باید پا بکوبد خواه او سرباز باشد خواه او فرمانده باشد جز برای مرتضی افلاک در خاطر ندارد حکم تو خورشید را از راه، برگردانده باشد بیت تو صُنع خداوند است پس جا دارد آقا این که عزرائیل پشت در معطل مانده باشد آتشی بر پا کنی قبل از قیامت تا که در آن نامه‌ی اعمال ما را دخترت سوزانده باشد @nohe_sonnati
عشق تو در تمامیِ عالم زبانزد است بی‌عشق، حال و روز زمین و زمان بد است فرقی ندارد از چه نژاد و چه فرقه‌ایم با عشق تو همیشه دل ما مؤید است جاری‌ست سُکر واعتَصِمُوا... لا تَفَرَّقُوا... بعد از تو این جنون دمادم که ممتد است... ای زندگیِ ما همه حال و هوای تو! حال تو مبدأ است و هوای تو مقصد است... مانده‌ست رَدِّ پای تو بین زمین و عرش باران بوسه‌هاست که در رفت و آمد است دل را سپرده‌ایم به عشقش که قرن‌هاست بنیان‌گذار وحدت دل‌ها محمد است @nohe_sonnati
و آن شب از شميم عطر نامش گلستان پر شد تمام خانه از بوی خوش اين ميهمان پر شد شگفتا "يوسفي در کاروان حسن پيدا شد" که از نور جمالش صحن جان عاشقان پر شد گريبان چاک کرد از مقدم او طاق کسرايی زمان خالی شد و درياچه های باستان پر شد سماع لحظه ها از چشم صحرا سرخ می باريد فرشته بس! دگر ميخانه پير مغان پر شد خبر دادند سيمرغی ز کوه طور باز آمد که از آوای سرشارش تمام آشيان پر شد چنان مضمون صفت بود آن دو چشمان غزل گونش که تا يک پلک زد ديوان جان شاعران پر شد طواف لاله گرد کعبه آئينه ی ديدن داشت شبی که مکه از نام محمد ناگهان پر شد @nohe_sonnati
دوبیتی امروز دلِ خلقِ دو عالم شاد است ویرانه ی دل های خراب، آباد است بر آمنه دختر وَهَب باد درود کو راحت جان انس و جان را زاده است ▪️ امروز درِ رحمت حق بسته مباد! ذکر صلوات غیر پیوسته مباد! روزی که محمد و علی خوشنودند در عالم ایجاد دلی خسته مباد! ▪️ وقتی که محمد به جهان پای نهاد بر خاک نهاد دست و در سجده فتاد برداشت به سوی آسمان دست دعا پیوسته نمود حی سبحان را یاد @nohe_sonnati
خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو راهبان‌ هر واژه در انجیل، بی سامان تو ای اشارت های موسی! یک جهان دیوانه ات ای بشارت های عیسی! یک جهان حیران تو در کمال اشتیاق انجیل و تورات و زبور آمدند اینک به استقبال از قرآن تو نام تو اشک است روی گونه ی اهل کتاب آتش شوق است در جان و دل سلمان تو در پریشان‌حالیِ این سجده های شب‌زده آفتاب جاودان، پیشانیِ تابان تو جان به لب شد این کویر تشنه از سوز عطش کاش دریایی شود از جاریِ باران تو یا اباالقاسم! دل ما خانه ی مهر علی است ای رسول مهربانی! جان ما و جان تو... @nohe_sonnati
ای شرم لطف بی حد تو بر جبین عشق خال و خط تو مبدا حسن و قرین عشق در پیچ و تاب گیسوی تو شاه‌راه حسن در بند آستین تو حبل‌المتین عشق در کنج اعتکاف تو پنهان مرور رنج در قلب آیه های تو پیدا طنین عشق شمس و قمر، نهان شده تحت کسای تو روح الامین به لطف تو شد همنشین عشق طومار نانوشته‌ی حق را تو خاتمی نامت چه خوش نشسته به جان نگین عشق @nohe_sonnati
حدّ مدحِ تو برتر از قلم است، قلم از عجزِ خویش گشته خجل که خدا مدح کرده است تو را، شده قرآن به مدح تو نازل تو زلالی زلال تر از آب، تو لطیفی لطیف تر از گُل نیست فرشی مناسب قدمت، زیر پایت مگر بریزم دل تویی آن بنده ی خدای نما، تویی آن جلوه ی نخستینش که رسیدی به قاب قوسین و نیست بین تو و خدا حائل ابتدای رسالتت "اقرا"، انتها و کمال آن "بلّغ" که بدون ولایت حیدر، نرسد بارِ دین به سرمنزل @nohe_sonnati
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد به صدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد طربسرای محبت کنون شود معمور که طاق ابروی یار منش مهندس شد لب از ترشح می پاک کن برای خدا که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد کرشمه تو شرابی به عارفان پیمود که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد چو زر عزیز وجودست شعر من آری قبول دولتیان کیمیای این مس شد خیال آب خضر بست و جام کیخسرو به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد ز راه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه برفت و مفلس شد @nohe_sonnati
کَریمُ السَّجایا جَمیلُ الشِّیَم نبیُّ البَّرایا شَفیعُ الاُمَم امام رسل، پیشوای سبیل امین خدا مهبط جبرئیل شفیع الوری، خواجة بعث ونشر امام الهدی صدر دیوان حشر کلیمی که چرخ  فلک طور اوست مه نورها پرتو نور اوست شفیع و مطاع نبی کریم قسیم جسیم نسیم و سیم یتیمی که ناکرده قرآن درست کتب خانه چند ملت بشست چو عزمش برآمیخت شمشیر بیم به معجز میان قمر زد دو نیم چو صیتش در افواه دنیا فتاد تزلزل در ایوان کسری فتاد به لاقامت لات بشکست خرد به اعزاز دین آب عزی ببرد نه از لات و عزی برآورد گرد که تورات و انجیل منسوخ کرد شبی بر نشست از فلک برگذشت بتمکین و جاه از ملک درگذشت چنان گرم در تیه قربت براند که برسد ره جبریل از او بازماند بدو گفت سالار بیت الحرام که ای حامل وحی برتر خرام چو در دوستی مخلصم یافتی عنانم ز صحبت چرا تافتی؟ بگفتا فراتر مجالم نماند بماندم که نیروی بالم نماند اگر یک سرموی برتر پرم فروغ تجل بسوزد پرم نماند بعصیان کسی درگرو که دارد چنین سیدی پیشرو چو نعمت پسندیده گویم ترا علیک السلام ای نبی الوری دردود ملک بر روان تو باد بر اصحاب و بر پیروان تو باد @nohe_sonnati
زمین شد روشن از روی محمّـــد دلــم شد بنــــدِ گیـسوی محمّـــد نسیمی می‌وزد خوشـبوتـر از گـل جهان شد مسـت، از بوی محمّـــد بـه چــوگــان نبـــوّت گوی سبقت ربـــوده از همـــه گــــوی محمّـــد به سجـــده می‌کشاند عــالمـی را خــَـم محـــراب ابـــروی محمّـــد تــَـــراز بنــــدگـی در نــزد ایــــزد بـــوَد بی‌شک تــَـــرازوی محمّـــد نباشد خـُـلق و خــویـی در زمـانه به خوبی شهره چون خوی محمد خوشا آن کس که الگو گیرد از او که قـــرآن است الگــوی محمّـــد خوشا آن رهــروی که هست دایم بــه دنیـــا در تکـــاپـــوی محمّـــد خوشا آن دل کــه آرامـش بگیــرد ز ذکــــر نـــــام دلجــــوی محمّـــد خوشا چشمی که در هنگام مردن بـبـیـــنـد روی نیکــــــوی محمّـــد به غیـر از خــلق باشد روز محشر نگـــــاهِ انبـــــیا ، ســـوی محمّـــد علی گرچه بوَد (ساقی) کـــوثـــر بــُــوَد سرمستِ میـــنوی محمّـــد @nohe_sonnati
اى خواجه عالم همه عالم به فدایت چون كرده خدا، خلقت عالم ز برایت ذات تو بود علّت و عالم همه معلول در حقّ تو لولاك از آن گفته خدایت شد ختم رسالت به تو این جامه زیبا خیّاط ازل دوخته بر قدّ رسایت در روز جزا جمله رسولان مكرّم از آدم و عیسى همه در تحت لوایت هنگام سخا چون به عطا دست گشائى صد حاتم طائى شده درویش و گدایت مردم همه مشتاق به فردوس برینند فردوس برین تا شده مشتاق لقایت راضى به رضا گشتى و صابر به مصائب تا صبر و رضا مات شد از صبر و رضایت @nohe_sonnati