پایانِ مهمانی و دیگر فرصتی نیست
دل کندن از این سفره کار راحتی نیست
از خوب هایِ خوب تا بدهایِ بد را
قلباً پذیرفتی و گفتی: دعوتی نیست!
در سجده هایِ شکر، چشمانم پر از اشک
دل بردن از چشم تو هم بد-عادتی نیست
وقتِ اذان افتاد سمت من نگاهت
داری هوایم را و جایِ حسرتی نیست
ذکرِ «لکَ صمتُ» دم افطار یعنی؛
«أنت إلهی» پس به شیطان رغبتی نیست
از استجابت های تو بعد از شبِ قدر؛
می گردم و در دست هایم حاجتی نیست
«ألغوث» هایم نذرِ «خلصنا مِنَ ٱلنّار»
جوشن به تن دارم! خیالِ وحشتی نیست
آوردم و بخشیدی و شرمنده کردی
در این که «غفّار ٱلذنوبی» صحبتی نیست
پس بعد از این هم خط بزن با دست رحمت
هر گونه عصیان را اگر که زحمتی نیست!
#مرضیه_عاطفی
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@nohe_sonnati
ماه خوب عاشقی دارد به پایان می رسد
لحظهی تودیع مهماندار و مهمان می رسد
آسمانِ چشم های عاشقان ابری شده
مثل این سی شب دوباره بوی باران می رسد
پشت پایش از دو چشمم رودی از خون می رود
از هراس دوری اش دارد به لب جان می رسد
گوئیا دیروز بود این سفره را انداختند
طرفة العینی گذشت و وقت هجران می رسد
با مجیر و با ابو حمزه چه حالی داشتیم
زود دارد افتتاح ما به پایان می رسد
بی سر و پا آمدم، حالا سراپا ثروتم
آری آری بر فقیران لطف سلطان می رسد
مثل من بی آبرویی را به کویش راه داد
این فقط از خلق نیکوی کریمان می رسد
آنقَدَر بخشید از خیل گناه آلوده گان
تا که آوای فغان از بند شیطان می رسد
تا به قدر ذره ای مژگان من نمناک شد
دیدم از دریای رحمت موج غفران می رسد
تا که گفتم "بالحسین،العفو" ، دستم را گرفت
لطف او بر ما پس از ذکر "حسین جان" می رسد
هرشب این جا پا به پای ما خدا هم روضه خواند
ناله ی واویلتا از عرش رحمان می رسد
در میان نهری از خون، جان زینب بی سلاح
چکمه پوشی سنگ دل با تیغ برّان می رسد
خواهرش بالای تل دارد تماشا می کند
مادرش با قدّ خم، موی پریشان می رسد
کاش می شد زودتر از کربلا دورش کنند
دارد از صحرا صدای نعل اسبان می رسد
عطر سیب پیکرش گودال را پر کرد و بعد
بویی از پیراهن یوسف به کنعان می رسد
وعده ی ما اربعین، پای پیاده از نجف
کربلا آغوش خود بگشا که مهمان می رسد
#مصطفی_هاشمی_نسب
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@nohe_sonnati
دوبیتی
ای رحمت و فضل آسمانی بدرود
ای عفو و گذشت رمضانی بدرود
بار گنه ما کمرت را خم کرد
ای ماه عزیز قدکمانی بدرود
#علی_سلیمیان
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@nohe_sonnati
شب آخر رسید اما برای عاشق آغاز است
که عاشق خوب میداند سحر هنگامِ پرواز است
اگر این است آقایم ندارد سفرهاش پایان
ضیافت خانهاش شُکرِ خدا هر روز و شب باز است
خدا را شُکر در سی شب مرا دارالشفا آورد
همین که دید بیمارم دلم لبریز امراض است
خدا را شُکر مهمانِ امامی مهربان بودیم
چرا ما آمدیم این جا میان ما و او راز است
خدایا کاش سال بعد سحرها در بقیع باشیم
که در صحن حسن یک طورِ دیگر گریهها ساز است
و شبها جمع میگردیم گِردِ مرقدش آن جا
کنارِ پنجره فولادِ زهرا که پُر اعجاز است
توسل کن توکل کن خدا هست و خدا کافی است
چه غم در پیش راه تو هزاران دست انداز است
خدا را کاش بنویسند در این شب برای ما
امامش را نَه سربار است بلکه خوب سرباز است
حسین است و لبی خشک و... صدای لشکری سیراب
کسی رو میزند که روی دستش کودکی ناز است
الهی بشکند دست و کمان حرمله، بَد زد
رُباب است و همین روضه: ببین چشم علی باز است...
#حسن_لطفی
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@nohe_sonnati
سفره دارد جمع می گردد، گدا را عفو کن
باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن
دیگر از این توبه ها دارم خجالت می کشم
یا رب این شرمنده ی غرق خطا را عفو کن
بر در این خانه من بهر امیدی آمدم
پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کن
دست خالی آمدم، با دست خالی می روم
یا کریم این روسیاهِ بی نوا را عفو کن
پیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن
خوب و بد، در هم بخر، ای یار، ما را عفو کن
جان آقای خراسان، جان سلطان غریب
هم وطن های علی، موسی الرضا را عفو کن
من گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین
جان اربابم بیا این بنده ها را عفو کن
بوده ام این روزها مصداق فابک للحسین
گریه کن های غم کرب و بلا را عفو کن
جان آن که دست و پا می زد به زیر تیغ و تیر
حُرّ توبه کرده ی بی ادعا را عفو کن
#وحید_محمدی
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@nohe_sonnati
خداحافظ ای بهار دلم، ای دعای سحر، ای ابو حمزه
خداحافظ ای رفیق دلم، می روی ز برم، با چنین غمزه
خداحافظ افتتاح سحر، ای مجیر سحر، گریه ی شب ها
خداحافظ جوشن تقوی، مونس دل ها هدیه ی زهرا
همه هستم رفته از دستم، امید دل را به تو بستم
ای خدا العفو، ای خدا العفو
اگر رفتی ای مه رمضان، همره شهدا، محضر داور
مبر ای ماه آبروی مرا، جان آل عبا، پیش پیغمبر
مکن شِکوِه از معاصی من، روح عاصی من در بر حیدر
مکن شرم و روسیاهی من آشکارا بر دیده ی کوثر
نما ای مه آبرو داری، که داری با من سرِ یاری
ای خدا العفو، ای خدا العفو
سحر خیزان کو مه رمضان سایه ی سرمان همنشین ما
چه شد ای هم سفره ی سحرم سوز آه و دل آتشین ما
ندانستم قدر قدر تو را ای عطای خدا ای مه خوبان
مبر با خود سوز و آه و دعا، شور و حال مرا در شب هجران
به تاب و تب عادتم دادی، به اشک شب عادتم دادی
ای خدا العفو، ای خدا العفو
کنون که تو می روی ز برم ای تو تاج سرم ای حبیب من
نما عهدی بر دل و جگرم، چشم و روی تَرَم، ای طبیب من
شب عید و دست خالی من، خسته بالی من شوق هر عهدی
مرا فرما با امام هدی همچنان شهدا یاور مهدی
من و هجر صاحب این ماه، تو و یاری در تمام راه
ای خدا العفو، ای خدا العفو
مرا کردی همنشین خدا، ای مَه شهدا، ای مَه رحمت
نشان دادی در میان دعا، جلوه ی سُعَدا با همه عزت
مرا بردی گه به کرب و بلا، گه مدینه و یا کوچه ی نیلی
گهی خواندی روضه ی پهلو از غم بازو یا غم سیلی
بیا و کار خدایی کن، مرا دیگر کربلایی کن
نینوایی کن، نینوایی کن
#محمود_ژولیده
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@nohe_sonnati
کردند سفره را جمع، پس سفرهدار من کو؟
من دیر آمدم رفت، چشم انتظار من کو؟
گیرم مرا ببخشد، شرمندگی من چه؟
با آن همه معاصی بر شانه بار من کو؟
من قهر کردم اوّل، زود آمد آشتی کرد
آنکه مرا بغل کرد آن یار، یار من کو؟
یک عمر عاشقم بود من کور کور بودم
آنکه گره نینداخت جایی به کار من کو؟
حالا که سر به راهم، حالا که سر به زیرم
کو شاخ و شانههایم؟ داد و هوار من کو؟
گفتند بسته شد در لطفا"غریبه بیرون!
ای آشنا بفرما پای فرار من کو؟
گرچه گناهکارم، امّا گناه دارم
جز او کسی ندارم، دار و ندار من کو؟
آتش گرفته جانم، چون تشنه ی حسینم
آنکس که سی شب افطار آمد کنار من کو؟
چشم انتظار حیدر، در وادی السّلامم
من حاضرم بمیرم، لحظهشمار من کو؟
دور و بر کریمان بودن خودش بهشت است
از فاطمه بپرسید سهم انار من کو؟
ما بین کوچه پیچید چادر میان پایش
رویش نشد بپرسد پس گوشوار من کو؟
#رضا_دین_پرور
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@nohe_sonnati
همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز
دهه ی آخر ماه اول راه سحر است
بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز
عیب چشم است اگر اشک ندارد، ور نه
سر این سفره ی تو حال و هوا مانده هنوز
کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز
گوئیا سفره ی او دست نخورده مانده است
او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز
گریه ام صرف تهی بودن اشک هایم نیست
دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز
وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت
باز در نامه ی من جرم و خطا مانده هنوز
یک نفر بار زمین مانده ی ما را ببرد
کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز
هر قدر این فتنه گری رنگ عوض کرد ولی
دل ما مست علی، شکر خدا مانده هنوز
تا که در خوف و رجائیم توسل باقی است
رفت امروز ولی روز جزا مانده هنوز
هرچه را خواسته بودیم، به احسان علی
همه را داد، ولی کرب و بلا مانده هنوز
#علی_اکبر_لطیفیان
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@nohe_sonnati
بر لب اهل مناجات و سحر جان میرسد
رفتهرفته وقت مهمانی به پایان میرسد
عبد رسوا و گریزانی که هر جا رفته است
آخر مهمانیِ مولا، پشیمان میرسد
در شب قدرش، همه بستند بار خویش را
یک نفر جا مانده و با چشم گریان میرسد
تا گنهکاری، پشیمان از گناهش میشود
سوی او فوراً خدا لبیکگویان میرسد
بر سر این سفره تا هستیم، بر دلهایمان...
دائماً انوار لطف حیِّ سبحان میرسد
سائل معرفت از بیت بتول و حیدریم
هرچه بر ما میرسد، از لطف ایشان میرسد
تا که یک ذره فقط احساس غربت میکنیم
بر سر ما دست آقای خراسان میرسد
رزق آب و نان رعیتهای این خانه فقط
از عطای سفرهی بابای سلطان میرسد
غربت موسی بن جعفر بر دلم آتش زند
تا که هر دفعه به گوشم اسم زندان میرسد
از رخ زرد و تن همچون خیالش شد عیان
ارث از مادر به اولادش فراوان میرسد
ساق پایش را چه کرده سندی ملعون مگر
تا به محراب دعا افتان و خیزان میرسد
#محمد_جواد_شیرازی
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@nohe_sonnati
حقیر آمدم سر به زیر آمدم
خریدی مرا گرچه دیر آمدم
دو سه شب دگر فرصتم مانده است
که این چند روز اخیر آمدم
عذابم کن اما جوابم نکن
گریزان شدم ناگزیر آمدم
ببین که از آتش فراری شدم
اجیرم کنار مجیر آمده ام
به جز گریه کاری بلد نیستم
شده اشک من چشمگیر آمدم
به زهرا پس از آبرو ریزی ام
به دنبال خیر کثیر آمدم
پناهم بده، بی پناهم علی!
به عشق تو نعم الامیر آمدم
شب نیمه ی ماه گفتم حسن
ببخش و کرم کن فقیر آمدم
حسین ای دوا و شفای همه
سراغ مرا هم بگیر آمدم
به سجاد و باقر، به صادق قسم
چو سائل علیل و عبیر آمدم
به موسی بن جعفر گرفتارم و
در این قفل و زنجیر اسیر آمدم
رضاجان بیا و به دادم برس
شنیدم تویی دستگیر آمدم
جواد ای کس و کار بیچاره ها
شدم از همه جز تو سیر آمدم
در آن تشنگی ها صدا زد حسین
شدم پای داغ تو پیر آمدم
نشد خاک نرم زمین پیکرم
ز هر پله گر در مسیر آمدم
سه روز و سه شب بد گذشته به ما
ولی کی به روی حصیر آمدم
#رضا_دین_پرور
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@nohe_sonnati
فرصت توبه گذشت و گریه می بارم هنوز
حسرت اوقات غفلت را به دل دارم هنوز
باز هم جا ماندم و این غافله از ما گذشت
مانده خاری در کف پا و گرفتارم هنوز
هرچه درمان بود مخصوص ضیافت خانه بود
عافیت بود و شفا هر چند بیمارم هنوز
بعد از آن شب های بهتر از تمام سال ها
در مسیر بندگی ای وای کم کارم هنوز
من نبودم زینت مهمانی خوبان تو
هرچه تو بخشیده ای من عبد سربارم هنوز
گرچه دارد می رود این ماه اما میزبان
باز می گوید گنه داری؟ خریدارم هنوز
لحظه ای با ما سرِ یاری اگر داری بیا
اشتیاق دستگیری از تو را دارم هنوز
تا که من هستم چرا بر دیگران رو می زنی
من که قبل از هر که گویی دوستت دارم هنوز
#جواد_حیدری
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@nohe_sonnati
آخرین عصرِ جمعۀ رمضان، دل من بی قرار می ماند
گرچه غرق گناه و معصیت است، پای این انتظار می ماند
قدر این ماه را ندانستم، چشم بر هم زدم که رفت از دست
جمع شد سفره، شک ندارم که، کرم سفره دار می ماند
سفره دار کرم، امام کریم، دست من را رها نکن آقا
بی عطایت دل شکستۀ من، خجل و شرمسار می ماند
مکه چشم انتظار آمدنت، یوسف جان اسیر پیرهنت
بانگ یا اهل العالمت آقا، تا ابد یادگار می ماند
کاش باشم در آن زمانی که، با هزاران نوید می آیی
رد دستان پر غرور شما، بر روی ذوالفقار می ماند
زائر قبر مخفی زهرا، وارث روضه های عاشورا
تا نیایی به سینه ها داغِ، مادر بی مزار می ماند
#مجتبی_عسکری
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
@nohe_sonnati