مجنون شدم که لیلی لیلای من شوی
مهمان شبی به خیمه ی صحرای من شوی
در قاب اشک ها بنوشتم ((حسین، عشق))
زیباترین نگار دلارای من شوی
عالم به هم بریزم از این سوز ناله ام
وقتی که تو ترنم آوای من شوی
عبدالحسینم و به جهان فخر می کنم
یک عمر نوکرم که تو آقای من شوی
خود را زدم به مردن، که از این جا گذر کنی
عشقت اگر کشید مسیحای من شوی
داغت بکوب بر بدنم معتبر شوم
آواره آمدم که تو مأوای من شوی
چشمت بگیرد بخری گر مرا حسین
تو آبروی این دل رسوای من شوی
لذّت در این بود که شوم ذبح مقدمت
من دست و پا زنم به تماشای من شوی
جان می دهم فقط به امید محبتت
تا ضامن شفاعت عقبای من شوی
گر کربلا ندیده بمیرم، دعا کنم
در جنه الحسین پذیرای من شوی
گر می زنی به چوب فراقت مرا مزن
خاکم ز کربلاست مدد شاه بی کفن
#قاسم_نعمتی
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
آنقدر ناله زدم تا که پناهم دادی
بیرمق بودم و تو قدرت آهم دادی
کور بودم که مرا روضهتان داد شفا
با همین اشک چه نوری به نگاهم دادی
همهجا رفتم و خوردم به در بسته حسین
فقط آخر که رسیدم به تو راهم دادی
خیر دنیای منی آخرتم هم با توست
به همه خیر رساندی و به ما هم دادی
من زمین خوردهام اما تو بلندم کردی
روی خوش باز به این روی سیاهم دادی
آنقدر پیش خدا دست تو باز است حسین
لب اگر باز کنم هر چه بخواهم دادی
#مجتبی_شکریان
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
شکرِلله که حق را به من آموخت حسین
شعله ی حُبِّ علی در دلم اَفروخت حسین
هر کسی عبد حسین است همان عبد خداست
با خدا حرف زدن را به من آموخت حسین
آری از روز ازل بود، که با دستِ خودش
مِحنتِ فاطمه را در دلم اَندوخت حسین
با صدای سخنِ عشق، به دنیا فرمود:
ذره ای دینِ خدا را به تو نفروخت حسین
با ستمکار، سخن از درِ تذلیل نگفت
ذلت و خواری و لبخند! نیاموخت حسین
تَهِ گودال اگر زمزمه ی یارب داشت
زیرِ شمشیر و سنان، دیده به ما دوخت حسین
کهنه پیراهنِ او هم به خدا غارت رفت
بر تنِ خویش به جز نیزه نَیاَندوخت حسین
آتشِ عشقِ خدا و عطشِ کشته شدن
آنقدَر داشت که لب تا جگرش سوخت حسین
کربلایی نشود هرکه فدایی نشود
بر سرِ نیزه چو خورشید، بَر اَفروخت حسین
#محمود_ژولیده
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
ای قبلهگاه دل، در دولتسرای تو!
تاج سر ملوک جهان، خاک پای تو
یاد بهشت کی کند؟ آن کس که با خضوع
یک شب نمود صبح به کرببلای تو
دیهیم سلطنت به یکی جو نمیخرد
از روی معرفت شد اگر کس، گدای تو
بیگانه گشت از سر و جان و جلال و مال
هر کس که گشت از دل و جان، آشنای تو
راضی است حق به آنچه تو هستی از آن رضا
زیرا رضای حق نبُوَد، جز رضای تو
بهر نجات خلق گذشتی ز جان و سر
ای جان جمله آدم و عالَم، فدای تو!
دشمن خموش خواست کند نور تو ولی
عالَم قوام جُست، به ظلّ لوای تو
گفتند از میان ببرندت ز سمّ اسب
غافل که هست در دل احباب،جای تو
ای چشمهسار کوثر و زمزم! چه شد؟که خصم
لبتشنه سر جدا بنمود از قفای تو
قربان حلق خشک و لب تشنهات! که مانْد
بر خاک ره، سه روز، تن توتیای تو
آتش فتاد کاش به ارکان نُه فلک
آنگه که سوخت ز آتش کین،خیمههای تو
تا از زبان تشنۀ تو، حق کند سخن
بر نوک نیزههای عدو خواست، جای تو
بار دگر شد آتش موسی، عیان به دهر
تا بر درخت شد، سرِ از تن جدای تو
آن حسرتی که در دل«طایی»است،این بُوَد
چون نی نوا کند، به ره نینوای تو
#طایی_شمیرانی
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
ما گره خورده به گیسوی حسینیم فقط
در کمند خم ابروی حسینیم فقط
هرکه با هرچه که مست است خودش می داند
ما که مست رخ خوشبوی حسینیم فقط
به دم حضرت عیسی چه نیاز است که ما
همگی زنده به یک هوی حسینیم فقط
این حسینیه ی دل وقف غم ارباب است
همه مداح و ثناگوی حسینیم فقط
بر در میکده از روی نیاز آمده ایم
در پی باده ی مینوی حسینیم فقط
هر کسی هست گرفتار رخ دلبر خویش
ما گرفتار گل روی حسینیم فقط
«کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود»
ما مسلمان شده ی کوی حسینیم فقط
#محمود_مربوبی
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
کیست این خسرو مظلوم؟ که خونین بدن است
وز دم نیزه و شمشیر، دو صد پاره تن است
کیست این مظهر جانبازی و ایثار و وفا؟
که به آزادگی و عدل و شرف، ممتحن است
او بُوَد چشم و چراغ دل زهرای بتول
روشنیبخش جهان، نور رخ «ذوالمنن» است
گبر و ترسا و یهودش، چو مسلمان خواهد
یار و محبوب ملل، شمع همه انجمن است
چه غم ار حسرت دیدار وطن داشت به دل؟
وطنش در دل یاران، شه دور از وطن است
او شهید است و نیازش نبُوَد گر چه به غسل
آب غسلش همه از خون گلو و بدن است
«کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون
تا نگویند کسان، جسم حسین بیکفن است» (1)
«استخوانی اگر از سینۀ او باقی ماند
آن هم از ضرب سمّ اسب، شکن در شکن است»(2)
دفن کرده چو پدر را پسر بیمارش
آن که یعقوبصفت، شهرۀ «بیت الحزن» است
با سرانگشتِ مبارک بنوشته بر خاک
این همان قبر شهیدی است که عطشان دهن است
این مکان قبلۀ عشّاق جهان خواهد شد
«خوشدل»! این تربتِ معشوقِ زمین و زمن است
(1) و (2):«جودی خراسانی»
#علی_اکبر_خوشدل_تهرانی
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
مجنون شدم که لیلی لیلای من شوی
مهمان شبی به خیمۀ صحرای من شوی
در قاب اشکها بنوشتم ((حسین،عشق))
زیباترین نگار دل آرای من شوی
عالم به هم بریزم از این سوز ناله ام
وقتی که تو ترنم آوای من شوی
عبدالحسینم و به جهان فخر می کنم
یک عمر نوکرم که تو آقای من شوی
خود را زدم به مردن، که از اینجا گذر کنی
عشقت اگر کشید مسیحای من شوی
داغت بکوب بربدنم معتبر شوم
آواره آمدم که تو ماوای من شوی
چشمت بگیرد بخری گر مرا حسین
تو آبروی این دل رسوای من شوی
لذت در این بود که شوم ذبح مقدمت
من دست وپا زنم به تماشای من شوی
جان می دهم فقط به امید محبتت
تا ضامن شفاعت عقبای من شوی
گر کربلا ندیده بمیرم، دعا کنم
در جنه الحسین پذیرای من شوی
گر میزنی به چوب فراغت مرا مزن
خاکم ز کربلاست مدد شاه بی کفن
#قاسم_نعمتی
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
زخم روی تنت آنروز که لب وا میکرد
مرهم از پنجرهی بُهْت تماشا میکرد
تا بیایی و قدمرنجه به گودال کنی
نیزه بر قامت رعنای تو قد تا میکرد
دخترت مویه کنان پشت سرت میآمد
خواهرت موی کنان داشت تمنا میکرد
شوق یعنی وسط نطق تو سرنیزهی شمر
سر بوسیدن لبهای تو دعوا میکرد
عید اعدای توبود و پسر ذیالجوشن
چکمهی تازه در آن هول وبلا پا میکرد
سخت اگر ذبح شدی معرفت آهن بود
همه دیدند که خنجر چه تقلا میکرد
آه ای زاهد بی پیرهن کربوبلا
چه کسی چون تو چنین پشت به دنیا میکرد
اگر این کار جنون نیست بگو پس ز چه روی
مو پریشان حرمت روی به صحرا میکرد
#وحید_عظیمپور
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
تا میان روضهات ما را مکان دادی حسین
دست ما گریهکنان برگ امان دادی حسین
تو نوشتی خواهرت هم پای آن را مُهر کرد
اشک دادی و به ما سود کلان دادی حسین
روضهخانه: طور سینا، ما: کلیم گریهکن
در مناجات خودت ما را زبان دادی حسین
این دهه با سیل اشک ما مشخّص میشود
برکتی را که به شیر مادران دادی حسین
من: حبیب بن مظاهر، تو: مسیح اهل بیت
لطف کردی و به این دلمرده جان دادی حسین
تا بریزد از سر و رویم غبار معصیت
مثل یک پرچم وجودم را تکان دادی حسین
رقّت قلبم زیاد و جسم و روحم شُسته شد
تا ز چای روضهات یک استکان دادی حسین
من نمکگیر تو و اجداد و اولاد توام
چون به دست خالی من آب و نان دادی حسین
دست بالا بردی و از پشت در خیرت رسید
هرچه را که خواستم، تو بیش از آن دادی حسین
دوست و دشمن ندارد، بخشش تو حیدریست
خاتمت را هم به دست ساربان دادی حسین
#محمد_فردوسی
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند
عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند
ما و این کشتی توفانزده در موج بلا
ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند
دشت از هُرم عطش سوخته و هاله ی غم
سایهبانِ گل زهراست اگر بگذارند
آب بر آتش لبهای عطشناک زدن
آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند
دوش در گلشن ما بلبل شیدا میگفت:
باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند
هرچه گل بود، زِ تاراج خزان پرپر شد
وقت دلجویی گلهاست اگر بگذارند
طفل ششماهه ی من زینت آغوشم شد
جای این غنچه همینجاست اگر بگذارند
این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است
تشنه ی بوسه ی لیلاست اگر بگذارند
چهرهاش آینه ی حُسن رسولالله است
آری این آینه زیباست اگر بگذارند
این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت
آبروی چمن ماست اگر بگذارند
در عقیق لب من موج زند دریایی
که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند
یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن
جامه ی روز مباداست اگر بگذارند...
#استاد_محمد_جواد_غفورزاده_شفق
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
محبوب جان و جان جهانم حسین جان
روح و روان و راحت جانم حسین جان
آرامش خیال نفس های زندگی
ذکر همیشه روی زبانم حسین جان
من از دعای مادر تو نوکرت شدم
ای کاش نوکر تو بمانم حسین جان
پیچیده روزگار مرا زخم و داغ و درد
از درد این جهان برهانم حسین جان
در کوره راه زندگی ام، عطر روضه ات
راه حیات داده نشانم حسین جان
وابسته ام به روضه ی تو همچنان نفس
من بی تو یک نفس نتوانم حسین جان
این روزها غمِ حرم و غربت و فراق
افتاده مثل زخم به جانم حسین جان
#حسن_کردی
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
دم زد از حق و ناروا کشتند
از وفا گفت و از جفا کشتند
دعوت از کوفه بود و مهمان را
قبل کوفه به نینوا کشتند
هرکس آمد پی نصیحت شان
یا به سنگش زدند یا کشتند
خنجر از پشت خوردنش درد است
طبق تاریخ از قفا کشتند
آه از ازدحام رعیت ها
شاه را زیر دست و پا کشتند
با وضو، بلکه قربة لله
تا که راضی شود خدا کشتند
هرکسی هرچه کرد گفت آن روز
مزد می خواست، با ریا کشتند
گاه با تیر و نیزه و شمشیر
گاه با طعن و ناسزا کشتند
حوصله خرج شد برای علی
اکبرش را هجا هجا کشتند
داغ عباس کار خود را کرد
کودکش را دگر چرا کشتند؟
از سر ظهر تا غروب آن روز
ذره ذره حسین را کشتند
علقمه…پشت خیمه…در گودال
پس نه یک بار، بارها کشتند
#سید_جعفر_حیدری
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati