eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
11.4هزار دنبال‌کننده
345 عکس
11 ویدیو
1.3هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
دروازه ی ورودی شهر است و ازدحام برپا شده دوباره هیاهوی انتقام این ازدحام و هلهله ها بی دلیل نیست یک کاروان سپیده رسیده به شهر شام يک آسمان ستاره‌ی آتش گرفته و یک کاروان شراره و غم های ناتمام در این دیار، هلهله و پایکوبی است انگار رسم تسلیت و عرض احترام چشمان خیره و حرم آل فاطمه سرهای روی نیزه و سنگ از فراز بام خاکستر است تحفه‌ی پس کوچه های شهر بر زخم های سلسله ، شد آتش التیام بر ساحت مقدس لب های پرپری با سنگ کینه ،سنگدلی می دهد سلام پیشانی شکسته و خونی که جاری است بر روی نی خضاب شده چهره‌ی امام با کینه ی علی همه‌ی شهر آمدند بر پا شده دوباره هیاهوی انتقام @nohe_sonnati
شراره بر دل ناموس کبریا زده اند برای دیدن ما، شهر را صدا زده اند خدا به خیرکند، قافله به راه افتاد سر تو را سر نیزه در انتها زده اند حواسها همه پرت سر تو خواهد شد که دامنی پُرِ از پاره سنگ، تا زده اند به نیزه تکیه زدی و تمام قافله باز گریز گریه به گودال کربلا زده اند دوباره داد بزن... ای حرامیان به کجا؟ که شمرها به حیا باز پشت پا زده اند محله های یهودی چقدر باریکند دوباره فاطمه را بین کوچه ها زده اند هنوز حرمله گویا دلش خنک نشده سپرده پای سرِ تو ؛ رباب را زده اند @nohe_sonnati
ترسم که شام دختر ما را کند هلاک راس تو روی نیزه و گاهی به روی خاک این قوم پست کینه ی خیبر گرفته اند این قوم پست را شده بغض علی ملاک در شام بوی شام عدو داغ تازه کرد جایی که اهلبیت تو افتاده از خوراک شب های آن خرابه ی بی سقف،سخت بود هم سرد و هم برای یتیم تو ترسناک وقتی که اهلبیت تو گودال دیده اند از سنگ و چوب و آتش شام بلا چه باک عمامه ی تو سوخت شبیه خیام ما گودال و شام را شده این امر اشتراک بیمار کربلا نکند،شام دق کند زیرا ندید در دل این شهر، چشم پاک @nohe_sonnati
دل من همچو تنت پر زجراحات شده خواهر غم زده ات ام مصیبات شده از هجوم غم واندوه در این روز بلا خیمه گه مقصد انواع بلایات شده باورم نیست که ما را به اسیری ببرند زین جسارت حرم وزینب تو مات شده ازغم قتل تو ای یوسف زهرایی من سوگوارت به جنان مادر سادات شده دفن کرده همه ی کشته ی خود را دشمن بر بدنهای شما سخت اهانات شده سرتو رفته به کوفه تنت اینجا مانده قاری بی تن من وقت تلاوات شده بعد تو ضربه شلاق وجسارت بسیار زجر ما بهر عدو اکبر لذات شده چند سالی پدرم، کوفه امیری کرده باز بر کوفی وما وقت ملاقات شده نامه دادند بیایی ومراعات شوی شرمشان باد،چنین بر تو مراعات شده خطبه حیدریم کوفه بهم ریخت، چنان که هراسان ز اثر،دشمن بدذات شده @nohe_sonnati
زینب بساط کاخ ستم را به هم زده زینب به روی قله عصمت علم زده مثل حسین فاطمه محبوب قلب هاست زینب درون سینه ما هم حرم زده زینب نگو بگو همه ی هیبت علی کفار را به خطبه چو تیغ دودم زده زینب به ناز شصت خودش در اسارتش با دست بسته از ولی الله دم زده ای بزدلان شام که خرما می آورید زینب به لوح عالمه مهرکرم زده با یک اشاره کاخ ستم رابه باد داد او بر رقیه ناله برّنده یاد داد گرچه گه ورود به شهر ازدحام بود او چادرش به لطف خدا بادوام بود چشمان کور شهرحرامی ندیدکه صدها یزید در بر زینب غلام بود اصلاً یزید پست تر از این کلامهاست از بسکه دخت فاطمه والا مقام بود بعد ازحسین سیف خدا بود،دست او تیغش کلام گشته و در بین کام بود وقتی شروع کرد یزید ازغم آب شد کار یزید و اهل و عیالش تمام بود بی خود که نیست دختر زهرای اطهر است بی خود که نیست زینب کبرای حیدر است او درد و داغ نیمه شب تار راکشید بر روی شانه اش همه بار راکشید اوگرچه ظاهراً به اسیری شام رفت اما هماره جور علمدار را کشید هرشب برای دخت علی سخت می گذشت هرشب زپای دخترکی خار را کشید سنگین ترین غمی که دراین چند روزه دید درد اسیری سربازار را کشید هم کاروان به زانوی او تکیه کرده بود هم روی دوش خود تن بیمار را کشید زینب اگرنبود حسینی بجانبود اوگرنبود مجلس روضه به پانبود @nohe_sonnati
زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت اهل عالم را زکار خویش حیران کرد و رفت از زمین کربلا تا کوفه و شام خراب هر کجا بنهاد پا، فتحی نمایان کرد و رفت با لسان مرتضی از ماجرای نینوا خطبه ای جا نسوز اندر در کوفه عنوان کرد و رفت با کلام جانفزا، اثبات دین حق نمود عالمی را دوستدار اهل ایمان کرد و رفت فاش میگویم من آن بانوی عظمای دلیر از بیان خویش دشمن را هراسان کرد و رفت بر فرازنی چو آن قرآن ناطق را بدید با عمل آن بی قرین اثبات قرآن کرد و رفت در دیار شام برپا کرد از نو انقلاب سنگر ستمگران را سست بنیان کرد و رفت خطبه ی غرا بیان فرمود در کاخ یزید کاخ استبداد را از ریشه ویران کرد و رفت از کلام حق پسندش شد حقیقت آشکار اهل حق را شامل الطاف یزدان کرد و رفت شام، غرق عیش و عشرت بود در وقت ورود وقت رفتن شام را شام غریبان کرد و رفت دخت شه را بعد مردن در خرابه جای داد گنج را در گوشه ی ویرانه پنهان کرد و رفت زآتش دل بر مزار دختر سلطان دین در وداع آخرین شمعی فروزان کرد و رفت @nohe_sonnati
از من بجز کبود شده پیکری نماند از تو برام غیر شکسته سری نماند از من حسین چادر مادر نمانده است از تو حسین پیرهن مادری نماند تا کوفه که سر تو روی نیزه بند بود اما به سنگ شام تو را حنجری نماند این کوچه های شام کمال جهنم است جز جای دست ها به رخ دختری نماند میدان شهر پر شده از کینه های بدر در شهر شام سنگزن دیگری نماند از بس که سنگ خورد به پیشانی ات حسین دیگر نشان بوسه ی پیغمبری نماند انگشترت به دست سنان برق می زند دیگر مپرس از چه مرا معجری نماند سوغات مکه ای که خریدی ربوده شد اینجا به گوش دختر تو زیوری نماند @nohe_sonnati
مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت دختر چهل منزل میان هر گذر رفت مادر میان آتش در معجرش سوخت دختر بزور آستین معجر به سر رفت مادر میان‌ چهل نفر افتاد اما دختر میان حلقه صدها نفر رفت مادر اگر با درد پهلو رفت مسجد دختر به کاخ شام با درد کمر رفت مادر اگر باگوش پاره خانه برگشت دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت مادر به پیش دیده انصار افتاد دختر به پیش چشم قومی بدنظر رفت @nohe_sonnati
تا کاروانِ غمزده نزدیکِ شام شد قبل از ورود، شهر پُر اَز اِزدحام شد قلبِ مُخدّرات پُر از اضطراب شد تا که شروع، سیلِ نگاهِ حرام شد بازارِ ناسزا به اسیران چه داغ شد این گونه بر محمّد و آلش سلام شد دیگر کسی نماند که زخمی به سَر نداشت بارانِ سنگ، بس که روانه زِ بام شد از کوچه ی یهود نشین تا گذر کنند تاب و قرار زینبِ کبری تمام شد با گریه نیزه ی سَرِ شَه را گرفت و گفت؛ خاکم به سَر که صُحبتِ بَزمِ عَوام شد زینب سرش شکست، ولی سربلند ماند تا پایدار با نفَسَش این قیام شد @nohe_sonnati
تا کاروانِ غمزده نزدیکِ شام شد قبل از ورود، شهر پُر اَز اِزدحام شد قلبِ مُخدّرات پُر از اضطراب شد تا که شروع، سیلِ نگاهِ حرام شد بازارِ ناسزا به اسیران چه داغ شد این گونه بر محمّد و آلش سلام شد دیگر کسی نماند که زخمی به سَر نداشت بارانِ سنگ، بس که روانه زِ بام شد از کوچه ی یهود نشین تا گذر کنند تاب و قرار زینبِ کبری تمام شد با گریه نیزه ی سَرِ شَه را گرفت و گفت؛ خاکم به سَر که صُحبتِ بَزمِ عَوام شد زینب سرش شکست، ولی سربلند ماند تا پایدار با نفَسَش این قیام شد @nohe_sonnati
دروازه شام ، واویلا گشته ازدحام ، واویلا آماده برای میهمانی خصم بد مرام، واویلا یک قافله بی کس و عزادار خنده مدام ، واویلا دشنام و کف و سرور و شادی شد عرض سلام، واویلا رقص و دف و نی به دور سرها جای احترام ، واویلا زین العابدین و غل و زنجیر آتش روی بام ، واویلا از بس که زدند جسم زینب شد بنفشه فام ، واویلا خاکستر بام بهر زینب گشته التیام ،واویلا دختر علی و کوچه گردی در محضر عام ، واویلا شد محله یهود غوغا ظلم ناتمام ، واویلا آماده شدند مرد و زنها بهر انتقام ، واویلا بر نیزه سر علی اصغر سنگ لب بام ، واویلا زد پیرزنی ز بام با سنگ بر رأس امام ، واویلا افتاد سر حسین از نی آن عرش مقام ، واویلا @nohe_sonnati
ای ماه سرخ نیزه ها،سالار زینب قرآن بخوان ای کعبه ی سیار زینب ابروی تو از سنگ باران در امان نیست شیب الخضیبی همچنان دلدار زینب تا چشم در چشمت شدم تو چشم بستی از شرم حال کوچه و بازار زینب این روزها دور و برم پر از حرامی ست دیدی کجا افتاده آخر کار زینب من رمیِ شیطان می کنم با دست بسته تکرار زهرا می شود پیکار زینب شرط مواسات است اینجا سرشکستن @nohe_sonnati