دوبیتی
باخلق پیمبر آمده...ای جانم
باهیبت حیدر آمده... ای جانم
تبریک ملائکه به هم می گویند
زیرا علی اکبر آمده...ای جانم
#سید_مجتبی_شجاع
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
از ذکرِ شهید، سینه بی تاب شده
عکسِ شهدا در دلمان قاب شده
ای نسل جوانان جهادی تبریک
میلادِ علیْ اکبرِ ارباب شده
#سید_محمد_میر_هاشمی
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
@nohe_sonnati
آن شب که از جام لبت انگور می ریخت
در پیش پاهای تو کوه طور می ریخت
از چهره ی مشکل گشایت نور می ریخت
لیلا تمام غصه ها را دور می ریخت
اشک دو چشمت عمه را بی تاب می کرد
زهرا تو را تقدیم بر ارباب می کرد
اسرار قرآن در تجلّی تو گُم بود
اشک تو تفسیر "سَقاهُم رَبُّهُم" بود
تصویر حج در برکه ای نزدیک خُم بود
عشق حسین و خواهش روز دهم بود
از خاک پای تو طلا می آفریدند
از ذکر لب هایت دعا می آفریدند
این قدّ و بالا قدّ و بالای حسین است
این نور سیما نور سیمای حسین است
لبخندهای تو مسیحای حسین است
نام قشنگت نام بابای حسین است
تو آمدی هرچه گدا آقا شد امشب
تو آمدی آقای ما بابا شد امشب
یک طیف در دنیا سعادت می پسندند
یک قوم تسبیح و عبادت می پسندند
یک عده مجنونند ارادت می پسندند
ما را گدای خانه زادت می پسندند
لیلاترین لیلای عالم دلبری کن
حیدر که بودی یا علی، پیغمبری کن
الله، اسم اکبرش را در تو دیده
حیدر روی پیغمبرش را در تو دیده
زهرا جلال حیدرش را در تو دیده
زینب حیای مادرش را در تو دیده
یک بار علی اکبر نوشتم پنج تن شد
خواندم تو را ابن الحسین، ابن الحسن شد
از عرش می گیرم سراغ یا ربت را
تشنه شدم توحیدِ اذکار لبت را
تقدیس خواهم کرد کار هر شبت را
آن جا که می گیری رکاب زینبت را
زهرا به تو اجر عبادت داده اکبر
این کار را عباس یادت داده اکبر
می خواستم پیدا کنم شور و شعف را
گم کرده ام در بین مضمون ها هدف را
دیوانه ام بر هم زدم هر وعده صف را
دیدم به عشق چشم تو خواب نجف را
گرچه نخوردم باده اما مستِ مستم
این چشم مست تو چه کاری داده دستم
عمامه بسته بر سرِ اکبر، اباالفضل
دارد روی لب یکسره اکبر، اباالفضل
در کربلا بال و پرِ اکبر، اباالفضل
از میمنه تا میسره اکبر، اباالفضل
اسم شب عباس و اکبر یا علی بود
در اصل، در کرب و بلا سقا علی بود
بیگانه رفت از کوی تو درد آشنا نه
من می روم از عالم از پیش شما نه
درمان کن امراض دلم را با دوا نه
سال هزار و چارصد، بی کربلا نه
پایین پا بر عاشقانت جا ندادند
سهمیه ی شش گوشه ی ما را ندادند
آمد حسین و گفت نایی که نداری
ممنونم از دست جدایی که نداری
زانو کشانم پیش پایی که نداری
من ماندم و این تکه هایی که نداری
افتادنت در بین صحرا دردسر داشت
ای کاش می شد بوسه از کام تو برداشت
افتادی و بی معطلی آتش گرفتم
بابا در این مستاصلی آتش گرفتم
دیدم تو را هر جا علی آتش گرفتم
عمه کنار من ولی آتش گرفتم
مرگ من و داغ تو با هم بود این جا
صد تا عبا هم داشتم کم بود این جا
#رضا_دین_پرور
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
@nohe_sonnati
مدینه و گل لبخند سیدالشهداست
شب است و خانه ی ثارالله و چراغ هداست
خدا عجب پسری داده بر امام حسین
که پای تا به سر آیینه ی رسول خداست
علی است نام و علی جلوه و علی آئین
علی جلال و علی صورت و علی سیماست
تمام چشم شده بـاغبان گلشن وحی
نگاهش از همه جانب به لاله ی لیلاست
تمامِ نـور بـود ذرّه، روی او خورشید
تمامِ حسن بود قطره، حسن او دریاست
خدا بـه یوسف زهرا دوباره یوسف داد
چه یوسفی که سراپای یوسف زهراست
هر آن که دید جمال ورا به حیرت گفت
محمد است ؟علی؟ یا که سیدالشهداست؟
محمد است علی؟ یا حسین؟ یا حسن است؟
به پنج تن قسم این حُسن کلِّ پنج تن است
ز بـحر نـور درخشید گوهری دیـگر
و یا به دست خدیجه است کوثری دیگر
مـدینه مکه شده، مکه بیت عبـدالله
کنـار آمنه بینـم پیمبـری دیـگر
و یا که مکه شده خانه ی امام حسین
و یا ز کعبه درخشیده حیدری دیگر
دوباره فاطمه آورده یک امام حسن
و یا عیان ز حسین است منظری دیگر
مـگر که امبنین بـاز زاده عبـاسی
ظهـور کرده ز عبـاس، منظری دیـگر
مگر دوبـاره حسینی دگـر ظهور کند
که بـاز جلوه کند روی اکبری دیـگر
به جز درِ حرمش را که باب قرب خداست
خداشناس نی ام گر زنـم دری دیـگر
همین بس است مرا لطف و رحمت و کرمش
که جان کبوتر بام و دلم بود حرمش
قدش چو نخله ی طوبا و هر دلی چمنش
رخش چراغ وجود و وجود، انجمنش
عجب مدار اگر آید از ریاض بهشت
زند رسول خدا بوسه بر لب و دهنش
ز مکتبِ «اَوَلَسنا عَلَی الحق»اش پیداست
که جان تازه دهد بر حسین، با سخنش
هزار قـافـله دل از پیمبران خـدا
زدند چنگ محبت به زلف پر شکنش
تن مطهـرش از جان پاک نیکوتـر
سلام خلق و سلام خدا به جان و تنش
عجب نـدارم اگر بشنوند بوی بهشت
هزار یـوسف مصری ز بوی پیرهنش
قرار میدهد از دست، روی دست پدر
زِ بس که عاشق شمشیرها بـود بدنش
گشوده دیده به رخسار دلربای حسین
به عالم آمده تا جان کند فدای حسین
نخورده شیر بـود تشنه کامِ جامِ الست
به غیر دوست زده پشت پا به هرچه که هست
علی، حسین، حسن، زینبین یـا عباس
به هم دهند او را همچو لاله دست به دست
دو دست در دل قنداقه و دو چشم به دست
دلش بـه سلسله ی زلف یـار شد پـا بست
گرفت جان به کف و ایستاد بر سر پا
به زخمهای تنش چوبههای تیر نشست
سلامِ عشق بـر آن عاشق خداجـوئی
که هرچه را به جز عهد دوست بود،شکست
روا بود که ننوشند خلق، آب حیات
زِ جام او که زِ جام عطش بود سرمست
اگـر نبـود خطا، آشـکار میگفتم
که این پسر بود از کودکی حسین پرست
جهان فداش که تا پای جان حسینی بود
هنوز نامده در این جهان حسینی بـود
الا تمام محمد به خلق و خوی و مرام
به خلق و خوی و مرام محمدی ات سلام!
تـوئی شهید ولایت که از ولی ات درود
توئی علی که ولیِّ خدات گفته سلام
شب ولادت تو آسمان به حیرت گفت:
که صبح یازدهم کس نـدیده مـاه تمام
قیامها بـه قیـام تـو متصل بـایـد
که زندگی ات سراسر قیام بـود قیام
توئی که از شب میلاد بر قد و قامت
قُماط بـود بـه حج شهادتت احـرام
شهادت تـو بـه تـوحید آبـرو بخشید
ولایت تو همان دین ماست در اسلام
اگر چه نیست نکوتر عبـادتی ز نماز
بدون مهر تـو حتی بـود نماز حرام
هماره نـور دهد مشعل هدایت تـو
تمام طاعت "میثم" بود ولایت تو
#استاد_غلامرضا_سازگار
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
@nohe_sonnati
يوسف ليلا ،ولی دلبرتر از اين حرف هاست
دلبرش خوانند اما سرتر از اين حرف هاست
خلقأ و خلقأ رسول الله را آئينه دار
پس به اين اوصاف پيغمبرتر از اين حرف هاست
خو علی،گيسو علی،آن قدرت بازو علی
در شباهت ها به او حيدرتر از اين حرف هاست
چشم و ابروئی حسين و چشم و ابروئی حسن
پس به زيبائی علی،اكبرتر از اين حرف هاست
وقت قد قامت قيامت می كند با قامتش
قد و بالايش يقين محشرتر از اين حرف هاست
بردن نامش به همراه آورد مستانگی
ساقی ميخانه ها ساغرتر از اين حرف هاست
شد كرامت وام دار بخشش بی حد او
خانه اش قطعأ گدا پرورتر از اين حرف هاست
مي شوم روزی سگ كوی علی بن الحسين
اين دل ديوانه خوش باورتر از اين حرف هاست
#محسن_صرامی
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
@nohe_sonnati
دل که شد خرسند چیز دیگری ست
چهره با لبخند چیز دیگری ست
تا که کام عشق را شیرین کنی
بوسه ای چون قند چیز دیگری ست
من اسیر تیغ ابرویم ولی
آن چه دل را کند چیز دیگری ست
حرف بسیار است اما موی دوست
موقع سوگند چیز دیگری ست
نخل تنها هم ثمر دارد ولی
میوه ی پیوند چیز دیگری ست
گرچه فرقی نیست در فرزندها
اولین فرزند چیز دیگری ست
علت لبخند ارباب آمده
اولین فرزند ارباب آمده
رود نه از راه ، دریا آمده
آسمان نه عرش اعلی آمده
من نوشتم ماه امشب سر زده
تو بگو خورشید فردا آمده
طاق کسری ناگهان لرزید و گفت
باز پیغمبر به دنیا آمده
چون که صد آمد نود هم پیش ماست
پس بگو امشب مسیحا آمده
خواب رویش را نمی بیند کسی
بس که او مانند رویا آمده
آی مجنون کوری چشم حسود
کف بزن فرزند لیلا آمده
حُسن دلخواه بنی هاشم رسید
دومین ماه بنی هاشم رسید
آن که از نامش دوا برداشته
نسخه ی خود را به جا برداشته
من یقین دارم که خاک کربلا
از مزار او شفا برداشته
نه فقط حُسنش حجاز و کوفه را
سرزمین شام را برداشته
تیر مژگانش خطا هرگز نکرد
چون کمانش را خدا برداشته
در رگ او خون مولا می دود
از عموی خود وفا برداشته
کمتر از یک لشکر آید در مصاف
دشمن او را هوا برداشته
در دل لشکر زده در کربلا
کوفه را بانگ عزا برداشته
ای علمدار علمدار حسین
نیست مدح تو به جز کار حسین
بی تو هر قدیس شیطان می شود
با تو شیطان هم مسلمان می شود
روز محشر با پیمبر برنخیز
بینتان جبریل حیران می شود
معتقد هستم که با چشم تو هم
عالم ایجاد ، سلمان می شود
گوشه ی چشمت اگر لب تر کند
هر ستون انگورباران می شود
میوه ی عمر پدر آهسته تر
دارد اربابم هراسان می شود
گفت در پشت سرت بابای تو
ای به قربان قد و بالای تو
جز لب خونریزی از سرنیزه ها
من ندیدم چیزی از سرنیزه ها
با قیامت قامت خود می روی
سوی رستاخیزی از سرنیزه ها
من به هم می ریزم از وضع تنت
تو به هم می ریزی از سرنیزه ها
از سر نیزه صدایت می زنم
باز برمی خیزی از سرنیزه ها
#محسن_عرب_خالقی
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
@nohe_sonnati
رخش چه صبح ملیحی لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی
بدون چشمه ی لعلش نبود در همه هستی
نه چشمه ای نه قناتی نه دجله ای نه فراتی
دمیده بر سرِ دنیا چه آفتاب بلندی
رسیده در شب لیلا چه ماه با برکاتی
قدش چه سرو بلندی چه گیسویی چه کمندی
چه مرتضی سکناتی چه مصطفی وجناتی
چه دلبری چه دلیری چه بی مثال و نظیری
چه یوسفی چه عزیزی چه ماورای صفاتی
حواس قافله رفته است در صدای اذانش
هلا چه حی علایی چه عجلوا بصلاتی
حسین با پسرش رد شدند از غزل من
پسر چه ماه جمیلی پدر چه باب نجاتی
چه روز ها که به لیلا گذشت و رفتی و می گفت
مضی الزمان وقلبی یقول انک آتی
#عباس_شاه_زیدی
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
@nohe_sonnati
تا آمدم مَدحِ علی اکبر بگویم
دیدم فقط باید زِ پیغمبر بگویم
از خُلق و خو و مَنطقِ مانندِ احمد
حتّی از این ها هم بَسی بَرتر بگویم
با این جَلال و این جَمال و این کَمالات
لایق ترین باشد به او حِیدر بگویم
از هر کدام از پَنج تَن دارد صِفاتی
باید که اوصافَش به صَد دفتر بگویم
او وارثِ اَلقاب و اَذکارِ شَریفَه است
"ذِکراً کَثیرا" هَر دَم از کوثر بگویم
شَرحی بر اَسماءِ اِلهی جُز عَلی نیست
دیگر تَوانم نیست گویاتر بگویم!
ایثار کرد و جِلوه اش مَستور مانده
بَر این "عَلی" باید فَقط "اَکبر" بگویم
مثلِ حَسَن او هم کَریم و سُفره دار است
از خِیلِ حاتم های پُشتِ دَر بگویم
تو مَظهَرِ "یا حَیّ" و "یا قَیّوم" هستی
"اوّل" بگویم بَر تو یا "آخَر" بگویم؟
من "یاعَلی" گفتم وَ "یا اَعلی" شِنیدم
"باطِن" بگویم بَر تو یا "ظاهِر" بگویم؟
"یا سابِق" و "یا رازِق" و "یا فَرد" و "یا وِتر"
سِرّی و جایِز نیست اَفزون تر بگویم!
اِمشب سَرِ سَجّاده ماندَم دَر تَحَیُّر
"اَللهُ اَکبَر" یا "عَلی اَکبَر" بگویم؟!
بعد از اَبَاالفَضلی، عَلمدارِ قَبیله
باید به تو آب آورِ دیگر بگویم
فَرزندِ لِیلا هستی و لیلیِ مایی
مَجنونم و دَر سَجده "یا دِلبَر" بگویم
از اِنتِسابِ مادَریِ خود گُذَشتی
بر این بَصیرت، مَرحَبا یِکسَر بگویم
رَزم آوَرانه می زَدی بَر قَلبِ لَشکر
حَقّ است بَر تو فاتِحِ خِیبَر بگویم
با جَذر و مَدِّ تیغِ تو از بَس که سَر ریخت
بر این زمین باید که "کوهِ سَر" بگویم
اَصلاً نمی آید دِلم از قتلگاه و
از رَفتنَت تا آخَرِ لَشکر بگویم
اصلاً نمی آید دلم از پِیکری که
شُد اِرباً اِربا با لَبِ خَنجَر بگویم
رفتی و بابای تو شُد پیر و شِکَسته
حالا چِگونه از حَرَم دیگر بگویم...
#رضا_رسول_زاده
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
@nohe_sonnati
دل از ما بُرد و او را حضرتِ دلبر تصوّر کن
جهان را این چنین با جذبه ای دیگر تصوّر کن
صدایش زد علی تا چشمِ دشمن کورتر باشد
دلِ اربابمان را خانه ی حیدر تصوّر کن
وجودِ این پدر فرزند ممسوس خدا بوده ست
دو روحِ پاک را در یک تن و پیکر تصوّر کن
سرِ شهزاده ی ما را به «تاجِ زر» نیازی نیست
به جای خاک؛ زیر هر دو پایش «زر» تصوّر کن
چه مجنونانه می زد شانه موهای جوانش را
از این تصویر؛ لیلا بودنِ مادر تصوّر کن
تداعی شد علی تا با غضب شمشیر را برداشت
عبایش را به دوش انداخت! پیغمبر تصوّر کن
برادر زاده شیرین است! پس با شوق بی پایان...
کنار عمه جان زینب علی اکبر تصوّر کن
برای آخرین دیدار سمتِ خیمه راهی شد
همیشه روضه ها را اول از آخر تصوّر کن
فرود آمد به روی پیکرش بارانی از نیزه
گُلی را زیر پا افتاده و پرپر تصوّر کن!
#مرضیه_عاطفی
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
از بس که شبیه مصطفایی آقا
در منطق و در خلقت و خُلق و سیما
با دیدن روی تو ملائک گفتند.....
صلّوا علیه، وسلّموا تسلیما
#عبدالحسین
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
@nohe_sonnati
خبر رسیده که آقایمان پدر شده است
پسر رسیده؛ پدر صاحبِ سپر شده است
جوانِ خوش قد و بالای خانه ی لیلا
برای سید و سالارمان ثمر شده است
خصایصش شده تلفیقی از نبی و علی
چهار قل به لبِ هرکه باخبر شده است
نمیروم به خدا جای دیگری! چونکه
گدا فقط درِ این خانه معتبر شده است
چه دستها که به قنداقهاش گره خورده
چه چشمها که به شوقِ وصال، تر شده است
نگاه نافذِ او شد دلیلِ خلقِ عقیق
به سنگ، خیره شد و صاحبِ اثر شده است
برای هرکه غلامِ علیست؛ خیرِ کثیر
برای دشمنِ حیدر، بلا و شَر شده است
دوباره «أشهدُ أنَّ علی ولیّ الله»
اذان به شوقِ صدایش چه شعلهور شده است
از آن زمان که به دست پدر معمّم شد
نگاه عمّه به او گرم و گرمتر شده است
شمایلِ ادبش کاملاً أباالفضلی ست
اگر که شهره به دستبوسیِ پدر شده است
#مرضیه_عاطفی
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
@nohe_sonnati
صدا نزدیک میآید صدای پای پیغمبر
جوانی میرسد از راه با سیمای پیغمبر
به آغوش نبوت باز گرداندهست یثرب را
تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر
دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه
نهفته بین لبهایش دم عیسای پیغمبر
نگاهش قطره قطره آیه ی «والشفع و الوتر» است
ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر
به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او
میافتد هر کسی یاد جوانیهای پیغمبر
شنیدنها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری
نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر
به دنیای تو اول راه مییابند و بعد از آن
جوانها انس میگیرند با دنیای پیغمبر
#عباس_همتی
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_ع
@nohe_sonnati