#کدام_مستحق_تریم؟
پیـرزن بیـرون میـوه فروشی زل زده بود به مردم که میوه میخریدن. شاگرد میوه فـروش تنـد تند پاکت های میـوه رو توی ماشین ها می گذاشت و انعام می گرفت #پیرزن با خودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه
چشمـش افتـاد به جعبه بیـرون مغازه که میوههای خراب و گندیده داخلش بود. با خودش گفت چه خوبه سالم ترهارو ببره خونه. میتونست قسمتهای خراب میوه ها رو جدا کنه و بقیه رو بده به بچه ها ، بچه ها خیلی خوشحال میشدن
نشستپای جعبه میوه. تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فـروش صدا زد دست نـزن نِنـه ، اوخـه بـرو دُنبال کارت! پیرزن #خجالت کشید، بلند شد و یواش یواش راه افتاد. چند قـدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد: مادر جـان مادر جان
پیرزن ایستاد، برگشت و به زن نگاه کرد! زن لبخندی زد و بهش گـفت اینا رو برای شمـا گرفتم. سـه تا پلاستیک دستش بود پر از میـوه مـوز و پرتغال و انار . پیـرزن گـفت : دستِت دَرد نکُنه نِنه مـن مُستَحق نیستم. زن گفت: من مستحقم مادر . من #مستحق داشتن شعورانسان بودن و به هم نوع توجه کردنم. جان بچههات بگیر
📚 انتشار مطالب نکته های ناب با آیدی کانال جایز است
@noktehayenabekotah
#بهجت_اینگونه_بود ..
مراسـم ختـم که تمام شـد ، جمعیتی دور آقا حلقه زدنـد. دوست داشتند نـزدیک تر شوند و #التماس_دعا بگویند، دستش را ببوسند.
وسـط اون شلوغی ، جوانی آمـد جمعیت را کنـار بزند کـه ناخواسته با آقـا برخورد کرد؛ آقا محکم به زمین خورد، طوری که عمامه از سرش افتاد.
جـوان ترسید و هاج و واج نگاهش را به سمت مردم چـرخاند ، از #خجالت سرخ شد ؛ مردم نگران آقا بودند.
آقا بلند شد ، بدون معطّلی ؛ عمامهاش را کهبر سر گذاشت. گفت این عبای ما کمی بلند است ، بعضی وقـت ها زیـر پای مان گیر می کند و ما را به زمین میزند. همه
جمعیت خندید، آقا هم... وجوان به #عبا نگاه میکرد.
📚 نکته های ناب کـوتاه
@noktehayenabekotah
#قیمت_بنزین_و....
از زمـانی که خبر افزایش قیمت بنزین اعلام شد . #میلیون ها پیام در فضای مجازی رد و بدل شد ، و هر کس به هر طریقی در این باره اظهار نظر می کند
در سطح شهر و در نانوایی و تاکسی و فروشگاه هم نرخ بنزین افتاده است بر سر زبانها، زن و مرد و پیر و جوان از بنزین صحبت می کنند...
راستش را بخواهید از خود و از مردم #خجالت کشیـدم! خجالت کشیدم که چراغیبت آقا آنقدر برایمان عادی شده که دیگر جمعهها هم سراغی از او نمی گیریم ، که خبر افـزایش قیمت بنـزین خیلی داغ تر از خبـر نیامـدن شماست
یادمان رفته با آمـدن آقا تمام گرفتاری هایمان برطرف می شـود و دیگر هیچ مسلمانی دردولت کریمه او #تهیدست نیست...
📚 انتشار مطالب نکته های ناب فقط با آیدی کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
#یه_مشت_شکلات
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی را طرف #بقال گرفت و گفت : مامانم گفته چیزایی که در ایـن لیست نوشته را بدین ، این هم پولش . بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد
بعد هم لبخندی زد و گفت: چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی، می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری
دخترک از جای خود تکان نخورد! بقال احساس کرد دختر #خجالت می کشد، گفت : دخترم ! خجالت نکش ، بیا جلو خودت شکلات هاتو بردار
دختر جواب داد: عمو! نمیخوام خودم شکلات بردارم، می شه شما بهم بدین؟ با تعجب پرسید : چرا دختر گلم ؟ مگه چه فرقی می کنه ؟ دختر با خـنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!
بعضی وقتها خیلی از ما آدم بزرگها، حواسمان به اندازه ی یک بچه کوچک هم جمع نیست . که بدانیم و #مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت آدمها و وابستگیهای اطرافشان بزرگتر است.
📚 انتشار مطالب نکته های ناب فقط با آیدی کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
#لباسی_به_نام_سِتْر
وقتی آنکس که دوستش داریم بیمار میشود، میگوییم امتحان الهی است ولی هنگامی که شخصی که دوستش نداریم #بیمار می شود ، می گوییم عقوبت الهی است
وقتی آنکس که دوستش داریم دچار مصیبت می شود ، می گوییم از بس که خوب بود . و هنگامی که شخصی که دوستش نداریم ، دچار #مصیبت می شود ، می گوییم از بس که ظالم بود
مراقب باشیم قضا و قدر الهی را آن طور که مورد پسندمان هست تقسیم نکنیم. همه ی ما حامل عیوب زیادی هستیم و اگر لباسی از سوی خدا، که نامش سِتْر است نبود ، گردن های ما از شدت #خجالت خم می شد . پس عیبجویی نکنیم، درحالی که عیوب زیادی در وجودمان جاریست!
به جمع ما بپیوندید در نکته های ناب
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
#سفارش_امیرالمومنین
پنج سفارش فـوق العاده زیبـا از مولا #امیرالمومنین علی علیهالسلام: شما را به پنج چیز سفـارش میکنم که اگر در طلب آنها متحمـل رنج زیاد شـوید سزاوار است:
جز به خدا امیـدوار نباشید. غیر گناه خود از چیـزی نترسید. اگر چیزی بلد نیستیـد از گفتـن نمی دانم #خجالت نکشید و اگـر چیـزی را نمی دانـید در یادگیری آن خجالت به خود راه نده
همواره صبـر پیشه کنید ، کـه صبر در ایمان مانند سر دربدن است. بدنی که سر نداشته باشـد خیری در آن نیست و ایمـانی کـه #صبر نداشته باشد نیز خیر ندارد. نهج البلاغه ، صفحه ۴۸۲
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📋 #راه_اندیشه_کردار
دکتر مـرتضی شیخ ، پـولی بـه عنوان حق ویـزیت از مردم نمی گرفت و هر کس هر چه می خواست، در صندوق کنار میـزش می انـداخت و چون حق #ویزیت دکتـر پنـج ریال تعیین شده بـود ، خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان بود
اکثر مواقع بسیاری از بیمارانی که به مطب مراجعه میکردند ، به جای پنج ریالی، سَرِ فلزی نوشابه را در صندوق می انداختند تا صدایی شبیه به سکه شنیده شـود. دختر دکتر نقل می کند روزی متوجه شدم پدرم مشغول ضد عفونی کردن انبوهیسَرِ نوشابه فلزی است! با #تعجب گفتـم: پدر بازی تان گرفتـه است؟ چـرا سـر نوشـابه ها را می شویید؟!
پدرم جـوابی داد که اشکم را درآورد. گفت دخترم، مـردمی که مراجعه می کنند باید از سر نوشابه تمیز استفاده کننـد تا آلـودگی را از جاهـای دیگر به مطب نیاورنـد. ایـن سَرِ نوشـابه های تمیز را آخر شب در اطراف مطبم می ریزم تا مـردمی کـه مراجعـه می کنند از این ها که تمیز است استفاده کنند. آخر بعضی ها #خجالت می کشند که چیـزی داخل صندوق مطب نیاندازند
آمـدم بنویسم روحش شـاد اما لحظه ای فکر کـردم اگـر روح آدمـی با قلبی بـه ایـن بزرگی شـاد نباشـد ، روح چه کسی میخواهد شاد باشد؟ بهتر است بنویسم راهش ، #اندیشه و کردارش پر رهرو باد...
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50