سلامتکده نون و نمک
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ #قسمتچهارم آنگاه رو کردم به اهل و عیالم و گفتم: «ای عزیزان من! دنیا شما
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ
#قسمتپنجم
◾️عجب پروندهای! کوچکترین عمل خوب یا زشت مرا در خود جای داده بود.
در آن لحظه تمام اعمالم را حاضر و ناظر میدیدم...
💠در فکر سبک و سنگین کردن اعمال خوب و بد بودم که رومان پرونده اعمالم را بر گردنم آویخت، بطوریکه احساس کردم تمام کوههای عالم بر گردنم آویختهاند.
💥چون خواستم سبب این کار را بپرسم گفت: اعمال هرکسی طوقی است بر گردنش.
گفتم تا چه زمان باید سنگینی این طوق را تحمل کنم؟
گفت: نگران نباش. بعد از رفتن من نکیر و منکر برای سؤال کردن میآیند و پس از آن شاید این مشکل برطرف شود. 🍀رومان این را گفت و رفت.. ✅هنوز مدت زیادی از رفتن رومان نگذشته بود که صداهای عجیب و غریبی از دور به گوشم رسید. صدا نزدیک و نزدیک تر میشد و ترس و وحشت من بیشتر... 🔘 تا اینکه دو هیکل بزرگ و وحشتناک در جلوی چشمم ظاهر شدند. اضطرابم وقتی به نهایت رسید که دیدم هر یک از آنها آهنی بزرگ در دست دارند که هیچکس از اهل دنیا قادر به حرکت آن نیست، پس فهمیدم که این دو نکیر و منکراند. ☑️در همین حال یکی از آن دو جلو آمد و چنان فریادی کشید که اگر اهل دنیا میشنیدند، میمردند.
✨ لحظهای بعد آن دو به سخن آمده و شروع به پرسش کردند: پروردگارت کیست؟ پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟ ⚜ از شدت ترس و وحشت زبانم بند آمده بود. و عقلم از کار افتاده بود.، هرچند فهم و شعورم نسبت به دنیا صدها برابر شده بود، اما در اینجا به یاریم نمیآمدند.
⚡️ سرم به زیر افتاد، اشکم جاری شد و آماده ضربت شدم.
💥درست در همین لحظه که همه چیز را تمام شده میدانستم، ناگهان دلم متوجه رحمت خدا و عنایات معصومین علیهم سلام شد و زمزمه کنان گفتم: ای بهترین بندگان خدا و ای شایستهترین انسانها، من یک عمر از شما خواستم که شب اول قبر به فریادم برسید، از کرم شما به دور است که مرا در این حال و گرفتاری رها کنید.
💠و این بار آنها با صدای بلندتری سؤالشان را تکرار کردند. چیزی نگذشت که قبرم روشن شد، نکیر و منکر مهربان شدند،
🌺دلم شاد و قلبم مطمئن و زبانم باز شد. با صدای بلند و پر جرأت جواب دادم: پروردگارم خدای متعال(الله)، پیامبرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، امامم علی و اولادش، کتابم قرآن، قبلهام کعبه میباشد...
🔷نکیر و منکر در حالیکه راضی به نظر میرسیدند از پایین پایم دری به سوی جهنم🔥 گشودند و به من گفتند: اگر جواب ما را نمیدادی جایگاهت اینجا بود،
💐 سپس با بستن آن در، در دیگری از بالای سرم باز کردند که نشان از بهشت داشت. آنگاه به من مژده سعادت دادند...
✍ادامه دارد...
⚜⚜❇️❇️⚜⚜
🆔 @barzakhe
0558959349538.mp3
6.68M
❌🎧 تجربه پس از مرگ !
📚 مرور و بررسی کتاب #آن_سوی_مرگ
👈 ادامه داستان سوم کتاب
▪️راهکار هایی برای ادای حق الناس و انواع حق الناس
▪️وعده دادن حق ایجاد میکند (قابل توجه مسئولین و کاندیدا ها)
👤 توسط حجت الاسلام امینیخواه
🔺 #جلسه_بیستم
🌐 منبع: کانال امینیخواه
🔻مشاهده تمامی جلسات👇
yon.ir/bOzQu
🔰🔰💠💠🔰🔰
🆔 @barzakhe
21.mp3
7.89M
❌🎧 تجربه پس از مرگ !
📚 مرور و بررسی کتاب #آن_سوی_مرگ
👈 ادامه داستان سوم کتاب
▪️مثال هایی جالب از برخورد علما با حق الناس
▪️پرده از چشمانم برداشته شد، بیشمار آدم در آن وادی بود
▪️مرد چشم آبی هم در وادی بود
▪️آدمها به شکل حیوانات بودند
👤 توسط حجت الاسلام امینیخواه
🔺 #جلسه_بیستویکم
🌐 منبع: کانال امینیخواه
🔻مشاهده تمامی جلسات👇
yon.ir/bOzQu
🔰🔰💠💠🔰🔰
🆔 @barzakhe
#صحیفه_سجادیه
✍..اگر یگانه برهانِ من بر حقانیت مسیر اهل بیت , تنها همین صحیفه بود ، مرا کفایت می کرد..👌
▪️🌸▪️🌸▪️🌸▪️
▪️🌸▪️🌸▪️
دعای 1⃣ ✨ در ستایش خدای عزوجل..
🌔 فراز "١٠":
🌸 حَمداً يُضيءُ لَنا بِهِ ظُلُماتِ البَرزَخِ وَ يُسَهِّلُ عَلَينا بِهِ سَبيلَ المَبعَثِ وَ يُشَرِّفُ بِهِ مَنازِلَنا عِندَ مَواقِفِ الأشهادِ ، يَومَ تُجزي كُلُّ نَفسٍ بِما كَسَبَت وَ هُم لايُظلَمونَ ، يَومَ لا يَغني مَوليً عَن مَوليً شَيئاً وَ لا هُم يُنصَرونَ…
▪️ سپاس خدای را ، چنان سپاسی که تیرهگیهای #برزخ را به سبب آن بر ما روشن کند و راه رستاخیز را به سبب آن بر ما آسان نماید و موقعیت و جایگاه ما را نزد گواهان آن روز بلند گرداند ، در روزی که همه سزای عمل خود بینند بدون آنکه بر کسی ستمی رود ، روزی که هیچ دوستی چیزی از عذاب و کیفر را از دوست خود دفع نکنند و ستمکاران یاری نشوند…
▪️🌸▪️🌸▪️
▪️🌸▪️🌸▪️🌸▪️
🆔 @barzakhe
سلامتکده نون و نمک
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ #قسمتپنجم ◾️عجب پروندهای! کوچکترین عمل خوب یا زشت مرا در خود جای داده
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ
#قسمتششم
🔹از اینکه از تنگی و تاریکی قبر نجات یافته بودم، بسیار مسرور و خوشحال بودم.
رفته رفته نوعی احساس دلتنگی و غربت به من روی آورد.
❄️ با خود اندیشیدم: من کسی بودم که در دنیا دوستان، اقوام و آشنایان فراوانی داشتم؛ اما اینک دستم از همه آنها کوتاه است.
♦️سر به زیر گرفتم و بی اختیار گریه را آغاز کردم. چندی نگذشت که عطر دل انگیز و و روح نوازی به مشامم رسید
✨در حالیکه پرونده اعمال بر گردنم سنگینی میکرد با زحمت سرم را بلند کردم و از دیدن شخصی که روبرویم نشسته بود در تعجب فرو رفتم.
🌺جوانی خوش سیما و خوش سیرت بود، که با انگشت، اشک از گوشه چشمانم پاک کرد و لبخندی هدیه ام نمود.
🌸به نشانه ادب،سلام کردم و در مقابلش دو زانو، برجای نشستم و آنگاه با صدایی رسا پرسیدم:
✅شما کیستید که دوست و همدم من در این لحظه های وحشت و غربت گشته اید؟
در حالیکه لبخندی بر لبانش، نقش بسته بود، پاسخ داد: غریبه نیستم، از آشنایان این دیار توام و همدم و مونست در این راه پرخطر. ❄️گفتم: بی شک از اهالی آن دنیای غریب نیستی، زیرا در تمام عمر کسی به زیبایی تو ندیده و نیافته ام.
🌷با همان لبخند که بر لبانش نقش بسته بود با طعنه گفت: حق داری مرا نشناسی! چرا که در دنیا به من کم توجه بودی.
🌼من نتیجه ذره، ذره اعمال خیر توام که اینک مرا به این صورت می بینی. نامم نیک و راهنمای تو در این راه پر خطر می باشم.
🔵آنگاه از من خواست که پرونده سمت راستم را به او بسپارم. پرونده را به او سپردم و گفتم: از اینکه مرا از تنهایی رهایی بخشیدی، و همدم و همراه من در این سفر خواهی بود بسیار ممنونم و سپاسگذار. 🌹گفت: تا آنجایی که در توانم باشد، برای لحظه ای تنهایت نخواهم گذاشت. مگر آنکه...
⚡️رنگ از رخسارم پرید، وحشت زده پرسیدم: مگرچه؟
گفت مگر آنکه آن شخص دیگر که هم اکنون از راه می رسد بر من غلبه یابد که دیگر خود می دانی و آن همراه! پرسیدم آن شخص کیست؟
💥 گفت: تا آن جا که به یاد دارم، فقط نامه اعمال سمت راستت را به من سپردی...
🔥اما نامه اعمال سمت چپ تو، هنوز بر شانه ات آویزان است و چیزی نمی گذرد که شخصی دیگر که نامش گناه است، آن را از تو باز پس خواهد گرفت.
آنگاه اگر او بر من غلبه پیدا کند با او همنشین خواهی شد، وگرنه در تمام این راه پر خطر تو را همراه خواهم بود.
〽️گفتم: پرونده او را می دهم تا از اینجا برود. نیک گفت: او نتیجه اعمال ناپسند و گناه توست و دوست دارد درکنارت بماند. 🌿گفتگوهامان ادامه داشت، تا اینکه احساس کردم بوی بسیار نامطبوعی شامه ام را آزار می دهد،ناگهان چهره کریهی در قبر نمایان شد!
✍ادامه دارد...
⚜⚜❇️❇️⚜⚜
🆔 @barzakhe
4_5976417047872013512.mp3
9.13M
❌🎧 تجربه پس از مرگ !
📚 مرور و بررسی کتاب #آن_سوی_مرگ
👈 ادامه داستان سوم کتاب
▪️نسبت عالم بعد از مرگ به عالم دنیا ۵۰ هزار برابر است
▪️جزییاتی از وادی حق الناس از دید دکتر
👤 توسط حجت الاسلام امینیخواه
🔺 #جلسه_بیستودوم
🌐 منبع: کانال امینیخواه
🔻مشاهده تمامی جلسات👇
yon.ir/bOzQu
🔰🔰💠💠🔰🔰
🆔 @barzakhe
از برادر مرحوم علامه طباطبایی، آیت اللّٰه سید محمد حسن الهی نقل کردیم که ایشان شاگردی به نام آقای ادیب داشتند که خیلی عجیب بود. دستی بر چشمش می کشید و با هر که می خواست در #برزخ مرتبط می شد. ارسطو را که مربوط به حدود ۳۰۰۰ سال پیش است احظار کرده بود و پرسیده بود: می خواهم فلسفه بخوانم. او گفته بود: برو پیش سید محمد حسن الهی طباطبایی. یک بار هم روح افلاطون را احظار کرده بود. افلاطون گفته بود: قدر یک « لا اله الاّ اللّٰه » خودتان را بدانید. ما در زمانی بودیم که اسلام هنوز نیامده بود و بت پرستی غلبه داشت.
🔰🔰✨✨🔰🔰
🆔 @barzakhe
سلامتکده نون و نمک
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ #قسمتششم 🔹از اینکه از تنگی و تاریکی قبر نجات یافته بودم، بسیار مسرور و
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ
#قسمتهفتم
♨️از ترس خودم را به نیک رساندم و محکم او را در برگرفتم. ناگهان گناه دست کثیف و متعفنش را بر گردنم آویخت و قهقهه زنان فریاد بر آورد: خوشحالم دوست من، خوشحالم و... و باز همان قهقهه مستانه اش را سرداد.
🔰ترس و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفت. زبانم به لکنت افتاد و طپش قلبم شدت یافت و دیگر هیچ نفهمیدم. وقتی به هوش آمدم، سرم بر زانوی نیک بود.
💠اما با دیدن چهره خون آلود نیک غم عالم در دلم نشست. گمان کردم که آن هیکل متعفن یعنی گناه بر او فائق آمده و پیروز گشته. اما نیک که دانست چه در قلبم می گذرد، صورت بر صورتم نهاد و آهسته گفت: غم مخور، بالاخره توانستم پس از یک درگیری و کشمکش پرونده اش را بدهم و او را برای مدتی از تو دور سازم. ♦️برخواستم و در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود، دست بر گردن نیک انداختم و گفتم: من دوست دارم تو همیشه در کنارم باشی. از آن شخص بد هیکل زشت رو بیزارم و ترسان. راستی که تنهایی به مراتب از بودن در کنار او، برایم لذت بخش تر است. چرا که وقتی گناه، در کنارم قرار می گیرد، وحشتی بزرگ به من دست می دهد.
🔶نیک با حالتی خاص گفت: البته او هم حق دارد که در کنار تو باشد، زیرا این چیزی است که خودت خواسته ای. با تعجب گفتم: من؟! من هرگز خواهان او نبودم. گفت: به هر حال هر چه باشد اعمال خلاف و گناه تو او را به این شکل درآورده است، و به ناچار بار دیگر او را در کنار خویش خواهی دید.
🔘از این گفته نیک خجل زده شدم و سخت مضطرب، و در حالیکه صدایم به شدت می لرزید، پرسیدم: کی؟ کجا؟ گفت: شاید در مسیر راهی که در پیش داریم....
💠گفتم: کدام راه؟ کدام مسیر؟ گفت: به واسطه بشارتی که نکیر و منکر به تو دادند، جایگاه تو منطقه ای است در وادی السلام، و تو باید هر چه زودتر خودت را آماده سفر به آن مکان مقدس کنی.
💥گفتم: وادی السلام کجاست؟
گفت: مکانی است که هر مومنی را آرزوی رسیدن به آنجاست و بناچار بایستی از بیابان برهوت نیز بگذری، تا در مسیر راه از هر ناپاکی و آلودگی پاک گردی،
🔴 و البته به واسطه رنج و مشقتی که خواهی برد، گناهانت ذوب خواهد شد. آنگاه با سلامت به مقصد خواهی رسید.
🍃گفتم: برهوت چگونه جایی است؟ گفت: کافران و ظالمان در آن جای گرفته و عذاب برزخی میشوند.
آنگاه از من خواست که خود را برای آغاز این سفر پر مشقت آماده سازم.
✍ادامه دارد...
⚜⚜❇️❇️⚜⚜
🆔 @barzakhe
✨﷽✨
💠آیا آرزوی مرگ گناه است؟
✅ طلب مرگ به خودی خود گناه نیست، اما باید دقت کرد علت طلب مرگ چه میتواند باشد؟
🌷اگر کسی مرگ را بشناسد و طلب مرگ کند نشان از این است که آمادگی لازم برای مردن را کسب کرده و برای دیدار خدا و آزادی از زندان دنیا بیقراری میکند.
🌷 اما اگر کسی مرگ را نشناسد و برای راحتی از مشکلات و سختیهای دنیا، آرزوی مرگ کند این شخص نمیداند که اگر آمادگی لازم را کسب نکرده باشد، بعد از مرگ در چه دردسر عظیمی میافتد.
✨حضرت علی (ع) میفرمایند:
وَلاَ تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلاَّ بِشَرْط وَثِیق
هرگز آرزوى مرگ مكن مگر آنگاه كه صددرصد به رضایت الهى مطمئن باشی.
📚:نهج البلاغه ، نامه ۶۹
👈کسانی که برای رهایی از گرفتاریهای دنیا میخواهند به آغوش مرگ پناه ببرند، اینها اصلا نمیدانند مرگ چیست؟ قبر کجاست؟ عالم #برزخ چه عالمیست؟
👈که اگر فقط یک روایت و یا یک آیه را درست بفهمند، هیچگاه آرزوی مرگ را نخواهند کرد...
⚜⚜🔰🔰⚜⚜
🆔 @barzakhe
4_5924963893716714898.mp3
8.89M
❌🎧 تجربه پس از مرگ !
📚 مرور و بررسی کتاب #آن_سوی_مرگ
👈 ادامه داستان سوم کتاب
▪️منتظر مجازات سخت تر در قیامت بودیم !
▪️شکل های ترسناکی به سمت ما میآمدند که تجسم گناهان ما بودند!
✖️یکی از مسئولان معروف کشور در جهنم برزخی و در حال عذاب بود !!
👤 توسط حجت الاسلام امینیخواه
🔺 #جلسه_بیستوسوم
🌐 منبع: کانال امینیخواه
🔻مشاهده تمامی جلسات👇
yon.ir/bOzQu
🔰🔰💠💠🔰🔰
🆔 @barzakhe
سلامتکده نون و نمک
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ #قسمتهفتم ♨️از ترس خودم را به نیک رساندم و محکم او را در برگرفتم. ناگها
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ
#قسمتهشتم
🏴 از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر او حرکت می کردم.
💠ترس واضطراب مرا لحظه ای آرام نمی گذاشت. هر چه جلوتر می رفتیم، محیط بازتر و مناظر اطراف آن عجیب تر می شد.
✨از نیک خواستم که از من فاصله نگیرد، همدوش و همقدمم باشد و اندکی نیز آهسته تر گام بردارد.
✨نیک ایستاد و گفت: تو را به من سپرده اند که یار و مونس ات باشم. تا آنگاه که به سلامت قدم به وادی السلام گذاری به همین خاطر اندکی جلوتر از تو در حرکتم تا راه را بشناسی.
🍃پس از لحظه ای سکوت، بدین
گونه سخنش را ادامه داد: البته اگر گناه بتواند فریبت دهد و یا به اجبار تو را همراه خود سازد، بدون شک دیرتر به مقصد خواهی رسید... 💥
اضطرابم بیشتر شد و از آن به بعد هر آ ن احتمال آشکار شدن گناه را می دادم. مسیر راه را با همه مشکلاتش پیمودیم تا به کوهی رسیدیم که البته با سختی فراوان توانستیم خود را به اوج آن برسانیم.
🌪در چشم انداز ما، بیابانی قرار داشت که از هر طرف، بی انتها و آسمان آن مملو از دود و آتش بود.
🌹نیک خیره به چشمانم گفت: این همان وادی برهوت است که اکنون فقط دورنمایی از آن را می بینی.
❄️خودم را به نیک رساندم و گفتم: من از این وادی هراسانم. بیا از راه ایمن تری برویم. نیک ایستاد و گفت: راه عبور تو، همین است اما تا آنجا که در توان من باشد تو را رها نخواهم کرد و در مواقع خطر نیز به یاریت خواهم شتافت.
🌾حرفهای نیک اندکی از اضطراب و وحشتم کاست اما با این همه، هنوز نگرانی در وجودم قابل احساس بود. لحظاتی به سکوت گذشت. سپس رو به نیک کردم و دوباره گفتم: راه امن تری وجود ندارد؟
صورتش را به سمت من چرخاند و گفت: بهتر است بدانی که: در عالم برزخ نیز، که تنها سایه ای از بهشت و جهنم است بیابان برهوتی قرار دارد، که همانند پل صراط در قیامت است و به ناچار باید از آن گذشت. تا در صورت لیاقت به وادی السلام رسید.
📛اما وای بر آنان که می مانند و به عذاب مبتلا می گردند و یا دست کم گرفتار و سرگردان می شوند...
◾️به سمت آن دشت بی پایان به راه افتادیم. هرچه پایین تر می رفتیم، هوا گرم و گرمتر🔥 می شد.
وقتی به سطح زمین رسیدیم، نفسم به شماره افتاد. از نیک خواستم که لحظه ای برای استراحت توقف کند، اما او نپذیرفت و گفت: راه طولانی و خطرناکی در پیش داریم. بنابراین وقت را تلف نکن.
💫گفتم: من دیگر نمی توانم چون شدت گرما مرا از پا درآورده است. در همین حال و در حالی که عرق از سرو روی من فرو می ریخت، نقش بر زمین شدم.
🍃 نیک از آبی که همراه داشت به من نوشاند.
✍ادامه دارد...
⚜⚜💠💠⚜⚜
🆔 @barzakhe
🌹شبی در عالــم رویا خواب مرحوم
آیتالله العظمی سیداحمد خوانساری
را دیدند:
✍️ دیدند که ایشان در حال مطالعه
هستند،گفتند: آقا شما در عالم برزخ
مطالعه می کنید؟
🔰 ایشان فرموده بودند :
فضائلی از مولا #امیرالمومنین علی بن
ابیطالب را که به دلیل قدر عقول مردم
دردنیا برایما نگفته بودند اینجا داریم آن فضایل را مطالعه می کنیم.
که برترین لذت ها خواندن فضایلی از
#علـــیابنابــیطالب است که از آنها
بی خبر بودیم!
🔰🔰💠💠🔰🔰
🆔 @barzakhe
4_5990302282002990534.mp3
6.67M
❌🎧 تجربه پس از مرگ !
📚 مرور و بررسی کتاب #آن_سوی_مرگ
👈 ادامه داستان سوم کتاب
▪️زنی بسیار زیبا به سمت من آمد و گفتم باید برگردی به دنیا !
▪️به خاطر این عملم خدا یک فرصت دوباره برای زندگی به من داد!!
▪️اگر آن ماشین را میخریدم قطع نخاع میشدم!!
👤 توسط حجت الاسلام امینیخواه
🔺 #جلسه_بیستوچهارم
🌐 منبع: کانال امینیخواه
🔻مشاهده تمامی جلسات👇
yon.ir/oWiCU
🔰🔰💠💠🔰🔰
🆔 @barzakhe
سلامتکده نون و نمک
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ #قسمتهشتم 🏴 از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ
#قسمتنهم
💠همان طور که به راه خویش می رفتیم، صدای وحشتناکی، توجه مرا به خود جلب کرد.
💥 به سمت چپ بیابان نگاه کردم، آنچه دیدم باعث شد که وحشتزده خود را از دوش نیک به زمین اندازم و بی اختیار خود را پشت او مخفی کنم.
❌دو شخص با قیافه هایی بزرگ و سیاه که از دهان و بینی شان، آتش و دود شعله ور بود و موهایشان بر زمین کشیده می شد، در حالی که در دست هر کدام یک گرز آهنی تفتیده به چشم می خورد، در حرکت بودند...🔥
🔅با نگرانی به نیک گفتم: اینها کیستند، نکند به سمت ما می آیند؟! نیک لبخند زنان گفت: نترس. اینها نکیر و منکرند، می روند از کافری که تازه از دنیا آمده، بپرسند آنچه از تو پرسیدند. ❇️ گفتم: اینها وحشتناک ترند. گفت: زیرا با کافر سروکار دارند.
فاصله ای نشد که صدای فرود آمدن چیزی، زمین زیر پاهایم را به شدت لرزاند، وقتی از نیک علت را جویا شدم، گفت: ضربه آتشی بود که بر آن کافر فرود آمد.
⭕️از این به بعد نیز این گونه صداها که زمین را به لرزه می آورد بسیار خواهی شنید.
🔰 نیک مسیر راه را از روی تپهها و گاه از درون درههایی کوچک و بلند انتخاب میکرد تا اینکه به ناگاه خود را لب پرتگاه بزرگ و عظیمی دیدم.
🌀 از نیک پرسیدم: باید از پرتگاه نیز بگذریم؟ گفت: آری.
با وحشت به ته دره نگاه کردم، به قدری عمیق بود که انتهایش پیدا نبود. برگشتم و به نیک گفتم: تو که دوست و همراه منی چرا اینهمه آزارم میدهی؟! گفت: چطور؟ گفتم: آیا واقعا در این برهوت راه دیگری، که اندکی راحتتر باشد وجود ندارد؟!
🔶نیک دستی به سرم کشید گفت: راه عبور در این وادی بسیار است، اما هرکس را مسیری است که به ناچار باید از آن بگذرد.
🔘 با ناراحتی گفتم: آیا لیاقت من این بود که از بالا، آتش و دود آزارم دهد و از پایین، تپهها و درههای سخت و جان فرسا محل عبورم میباشد؟!
♦️یک لبخندی زد و گفت: دوست من بدان این زجرها، بازتاب کردارهای زشت تو در دنیاست. اگر در این مسیر عذاب آنها را تحمل نکنی هرگز به وادی السلام نخواهی رسید. کوچکترین عمل زشت تو در دنیا ضبط گردیده، اینها تاوان آنهاست...
⚡️ مدتها با رنج و مشقت بسیار مشغول پایین رفتن از دره بودیم که ناگاه، صدای ریزش سنگلاخها، از بالای دره، مرا به خود آورد. فورا خود را به نیک رساندم، تا چنانچه مشکلی پیش آید، به کمکم بشتابد
☄ وحشتزده و مضطرب، در حالیکه چشمانم از حدقه بیرون آمده بود، دیدم که مردی همراه با سنگهای کوچک و بزرگ در حال سقوط به ته دره میباشد. نیک به من اشاره کرده و گفت: نگاه کن...!
✍ادامه دارد...
⚜⚜❇️❇️⚜⚜
🆔 @barzakhe
‼️❌حماقت احمق، بدتر از گناه #گناهکار‼️❌
✅عده ای از اصحاب، در حضور حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله از مردى به خاطر #عباداتبسیار و صفات خوبش ستايش میكردند.
رسول الله پرسيدند:
«کسی که از او تعریف میکنید، عقلش چگونه است؟»
اصحاب گفتند:
«يا رسول اللَّه! ما از كوشش در عبادت و خوبیهاى گوناگونش خبر میدهيم؛ اما شما از عقلش مى پرسيد؟»
حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند:
«گرفتاریهایی که از #حماقت احمق به وجود میآید، بزرگتر از #بلایی است که از گناه گناهکار پدید میآید. در روز #قیامت ، مردم به میزان عقلشان به درجات عالى و قرب پروردگار میرسند.»
📚تحف العقول - صفحه ۹۱
📚مستدرک الوسائل،جلد ۱۱ ،صفحه ۲۱۰
#حضرتمحمدصلاللهعلیهوالهوسلم
💠💠🔰🔰💠💠
🆔 @barzakhe
سلامتکده نون و نمک
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ #قسمتنهم 💠همان طور که به راه خویش می رفتیم، صدای وحشتناکی، توجه مرا به
#سرگذشتارواحدرعالمبرزخ
#قسمتدهم
🌷نیک به من اشاره کرده و گفت: نگاه کن!
به بالای دره نگاه کردم، هیکل بزرگ و سیاهی که قهقه زنان شادی میکرد، بر بالای دره ایستاده بود.
🍀نیک گفت: این هیکل، گناه🔥 آن شخص است که در حال سقوط بود و به واسطه قدرتی که داشت، توانست بر عمل نیک آن مرد چیره گردد و در نتیجه او را به ته دره پرتاب کند...
نگاه نیک دستش را بر شانهام نهاد و گفت: این است عاقبت پیروی از هوای نفس.
◾️با شنیدن این سخن، ترس از گناهانم و اینکه شاید گناه نیز لحظهای بر من چیره گردد، وجودم را فرا گرفت.
🍀پس از طی یک راه طولانی، سرانجام به انتهای دره رسیدیم. آن مرد را نقش بر زمین دیدم که بیچاره همدم و همراه او یعنی نیک، چنان لاغر و ضعیف بود که هرچه تلاش میکرد او را بر دوش خود بکشد، نمیتوانست.
از نیک خواستم به او کمک کند. اما نیک، عذر خواست و گفت: من فقط مأمورم تو را همراهی کنم. گناه هر کس نیز در کمین خود اوست. 💥
گفتم: اما ما انسانها در دنیا به کمک هم میشتافتیم! نیک گفت: در این عالم، هر کس، خود جوابگوی اعمالش است. اگر هم لیاقت شفاعت داشته باشد، من شفیع نیستم.
🙏 فقط دعا کن از دوستداران اهل بیت (علیه السلام) باشد، شاید که شفاعت آنان نصیبش شود...
⚡️شاید به حساب دنیا، ساعتها در اعماق دره راه پیمودیم، تا به مسیری رسیدیم که به سمت بالا ختم میشد. در این لحظه نیک رو به من کرد و گفت: دوست من! خود را برای بالا رفتن از این دره هولناک، آماده کن....
پس از پیمودن مسیری بسیار طولانی، دوباره به دره خطرناک و لغزندهای رسیدیم.
🔥از ترس اینکه مبادا این بار گناه از کمینگاهش بیرون آید و مرا پرت کند، بدنم به لرزه افتاد.
🌷نیک برگشت و گفت: چرا ایستادی؟ حرکت کن. گفتم: میترسم. گفت: چارهای نیست باید رفت.با نگرانی به سمت پایین حرکت کردم،
🍃اما هنوز چند قدمی از لب دره پایین نرفته بودیم که یک موجود بالدار نورانی💥 از آن سوی دره ظاهر شد و در یک چشم برهم زدن، خود را به نیک رساند و پس از اینکه جویای حال من شد، نامه را به او داد و پس از خداحافظی با همان سرعت بازگشت.
🌻نیک پس از خواندن نامه، آنرا در پرونده اعمالم نهاد و لبخند زنان به طرفم آمد و گفت: مژدهای دارم. شگفت زده پرسیدم: چه شده؟
گفت خویشاوندان و دوستانت، برایت هدیهای فرستادهاند، که هم اکنون توسط این فرشته الهی برایت آورده شده است و به همان اندازه از غم و اندوه تو کاسته خواهد شد...
✍ادامه دارد...
⚜⚜❇️❇️⚜⚜
🆔 @barzakhe
25.mp3
9.04M
❌🎧 تجربه پس از مرگ !
📚 مرور و بررسی کتاب #آن_سوی_مرگ
👈 ادامه داستان سوم کتاب
▪️به بهشت برزخی مادرم وارد شدم !
▪️توصیفات جالب بهشت برزخی از دید دکتر
👤 توسط حجت الاسلام امینیخواه
🔺 #جلسه_بیستپنجم
🌐 منبع: کانال امینیخواه
🔻مشاهده تمامی جلسات👇
yon.ir/oWiCU
🔰🔰💠💠🔰🔰
🆔 @barzakhe
⛔️❗️خانه سالمندان❗️⛔️
✅ابراهیم بن شعیب به امام صادق علیهالسلام گفت:
«پدری ناتوان دارم که او را برای قضای حاجت به دوش میگیرم و به مستراح میبرم.»
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«اگر میتوانی، #زحمتلقمه در دهان گذاشتن را هم از او بردار. نگهداری از پدر و مادر سالمند، سپری در برابر عذاب روز #قیامت است.»
📚المحجة البیضا ، جلد ۳ ، صفحه ۴۴۱
📚 اصول كافى ، جلد ۳ ، صفحه ۲۳۶
#امام_صادق #پدرومادر
💠💠🔰🔰💠💠
🆔 @barzakhe