eitaa logo
عشاق‌الحسن(محب‌الحسن)
10.7هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
4 فایل
بالطفِ حـسن بوده حسینـی شده عالم این را به همه گفته و مبهـم نگذارید #روزی‌آبـاد‌مـیشود‌بقیـع🕊 .. سخنی بود درخدمتیم تبادلات کانال 👇 @yazahra_67 ............. @ghribemadine118
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‌ ✹﷽✹ ═══════ ೋღ🕊 ღೋ═══════════ روپوش رو پوشیدم و دستکش دستم کردم … همه با بهمون نگاه می کردن … و بدون توجه به اونها برام توضیح می داد باید چکار کنم … کنارش ایستادم و مشغول کار شدم … سنگینی نگاه ها رو حس می کردم … یه بومی سیاه داشت به غذاشون دست می زد … چند نفر با تردید و مکث، سینی شون رو بهم دادن … بقیه هم از قسمت من صرف نظر کردن … دلشون نمی خواست حتی با دستکش به ظرف هاشون دست بزنم … هنوز دلهره داشتم ؛که اون پسرها وارد غذاخوری شدن … – هی … کی به تو داده دست های کثیفت رو به غذای ما بزنی؟ … – من بهش گفتم … اگر غذا می خواید توی صف بایستید و الا از سالن برید بیرون … ما خیلی کار داریم، سرمون شلوغه .. زیر چشمی یه نگاه به انداختم … یه نگاه به اونها … خیلی محکم و جدی توی صورت اونها زل زده بود … یکی شون با خنده طعنه آمیزی سمت من اومد و یقه ام رو کشید … مثل اینکه دوباره می خوای سیاه؟ … هر چند با این رنگ پوستت، جای کتک ها استتار میشه … و مشتش رو آورد بالا … که یهو هلش داد … . – کیسه بکس می خوای برو سالن ورزشی … اینجا غذاخوریه … – همه اش تقصیر توئه … تو وسط سالن غذا خوری کثافت ریختی … حالا هم خودت رو قاطی نکن … و هلش داد …  از ضرب دست اون، سارا تعادلش رو از دست داد … و محکم خورد به میز فلزی غذا … ساعدش پاره شد … چشمم که به دستش افتاد دیگه نفهمیدم چی شد … به خودم که اومدم … و معلم ها داشتن ماها رو از هم جدا می کردن … سارا رو بردن اتاق پرستاری دبیرستان … ماها رو دفتر … از در که رفتیم تو، محکم زد توی گوشم … می دونستم بالاخره یه شری درست می کنی … . تا اومدم یه چیزی بگم، سرم داد زد … دهن کثیفت رو ببند … و اونها شروع کردن به دروغ گفتن … هر چی دلشون می خواست گفتن … و کسی بهم اجازه دفاع کردن از خودم رو نمی داد … حرف شون که تموم شد … مدیر با عصبانیت به منشیش نگاه کرد … زود باش … سریع زنگ بزن بیاد… . با گفتن این جمله صورت اونها غرق شادی شد … و نفس من بند اومد … همیشه با بومی ها رفتار خشنی داشت … مغزم دیگه کار نمی کرد … گریه ام گرفته بود … – غلط کردم آقای مدیر … خواهش می کنم من رو ببخشید… قسم می خورم دیگه با کسی درگیر نشم … هر اتفاقی هم که بیوفته دیگه با کسی درگیر نمیشم … . التماس های من و پا در میانی منشی مدیر فایده ای نداشت… یه عده از بچه ها، دم دفتر جمع شده بودن … با اومدن پلیس، تعدادشون بیشتر شد … هم تا اون موقع خودش رو رسوند … اما توضیحات اون و دفاعش از من، هیچ فایده ای نداشت … علی رغم اصرارهای اون بر بی گناهی من … پلیس به جرم خشونت دبیرستانی و صدمه زدن به بقیه دانش آموزها … من رو کرد و به دست هام دستبند زد … . با تمام وجود گریه می کردم … قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم … ۹ سال تمام، با وجود فشارها و دریایی از مشکلات به درسم ادامه داده بودم … چهره پدرم و زجرهاش جلوی چشم هام بود … درد و غم و تحقیر رو تا مغز استخوانم حس می کردم … دو تا از پلیس ها دستم رو گرفتن … و با خشونت از دفتر، دنبال خودشون بیرون کشیدن … من هم با صورتی خیس از اشک فقط التماس می کردم … دیگه نمی گفتم بی گناهم … فقط التماس می کردم همین یه بار، من رو ببخشن و بهم رحم کنن … . بچه ها توی راهرو جمع شده بودن … با دیدن این صحنه، جو دبیرستان بهم ریخت … یه عده از بچه ها رفتن سمت در خروجی و جلوی در ایستادن … و دست هاشون رو توی هم گره کردن … یه عده دیگه هم در حالی که با ریتم خاصی دست می زدن … همزمان پاشون رو با همون ضرب، می کوبیدن کف سالن … . همه تعجب کرده بودن … چنان جا خورده بودم که اشک توی چشم هام شد … اول، تعدادشون زیاد نبود … اما با اصرار پلیس برای خارج کردنم از دبیرستان … یه عده دیگه هم اومدن جلو … حالا دیگه حدود ۵۰ نفر می شدن … صدای محکم ضرب دست و پاشون کل فضا رو پر کرده بود … هر چند، پلیس بالاخره من رو با خودش برد … اما احساس عجیبی در من شکل گرفته بود … احساسی که تا اون لحظه برام ناشناخته بود … .... ═══════ ೋღ 🕊ღೋ══════ https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🎧. همراه‌ با‌ مناجات‌ با‌ خدا‌ و‌ اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام ۱۰۶ ای شوق بی کران شب های جمعه ام... 🎙حاج مهدی رسولی https://eitaa.com/oshagholhasan_313
🌺یابن الحسن... 🔻روز ظهور تو،چه سرافکنده می‌شوند 🔻آنان که در دعای فرج کم گذاشتند.. ☘به رسم هرشب،تجدید بیعتی دوباره با مولای غریبمان🌹 میخوانیم: الهی عظم البلا...⚡️ https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸⃟⃟🍃 -ولا تَحجُب مشتاقیكَ عن النَّظرِ الی جمیلِ رُؤیتك.. +شیفتگانت را از نگاه به زیباییِ دیدارت محروم مساز...💔 اَینَ‌صاحبـنا ✋🏻 🍃 https://eitaa.com/oshagholhasan_313
بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللّهِ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَةَ اللّهِ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللّهِ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّهِ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِراطَ اللّهِ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَیانَ حُکْمِ اللّهِ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دینِ اللّهِ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّکِىُّ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمینُ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِىُّ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ🍃 السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیق🌸 ُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیق🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ🌸 💚 https://eitaa.com/oshagholhasan_313
🌼⃟⃟🍃 ❤️ اسیرِعشقِ تو هستم دِگرچه غَم دارم‌؛ ولی برای مزارت غمِ حرم دارم...‌! برای اینکه حرم دار باشی آقا جان‌؛ من آرزوی فـرج از ته دلم دارم...‌‌! 🤲🏻 🌸🍃 https://eitaa.com/oshagholhasan_313
♥️⃟⃟🍃 چنین‌فرمود‌مهربان‌پروردگار ای فرزند آدم مرا در حال خشم و غضب یاد کن؛دراین صورت تو را در حال خشم‌ و غضب خود یادمی‌کنم و بر تو سخت نخواهم گرفت. از یاری رساندن من راضی باش زیرا یاری دادن من به تو بهتراز یاری دادن خود برای خودت می‌باشد. https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
07.mp3
9.69M
🎙کربلایی‌محمدابراهیمی‌اصل دنیا‌اگه‌خراب‌شه یــا‌اگه‌انقلاب‌شه عاشق‌کُشی‌صواب‌شه من‌دوستت‌دارمـــــــ❤️ 🍃 https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‌ ✹﷽✹ ═══════ ೋღ🕊 ღೋ═══════════ توی اداره پلیس به شدت با من برخورد می شد … اما کسی برای نیومد … و چون شاکی خصوصی نداشتم چند روز بعد ولم کردن … . پدرم جلوی در منتظرم بود … بدون اینکه چیزی ازم بپرسه با هم برگشتیم … مادرم با دیدن من، گریه اش گرفت… من رو در آغوش گرفته بود … هر چند لحظات و زمان سختی رو پشت سر گذاشته بودم ؛ اما سعی می کردم و محکم باشم … شب، بالاخره مهر سکوت هم شکست … مادرم خیلی محکم توی چشم هام نگاه کرد … . – کوین، دیگه حق نداری برگردی مدرسه … آخر این همه زجر کشیدن و درس خوندن چیه؟ … محاله بتونی بری دانشگاه… محاله جایی بتونی یه شغل درست و حسابی پیدا کنی… برگرد کوین … الان بچه های هم سن تو دارن دنبال می گردن … حتی اگر نخوای توی مزرعه کار کنی … با این استعدادت حتما می تونی توی یه کارخونه، کار پیدا کنی … . مادرم بی وقفه نصیحتم می کرد … و پدرم ساکت بود … هیچی نمی گفت … چشم ازش برنداشتم … اونقدر بهش نگاه کردم تا بالاخره حرف زد … تو دیگه شانزده سالت شده … من می خواستم زندگی خوبی داشته باشی اما انتخاب با توئه… اینکه ادامه بدی یا ولش کنی … اون شب تا صبح خوابم نبرد … غم، ترس، زجر و اندوهی رو که توی تمام این سال ها تحمل کرده بودم … جلوی چشم هام رژه می رفت … بی عدالتی و یاسی رو که بارها تا مغز استخوانم حس کرده بودم … فردا صبح، با بقیه رفتم سر زمین … مادرم خیلی خوشحال شده بود … چند روز به همین منوال گذشت …تا روز از راه رسید … توی زمین، حسابی مشغول کار بودم که … یهو از پشت سر، صدام کرد … . با چند تا از بچه ها اومده بودن … با خوشحالی اومدن سمتم … . – وای کوین … بالاخره پیدات کردیم … باورت نمیشه چقدر گشتیم … یه نگاهی به اطراف کرد … عجب زیبائیه… کم کم حواس همه به ماها جمع شده بود … بچه ها دورم رو گرفتن … یه نگاهی به سارا کردم … . – دستت چطوره؟ … خندید … از حال و روز تو خیلی بهتره … چرا دیگه برنگشتی مدرسه؟ … . سرم رو انداختم پایین … اگر برای این اومدید … وقتتون رو تلف کردید … برگردید … . – درسهای این چند روز رو بین خودمون تقسیم کردیم … هر کدوم جزوه یه درس رو برات نوشتیم که عقب نمونی … مکث کوتاهی کرد و کیفم رو داد دستم … فکر نمی کردم اهل جا زدن باشی … فکر می کردم تر از این حرف هایی … و رفت … چند قدمی از ما دور نشده بود که یکی شون گفت … ما همه پشتت ایستادیم … اینقدر تهدیدشون کردیم که نزاشتیم ازت شکایت کنن … سارا هم همین طور … کرد اگر ازت کنن … ازشون شکایت می کنه … دستش ۳ تا خورده؛ اما بی خیالش شد … خیلی به خاطر اتفاقی که افتاد احساس گناه می کنه … حس می کنه اونه که این بلا سرت اومد … برگرد پسر… تو تا اینجا اومدی … به این راحتی جا نزن … بچه ها که رفتن … هنوز کیفم توی دستم بود … توی همون حالت ایستاده بودم و فکر می کردم … حرف هاشون درست بود … من با این همه سختی، هر جور بود تا اونجا اومده بودم … اما اونها نمی تونستن شرایط من رو درک کنن … حقیقت این بود که هیچ آینده ای برای من وجود نداشت … در حالی که اونها به راحتی می تونستن برن دانشگاه و آینده شون رو رقم بزنن … فقط کافی بود واسش کنن … ولی من باید برای هر قدم از زندگیم، می جنگیدم … جنگی که تا مغز استخوانم درد و زجرش رو حس می کردم … .... ═══════ ೋღ 🕊ღೋ══════ https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همراه با مناجات با خدا و اهل بیت علیهم السلام ۱۰۷ مناجات سوزناک با خدا با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی https://eitaa.com/oshagholhasan_313
🌺یابن الحسن... 🔻روز ظهور تو،چه سرافکنده می‌شوند 🔻آنان که در دعای فرج کم گذاشتند.. ☘به رسم هرشب،تجدید بیعتی دوباره با مولای غریبمان🌹 میخوانیم: الهی عظم البلا...⚡️ https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌🌼.🍂 دلتنگی‌هایم را لای برگهای دفتر خاطرات دنیا جا دادم؛ مثل یک برگ خشکیده و زرد پاییزی. خزان نام دیگر من است🍁 وقتی تو نیستی. ‌ ♥️ 🍃 https://eitaa.com/oshagholhasan_313
بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللّهِ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَةَ اللّهِ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللّهِ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّهِ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِراطَ اللّهِ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَیانَ حُکْمِ اللّهِ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دینِ اللّهِ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّکِىُّ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمینُ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِىُّ🌸 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ🍃 السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیق🌸 ُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیق🍃 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ🌸 💚 https://eitaa.com/oshagholhasan_313
•🍃 💚 اول هفته پس از گفتن یک بسم الله..؛ از دل و جان تو بگو «حَسَن عزیزِ زَهرا(س)! سلام ، هفته‌تون امام حسنی🌸
🌻.🍃 چنین‌فرمود‌مهربان‌پروردگار ای فرزند آدم هر زمان که مرا بخوانی و به من امید داشته باشی تمام آنچه برگردان توست می‌بخشم و ... https://eitaa.com/oshagholhasan_313