eitaa logo
🕊💜ࢪٻحـــاݩھ‌اݪݩݕــۍ💜🕊
1هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
5.7هزار ویدیو
97 فایل
مآدرساداٺ!🙃 فڪرڪن‌مآ‌بچہ‌هاٺیم🙏 دسٺ‌محبٺ‌بڪش‌به‌سرمون؛🙃🙂🌹 اینجاهمہ‌مهماڹ‌حضرت زهرا س هستی زیرنظر مدافع حرم عمه سادات 😷 💚εαɖᵃT سادات الحسینی💚: @bs_hoseini
مشاهده در ایتا
دانلود
😭🥀 را در دل غـــمی ناگفتــه مانده  سوزی ز داغ نَـشکفــته مانده  امـروز بگو هر قصه ای داری   تا ماه بی شدن یک هفته مانـده  #۷روزمـــانده_تـامـــحـــرم_حسینی🥀🖤 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دقت کردین تاریخ امروز چقدر زیباست😍 ۱۴۰۰/۰۵/۱۲ الهی به حق دوازده امام 💚 و پنج تن آل عبا ....💚 و چهارده معصوم ، 💚 خداوند حاجات همه رو براورده کند ورهبرمون را حفظ کنه و به رییس جمهورمون کمک کنه تا برای رضایش قدم بردارد😊👌 الهی آمین🤲☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡أَلسَّلامُ‌عَلَیکَ‌یاعَلۍاِبنِ‌موسَۍ أَلࢪّضآ♡ ⃣💚😍✨🌹 •°~🕌💛 من‌غافلم؛از حال‌من‌آقاکه‌غافل نیست شکرخداهمسایه‌ی‌شاه‌خراسانم😍☺️
اینم یکی از اظهار لطف اعضای گرامی کانالمون😊 تشکر ازنظر لطف ایشون و همه اعضای صمیمی و بزرگوار کانال مادر سادات سلام الله علیها💚🌹 اجرتون با خود حضرت زهرا سلام الله علیها💚🌹 ☺️
..↺🧡🍂 • .💐🌙🌟 هَـرڪہ‌آمدبِہ‌تَماشاۍتـو‌بۍدِل‌بَرگَشـت دِل‌ربـآیۍ،هنَـراین‌شھدآمۍباشَد.!♥ 🌸💚✨🥀🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌امروز جاتون خیلی خالی بود حاجی😔
💚💚 💚 🌹✨ ظهور کن نگار من بیا که از سر شعف فدای قامتت کنم دو چشم اشک بار را تمام لحظه های من فدای یک نگاه تو بیا و پاک کن زدل حدیث انتظار را ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚✨
❤️ 🌸 با توام ای دشت بی پایان سوار ما چه شد 🌾 یکه تاز جاده های انتظار ما چه شد؟ 🌸 آشنای” لا فتی الا علی” اینجا کجاست؟ 🌾 صاحب” لا سیف الا ذوالفقار “ما چه شد؟ 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 ☀️😊 🤲
اما بعدش محمد اومد و دیگه نشد بخورم☹☹ طهورا خانم!!!🙂🙂 میخواین سومین لیوان شیر🥛 رو هم بخورید😒😒 پس منو دیده بود🤦🏻‍♀🤦🏻‍♀ سرم رو انداختم پایین: نه دیگه😊😊 ممنون🙏🏻🙏🏻 بالاخره از موکب شیر🥛 و نون🥖 دل کندم😔😔 . . وارد کربلا شدیم😍😍 فردا اربعینه و ما دقیقا یک روز قبل از اربعین رسیدیم کربلا🤩🤩 محمد گفت: بریم یه موکب اطراف حرم پیدا کنیم، چند ساعت استراحت کنیم، بعد بریم حرم🕌🕌 چه عجب😒😒 این آقا محمدم خسته شد😏😏 البته😐😐 من خودم ازش خسته تر بودم!!!🤤🤤🤤 حالا مگه موکب پیدا میشه☹☹ اینقدر گشتیم، تا یکی پیدا کردیم😚😚 اما فاصلش تا حرم یکم زیاد بود🙁🙁 رفتم تو موکب🚶🏻‍♀🚶🏻‍♀🚶🏻‍♀ یه گوشه ی موکب، کولر گذاشته بودن😆😆😆 چادر و روسریم رو در آوردم😜😜😜 موهام رو باز کردم و دور از جونم مثل جنازه افتادم رو پتو🤪🤪 یه پتوی دیگه هم تا کله کشیدم رو کلم😴😴😴.... ◦•●◉✿کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده ✿◉●•◦
یه پتوی دیگم کشیدم رو کلم😴😴😴 وسط خواب شیرینم بودم که یک مردم آزار بیدارم کرد😠😠 در حالی که چشام رو بزور باز نگه داشته بودم گفتم: بفرمایید🙁🙁 با لبخند بهم گفت: نامزدت کارت داره عزیزم🙂🙂 من چرا این همه نامزد دارم، اما خودم خبر ندارم؟؟🤨🤨🤨 استغفرالله😞😞 چادرم رو انداختم سرم و رفتم ببینم نامزدم کیه!!!😏😏😏 خبـ... نامزدم کو؟؟؟🧐🧐 فقط محمد اینجا وایستاده که😐😐 نکنهـ...😬😬 ای به خشک این شانس🤦🏻‍♀🤦🏻‍♀ بفرمایید آقا محمد!!😕😕😕 سر به زیر اومد جلو: میخوام برم حرم🕌🕌 شما هم میاید؟؟؟🤔🤔 ناراحت گفتم: معلومه😒😒 نکنه میخواستید منو جا بذارید؟؟😠😠 هول گفت: نه نه❌❌ فقط بدویید که دیر نشه🏃🏻‍♀🏃🏻‍♀🏃🏻‍♀ پرسیدم: فاطمه نمیاد؟؟🤔🤔 گفت:‌ نه🚫🚫 اون خیلی خسته بود😪😪 نمی دونم چرا😶😶 اما پرسیدم: یعنی تنها برم؟؟🤨🤨 گفت: من هستم دیگه!!😌😌😌 تا حالا دو نفری پیاده روی نکرده بودیم🙃🙃 اما مجبور بودم😕😕 اگه نمی رفتم، احتمال حرم رفتنم ۰ بود☹☹ اما پیشش معذب بودم😊😊 تصمیم گرفتم در طول راه، هیچ حرفی نزنم❌❌.... ◦•●◉✿کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده ✿◉●•◦
تصمیم گرفتم در طول راه، هیچ حرفی نزنم❌❌ . در طول راه، نه محمد حرفی زد، نه من🤭🤭 از ترس اینکه گمش کنم؛ مجبور بودم کنارش راه برم👫 راه خیلی پیچ در پیچ بود😟😟 مطمئن بودم اگه تنها میومدم، احتمال گم شدنم ۱۰۰% بود😧😧 از خیابون که پیچیدیم، گنبد حرم حضرت عباس‌ "ع" معلوم بود😢😢 اما خیلــ👥👥👥👥ــے شلوغ بود!!! محمد گفت: بعد از بازرسی ورودی......صبر کنید تا منم بیام🙂🙂 اینقدر شلوغ بود که صداش رو نشنیدم👂🏻👂🏻 خواستم بگم دوباره اسم ورودی بگو🗣🗣 اما محمد با موج جمعیت ازم دور شده بود😟😟😟 نمی دونم چرا دلم آشوب شد😰😰 حس کردم قراره اتفاقی بیوفته!!!😥😥 . بعد ایست بازرسی، موندم کدوم وری برم😨😨 ای خدااا🥺🥺🥺 چرا نباید اسم ورودی رو بشنوم😫😫 حالا من گم شدم😱😱 یاد جمله ای افتادم، که لبخند تلخی رو لبم نشست!!😭😭 "بزرگی می گفت:حضرت عباس(ع) همون یه بار که بچه های برادرش تو صحرای کربلا گم شدن، واسش بس بود دیگه نمی ذاره کسی تو حرمش گم بشه" توسل کردم به خود آقا..... ◦•●◉✿کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده ✿◉●•◦