eitaa logo
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
179 دنبال‌کننده
745 عکس
569 ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خبرگزاری فارس
20.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 |«چای روضه» با صدای سیدحمیدرضا برقعی 🏴ای شه تشنه لب، سلام علیک... @Farsna
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ذوالجناح آمد ولی با خود سوارش را نداشت بی قرار بی قرار آمد ،قرارش را نداشت سالها پا در رکاب حضرت خورشید بود بر رکاب اما سوار کهنه کارش را نداشت بر رکاب خود نگین سرخ خاتم را ندید بر رکاب خود نگین شاهوارش را نداشت خوب یادش بود وقتی رهسپار جنگ شد دشت تاب گامهای استوارش را نداشت لحظه هایی را که بی او از سفر برگشته بود لحظه هایی را که اصلا انتظارش را نداشت یالهایش گیسوانی غوطه ور در خاک وخون چشمهایش چشمه ای که اختیارش را نداشت اسب بی صاحب شبیه کشتی بی ناخداست صاحبش را،هستی اش را ، اعتبارش را نداشت پیکر خود را به خون آسمان آغشته کرد طاقت دل کندن از دار وندارش را نداشت اسبها در قتله گاه آسیمه سر میتاختند کاش شرم دیدن ایل وتبارش را نداشت پیکری صدپاره از آوردگاه آورده بود که حساب زخمهای بی شمارش را نداشت کاش دُلدُل بود ودِل دِل کردنش را میشنید لحظه ای که حیدر بی ذوالفقارش را نداشت بالهایش را همان جا باز کرد وجان سپرد آرزویی غیر مردن در کنارش را نداشت
چشمهای خسته ات را باز دریایی نکن این قدر با اشک رویت را تماشایی نکن هیچ جا مانند این جا چشم مردم شور نیست روی ماهت را دوباره غرق زیبایی نکن عمه مثل ابر طوفان زاست پس با او بگو بغض خود را بشکن و دیگر شکیبایی نکن حنجرت زخم است و داغ اصلا برایت خوب نیست در خرابه با اسیران هم هم اوایی نکن من ،عمو،قاسم،علی اکبر همه پیش توییم در کنار نیزه ها احساس تنهایی نکن دیدن این سر میان طشت پیرت میکند این قدر با بوسه ات از من پذیرایی نکن چشم هایت را ببند و دست بر رویم بکش دخترم!حتی نگاهی هم به بابایی نکن روی دامان تو دارد باز خوابم می برد با زبان بی زبانی قصد لالایی نکن
هدایت شده از خبرگزاری فارس
7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعرخوانی در عیادت از حجت‌الاسلام انصاریان fna.ir/f053x8 @Farsna
همیشه آسمان بارانی چشم ترش بوده کسی که داغ وغربت ارث زهرا مادرش بوده حسن سهم پیمبر شد حسین اما علی را داشت حسن بیش از حسین آیینه ی پیغمبرش بوده خدا ما را کفایت میکند«اَلعزه لله» چه نقشی بر نگین آبی انگشترش بوده چه دردی بیش از این که میزده از پشت خنجر را کسی که سالها پایین پای منبرش بوده سپاهی داشته اما سپاه رو سیاهی که فقط در گیر ودار کیسه ی سیم و زرش بوده به یاد کوچه ای باریک می افتد در آن خانه که روزی روزگاری مادرش پشت درش بوده خدا را شکر در شبهای تلخ خون دل خوردن اگر مادر نبوده در کنارش خواهرش بوده جمال قاسم وشیرین زبانی های عبدلله چه رازی بین او با لاله های پر پرش بوده پس از طشت مسی طشت طلا هم ماجرایی داشت درآن شب که برادر میهمان دخترش بوده دم آخر برادرهای خود را در چه حالی دید کسی که از شروع ماجرا تا آخرش بوده
با عسل هم چای های کربلا شیرین نشد تلخ بود از بس غم جامانده های اربعین
موج عشق تو اگر شعله به دل ها بکشد رود را از جگر کوه به دریا بکشد گیسوان تو شبیه است به شب؛ اما نه! شب که اینقدر نباید به درازا بکشد...! خودشناسی قدم اول عاشق شدن است وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد... عقل یکدل شده با عشق، فقط می ترسم هم به حاشا بکشد، هم به تماشا بکشد... زخمی کینه من! این تو و این سینه ی من ... من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد... یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری ست وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد..! 🌷
با وعده‌های سرزدن آفتابتان راهی شدیم در شبِ بی ماهتابتان رفتید تا نهایتِ "والظالمون" شدن از ابتدای راه عوض شد کتابتان دردا که ارثی از شهدامان نبرده اید جز عکس‌های بر در و دیوار قابتان ما زردتر شدیم و شما سرخ‌تر شدید ای خون ما به شیشه‌ی عالی‌جنابتان رگ‌های غیرتیم که گردن‌کشی بس است ما را جواب چیست به غیر از طنابتان! خولی،یزید،حرمله،ازرق،شبث،سنان... ماندم که کیست پشت حجاب نقابتان حق می‌دهم که دادگری را رها کنید آوازهای قو شده لالای ‌خوابتان میخواستم که قافیه ای را بیاورم ترسیدم از عذاب سوال و جوابتان... ۹۹/۷/۲۴ پنجشنبه