در خواب دیدم خوشنویسان قلم زن
شعر مرا روی ضریحت مینویسند...
#احمد_علوی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
11.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بزرگداشت #احمد_علوی
سال ۱۳۹۷
اخبار سراسری
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ تشرف
به آستان ام المومنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)
سیدحمیدرضا #برقعی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
21.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#برقعی
همسایه
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمتهایی از #ترکیب_بند_حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
این زن که مطلع غزلی عاشقانه بود
مانند آسمان خدا بیکرانه بود
هرگز قریش مثل خدیجه به خود ندید
او در میان مردم مکه یگانه بود
گوهرشناس بود، بر این باورم که او
سرمست عشق بود، تجارت بهانه بود
درشرح حال دختر او میتوان نوشت
آن بی نشانهای که خدا را نشانه بود
از لحظه های روشن پرواز باز ماند
هر کس به فکر راحتی و آب و دانه بود
در راه دوست با دل و جان از خودش گذشت
عمری برای دین خدا پشتوانه بود
رخصت نشد نظاره کند روز فتح را
روزی که روز معجزهی موریانه بود
تنها زنی که عشق رسول خدا شد اوست
تنها خدیجه بوده و باقی فسانه بود
بر همسران دیگر احمد مقدّم است
تنها خدیجه است که بانوی اعظم است
#احمد_علوی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
ای غریبی که غربت چشمت
غزل ناب آشنایی شد
حس و حالت به شعر جان بخشید
حُسن تو آیتی خدایی شد
چهل و هفت گردش کامل
سهم دنیای توست اما دل
آنقدر حول محورت چرخید
که دل آسمان هوایی شد
صلح تو جنگ نابرابر بود
قلم عهدنامه خنجر بود
شاهد این مثال آوردم
پسرت را که کربلایی شد
ای نگاهت به سبزی قرآن
صوت بارانی تو المیزان
هرکه از جام تو عسل نوشید
چشمهایش طباطبایی شد
دو برادر نگو دو نیمۀ سیب
هر دو بودید کمسپاه و غریب
پس چرا آستان تو خاکی است
او چرا گنبدش طلایی شد؟
کربلا ومدینه وکوفه
با زیارات غیر معروفه
همه را گشتم ونفهمیدم
این غزل عاقبت کجایی شد
#احمد_علوی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
علی غسل شهادت کرد برسجاده اش آخر
که فزت ورب الکعبه شده داروی درمانش
#سید_مجتبی_اقوامی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
روی خاک افتاده بودم.،نردبان میخواستم
هم زمین میخواستم هم آسمان میخواستم
گاه در افلاک وگاهی نیز در اعماق خاک
این دو را یک عمر یک خط در میان میخواستم
اشهد ان علی تا گفت در گوشم پدر
گریه کردم،جای لا لایی اذان میخواستم
بر زمین میخوردم وبا یا علی پا می شدم
لحظه ی بر خاستن از او توان می خواستم
آن یتیم کوفی ام که از زمان کودکی
از سر این سفره تنها آب ونان میخواستم
عشق او از هر دوعالم بی نیازم کرد وحیف
آنچه را خود داشتم از دیگران میخواستم
خوشبحال من که از آغاز شعر وشاعری
از زلال اشک او طبع روان میخواستم
پر توقع نیستم اما نمی دانم چرا
برترین گنج خدا را در جهان می خواستم
شک ندارم حاصلی غیر از پشیمانی نداشت
هر که را غیر از امیر مومنان می خواستم
#احمد_علوی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
به قصد خودکشی از پرتگاه آسمان افتاد
تشنج کرد گوشی، از لب میز استکان افتاد
زبان باد بند آمد دهان پنجره وا ماند
تن دیوار ها لرزید پرده از تکان افتاد
میان شاخه ها و ریشه هایش اختلافی بود
تبر پادرمیانی کرد اَفرای جوان افتاد
_
غبارِ در هوا از آهِ خاک از آهِ آجر بود
و قطره قطره اشک از چشمهای ناودان افتاد
زمان با پای لنگ از روی نعش ظهر رد میشد
غذایی روی دست بقچه ماند و از دهان افتاد
به حدی داستان زندگی بالا و پایین داشت
که زیر بار سنگینش فشار قهرمان افتاد
_
جهانِ دردها دور سرش چرخید و هی چرخید
و هی چرخید و یک بنّای پیر از نردهبان افتاد
_
زبان وا کرد گوشی، پاسخ فرزند او را داد
الو بابایتان افتاد..نان افتاد.. جان افتاد...
_
#علی_فرزانه_موحد
۹۹/۲/۲۴
گوشی بی تماس در اوج طاقچه
لرزید و خویش را آویخت از پیریز
#میثم_داودی
این شعر را تقدیم دوستی میکنم که بالای ده سال زندگی و جوانی خودش را وقف پدر قطع نخاعی خود کرده و از زمانی که پدر بنّایش اینطور شد همیشه و همیشه غمی عجیب در صورت اوست
چند روز پیش ازش پرسیدم فلانی چهل سالت شدا نمیخای ازدواج کنی فقط یک جمله گفت که کلی درد تو همین یک جملهست "کی بابامو نگه داره"
کاش روم میشد تگش کنم بگم داداش من که کاری که از دستم نمیاد برات انجام بدم فقط تونستم اینو برات😔 بنویسم کاش دنیا جای بهتری بود..
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━