eitaa logo
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
168 دنبال‌کننده
727 عکس
547 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
برای اتفاقات فرودگاه کابل یک اصلا نه شبیه نور تا فرداها یا مثل عبور باد از صحراها حتی شده آه! صدقدم آن سوتر ما را ببرید ای هواپیماها! دو خورشید دمید، لحظه‌ی زادن شد طیاره پرید، وقت جان‌دادن شد کار همه‌ی پرندگان بعد از تو افتادن و افتادن و افتادن شد سه صبحی که سقوط، رستگارت می‌کرد ای کاش قضا ادامه‌دارت می‌کرد طیاره که آهن است، آهن سرد است ای کاش پرنده‌ای سوارت می‌کرد چهار تصویر سقوط می‌دهد آزارم طیاره بلند می‌شود، می‌بارم می‌خواهم و ای پرنده در وسعم نیست پرواز تو را به خاطرم نسپارم @saeid_mobasher_71
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به حضرت فاطمه صغری(س)بنت الحسین(ع)برگرفته ازخطبه ایشان درکوفه مانند مصطفی است خدا داده کوثرش آری حسین گشته مزین به دخترش او رابه غیرفاطمه بایدچه نام داد؟ او راکه رفته خَلقا وخُلقا به مادرش دراسم کوچک است ولی بازفاطمه است این گل معطراست چه یک پر چه صدپرش فرقی میان کوفه وشهرمدینه نیست وقتی که فاطمه است سخنران منبرش شاگردِکیست اینکه به هنگام خطبه هاش زینب بلندمیشود الله اکبرش؟ آیاشنیده میشوداز خطبه های او چیزی به غیرمدح خداوپیمبرش؟ "حمدوثناست ذات خدا رابدون حد حمدی به قدرریگ بیابان به محضرش ای اهل کوفه!اهل دروغ ونفاق ومکر قومی که مانده برتن اسلام خنجرش لب تشنه سربریده وتکفیرکرده اید او راکه بین خلق،خداکرده برترش برخاک سرخِ کرببلامیچکدهنوز ازتیغ کینه های شماخون حنجرش چون آیه مقطّعه مانده است برزمین آن پیکری که رفته روی نیزه هاسرش تَبّاًلَكُمْ، واِنْتَظِرُوا اللَّعْنَ والْعَذَابَ آری همان عذاب الیم است کیفرش ای دختررسول خدا"اِحترقتِنا" دخت نبی رساندسخن رابه آخرش نامت نهان شده است میان کتابها همچون صدف که‌ در دل دریاست گوهرش
غزل تازه جنگ از تو خواب و خانه اگر دزدید از من تو را گرفت و نگاهت را در خون نشانده باز غمی تازه آن‌ چشم‌های سرمه‌سیاهت را یادت که هست؟ گوشه‌ی ریل‌آهن گفتی شناسنامه‌ی من زخم است بوسیدمت دوبار و سپس در مه کردم درست شال و کلاهت را ما از دو سوی ریل روان بودیم ما از هزار سو نگران بودیم گفتی اگر زدند و من افتادم تنها برو ادامه‌ی راهت را گفتم شب است و نور خطر دارد اینجا درخت نیز تبر دارد خاموش کن به گریه در آغوشم سیگارهای روشن آهت را گفتم عبور می‌کنی از دریا گفتی ولی بدون گذرنامه؟... گفتم قسم بخور به سحر، شاید دنیا قبول کرد گواهت را افتادی از بلندی و می‌گفتی: من عاشقم، گناه من از عشق است پنداشت ‌هم‌عشیره‌ی سارایی رودی که شست و برد گناهت را... ### نام تو را گذاشته‌ام باران اسم تو را گذاشته‌ام انجیر فردا میان باغچه می‌کارم بعد از اذان صبح، گیاهت را [برای تهیه‌ی کتاب کوبه می‌توانید از لینک موجود در بیو اقدام کنید.] https://www.instagram.com/p/CTM4PVOKNwn/?utm_medium=share_sheet
. 🍃 زلیخای راز به قدّیس‌ها افترا می‌فروشند برِ مقتدا اقتدا می‌فروشند برای ریا بوریا می‌فروشند "سر آورده‌اند و صدا می‌فروشند چه بازار شامی چه‌ها می‌فروشند" خلایق گرفتار و نزدیک افطار... مؤذن طلبکار و نزدیک افطار... نه دین و نه دینار و نزدیک افطار... "شلوغ است بازار و نزدیک افطار... دکان‌دارها ربّنا می‌فروشند" نه ماه و نه ماهی، نه آب و نه کاشی سرِ کاهدانند دزدان ناشی کجا را بگردم که شاید تو باشی "جلوتر بساطی است از بت‌تراشی و خدّام کعبه خدا می‌فروشند" حراج است جان و حراج است جانان حراج است مصر و حراج است کنعان حراج است دست و حراج است دامان "حراج است کفر و حراج است ایمان نکاح و جهاد و دعا می‌فروشند" کسی در غم کاروان دل‌حزین نیست کسی در همه شهر اهل یقین نیست تو را هیچ کس عاشق راستین نیست "عزیزی ولی حیف قدر تو این نیست تو را می‌خرند و تو را می‌فروشند" دلم در پس "هفت در" پا‌ به پا شد سر شهوت و عشق چون و چرا شد زلیخای راز دلم برملا شد "سرم گرم بود و نمازم قضا شد چقدر این دکان‌ها ادا می‌فروشند" تو را می‌شناسم تو أدرک أخایی تو را می‌شناسم خودِ لا فتایی تو أنّ إلی ربّک المُنتهایی "تو ای زخم تازه که در بوریایی از این پیرهن‌ها کجا می‌فروشند"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیزم آنقدر هم نیاز نبود... 🔹شاعر: سید حمیدرضا برقعی 🔹قاری: حامد شاکرنژاد ✅eitaa.com/safir_channel ایتا ✅ sapp.ir/safir_channel سروش
15.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعجاز آه... 🏴 شعرخوانی سید حمیدرضا برقعی تقدیم به آستان حضرت رقیه(س)🥀 🍃
السلام علیک یا بنت الحسین سلام الله دیگر شکستن ندارد ،بال وپر کوچک من میترسم از هم بپاشد،این پیکر کوچک من آه ای سر روی زانو،ای ماه آشفته گیسو دیشب خودت روضه خواندی ،بر منبر کوچک من این درد درمان ندارد،میدانم امکان ندارد زخم سرت را ببندی،با معجر کوچک من غارت گران دل نکندند،از گوش واز گوشواره انگشت وانگشتر تو،انگشتر کوچک من آتش به جان جهان زد،دستی که با خیزران زد یا بر لب خونی تو یا بر سر کوچک من بابا برایم دعا کن،شام مرا کربلا کن یکبار دیگر صدا کن:ای دختر کوچک من! @aahmadalavi 
هدایت شده از سیدمحمدمهدی شفیعی
20.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسن تیغ علی بوده است اما در نیام، آری معزّالمومنین است، آه از یک مشت کور و کر کانال شخصی سیدمحمدمهدی شفیعی: https://eitaa.com/joinchat/344064018Ce1550fc303
یک مرتبه بین راه پایش لرزید مبهوت شد، از صدایش لرزید زینب به چه خیره شد که این‌گونه زمین از نالۀ وا محمدایش لرزید؟
چه فرق میکند اصلا که دیر یا زود است خیالم از تو و از وعدۀ تو آسوده ست تو گفته ای که می‌آیی و وقت آمدنت چه فرق میکند اصلا که دیر یا زود است همین که راه بیفتم در این مسیر بس است که پاک می شود آری هرآنچه در رود است همین که راه بیفتم رسیده ام بی شک که انتظار خودش مقصد است و مقصود است فقط نه هرکس هیزم بیاورد، هرکس نسوخت پای غمت، در سپاه نمرود است قمار کردن عمر است، انتظار ولی در این قمار فقط حرف سود یا سود است در امتحان بزرگی که وعده‌ی حق است کدام یک از ما در کنار موعود است؟ هرآنکه منتظر قائم است برخیزد هرآنکه منتظر غائب است مردود است
به خاک پای کریم اهلبیت(ع) ردیف شد غزلم باز با ردیف حسن میان اهل کرم نیست همردیف حسن نهان نموده خدا نور خویش در قرآن گذاشت در دل هر آیه‌ی شریفه حسن حدیث مهر و وفا می‌شود هزار کتاب که با طلا شده حک روی هر صحیفه حسن خدا جمال خودش را در او تجلی داد هنر گذاشته در خلقت ظریف حسن جمل نشانه خوبیست بر شجاعت او که زخم زد به تن مکتب سقیفه حسن به صلح داد رضایت،صلاح کار این بود وگرنه بوده به میدان کسی حریف حسن؟! ## آهای زائر ارباب یاد ما هم باش عمود یکصد و هجده؛ دم مضیف حسن @denj_tanhaii
از قیام کربلا این درس را آموخت باید ظلم را نتوان ز پا انداخت، الا ایستاده 🌷
امسال دوریم از تو... لابد حکمتی دارد باشد، ولی عاشق دل کم‌طاقتی دارد مشتاقی و مهجوری و دلتنگی و دوری این قسمت ما بود... هر کس قسمتی دارد جز آه چیزی در بساطم نیست، اما آه... گویند آهِ دلشکسته قیمتی دارد نذر زیارت داشتم از جانب «سردار» اینک ولی او با ضریحت خلوتی دارد این اربعین دنیا زیارتگاه یار ماست هر گوشه‌ای یک دلشکسته حاجتی دارد 📝
تقدیم به حضرت عبدالله ابن حسن(ع) برده است بنده سوی مولا هر زمان دست شد واسطه بین زمین و آسمان دست جز از در این آستان خیری ندیده وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست در سجده و بر خاک افتادن زبان سر وقت قنوت و ربنا گفتن زبان دست در پهنه تاریخ اگر کنکاش باشد دارد برای ما هزاران داستان دست خیبر برای خود دژ مستحکمی بود تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست اسلام را پیروز میدان کرد حیدر حق زد برای قدرت این بازوان دست جانها به قربان مرام آن که از لطف در اوج قدرت می‌گرفت از ناتوان دست با دست پر برگشته مسکینی که حتی یکبار برده بر در این آستان دست با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز انداخت بر دستان مولا ریسمان دست یک روز در جنگ احد آقای عالم تهدید را از جانب مولاش رانده است یک روز حیدر در دفاع از پیامبر امروز عبدالله پای کار مانده است تا گفت پیر کل‌ عالم ینصرونی در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست راه گلو را داشت طی میکرد خنجر سد کرد راه حمله اش را ناگهان دست مانند ابراهیم شد در آزمونش چون سربلند آمد برون از امتحان دست آمد به مهمانی آغوش عمویش هدیه چه آورده برای میزبان؟دست زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست . . هر قدر کمتر در غم او زد به سینه روز قیامت بیشتر بیند زیان دست ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
شب است و سكوت است و ماه است و من  فغان و غم اشك و آه است و من  شب و خلوت و بغض نشكفته‌ام  شب و مثنوي‌هاي ناگفته‌ام  شب و ناله‌هاي نهان در گلو  شب و ماندن استخوان در گلو  من امشب خبر مي‌كنم درد را كه آتش زند اين دل سرد را  بگو بشكفد بغض پنهان من  كه گل سرزند از گريبان من  مرا كشت خاموشي ناله‌ها دريغ از فراموشي لاله‌ها كجا رفت تأثير سوز و دعا؟ كجايند مردان بي‌ادّعا؟ كجايند شور‌آفرينان عشق؟  علمدار مردان ميدان عشق  كجايند مستان جام الست؟  دليران عاشق، شهيدان مست  همانان كه از وادي ديگرند  همانان كه گمنام و نام‌آورند  هلا، پير هشيار درد آشنا! بريز از مي صبر، در جام ما  من از شرمساران روي توام  ز دُردي كشان سبوي توام  غرورم نمي‌خواست اين سان مرا  پريشان و سر در گريبان مرا  غرورم نمي‌ديد اين روز را چنان ناله‌هاي جگر‌سوز را غرورم براي خدا بود و عشق  پل محكمي بين ما بود و عشق  نه، اين دل سزاوار ماندن نبود  سزاوار ماندن، دل من نبود  من از انتهاي جنون آمدم  من از زير باران خون آمدم  از آن‌جا كه پرواز يعني خدا  سرانجام و آغاز يعني خدا  هلا، دين‌فروشان دنيا‌پرست! سكوت شما پشت ما را شكست  چرا ره نبستيد بر دشنه‌ها؟ نداديد آبي به لب تشنه‌ها نرفتيد گامي به فرمان عشق  نبرديد راهي به ميدان عشق  اگر داغ دين بر جبين مي‌زنيد چرا دشنه بر پشت دين مي‌زنيد؟ خموشيد و آتش به جان مي‌زنيد  زبونيد و زخم زبان مي‌زنيد  كنون صبر بايد بر اين داغ‌ها كه پر گل شود كوچه‌ها، باغ‌ها ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
پرچم شاه شهیدان تا ابد بالاست بالا بر سر پیمان خود تا صبح محشر ایستاده ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
حافظ خبر نداشت جهان وقف مرتضی است از کیسه ی خلیف سمرقند داده است سید حمید رضا @shaeranhe
با عسل هم چای های کربلا شیرین نشد تلخ بود از بس غم جامانده های اربعین
🏴 انا لله و إنا الیه راجعون ◾️ روح ملکوتی علامه حسن‌زاده آملی به ملکوت اعلی پیوست. 🔹 علامه حسن حسن‌زاده آملی متولد اواخر سال ۱۳۰۷ در قریه ایرا بخش لاریجان شهرستان آمل است که از فیلسوفان متأله، فقیه، عارف، منجم و مدرس دروس حوزوی بودند. 🔹 این عالم برجسته و شهره جهان اسلام علامه ذوالفنون و علامه دهر بوده و در ادبیات، علوم غریبه، ریاضی، هیئت و طب تبحر خاص داشتند. 🔹 خبرگزاری رسا رحلت این عالم فرزانه را به مقام معظم رهبری ،حوزه های علمیه و بیت شریف ایشان تسلیت عرض می‌نماید. 🆔 @rasanewsagency 😭😭😭😭
📜ابیاتی از قصیده زیبای اثر عالم ربانی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه گرنه کارت دلبری و غارت و یغماستی پس چرا این‌سان جمال خویش را آراستی گرنه شیدای توام ای شاهد یکتای من پس چرا جوش و خروشم در دل شبهاستی نی که من تنها شدم شیدای آن حسن آفرین هر کجا رو آورم صدها چو من شیداستی در شکنج تار تار زلف افشانت همی یک جهان آشفته اندر غلغل و غوغاستی چون تو صاحب دولت حسن و بها در روزگار من به چشم خویشتن هرگز ندیدم راستی سالها در جستجویت کوه و هامون گشته‌ام همچو آن ماهی به دریا کآب را جویاستی هم دل و هم دلبر و هم جان و هم جانانه ای هم انیس و مونس رندان بی پرواستی هم ره و هم رهرو و هم یاری و هم یاوری علت اولایی و هم غایت قصواستی ظاهر و باطن تویی و اول و آخر تویی ای تویی آنچه که پیدا هست و نا پیداستی ذات پاکت را چه بتوان گفت کز روی مثل هفت دریا قطره‌ای نسبت به آن دریاستی نی غلط گفتم که نسبت را در آنجا راه نیست برتر از افکار و از اوهام و از آراستی کیستم من تا کنم دعوی عشق و عاشقی عشقبازی کار یک‌رنگان شیر آساستی کیستم یارب که از سرّم ندارم آگهی زین مصیبت دائمم فریاد واویلاستی درد ما را نی دهد اسفار صدرایش شفا نی علاجش از شفای بوعلی سیناستی حیف کز عمر گرانمایه بری نابرده‌ایم حاصل پیری و برنایی ما درداستی دل اگر باشد بسی سهل است روزه در تموز حال ار باشد بسی کوته شب یلداستی ....
44.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اربعین حسینی روحانی هنرمند حجت الاسلام محمد زمانی
سرتاسر شهر با تو عطرآگین بود لبخند تمام کوچه‌ها غمگین بود امروز که بر دوش تو را می‌بردیم تابوت سبک، ولی غمت سنگین بود . . هادی فردوسی
▪️ايرا! صبور باش...▪️ آمد خبر كه خرمن دانش تباه شد عرفان و فقه و فلسفه بی تكيه گاه شد رود از ميان شكافت و كوه از كمر شكست از زخم اين تبر، طبرستان تباه شد پيری رهيد از قفس تن كه در غمش پيراهن جوانی و غيرت سياه شد پيری كه آسمان به عبايش چو وصله بود پيری كه از مهابت او كوه، كاه شد پير ارچه بود، لشكر همت ز هم گسيخت يك تن اگرچه بود، خرد بی سپاه شد تاج دلاوری ز سر مهتری جدا تخت سخنوری تهی از فر و جاه شد علامه ای، سپهردلي، كيمياگري كز او خزف چو لعل و شفق چون پگاه شد يعقوب دهر بار دگر جامه را دريد زيرا كه ديد يوسف حكمت به چاه شد سلطان اشك، بار دگر بار عام داد پس خيل ديده راهي آن بارگاه شد برداشت عقل، افسر فرزانگي ز سر دستار عشق سوخت، جنون بي كلاه شد باور نمي كنم كه حسن زاده رفته است مازندران؟ نه! ملك جهان بي پناه شد آمل گريست، بحر خزر سينه چاك كرد جنگل خميد، بيشه پر از دود آه شد البرز شاهد است دماوند خون گريست آسيمه سر، هراز بر اين غم گواه شد ايرا! صبور باش حسن زاده چون برفت فردا تو را به حشر، شفيع گناه شد در سينه ات جواهر اسرار خفته است هرچند ديده ات تهي از آن نگاه شد خاموش شد اگرچه صداي عصاي او پژواك آن عجين به رگ هر گياه شد ايرا به خود ببال كه فرزند خطه ات مقصود دير و مدرسه و خانقاه شد ايرا به خود ببال كه بال فرشتگان تا پا نهد به عرش برين، فرش راه شد ايرا به خود ببال كه در اربعين شاه دردانه ات روانه به ديدار شاه شد ايرا ببين كه دوخت فلك ديده سوي تو خاك ره تو قبله گه مهر و ماه شد ابيات ناشيانه سرودم، مرا ببخش تقصير گريه بود، اگر اشتباه شد... ✍🏻افشین علا 🗓مهر۱۴۰۰
27.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶"تکریم شهیدان، و تعظیم در برابر خانواده‌های صبور آنان، واجب بزرگ امروز و همیشه ماست." رهبر معظم انقلاب اسلامی 🎤خواننده:احسان کیان 🎼آهنگ و تنظیم:مهدی رضایی 🎬کارگردان:بابک نعمتی 📝ترانه سرا: 🎞تدوین:مهدی امانی 🆔 @mahealborz118 🌐 www.mahealborz.ir
ﻧِﻨﻪﺵ ﻣﯽﮔﻔﺖ ﺑُﻮﺍﺵ ﻗﻨﺪﺍﻗﻪﺷﻮ ﺩﯾﺪ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﻭﺵ ﺩﺱ ﮐﺸﯿﺪ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽﮔﻔﺖ ﺩِﺳﺘﺎﺵ ﻣﺜﻪ ﺑﺎﻝ ﻧِﻬﻨﮕﻪ ﮔِﻤﻮﻧﻢ ﺍﯼ ﭘﺴﺮ ﻏِﻮﺍﺹ ﻣﯽﺷﻪ ﻧِﻨﻪﺵ ﻣﯽﮔﻔﺖ : ﻫﻤﻪﺵ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﻂ ﺑﻮﺩ ﻣﯽﺗﺮﺳﯿﺪُﻡ ﮐﻪ ﺩﻭﺭ ﺷﻪ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭُﻡ ﺑﻪ ﻣﻮ ﻣﯽﮔﻒ : ﻧِﻨِﻪ ﻣﯽﺧﺎﻡ ﺑﺰﺭﮒ ﺷُﻢ ﺑِﺮُﻡ ﺳﯽ ﻟﯿﻼ ﻣﺮﻭﺍﺭﯼ ﺑﯿﺎﺭُﻡ ﻧِﻨﻪﺵ ﻣﯽﮔﻔﺖ ﻧﻤﯽﺧﺎﺳﺘُﻢ ﺑﺮﻩ ﺷﻂ ﻣﯽﺩﯾﺪُﻡ ﻫﯽ ﺗﻮ ﻗﻠﺒُﻢ ﺍﻟﺘﻬﺎﺑﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻪ ﻣﻮ ﮔﻔﺖ : ﺑﻞ ﺑِﺮُﻡ ﺷﻂ ﻧﻔﺲ ﻣﻮ ﺑﯿﺸﺘِﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﺳﻢ ﺗﻮ ﺁﺑﻪ ﺯِﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﺮﺩﺍﯼ ﺑﻌﺜﯽ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﻣﺜﻪ ﺧﺮﭼﻨﮓ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺗﻮ ﮐﺎﺭﻭﻥ ﮐِﻬﻮﺭﺍ ﺳﻮﺧﺘﻦ، ﻧﺨﻼ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﻬﺮ ﺷﺪ ﻏﺮﻗﺎﺑﻪﯼ ﺧﻮﻥ ﻧِﻨﻪﺵ ﻣﯽﮔﻔﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯽﺭﻓﺖ ﭘﺴﯿﻦ ﺑﻮﺩ؟ ﺻﺒﺢ ﺑﻮﺩ؟ ﯾﺎﺩُﻡ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﻣﻮ ﮔﻔﺘﻢ : ﺑِﭽِﻪﺍﯼ... ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩ ﮔﻔﺖ : ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺷﻂ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺩ ﺭﻓﯿﻘﺎﺵ ﻣﯽﮔﻦ : ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﯾﻪ ﻏﺮﻭﺭ ﺧﺎﺹ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩﺵ ﻣﯽﮔﻔﺘﻪ ﺑِﻞ ﺑِﺮُﻡ ﺷﻂ ﻣﺎﻫﺎ ﻫﻒ ﭘﺸﺘﻤﻮﻥ ﻏِﻮﺍﺹ ﺑﻮﺩﻩ ﻧِﻨﻪﺵ ﻣﯽﮔﻒ ﺟِﻮﻭﻥِ ﺑﺮﮒِ ﺳِﺪﺭُﻡ ﻣﺜﻪ ﻣﺮﻏﺎﺑﯿﺎﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﮐﺮﺑﻼﯼ ﭼﺎﺍﺭ ﻟﻮ ﺭﻓﺖ ﯾﻪ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺯﺩ ﺑﻪ ﺧﻂ ﯾﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻧِﻨﻪﺵ ﻣﯽﮔﻔﺖ : ﭼﺸﺎﻡ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺳﯿﺎ ﺷﺪ ﺩﻭﺍﯼ ﺯﺧﻢ ﻧﻤﮏﺳﻮﺩُﻡ ﻧِﯿﻮﻣﺪ ﻣﺴﻠﻤﻮﻧﺎ ﺩﻟُﻢ ﻣﯽﺳﻮﺯﻩ ﺍﺯ ﺩﺍﻍ ﺟِﻮﻭﻧُﻢ ﺩﻟﺒَﺮُﻡ ﺭﻭﺩُﻡ ﻧِﯿﻮﻣﺪ ﻋﺸﯿﺮﻩ ﻣﯽﮔﻦ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﮔﻢ ﺷﺪ ﯾﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﺭﻭ ﻟﺐ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻧﯿﻮﻣﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﻮﺟﺎ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﺷﺒﺎﯼ ﺳﺎﺣﻠﻮ ﺩﻣّﺎﻡ ﻣﯽﺯﺩ ﯾﻪ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﺴﺘﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﻬﺮ ﻏﺮﻕ ﯾﺎﺱ ﻣﯽﺷﻪ ﻧﻨﻪﺵ ﺑﻨﺪﺍ ﺭﻭ ‌ ﻭﺍ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﮔﻔﺖ : ﻣﻮ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯼ ﭘﺴﺮ ﻏِﻮﺍﺹ ﻣﯽﺷﻪ @virgool_sheer
علیه‌‌السلام 🔹چه بگوید؟🔹 فاطمه مادر حسین و حسن گله کرد از وصال شیرازی گفت: ای آن‌که از برای حسین شعر نغز و چکامه می‌سازی! آفرین! از حسین من گفتی نیست اما مگر حسن پسرم؟ از غریب مدینه یادی کن! بگو از داغ پارۀ جگرم! شور شعر حسن گرفت وصال چشم او تا سحر ز غصه نخفت طبع ترکیب‌بندگوی زلال چند بندی رثای او را گفت گفت اما لطیف و در پرده محضر فاطمه ادب می‌کرد از همان لحظه‌ای سخن می‌گفت که حسن طشت را طلب می‌کرد چند بندی سرود طبع وصال تا شود فاطمه از او دلشاد چند بندی سرود سربسته شعرها را ولی ادامه نداد دید اگر شعر را ادامه دهد دل زهرا دوباره خواهد سوخت نه مگر قرن‌ها دل مادر از همین رنج‌های بی‌حد سوخت؟ چه بگوید؟ بگوید ای مادر زخم، آن جسم را تصرف کرد؟ همسر مجتبی به شوهر خود کاسۀ زهر را تعارف کرد؟ چه بگوید؟ بگوید ای مادر خون دل‌ها به‌سان رود شده؟ زهر، سوزانده تار و پودش را چهره‌اش مثل تو کبود شده؟ چه بگوید؟ بگوید ای مادر از سپاه امام، غیرت رفت؟ جانماز و ردا و خیمۀ او در کف دوستان، به غارت رفت؟ چه بگوید؟ بگوید ای مادر دل عالم به یاد او می‌سوخت؟ وقت تشییع، تیرهای حسد تن و تابوت را به هم می‌دوخت؟ چند بندی سرود طبع وصال تا شود فاطمه از او دلشاد چند بندی سرود سربسته شعرها را ولی ادامه نداد... 📝 @ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹فرق می‌کند🔹 مست از غم توام غم تو فرق می‌کند محو توام که عالم تو فرق می‌کند با یک نگاه می‌کشی و زنده می‌کنی مثل مسیح، نه، دم تو فرق می‌کند یک دم نگاه کن که مرا زیر و رو کنی باید عوض شد آدم تو فرق می‌کند تنها کمی به من نظر لطف می‌کنی؟ آقای مهربان! کم تو فرق می‌کند زخمی‌ست در دلم که علاجی نداشته‌ست جز مرحمت که مرهم تو فرق می‌کند اشک غمت برای من أحلی من العسل گفتم برای من غم تو فرق می‌کند صلح تو روضه است، حماسه‌ست، غربت است ماهی تو و محرم تو فرق می‌کند باید خیال کرد تجسم نمود، نه؟ نه، گنبد تو، پرچم تو فرق می‌کند لختی بخند قافیه‌ام را به هم بریز آقای من! تبسم تو فرق می‌کند 📝 @ShereHeyat