14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(63).mp3
5.37M
پرسش و پاسخ اعتقادی
🔹حجه الاسلام #محمدی
جلسه 63 - راه نگه داشتن دین در آخر الزمان
🔰 @p_eteghadi 🔰
طبق آیات قرآن همه موجودات تسبیح و تحمید خدا را انجام میدهند . ما هم جز موجودات هستیم پس تسبیح میگوییم پس نماز خواندن چه معنی میدهد؟
موجودات عالم دو قسمت هستند برخی دارای شعور و تعقل هستند که کارهای خود را از روی اراده و اختیار انجام می دهند مانند انسان و جن.
برخی از موجودات دارای شعور و تعقل نیستند که بتوانند کارهای خود را بر مبنای تعقل و اراده و اختیار انجام دهند بلکه یا جماد هستند که حرکتی ندارند یا نبات هستند که حرکت آنها اصلا ارادی نیست یا حیوان هستند که حرکت آنها ارادی است اما منشأ اراده آنها تعقل نیست بلکه غریزه است.
آنچه که مسجل و حتمی است این است که در آیات و روایات متعددی، بر تسبیح گویی همه اجزای هستی، تصریح شده است. ”«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِن لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» یعنی: آسمان های هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند همه تسبیح او می گویند و هر موجودی تسبیح او می گوید ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید.(1)
اما این که تسبیح موجودات چگونه است به چه طریق است دو دیدگاه وجود دارد: 1. تسبیح به زبان حال 2. تسبیح به ”زبان قال”.
«علامه طباطبایی» می فرماید: « تسبیح تمامى موجودات تسبیح حقیقى و قالى است چیزى که هست قالى بودن لازم نیست حتما با الفاظ شنیدنى و قراردادى بوده باشد.»(3)
در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برخی از کفار از ایشان معجزه خواستند پیامبر مقداری سنگریزه در دست مبارک گرفتند و سنگریزه ها در دست آن حضرت به یگانگی خدا و رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله) شهادت دادند (4) «شهید مطهری» می گوید: «در اینجا معجزه پیامبر (صلی الله علیه و آله) این نبود که سنگریزه را به تسبیح در آوردند، بلکه معجزه حضرت این بود که گوش های افراد را باز کردند و آنها صدای سنگریزه را شنیدند. آن سنگریزه ها همیشه تسبیح می گفتند و معجزه پیامبر (صلی الله علیه و اله) در شنواندن این صدا به آن گوشها بود، نه در به صدا درآوردن سنگریزه ها.»(5)
«سَبَّحَ لِلّهِ مِا فِی السَّمواتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ الْعَریزُ الْحَکِیمُ» ؛ آن چه در آسمان ها و زمین است، خدا را تنزیه می کند، اوست عزیز و حکیم .(6)
«آیه الله سعادت پرور»(ره) می فرمایند:
«هر موجودی تکوینا تسبیحات اربعه را دارد و چون سعه ی وجودی اش خدا را می شناسد به صورت غیر تکوینی نیز به تسبیحات اربعه توجه دارد، ولی گفتار انها فقط تسبیح و حمد است. و تنها انسان است که ماموریت دارد تشریعا هر چهار تسبیح را بگوید، اگرچه به حقیقت معانی انها متلبس نگشته باشد و ظهور تام تسبیحات چهارگانه از لحاظ گفتار و شهود در انسان کامل و شخص رسول الله(صلی الله علیه و آله) و اوصیای او (علیهم السلام) تحقق پیدا نموده است.»(7)
انسان از آن جهت که دارای جسم و اجزای مادی است این اجزاء و جسم او مانند همه اجزای عالم در حال تسبیح خدای تعالی است اما از آن جهت که انسان دارای شعور و ادراک و تعقل است و تکلیف پذیر است و قابل امر و نهی است خدا به او امر و نهی کرده است و از او خواسته است در این سیر الی الله همه موجودات داخل شده و اختیارا خدا را تسبیح کند و او را عبادت کند.
این تسبیح انسان علاوه بر آن تسبیح عمومی که همه عالم دارند و به تبع جسم و جان او هم تکوینا تسبیح خدا می گویند مکلف به گفتن تسبیح پروردگار است . و فرق اساسی انسان با دیگر موجودات همین جهت تکلیف پذیری اوست چرا که او دارای تعقل و اراده است و بر همین اساس تکلیف می شود بار مسئولیت اضافه ای بر عهده اوست که قرآن هم به این بار اضافه مسئولیت انسان اشاره کرده است:
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» ما بر آسمانها و زمین و کوههای عالم (و قوای عالی و دانی ممکنات) عرض امانت کردیم (و به آنها نور معرفت و طاعت و عشق و محبّت کامل حق یا بار تکلیف یا نماز و طهارت یا مقام خلافت و ولایت و امامت را ارائه دادیم) همه از تحمّل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند و انسان (ناتوان) آن را بپذیرفت، انسان هم (در مقام آزمایش و اداء امانت) بسیار ستمکار و نادان بود (که اکثر به راه جهل و عصیان شتافت). (8)
این بار مسئولیت ، علاوه بر آن تسبیح عمومی است که همه عالم (که انسان هم به نحو تکوین داخل در همین عالم است) داراهستند بر این اساس انسان مکلف است که خدا را عبادت کند.
خدا دو اراده دارد اراده تکوینیه و اراده تشریعیه ، به اراده تکوینی هر چه که اراده کند آن را کن فیکون می کند : «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» فرمان نافذ او چون اراده خلقت چیزی کند به محض اینکه گوید: «موجود باش» بلا فاصله موجود خواهد شد.(9)
پرسمان اعتقادی
طبق آیات قرآن همه موجودات تسبیح و تحمید خدا را انجام میدهند . ما هم جز موجودات هستیم پس تسبیح میگویی
اما اراده تشریعیه الهی به خاطر خلق موجودات مختار در عالم است و برای این که این موجودات وجود مختارشان لغو نباشد خیر و صلاح آنها را به آنها امر کرده و از بدی ها نهی فرموده است به عبادت امر و از معصیت نهی فرموده است . این امر و نهی الهی در واقع اراده تشریعیه الهی است آیا خدا می خواهد که بندگانش نماز 17 رکعت در روز را به جای آورند ؟ آری . این خواست خدا به اراده انس و جن تعلق گرفته است و این انسان است که اختیار می کند این امر الهی را انجام دهد یا نه. و از طرف دیگر خدا نهی می کند از این که دست درازی به مال یتیم بشود ولی گاهی می بینیم انسان هایی دست درازی می کنند.
این سر پیچی از امر و نهی الهی توسط برخی به معنای غالب آمدن آن افراد بر اراده خدا نیست بلکه این میدانی است که خدا برای ابراز اراده انسان باز گذاشته تا قوای او به فعلیت تبدیل شود ودرون مایه خود را نشان دهد .
و الا همان کاری که انسان انجام می دهد (چه عبادت و چه معصیت) متعلق اراده تکوینیه الهی است.
اگر کسی آگاهانه سجده کند یعنی عمل او از گذر گاه اراده اش انجام شود این سجده تشریعی است و اگر کسی نا آگاهانه سجده کند و سجده او متعلق اراده اش نباشد این سجده او تکوینی است همه عالم از جمله انسان تکوینا خدا را دائم سجده می کنند اما این انسانی که در جمع عالم خدا را سجده می کند انسان به معنای موجود با اراده و مختار نیست بلکه مانند کوه و دشت و حیوانات و گیاهان و سیارات و ... که خدا را سجده می کنند «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ »(10) انسان هم عضوی از این طبیعت خدا را سجده می کند. اما این انسان یک جنبه دیگر هم دارد که به آن وجه اراده مندی و اختیار داری «احسن مخلوقین» و متعلق «كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ » شده است این انسان وجهی دیگر به نام اراده دارد که با آن اراده اگر خدا را عبادت کند پاداش خواهد داشت و الا عقاب می بیند در عین حالی که از لحاظ تکوینی تسبیح خدا را می گوید.
📚پی نوشت ها:
1- اسراء :44.
2-کلینی، کافی، اسلامیه، 1417، ج 1 ص، 118حدیث 10؛ «هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ سُبْحَانَ اللَّهِ فَقَالَ أَنَفَةٌ لِلَّهِ»
3-طباطبایی، ترجمه المیزان، مترجم: موسوی همدانی، جامعه مدرسین، 1374، ج13، ص: 152.
4- مجلسی، بحارالأنوار، تراث، بیروت، 1407، ج 57 ص 169.
5- مطهری، مرتضی؛ آشنایی با قرآن، صدرا، 74، ج 4، ص 174.
6- حدید: 1.
7- سعادت پرور، علی، نور هدایت ، احیاء کتاب، تهران، 86، ج ۱، ص ۳۲۳.
8- احزاب 72.
9- یس:82.
10- رحمن:6.
🔰 @p_eteghadi 🔰
سؤال: چرا ما در پایان قرائت قرآن می گوییم: "صدق الله العلی العظیم" اما اهل سنت میگویند "صدق الله العظیم"؟
آیا علتش علاقه مندی شیعیان به حضرت علی (ع) است یا نفرت اهل سنت از آن حضرت؟ یا اینکه دلیلی دیگر دارد؟
🎤یکی از آداب قرائت قرآن، تصدیق کلام وحی پس از قرائت آیات آن است. این امر هر چند دلیل خاص روایی نداشته؛(1) اما از باب مطلوبیت تصدیق کلام وحی امری مطلوب و راجح پس از قرائت قرآن است.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
سؤال: چرا ما در پایان قرائت قرآن می گوییم: "صدق الله العلی العظیم" اما اهل سنت میگویند "صدق الله الع
این تصدیق با جملات «صدق الله العلی العظیم»،(2) یا «صدق الله العظیم»،(3) (که در این جملات «علی و عظیم» دو وصف از اوصاف «الله جل جلاله» است) و یا «صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُه»،(4) و یا «صَدَقَ اللَّه»،(5) و یا هر وصف دیگری که در قرآن و سنت برای خدای متعال بکار رفته همچون: «الْعَزِيزُ الْحَكِيم»،(6) و «السَّمِيعُ الْعَلِيم»،(7) و «الْحَكِيمُ الْخَبِير»،(8) و «الْعَلِيمُ الْحَكِيم»،(9) و «الْعَزِيزُ الرَّحِيم»،(10) و «الرَّحِيمُ الْغَفُور»،(11) و «صدق الله عز وجل»،(12) و... جایز است.
در برخی روایات به صورت موردی بیان شده که امام معصوم (علیه السلام) پس از قرائت آیه ای از قرآن کریم کلام پروردگار را تصدیق نموده است؛ چنانکه در روایتی که بیانگر سیره ی امام سجاد (علیه السلام) است آمده است که آن حضرت وقتی آیه ی اول سوره «قدر» را تلاوت می نمودند بیان می داشتند: «صدق الله عزوجل».(13)
همچنین از امام صادق (علیه السلام) روايت شده که فرمودند: کسی که سوره ی «و الشمس و ضحاها» را تلاوت و ختم کرد، بگويد: «صدق الله و صدق رسوله».(14)
همچنین در دستور دعای «ام داود» آمده است که امام فرمودند: پس از آنکه از خواندن سوره ها فراغت یافت بگوید: «صدق الله العظیم...».(15)
با توضیحات فوق روشن می گردد رویه ای که در بین قرّاء قرآن کریم متداول بوده که قاریان شیعه مواظبت بر گفتن «صدق الله العلی العظیم» داشته و قاریان اهل سنت نیز پس از قرائت قرآن «صدق الله العظیم» می گویند؛ مبتنی بر آرای فقهی فقیهان شیعه و سنی نبوده؛ و اختلافی فقهی محسوب نشده؛ بلکه چنین امری تنها در رویه ی قاریان به سنتی تبدیل شده و در طول زمان تبدیل به ملاکی در تشخیص قاریان شیعه از سنی شده است بدون آنکه چنین اختلافی مستندی شرعی داشته باشد.
همچنین چنین اختلافی هیچ ارتباطی به امام علی (علیه السلام) و محبت آن حضرت نداشته؛ زیرا که «علی» در این ذکر صفت «الله» تبارک و تعالی بوده و ذکر و عدم ذکر آن ارتباطی با مسائل اختلافی فریقین ندارد.
در مقابل عملکرد شیعه و سنی؛ شیوخ وهابی (سلفیون) التزام بر چنین امری را بدعت و حرام دانسته و از انجام چنین عملی نهی نموده اند.(16)
📚پی نوشت:
1. در این میان برخی اخبار در منابع روایی نقل شده که سند آنها ضعیف است. چنانکه مرحوم مجلسی به سندی از اهل سنت روایت می کند: «يا محمد فأخبرني ما ابتداء القرآن و ما ختمه قال يا ابن سلام ابتداؤه بسم الله الرحمن الرحيم و ختمه صدق الله العلي العظيم قال صدقت يا محمد»؛ «ابن سلام از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) سوالات متعددی كرد كه یكی از آنها این بود: ای محمد(صلی الله علیه و آله و سلّم) به من خبر ده شروع و ختم قرآن با چیست؟پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: شروع آن با «بسم الله الرحمن الرحیم» و پایان آن با «صدق الله العلی العظیم» است» ( مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، ج57، ص243، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق).
2. البقرة/255؛ الشوری/4.
3. الواقعه/96.
4. الاحزاب/22.
5. آل عمران/95.
6. البقرة/129، و...
7. البقرة/ 127، و...
8. الانعام/18، و..
9. البقرة/32، و...
10. الشعراء/9.
11. السبأ/2.
12.كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - إسلامية)، 8جلد، ج1، 248، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 4، 1407 ه.ق.
13. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - إسلامية)، 8جلد، ج1، 248، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 4، 1407 ه.ق. : «كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَقُولُ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» صَدَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ اللَّهُ الْقُرْآنَ فِي لَيْلَةِ الْقَدْر...».
14. طوسى، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، 10جلد، ج2،ص297، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 4، 1365 ه.ش.: «وَ قَالَ: الرَّجُلُ إِذَا قَرَأَ «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» فَيَخْتِمُهَا أَنْ يَقُولَ صَدَقَ اللَّهُ وَ صَدَقَ رَسُولُه».
15. كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية)، 1جلد، ص531، دار الرضي (زاهدي) - قم، چاپ: دوم، 1405 ق. :«فإذا فرغ من ذلك و هو مستقبل القبلة قال صدق الله العظيم».
16. معجم المناهي اللفظية ومعه فوائد في الألفاظ للشيخ بكر أبو زيد،ج15، ص10: «فإن التزام هذه بعد قراءة القرآن، لا دليل عليه، فيكون غير مشروع، والتعبد بما لم يشرع من البدع، فالتزامها والحال هذه بدعة».
🔰 @p_eteghadi 🔰
❔#پرسش_و_پاسخ
💢 ملقب شدن افرادی به «اولو الامر» پیش از ولادت
💠 پرسش : در زمان پیامبر(ص)، اولو الأمر وجود نداشته است و بعد از پیامبر(ص)، به ترتیب، امام علی(ع) و سایر ائمّه( این عنوان را یافته اند. پس چه طور خداوند متعال به کسانی که هنوز در زمان پیامبر «اولی الأمر» نیستند، این لقب را داده است؟
🔸 پاسخ :
✍️ آیه اولو الأمر:
⚜️ یا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَه وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِی الْأَمْرِ مِنکمْ. ⚜️ [۱]
ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا اطاعت کنید و از پیامبر و اولو الأمر خود، اطاعت نمایید.
🔸 صدور احکام و مقرّرات، گاه قبل از زمان تحقّق موضوع، انجام می شود تا به محضِ پیدایش موضوع، افراد جامعه از قبل، حکم آن را بدانند و در قوانین جوامع، این امر، کاملاً طبیعی و رایج است. بنا بر این، لزومی ندارد مصادیق یک حکم در زمان صدور آن، بالفعل موجود باشد. در این آیه نیز پیامبر خدا(ص) برای مسلمانان توضیح داده که مراد از اولو الأمر، جانشینان او هستند و نام تک تکِ آنان را بیان فرمود.
🔸 علاوه بر این، پیامبر(ص) دو مسئولیت داشته است: هم نبی بوده و هم امام. جایی که احکام الهی را به مردم می رسانَد، پیامبر خداست و جایی که بر کرسی قضاوت می نشیند و عزل و نصب می کند و فرمان می دهد، «اولی الأمر» است.
📗 [۱] نساء، 59
📚 کرائم قرآن در فضائل اهل بیت(ع)، محمّدی ری شهری، ص ۴۲۰
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 #پرسش_و_پاسخ
🔹 تعداد احادیث ائمه (ع)
❓پرسش :
❓ کلا چند حدیث داریم و از میان آنها چه تعداد از #امام_باقر_علیه_السلام و چه تعداد از #امام_صادق_علیه_السلام است؟
🔅 پاسخ :
▫️الف) احادیث در کتابهای فراوان پراکنده اند،
▫️ب) تکرار احادیث فراوان است،
▫️ج) گاه نقل یک حدیث با لفظ های متعدد صورت گرفته است،
▫️د) تقطیع احادیث فراوان است به این صورت که چند حدیث در واقع یک حدیثند.
▫️بنابر این شمارش احادیث بسیار دشوار است و اگر آماری وجود داشته باشد قابل اعتماد نیست مگر به صورت تقریبی بیان شود.
▫️چنان که در کتاب تاریخ حدیث شیعه آمده: نزدیک به هفتاد درصد احادیث شیعه از #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام است و نزدیک به پنجاه درصد از احادیث موجود از حضرت صادق است.
📚 تاریخ حدیث شیعه، سید محمدکاظم طباطبایی، ج ۱، ص ۱۶۹
🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 #پرسش_و_پاسخ
❓اگر انسان نسبت به کسی ـ بجا یا ناخواسته ـ بغضی در دل داشت چه کند؟
🔸پاسخ :
✍️ در مواردى كه بغض و نفرت قلبى، ارزش شمرده شده يا به جهت خاصّى و يا بدون جهت، انسان در خود نسبت به ديگرى و يا ديگران ، احساس تنفّر قلبى مى نمايد، طبق قرآن و روايات اسلامى، باید این موارد را رعایت کند:
1️⃣ . اجتناب از ظلم
تنفّر قلبى هر چند ارزش هم شمرده شود، نبايد به تجاوز به حقوق مبغوض و ظلم بر او بينجامد :
🔹#امام_علی_علیه_السلام مى فرمايد :
🔅المُؤمِنُ لا يَحيفُ عَلى مَن يُبغِضُ ، وَ لا يَأثَمُ فيمَن يُحِبُّ .
مؤمن به كسى كه دشمنش مى دارد ، ستم نمى كند و به خاطر كسى كه او را دوست دارد ، مرتكب گناه نمى شود .
📚میزان الحکمه ج 1 ص 459
2️⃣ . اجتناب از زياده روى
رعايت اعتدال و اجتناب از افراط و زياده روى در ابراز تنفّر قلبى :
از #پیامبر_اکرم_(ص) روايت شده :
🔅أبغِض بَغيضَكَ هَونا ما ، عَسى أن يَكونَ حَبيبَكَ يَوما ما .
دشمنت را در حدّ ميانه دشمن بدار ؛ زيرا شايد روزى دوست تو شود .
📚میزان الحکمه ج 7 ص 403
3️⃣ . اجتناب از جدايى
شخص مسلمان، اگر به هر دليلى نسبت به مسلمان ديگر، احساس بغض و تنفّر كرد، نبايد با او قهر كند و از او جدا شود و اگر قهر كرد، نبايد جدايى بيش از سه روز، ادامه يابد :
🔅لا هِجرَةَ فَوقَ ثَلاثٍ .
بيش از سه روز ، نبايد قهر كرد .
📚میزان الحکمه ج 12 ص 571
4️⃣ . رعايت احتياط
اگر انسان بدون جهت نسبت به كسى احساس تنفّر قلبى كرد، نشانه آن است كه ميان آنها هماهنگى روانى وجود ندارد و روح، احساس خطر مى نمايد. لذا در معاشرت با چنين افرادى بايد مراقبت هاى لازم به كار گرفته شود .
🔅#امام_علی_علیه_السلام : اِتَّقوا مَن تُبغِضُهُ قُلوبُكُم .
برحذر باشيد از كسى كه دل هايتان، او را دشمن مى دارد .
📚 بحارالأنوار : ج ۷۴ ص ۱۹۸ ح ۳۴ .
🔰 @p_eteghadi 🔰
﷽؛
🏷 برای پرندگان و درندگان!
🔅 #امام_رضا_علیه_السلام :
🔸 «هر كس در منزلش غذا مى خورد و چيزى از آن [بر سفره] مى ريزد، آن را بخورد، و هر كس در صحرا يا بيرون غذا مى خورد، ريزه هايش را براى پرندگان و يا درندگان بگذارد»
🔹 «مَن أكَلَ في مَنزِلِهِ طَعاما فَسَقَطَ مِنهُ شَيءٌ فَليَتَناوَلهُ ، ومَن أكَلَ في الصَّحراءِ أو خارِجا فَليَترُكهُ لِطائِرٍ أو سَبُعٍ» .
📚 الكافي : ج ٦ ص ٢٩٨ ح ١٥
🔰 @p_eteghadi 🔰
اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی (ره) شامل چه حوزه هایی می شود؟
مفهوم اندیشه در لغت به معنای فکر، تأمل و تفکر است،[۱] و اندیشه سیاسی مجموعه ای از آرا و عقایدی است که به شیوه ای عقلانی و منطقی و مستدل در باره چگونگی سازمان دادن به زندگی سیاسی مطرح می گردد که می تواند توصیفی یا تبیینی باشد و اندیشمند سیاسی کسی است که بتواند در باره آرا و عقاید خود به شیوه ای عقلانی و منطقی استدلال کند، تا حدی که اندیشه های او دیگر صرفاً آرا و ترجیحات شخصی به شمار نرود.[۲]
اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)، جزیی از اندیشه کلان وی و متأثر از ابعاد مختلف اندیشه های ایشان است. از آن جا که امام خمینی شخصیتی چند بعدی است که آثار متعددی در حوزه مباحث عرفان، فقه، فلسفه، کلام و سیاست از ایشان برجای مانده است، و به دلیل آن که وی بنیان گذار و رهبر نظامی مبتنی بر اندیشه های اسلامی بوده، بدیهی است که اندیشه سیاسی وی تمام مفاهیمی که در حوزه حکومت و جامعه کاربرد دارد را در بر می گیرد. امام خمینی یکی از بزرگ ترین دانشمندان مسلمان دوران معاصر و از مردان تاریخ ساز جهان اسلام است. وی متفکری بزرگ بود که به حوزه های مختلف علمی اشراف داشت و همین ویژگی ها از وی شخصیتی چند بعدی ساخته بود.
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پرسمان اعتقادی
اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی (ره) شامل چه حوزه هایی می شود؟ مفهوم اندیشه در لغت به معنای فکر، تأمل و
در باره اندیشه سیاسی امام خمینی کسانی که در حوزه سیاست و مسائل سیاسی می پردازن آثار فراوانی به رشته تحریر در آورده اند. بدیهی است که در این مختصر فرصت پرداختن به تمام زوایای اندیشه سیاسی ایشان نیست، از این رو به صورت خیلی فشرده و فهرست وار به برخی از این حوزه ها سری می زنیم و شما را به منابع مبسوط در این زمینه راهنمایی می کنیم.
برجسته ترین ویژگی های اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) را می توان این گونه برشمرد:
۱. رابطه دین و سیاست: یکی از مفاهیم محوری در اندیشه امام رابطه دین و سیاست است، به گونه ای که می توان سنگ بنای اساسی اندیشه سیاسی وی را در این موضوع جست و جو کرد. اعتقاد به ضرورت حکومت و دفاع از لزوم وجود نظم سیاسی در جامعه از مباحث پایه ای و بنیادین در اندیشه سیاسی امام خمینی است. وی از جمله عالمانی بود که به لزوم تأسیس نظام سیاسی در دوران غیبت معتقد بود. وی با ارائه دلایل عقلی و نقلی اثبات کرده که اولاً: اصل وجود حکومت برای جوامع بشری ضروری است. ثانیاً: در هر زمانی از جمله زمان غیبت امام معصوم (ع)، جامعه نیاز به حکومت مطلوب دارد که برای استقرار آن باید تلاش کرد.[۳]
۲. عدالت: عدالت یکی از مفاهیم کلیدی است که همواره امام (ره) بر آن تأکید دارد و محوری ترین جهت گیری سیاسی اجتماعی نظام سیاسی از دیدگاه ایشان محسوب می شود. امام در سیره نظری و مواضع عملی خود، یکی از مهم ترین اهداف نظام سیاسی را تحقق قسط و عدالت در جامعه بیان می کند: "خدای تبارک و تعالی می فرماید که انبیا را ما فرستادیم، بینات به آنها دادیم، آیات به آنها دادیم، میزان برایشان دادیم و فرستادیم... که مردم قیام به قسط کنند، عدالت اجتماعی در بین مردم باشد".[۴] از ویژگی های اندیشه سیاسی امام خمینی آن است که وی حکومت را ابزاری برای تحقق عدالت و معنویت در جامعه می داند، چه این که اگر عدل در جامعه حاکم شود انسان در مسیر رشد و سعادت حرکت می کند، اما در جامعه ای که نشان از عدالت نیست، نشان از سعادت، فلاح و رستگاری نیز وجود ندارد.
۳. آزادی؛ آزادی یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی بود و یکی از مفاهیمی که امام به صورت بنیادین از آن دفاع می کردند. وی از آزادی نه به عنوان یک شعار و ابزار سیاسی، بلکه از حقوق ابتدایی بشر نام می بردند و معتقد بودند، این حق ابتدایی بشر است که آزاد باشد.[۵] آزادی چه آن جا که به سرنوشت مشترک با دیگران ارتباط پیدا می کند؛ یعنی آزادی های مدنی و اجتماعی و چه آزادی های خصوصی و فردی که شامل حوزه هایی؛ مانند عقیده، بیان، فکر، احزاب و مطبوعات می شود. البته، طبیعی است که این آزادی ها بدون حد و مرز نخواهد بود. از نگاه امام حد این آزادی ها تا آن جا است که مصالح کشور را به خطر نیندازند. امام مرزهای آزادی را قوانین دینی و قوانین کشور که برگرفته از اسلام است می دانستند و می گفتند در تمام دنیا و تمام کشورها میان آزادی و توطئه مرز وجود دارد.[۶]
۴. استقلال؛ استقلال در تمام زمینه ها، عدم وابستگی، نفی دخالت اجانب، قطع نفوذ بی گانگان، تحت نظر دیگران نبودن و اداره مستقل مملکت تعاریف است که امام از استقلال ارائه می دهد.[۷]
۵. مردم سالاری: مردم سالاری و نقش ویژه مردم در تعیین سرنوشت و حضور فعال آنان در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی، از دیگر محورهای اندیشه سیاسی حضرت امام است. ایشان در رابطه با تعیین سرنوشت هر جامعه و ملتی به دست خودشان چنین می گوید: "ما بنای براین نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری کنیم. ما تابع آرای ملت هستیم....".[۸]