توضیحی در مورد وضعیت اسفناک اسرای کربلا در هنگام ورود به شام و مجلس یزید
🤔#پرسش
❓مداح و واعظ بر منبر میرود و با دستمال یزدی بر دستش ناله کنان میخواند:
…امام سجاد علیه السلام ، بیمار کربلا را با زنجیر وارد کردند در مجلس یزید و همانطور هم به زندان داخل کردند و روزهایی که در شام بود مصیبت و سختی دید…
😭 پامنبریها هم هایهای وایوای کنان بر سر و صورت میزنند و گریه میکنند!!!
😏اما واقعیت چیز دیگری بود ، تا زمانی که سید الساجدین امام زینالعابدین رضوان الله تعالی علیه در شام بود ،یزید بر سفره اطعام نمینشست مگر با ورود امام سجاد رحمهماالله تا با ایشان هم غذا و هم صحبت شود...
📄این هم سند مکتوب تاریخی این محراب 🔽
📖وَحَضَرَ مَصْرعَ وَالِدِهِ الشَّهِيدِ بِكَرْبَلاءَ، وَقَدِمَ إِلَى دِمَشْقَ، وَمَسْجِدُهُ بِهَا مَعْرُوفٌ بِالْجَامِعِ.
📝ایشان (امام زینالعابدین رحمهالله) بعد از شهادت پدر شهیدش (با کاروان بازماندگان کربلا) قدم به دمشق گذاشت و وارد مسجد جامع أموی شد و جایگاه معروف او در مسجد جامع اموی دمشق معروف است!
📖 تاريخ الإسلام - الذهبي ، ج ۲ ، ص ۱۱۴۴
😑 پس چه شد سختی امام سجاد رحمهالله؟ ایشان که جایگاه خاصی نزد یزید و در مسجد جامع دمشق داشت؟!
برای خودشان آزادانه داخل شهر رفت و آمد داشتند که!!
⛔️ بنابراین فریب نخوریم اکاذیب روافض را نخورید … ❗️❗️❗️
👇👇👇
💠#پاسخ💠
👌وهابیون فضای مجازی از هیچ دروغی برای تطهیر چهره ننگین یزید ملعون ابایی ندارند .
❕اسرای کربلا و امام سجاد ع با غل و زنجیر به سوی شام و یزید فرستاده شدند و دست و پا بسته بر یزید وارد شدند .
👌ابن اثیر نقل می کند :
" ابن زياد، سرِ حسين و يارانش را با زَحر بن قيس، به همراه گروهى (و گفته شده: با شمر و گروهى همراه او) به سوى شام و يزيد فرستاد و همراه او زنان و كودكان را نيز روانه كرد. على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام كه ابن زياد، دستان و گردنش را در بند كرده بود نيز در ميان آنان بود. ابن زياد، آنان را بر شتران بدون جهاز، سوار كرد و على بن الحسين در راه، با آنان سخن نگفت تا به شام رسيدند. "
" أرسَلَ ابنُ زِيادٍ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام ورُؤوسَ أصحابِهِ مَع زَحرِ بنِ قَيسٍ إلَى الشّامِ، إلى يَزيدَ ومَعَهُ جَماعَةٌ، وقيلَ: مَعَ شِمرٍ وجَماعَةٍ مَعَهُ، و أرسَلَ مَعَهُ النِّساءَ وَالصِّبيانَ، وفيهِم عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام، قَد جَعَلَ ابنُ زِيادٍ الغُلَّ في يَدَيهِ ورَقَبَتِهِ، وحَمَلَهُم عَلَى الأَقتابِ، فَلَم يُكَلِّمهُم عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام فِي الطَّريقِ حَتّى بَلَغُوا الشّام "
📚الكامل في التاريخ: ج 2 ص 576
❕باز علمای اهلسنت نقل می کنند :
" عبيد اللّه بن زياد، فرمان داد تا على بن الحسين عليه السلام را تا گردن در بند كنند و زنان و كودكانِ امام حسين عليه السلام را آماده كرد و آن گاه، آنان را با مُحفِز بن ثَعلَبه از تيره عائذه قريش و شمر بن ذى الجوشن روانه كرد. برخى مىگويند: سر حسين عليه السلام را نيز با مُحفِّز روانه كرد. هنگامى كه در درگاه يزيد ايستادند، مُحفِّز، صدايش را بلند كرد و گفت: اى امير مؤمنان! اين، مُحفِّز بن ثَعلَبه است كه فرومايگان تبهكار را برايت آورده است. "
" أمَرَ عُبَيدُ اللّهِ بنُ زِيادٍ بِعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام فَغُلَّ بِغُلٍّ إلى عُنُقِهِ، وجَهَّزَ نِساءَهُ وصِبيانَهُ، ثُمَّ سَرَّحَ بِهِم مَعَ مُحَفِّزِ بنِ ثَعلَبَةَ مِن عائِذَةِ قُرَيشٍ، وشِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ. وقَومٌ يَقولونَ: بُعِثَ مَعَ مُحَفِّزٍ بِرَأسِ الحُسَينِ أيضا. فَلَمّا وَقَفوا بِبابِ يَزيدَ رَفَعَ مُحَفِّزٌ صَوتَهُ فَقالَ: يا أميرَ المُؤمِنينَ! هذا مُحَفِّزُ بنُ ثَعلَبَةَ أتاكَ بِاللِّئامِ الفَجَرَةِ. "
📚أنساب الأشراف: ج 3 ص 416، تاريخ الطبري: ج 5 ص 460، تاريخ دمشق: ج 57 ص 98، البداية والنهاية: ج 8 ص 194
❕باز نقل می کنند :
"عبيد اللّه بن زياد، على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام و هر كس از حرم را كه همراه او بود، براى روانه كردن به سوى يزيد بن معاويه، به گونهاى آماده كرد كه از يادكردش بدنها مىلرزد و مفصلهاى انسان به لرزه مىافتد. " " إنَّ عُبَيدَ اللّهِ بنَ زِيادٍ جَهَّزَ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام ومَن كانَ مَعَهُ مِن حَرَمِهِ، بِحَيثُ تَقشَعَرُّ مِن ذِكرِهِ الأَبدانُ وتَرتَعِدُ مِنهُ مَفاصِلُ الإِنسانِ، إلَى البَغيضِ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ. "
📚أخبار الدول وآثار الاول: ج 1 ص 323
👇👇👇
💠ادامه 👇
❕یا نقل می کنند :
" عبيد اللّه، زنان و كودكان را بر پشت مَركبهاى بدون جهاز، روانه كرد. على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام هم همراه آنان بود و ابن زياد، دست و گردن او
را در بند نهاده بود. به همين حال، آنان را بردند تا به شام رساندند. "
" أرسَلَ [عُبَيدُ اللّهِ] بِالنِّساءِ وَالصِّبيانِ عَلى أقتابِ المَطايا ومَعَهُم عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام، وقَد جَعَلَ ابنُ زِيادٍ الغُلَّ في يَدَيهِ وفي عُنُقِهِ، ولَم يَزالوا سائِرينَ بِهِم عَلى تِلكَ الحالَةِ إلى أن وَصَلُوا الشّام "
📚الفصول المهمّة: ص 191، نور الأبصار: ص 144.
❕ابن جوزی عالم بزرگ اهلسنت نقل می کند :
" ابن عبّاس به يزيد نوشت: «اى يزيد! از بزرگترين شماتتها، اين كار تو بود كه دختران پيامبر خدا و كودكان و حرمش را به سانِ اسيرانِ احضار شده تاراج گشته، از عراق به شام بردى و دست يافتنت را بر ما و نيز چيره شدنت بر ما و اين را كه بر خاندان پيامبر خدا مسلّط شدهاى، به مردم، نشان دادى».
" كَتَبَ إلَيهِ [أي إلى يَزيدَ] ابنُ عَبّاسٍ: يا يَزيدُ، وإنَّ مِن أعظَمِ الشَّماتَةِ حَملَكَ بَناتِ رَسولِ اللّهِ و أطفالِهِ وحَرَمِهِ مِنَ العِراقِ إلَى الشّامِ اسارى مَجلوبينَ مَسلوبينَ، تُرِي النّاسُ قُدرَتَكَ عَلَينا، وإنَّكَ قَد قَهَرتَنا واستَولَيتَ عَلى آلِ رسولِ اللّهِ. "
📚تذكرة الخواصّ: ص 276
❕اسراء به همین وضعیت بر یزید وارد شدند و حاضران مجلس یزید به خاطر این پیروزی به یزید تبریک می گفتند , چنان که طبری نقل می کند :
"[عبيد اللّه] آنان را سوار و به سوى يزيد، روانه كرد. هنگامى كه بر او وارد شدند، يزيد، همه كسانى (بزرگانى) را كه در شام حضور داشتند، گِرد آورد و آن گاه، اسيران را وارد كردند و حاضران، پيروزى يزيد را به او تبريك گفتند. "
"فَجَهَّزَهُم وحَمَلَهُم إلى يَزيدَ، فَلَمّا قَدِموا عَلَيهِ جَمَعَ مَن كانَ بِحَضرَتِهِ مِن أهلِ الشّامِ، ثُمَّ أدخَلوهُم، فَهَنَّؤوهُ بِالفَتحِ. "
📚تاريخ الطبري: ج 5 ص 390، تهذيب الكمال: ج 6 ص 429، سير أعلام النبلاء: ج 3 ص 309؛
❕ابن جوزی نقل می کند :
"على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام و زنان، در طناب، پيچيده شده بودند. زين العابدين عليه السلام يزيد را صدا زد و فرمود: «اى يزيد! گمان مىبرى اگر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ما را طنابْپيچ و عريان و بر شترانِ بىجهاز مىديد، چه مىكرد؟!». كسى ميان مردم نمانْد، جز آن كه گريست. "
" كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام وَالنِّساءُ مُوَثَّقينَ فِي الحِبالِ، فَناداهُ عَلِيٌّ عليه السلام: يا يَزيدُ، ما ظَنُّكَ بِرَسولِ اللّهِ لَو رَآنا مُوَثَّقينَ فِي الحِبالِ عُرايا عَلى أقتابِ الجِمالِ؟! فَلَم يَبقَ فِي القَومِ إلّا مَن بَكى. "
📚تذكرة الخواصّ: ص 262
❕باز علمای اهلسنت نقل می کنند :
" اثاثيه حسين عليه السلام و هر كه را از خاندان و زنان او كه مانده بود، طنابپيچ آوردند و بر يزيد، وارد كردند و پيشِ روى او ايستادند. زين العابدين عليه السلام به او فرمود: «اى يزيد! تو را به خدا سوگند مىدهم، گمان مىبرى اگر پيامبر خدا ما را طنابپيچ مىديد، چه مىكرد؟ آيا بر ما دل نمىسوزانْد؟!»... "
" ما ظَنُّكَ بِرَسولِ اللّهِ لَو رَآنا مُقَرَّنينَ فِي الحِبالِ، أما كانَ يَرِقُّ لَنا؟! "
📚الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج 1 ص 488
❕ذهبی نقل می کند :
"حسين از تسليم و اسير شدن، امتناع ورزيد تا اين كه در طَف، كشته شد و فرزندانش: على، فاطمه و سَكينه را به سوى يزيد بردند. يزيد، سَكينه را پشت تخت خود قرار داد تا سرِ پدرش را نبيند و على (زين العابدين) عليه السلام در غُل و زنجير بود. " " أبَى الحُسَينُ عليه السلام أن يُستَأسَرَ حَتّى قُتِلَ بِالَّطفِّ، وَانطَلَقوا بِبَنيهِ عَلِيٍّ وفاطِمَةَ وسُكَينَةَ إلى يَزيدَ، فَجَعَلَ سُكَينَةَ خَلفَ سَريرِهِ لِئَلّا تَرى رَأسَ أبيها، وعَلِيٌّ عليه السلام في غُلٍّ. "
📚سير أعلام النبلاء: ج 3 ص 319
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕در مجلس یزید هم امام سجاد ع به محاجه با یزید پرداخت , چنان که باز علمای اهلسنت نقل می کنند :
"على بن الحسين عليه السلام به او گفت:
«اى پسر معاويه و هند و صَخر (ابو سفيان)! پدران و نياكان من، پيش از آن كه ما متولّد شويم، فرمانروا بودهاند و جدّم على بن ابى طالب عليه السلام، در جنگ بدر و احُد و احزاب، پرچم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را به دست داشت و پدرت و جدّت، پرچمهاى كافران را به دست داشتند». سپس على بن الحسين عليه السلام شروع به خواندن اين شعرها كرد: چه مىگوييد اگر پيامبر صلى الله عليه و آله به شما بگويد: شما امّت آخرين، چه كرديد با عترت و خاندانم، پس از رفتن من؟
برخى از آنان، اسيرند و برخى هم خفته به خون. مزد خيرخواهىام براى شما، اين نبود كه با خويشاوندانم، چنين بدرفتارى كنيد!».
❕سپس على بن الحسين عليه السلام فرمود: «واى بر تو، اى يزيد! اگر مىدانستى چه كردهاى و چه كارى با پدر و با خاندان و برادر و عموهايم كردهاى، به كوهها مىگريختى و بر خاكستر مىآرميدى و از اين كه سر حسين، پسر فاطمه و على را او كه امانت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در ميان شما بود بر دروازه شهر نصب كرده باشند، فرياد و فغان مىكردى. پس بشارتت باد به رسوايى و پشيمانى در فردا، آن گاه كه بىترديد، مردم را در آن روز [براى حساب]، گرد مىآورند! "
" ثُمَّ قالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام: وَيلَكَ يا يَزيدُ، إنَّكَ لَو تَدري ما صَنَعتَ ومَا الَّذِي ارتَكَبتَ مِن أبي و أهلِ بَيتي و أخي وعُمومَتي، إذا لَهَرَبتَ فِي الجِبالِ وفَرَشتَ الرَّمادَ، ودَعَوتَ بِالوَيلِ وَالثُّبورِ أن يَكونَ رَأسُ الحُسَينِ ابنِ فاطِمَةَ وعَلِيٍّ عليهما السلام مَنصوبا عَلى بابِ المَدينَةِ، وهُوَ وَديعَةُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فيكُم، فَأَبشِر بِالخِزيِ وَالنَّدامَةِ غَدا إذا جُمِعَ النّاسُ لِيَومٍ لا رَيبَ فيه "
📚الفتوح: ج 5 ص 131، مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج 2 ص 63
❕در رابطه با زندان اسرای کربلا در شام هم نصوص متعدد است که به مواردی اشاره می کنیم .
👌شیخ صدوق به نقل از فاطمه دختر على عليه السلام می آورد :
" يزيد كه خدا لعنتش كند فرمان داد زنان حسين عليه السلام را نيز با على بن الحسين عليه السلام در زندان، حبس كنند؛ زندانى كه نه آنان را از گرما نگاه مىداشت و نه از سرما، تا جايى كه صورتهايشان پوست انداخت. "
" إنَّ يَزيدَ لَعَنَهُ اللّهُ أمَرَ بِنِساءِ الحُسَينِ عليه السلام فَحُبِسنَ مَعَ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام في مَحبِسٍ، لا يَكُنُّهُم مِن حَرٍّ ولا قَرٍّ، حَتّى تَقَشَّرَت وُجوهُهُم "
📚الأمالي للصدوق: ص 231 ح 243، الملهوف: ص 219، روضة الواعظين: ص 212 , بحار الأنوار: ج 45 ص 140.
❕در نقل دیگر آمده است :
"هنگامى كه على بن الحسين عليه السلام و همراهانش را نزد يزيد بن معاويه كه لعنتهاى خدا بر هر دوشان باد آوردند، آنان را در خانهاى مخروبه با ديوارهايى سست، جاى دادند. يكى از اسيران گفت: ما را در اين خانه، جاى دادهاند تا بر ما فرو ريزد. نگهبانانِ گمارده بر ايشان هم كه از قِبطيان مصر بودند، گفتند: به اينان بنگريد كه مىترسند اين خانه بر آنان فرو ريزد، در حالى كه برايشان بهتر از آن است كه فردا، بيرونشان ببرند و نگاهشان بدارند و گردنهايشان را يكى پس از ديگرى بزنند. على بن الحسين عليه السلام به زبان قِبطى فرمود: «به اذن خدا، هيچ يك از اين دو نخواهد شد» و همين گونه نيز شد. "
" لَمّا اتِيَ بِعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام ومَن مَعَهُ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ عَلَيهِمَا لَعائِنُ اللّهِ جَعَلوهُم في بيتٍ خَرابٍ واهِي الحيطان ..."
📚الخرائج والجرائح: ج 2 ص 753 ح 71، دلائل الإمامة: ص 204 ح 125 ، بصائر الدرجات: ص 338 ح 1 ، بحار الأنوار: ج 45 ص 177 ح 25.
❕باز در نقل دیگر آمده است :
" زنان، در مدّت اقامتشان در دمشق، با اندوه و ناله بر حسين عليه السلام نوحه مىخواندند و با آوا و صداى بلند، بر او مىگريستند. مصيبت اسيران، بس سنگين شد و اندوه زخمِ فرزندْ از دست دادگان، بالا گرفت. آنان را در خانههايى جاى دادند كه نه از گرما و نه از سرما، نگاهشان نمىداشت، تا آن جا كه بدنهايشان پوست انداخت و پوستشان چرك كرد؛ آنانى كه [پيشتر] در پسِ پرده و زيرِ سايه بودند. صبر، از كف رفت و بىتابى، خيمه زد و اندوه، همدمشان شد. "
📚مثير الأحزان: ص 102.
❕یزید ملعون در مواردی برای کم کردن فشار افکار عمومی از خود مجبور بود کمی از شدت عمل با اسرای کربلا بکاهد و به آنان در برخی جاها آزادی دهد , اما موارد مذکور در متن پاسخ که وهابی در صدد انکار آن بود , از مسلمات تاریخی است که قابل انکار و رد نیست .
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
پوشش و حجاب در لغت به معنی مانع1 است و در اصطلاح، در دو معنای عام و خاص بهکار میرود. حجاب در اصطلاح عام همان پوشش آدمی در حضور دیگران است و اختصاص به زن ندارد؛ زیرا از مظاهر حیا و امری فطری و طبیعی است که از ابتدای خلقت حضرت آدمعلیهالسلام در نهاد بشر وجود داشته است.2 محققان تاریخ بشر اذعان دارند که آدمی از آغاز با برگ درختان، پوست حیوانات و دست بافتهها و... بدن خود را میپوشاند. در آن دوران، حجاب بهویژه برای زن همچون وسیلهای دفاعی، موجب ارتقاء ارزش وی بوده است3 و مورخان موارد بسیار نادری از برهنگی اقوام بدوی نقل میکنند. 4
حجاب در اصطلاح خاص آن چیزی است که موجب شخصیت زن و مانعِ عرضه او نزد بیگانگان شود5 و پوششی با حدودی معین است که موجب فساد نباشد.6 حجاب در اين معنای خاص، مختص ادیان الهی است. برای بررسی پیشینه پوشش در ملل جهان، حجاب به معنی عام آن مدنظر قرار میگیرد.
پوشش بهطور کلی در یونان به عنوان یکی از ملتهای مترقی در تاریخ از گرانبهاترین سرمایه زن یونانی بهحساب مي¬آمد تا آن¬جا که زنان یونانی در گذشته، صورت و اندامشان را تا روی پا میپوشاندند. خانههای اشرافی آنان از دو قسمت بیرونی و اندرونی، یکی حرمسرا و دیگری ویژه پذیرایی عمومی ساخته می¬شد. در این فرهنگ، زن هرگز در شب نشینیها شرکت نمیکرد و در اماکن عمومی ظاهر نمی¬شد.
حجاب در «روم» بهخصوص در مورد زن، بسیار مورد احترام بود. در اروپای شمالی زنان، پیراهن بلند بر تن میکردند و در ایتالیا علاوه بر تونیکِ تا روی پا با آستینی بلند، پارچهای روی سر و شانه خود میانداختند. زنان در «انگلستان» مو و گردن خود را با روسری پوشانده و تاج روی آن قرار میدادند و ماسک مخمل سیاه، ویژه زنانی بود که مرتبه والای اجتماعی داشتند. در زمان شکسپیر، زن حق نداشت روی صحنه بیاید و پسران، نقش زنان را بازی میکردند. گاهی زنان برای این¬که اندامشان از زیر پیراهن نمایان نشود، چندین زیر دامنی میپوشیدند و حتی روی پیراهن یقه باز، یقهای متشکل از چندین ردیف تور چین دار قرار میدادند. زن «آلمانی» نیز در آثار نقاشی بسیار عفیف نمایان است. در سوئیس، اسکاتلند، هلند و دانمارک نیز دامن زنان روی زمین کشیده میشد. زنان اسپانیایی چهره خود را به استثنای چشمها از مردان میپوشاندند و زنان فرانسوی علاوه بر اینکه ردایی بلند داشتند، هنگام خروج از منزل برای پنهان ساختن هویت خود، ماسک میزدند. 7
زنان عرب در دوران پیش از اسلام، عفیف و در عین حال شجاع بودند؛ ازاینرو، همراه مردان در میدان جنگ حاضر میشدند.8 زنان قاهره جامه بلند و گشاد با شلوار بلند میپوشیدند و سر و گردن خود را با روسریهای بلند میپوشاندند. زنان سواحل خلیج فارس، دریای عمان و نیز زنان بربر، با چادر یا پارچهای ابریشمی و برقع خاص سرتاسر بدن خود را میپوشاندند. 9
در هند پرده نشینی مرسوم بود و زن نجیب هندی، روی خود را فقط میتوانست به شوهر و پسرانش نشان دهد و در منظر عموم باید با روبنده سنگینی صورتش را میپوشاند و حتی نزد پزشک از پشت پرده معالجه میشد. 10 زنان هندی جامه راسته بلندی بهنام ساری میپوشیدند. 11
زنان در ژاپن جامهای سرتاسری دارای آستینهای بلند و گشاد تا ساق پا، بهنام کیمونو میپوشیدند. در فرهنگ آنان برخاستن صدا از دهان زنان وقت خوردن یا نوشیدن ممنوع بود.12 سکاها، از ملتهای هندی – اروپایی بودند و در کنار دریای سیاه زندگی میکردند. آنان بیابانگردانی وحشی و بسیار نیرومندی بودند که در ارابه بهسر میبردند و زنان خود را سخت در پرده نگه میداشتند.13 در چین دختران پاکدامن را ارج مینهادند و آنان را پیش از هفت سالگی بهندرت نزد مردان حاضر مینمودند. 14
طبق نقشْ برجستههای دوران مادها، به عنوان کهنترین ادوار تاریخی و نیز به گفته بسیاری از مورخان، زنان ایرانی پوشش کامل و حتی چارقد و چادرهایی بر سر داشتند. زنانِ طبقات بالای اجتماعی بابلی، محل خاص و اندرونی داشتند و علاوه بر این¬که در تختِ روانِ روپوشدار از خانه بیرون میآمدند، غلامان حرم نیز آنان را همراهی میکردند. زن شوهردارِ آنان حق نداشت، هیچ مردى حتی پدر یا برادر خود را ببیند.15 به این ترتیب، حجاب سخت و شدیدى در ایران باستان حكمفرما بود، حتى پدران و برادران نسبت به زن شوهردار، نامحرم شمرده مىشدند.
👇👇
در سال 1920 میلادی با پذیرش این اصل که انسان و عرف جوامع، سازنده اخلاق و هنجارهاست، مبارزه با نمادهای دین از جمله حجاب و پوشش، در جوامع غربی آغاز شد.16 از قرن بیستم در فرانسه، دامنها تا زانو کوتاه شد که امری بیسابقه در تاریخ پوشش بهشمار میرفت و ناشی از تحولات بنیادینی بود که پس از رنسانس و انقلاب صنعتی در غرب روی داد. از طرفی مداخله غربیان در سایر کشورها، موجب نفوذ فرهنگی و ترویج برهنگی در سایر ملل شد.17 به عنوان نمونه اختلاط زن و مرد، عفاف و حجاب و اقتدار خانواده چینی را از بین برد؛ همچنين سیستم آموزش و پرورش آن را دگرگون کرد. خیاطان و طراحان اروپایی عامل ترویج فرهنگ و مد اروپایی در ایران شدند و رفته رفته الگوی پوشش سنتی بین همه قشرها و گروههای اجتماعی بهویژه زنان دگرگون شد. 18جامه زنان افغانستان، ترکیه، قاهره و نیز تمام سرزمینهای عربی و خاورمیانه، تنگ و کوتاه و نمادی از خودآرایی و جلوهگری و ایجاد جاذبه جنسی شد. پوشش زنان اعیان عرب عموماً دست دوخت طراحان غربی قرار گرفت. موج مبارزه با پوشش بومی سنتی و اندیشه یکسان کردن لباس مردان و زنان به سبک اروپایی از سوی حکومتهای وقت در آسیای مرکزی تا آنجا پیش رفت که زنانِ ازبک سمرقند علاوه بر اینکه مجبور به ترک روبند و حجاب شدند، رسماً روبندهای خود را سوزاندند؛19 اما این امر موجب نشد که پوشش به معنای عام آن نزد ملل جهان فراموش شود؛ امروزه در قرن 21 زنان محجب در کشورهای مختلف غربی در برابر ممنوعیتهای پوشش و محرومیتهای ناشی از آن مقاومت میکنند که به معنای بازگشایی جبهه جدیدی جهت جهانی شدن حجاب محسوب میشود؛ بنابراین، گرایش به حجاب و پوشاندن بدن برهنه، فرهنگی است که از زمانهای باستان تاکنون پایدار بوده است و تبلیغات رسانهها، دسیسههای سیاستمداران استثمارگر جهت برهنگی زنان، بر گرایش بشر به حجاب، خللی وارد نکرده است. هر امری که این چنین فراگیر و همگانی و نیز همیشگی باشد، امر فطری است که از آثار شرم و حیا در نهاد بنیآدم است.
حدّ حجاب میان اعراب، دستاورد ایرانیان برای آنان است؛ چراکه جلوههای پوشش در میان ایرانیان چنان چشمگیر بود که میتوان ایران را منبع ترویج حجاب معرفی نمود. بر اساس شواهد تاریخی، عرب جاهلی با پیراهن بلند سرتاسری، عمامه، عبا یا ردا، خود را میپوشاند، سپس شلوار و قبا را از ایرانیان گرفتند. در دوره عباسیان که همه کارها بهدست ایرانیان افتاد، عربها در بسیاری از آداب و رسوم از جمله پوشش پیرو ایرانیان شدند و رسماً مقرر گردید مانند ایرانیان قبا، شلوار، جوراب، وطیلسان20، چکمه و ... بپوشند. هر کس نزد خلیفه عباسی ميرفت، مجبور بود روپوش سیاهی بر تن کند؛21 عرب به استفاده از گونههای پوشش ایرانی و عجمی از اوایل قرن اول هجری گرایش داشت تا جایی که نگرانی برخی متعصبین عرب موجب شد، برای جلوگیری از تقلید پوشش ایرانیان، دست به جعل حدیث بزنند، تا اعراب را از پوشش ایرانی نهی کنند.22
نتیجه
1- حجاب در اصطلاح عام همان پوشش آدمی در حضور دیگران است که از ابتدای خلقت حضرت آدمعلیهالسلام در نهاد بشر وجود داشته است.
2- حجاب در اصطلاح خاص، پوششی با حدودی معین است که موجب فساد نباشد و مختص ادیان الهی است.
3- پوشش به معنای عام آن در تمدن یونان و روم بسیار معمول و مورد احترام بود و حتی برخی زنان اروپایی، هنگام خروج از منزل برای پنهان ساختن هویت خود ماسک میزدند. زنان عرب نيز در گذشته، عفیف و در عین حال شجاع بودند. زنان در هند، چین و ژاپن پوششهای گشاد و بلندی داشتند. در ایران باستان حجاب سخت و شدیدى برای زنان حكمفرما بود.
4- در سال 1920 میلادی با پذیرش این اصل که انسان و عرف جوامع، سازنده اخلاق و هنجارهاست، مبارزه با نمادهای دین از جمله حجاب و پوشش، در جوامع غربی آغاز شد و نفوذ فرهنگی، ترویج برهنگی در سایر ملل را در پی داشت.
5- امروزه در قرن 21 جبهه جدیدی، جهت جهانی شدن حجاب، گشوده شده است، چراکه گرایش به حجاب امر فطری و از آثار شرم و حیا در نهاد بنیآدم است.
6- حدّ حجاب میان اعراب، دستاورد ایرانیان برای آنان است، چراکه جلوه¬های پوشش در میان ایرانیان، چنان چشمگیر بود که میتوان ایران را منبع ترویج حجاب معرفی نمود.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
حکمت 228 فراز 1و2.mp3
2.48M
💠 شرح #نهج_البلاغه
🔸 حکمت 228 فراز 1و2
🎙 استاد محمدی شاهرودی
پرسمان اعتقادی #استادمحمدی
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تفاوت مشیت الهی با مشیت انسان ها در چیست؟
پرسمان اعتقادی #استادمحمدی
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ #حدیث
🔸امام علی:
🔹برترین سخاوت، ایثار است.
(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص ۳۹۶، ح ۹۱۶۴)
🔰 @p_eteghadi 🔰
💢 کتاب عصر جدید
📖 موضوع محوری این کتاب شرح مضامینِ بیانیۀ گام دوم و تبیین استراتژیِ انقلاب اسلامی به عنوان آغازگرِ عصر جدید در برابرِ عصر مدرن است؛ همچنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرموده اند: «آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمی بُرد، انقلاب اسلامی ایران با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد چهارچوب ها را شکست؛ کهنگی کلیشه ها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز #عصر_جدیدی را اعلام نمود». (بیانیهٔ گام دوم، ۱۳۹۷/۱۱/۲۲).
«کتاب عصر جدید» به دالّ و هستۀ مرکزیِ بیانیۀ گام دوم و اهداف جانبیِ آن و راهکارهای تحقق آن از زبان #آیت_الله_میر_باقری می پردازد. سرفصل های اصلی کتاب عبارت اند از:
۱) تحلیل جایگاه این بیانیه و مقایسه آن با اسنادِ مشابهِ ملی و جهانی؛
۲) الزامات تفسیر صحیحِ بیانیۀ گام دوم (نه تحریف و نه تقلیل آن)؛
۳) تبیین نوآوری های این بیانیه در زمینه «مقیاس انقلاب اسلامی (انقلاب اسلامی #آغازگرِ_عصر_جدید )»
«شاخص های ارزیابیِ موفقیت های انقلاب اسلامی (شاخص های توسعه، کلان، خُرد)»، «تفاوت دو رویکرد در آسیب شناسی انقلاب (آسیب شناسی فعال و آسیب شناسی منفعل)» و…
۴) تبیین «استراتژی تمدنیِ» سازگار با «نظریه نظام انقلابی»؛
۵) نقش امّت وسط (جوانان) در تحقق بیانیه گام دوم.
#معرفی_کتاب
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
آنچه سبب تکامل انسان میشود؛ ایمان و خضوع او مقابل خداوند متعال است؛ هراندازه انسان به صفات الهی شباهت بیشتری پیدا کند، کاملتر میگردد و به او نزدیکتر میشود. امتحان الهی سبب ایجاد ایمان نیست، بلکه ایمان را برای خود شخص آشکار میکند؛ بنابراین علم خداوند نسبت به ایمان یا کفر کسی سبب ترتیب اثر و همچنین بروز ایمان برای حق تعالی نیست؛ زیرا او به هر چیزی حتی قبل از ایجاد آن علم دارد؛ اما علم قبل از عمل نه موجب پاداش است و نه سبب عقاب .1
آزمایش و امتحانهایی که در مورد انسان صورت میگیرد، سه خاصیّت دارد:
1. آزمایش کننده از امتحان، چیزی را استفاده میکند؛ مانند معلمی که از وضعیت علمی شاگردان خود آگاه نیست و با امتحان رده علمی آنها را می فهمد.
2. سبب اصلی امتحان، آگاهی افراد مورد امتحان از وضعیت خود است تا قضاوت و نمره دادن آزمایش کننده باعث اعتراض نشود، به عنوان مثال گاهی معلم از وضعیت علمی شاگردان خود آگاه است؛ ولی اگر بدون امتحان، رده علمی آنها را اعلام کند، با اعتراض شاگردان رو به رو میشود و هر یک از آنان ادعا میکند که علم او بیشتر از نمره اعلام شده است.
3. امتحان سبب تلاش و تکاپوی افراد میشود تا استعداد خود را به علم تبدیل کنند؛ در نتیجه به رشد و پیشرفت بیشتری دست پیدا کنند.
خاصیّت اول در مورد خداوند متعال معنا ندارد؛ زیرا علم خداوند بر هر چیزی احاطه دارد: «فانه یعلم السر واخفی؛ او اسرار و حتی پنهان تر از آن را می داند». (طه/7)
ولی خاصیّت دوم و سوم معنادار است؛ یعنی امتحانهای الهی برای آشکار شدن ماهیت افراد برای خودشان همچنین تلاش آنان برای رشد و شکوفایی بیشتر است.2
نتیجه:
1.امتحان با علم الهی تعارض ندارد؛ زیرا باعث ایجاد علم برای خالق نمیشود.
2.امتحان سبب علم برای خود انسان است که بداند مطیع است یا عاصی.
3.امتحان سبب تلاش و در نتیجه رشد و تعالی بیشتر انسان میشود.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
قضا و قدر (آن چه خداوند عالم براي انسان حكم كرده) دو گونه است: يكي قضا و قدر حتمي كه اصلاً قابل تغيير نيست؛ مانند مرگ انسان و ديگري قضا و قدر غير حتمي كه تحت شرايطي تغيير پذير است، مثل اینکه انسان با رعایت بهداشت، صله رحم، صدقه، عمر بیشتری داشته باشد و مرگ او به تاخیر افتد.
«اختيار» انسان نیز يكي از قضا و قدرهاي حتمي است؛ يعني خداوند حكم كرده است كه انسان با اختيار خود كارهايش را انجام دهد و نيز حكم كرده است كه هر چيزي با محقق شدن اسباب آن (قانون عليّت) به وجود آيد. تقدير الهي، سببي در عرض اسباب طبيعي نيست كه بتوان گفت: روشن شدن روز و تاريك شدن شب، مريض شدن انسان و امثال آن، هر كدام دو سبب مستقل و جداگانهاي دارند، يعني يكي ارادهی الهي و ديگري سبب طبيعي كه گاهي درخت به سبب طبيعي برويد خواه خدا مقدر كرده باشد يا نه و گاه به سبب تقدير الهي و خواست خدا، بلكه اسباب طبيعي، داخل قضاي الهي هستند؛1 یعنی قضای الهی بر این است که با کامل شدن علتها امری واقع شود. برای مثال چوب به سبب شعله ور شدن، به ذغال تبدیل شود.
یکی از اعتقادات ما، علم خدای متعال به اعمال و رفتار ماست که او از پیش میداند، ما چه خواهیم کرد. اما علم او با اختیار ما ناسازگار نیست. با اين توضيح كه خداوند در ازل علم دارد، فلان شخص در آينده با اراده و اختيار خود فلان كار را انجام خواهد داد يا با اختيار خود آن را ترك خواهد كرد. خدا به همه كارها، با حفظ مبادي و علل آنها آگاه است؛ یعنی تنها فعل انسان معلوم خدا نيست؛ بلكه فعل او همراه با مبادي تحقق آن، معلوم خداست كه يكي از آنها اختيار انسان است. میتوانیم با مثال، مساله را برای خود ساده کنیم. فرض کنیم گروهی با بررسیهای علمی، به این نتیجه رسیدهاند که این کوه آتشفشانی تا دقایقی دیگر، فوران خواهد کرد. آیا علم و اطلاع اینان سبب فوران کوه شده و کوه در فوران کردن مجبور است؟ یا آنکه علم هیچ نوع تعیین کنندگیای برای عرصه تکوین ندارد؟ با توجه به این مثال به خوبی مییابیم که علم الهی، ما را مجبور نخواهد کرد. خصوصا که در علم الهی، اختیار ما نیز قرار دارد؛ یعنی خدای متعال میداند که ما با اختیار خود فلان کار را انجام میدهیم یا ترک میکنیم.2
نتیجه:
1. قضا و قدر دو گونه است: حتمی و غیرحتمی.
2. يكي از قضا و قدرهاي حتمي، اختيار انسان ميباشد؛ يعني خداوند حكم كرده است كه انسان با اختيار خود كارهايي را انجام دهد.
3. تقدير الهي سببي در عرض اسباب طبيعي نيست، بلكه اسباب طبيعي داخل قضاي الهي هستند.
4. علم خدای متعال به اعمال و رفتارما با اختیار ما ناسازگار نیست و ما را مجبور نخواهد کرد؛ زیرا فعل انسان همراه با مبادي تحقق آن معلوم خداست كه يكي از آنها اختيار انسان است.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
این سوال را میتوان از جنبههای مختلف پاسخ داد:
1ـ پاسخ عرفانی: توجه به فقر وجودی انسان نسبت به خدا
خداوند در قرآن کریم میفرماید: ««يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ؛ اى مردم! اين شماييد كه به خداوند نياز داريد و (تنها) خداوند، بىنياز و ستوده است». (فاطر/15) یعنی همه انسانها عین فقر و نیاز به خداوند هستند و از خودشان هیچ استقلال وجودیای ندارند. برای فهم این آیه به دو مثال زیر توجه کنید:
مثال 1: هرگاه شما گل سرخی را در ذهن خود تصور کنید، صورت آن گل سرخ در ذهن شما موجود میشود و هرگاه نیز به آن توجه نکنید، از بین خواهد رفت؛ بنابراین بودن و نبودن صورت آن گل سرخ وابسته به اراده و اختیار شماست؛ چون شما خالق و وجود دهندۀ به آن هستید و صورت گل سرخ وجودی مستقل از وجود شما ندارد.
مثال 2: آیا شما میتوانید در ذهن خود، انسانی را خلق کنید که آن انسان دارای صفات گوناگونی از جمله صفت اختیار باشد؛ یعنی با اراده و اختیار خود راه برود، غذا بخورد، کتاب بخواند، حرف بزند و...؟ بيشك ميتوانيد؛ پس هرچند که تولد آن انسان ذهنی در اختیار خودش نیست و کاملاً به دست شماست؛ اما شما به او اراده و اختیار دادهاید که افعالش را انجام دهد؛ پس کارهای او در اختیار خودش است؛ اما نه اختیار کامل و جدای از اختیار شما؛ چون آن انسان ذهنی مدام در حال وجود گرفتن از شماست؛ پس اراده و اختیار او نیز در طول اراده و اختیار شماست و این مستلزم هیچ جبری برای آن انسان ذهنی نیست.
بنابراین با توجه به وابستگی وجودی انسان، باید توجه داشت:
الف) گاهي انسان، «مورد كار» است؛ يعني كار بر روي او انجام ميگيرد؛1 (خودش كاري را انجام نميدهد، كه بگوييم اختيار دارد يا ندارد) مانند تولد و مرگ انسان، که به طوركامل از محدودۀ افعال انسان بیرون است؛ در این صورت جبر و اختیار معنا ندارد؛ بلکه وجود او به وجود خدا و اراده الهی وابسته است.
ب) امّا گاهي انسان، «مصدر كار» است؛ یعنی خودش کاری را انجام میدهد، در این صورت بحث از جبری یا اختیاری بودن افعال وی مطرح میشود که پاسخ به این بحث در مثال 2 تبیین شد.
رابطه ما با خداوند نیز چنین است؛ یعنی در اصل وجودمان و اوصاف و ویژگیهای آن حتی در اراده و اختیار داشتنمان نیز مقهور اراده الهی هستیم و خدا خواسته که ما فقط در انجام افعال خود مختار باشیم. نحوۀ وجودی که خداوند به ما داده به گونهای است که گرایش به یکسری امور، از جمله کمال طلبی، حس کنجکاوی، زیبایی دوستی و ... را به طور ذاتي داریم، وجود این گرایشهای فطری، زمینه را برای تشخیص خوب و بد افعال برایمان فراهم میسازد تا بتوانیم با اختیار خود راه سعادت یا شقاوت را در پیش گیریم. پس وجود ما کاملاً وابسته به وجود خداوند است و مرگ و زندگی ما نیز به اراده و اختیار اوست؛ هرچند که انجام کارهایمان با اراده خودمان است؛ زیرا خدا اراده کرده است که ما با افعال اختیاری خود، راه کمال را طی کنیم و به سعادت یا شقاوت برسیم.
👇👇👇👇
2ـ پاسخ فلسفی
«تولد» در لغت به معنای به دست آمدن چیزی از چیز دیگر است؛ خواه آن چیز مادی باشد یا معنوی.2 با توجه به این معنای لغوی، تولد انسان به معنای زاییده شدن وی از چیز دیگر است؛ یعنی انسان از نیستی محض نشأت نگرفته؛ بلکه قبل از تولد نیز موجود بوده است؛ اما نه وجودی جدا و مستقل از علت خود. همانند هنرمندی که آثار هنری زیبا خلق میکند. قبل از اینکه آنها را در خارج بیافریند، آنها در ذهن او موجود بودهاند. انسانها هم قبل از تولد، در صلب پدران خود و در مراحل بالاتر در مرتبه علم ازلی خدا موجود بودهاند. بنابر آیه15 سوره فاطر: « «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» انسان، عین فقر و نیاز به خالق خود است که از مرتبه علم ازلی خدا تنزّل یافته و در خارج موجود شده است (يعني از خفا بيرون آمده و به ظهور رسيده است) و هر لحظه و هر آن، از وجود آن فیّاض مطلق و رحيم فیض دريافت ميكند. از این روی میتوان اولین مرحله از شکلگیری هویّت انسانی را مرتبۀ «علم ازلی» تلقی نمود که به تعبیر قرآن کریم،3 انسان در این مرحله، چیزی نبوده و وجود عینی نداشته؛ بلکه در مرتبه علم الهی به صورت بسیط و اجمالی حضور داشته است. سپس از آن مرحله تنزّلکرده و شیئیّت (وجود مادي) مییابد، هرچند در این مرحله نیز شيء ناچيز و غيرقابل ذكري است،4 اما در ابتدای وجود يافتن مادی خود قراردارد که در ذرّات غذا و سپس در اصلاب پدران خود مستقر گشته است5 و با حرکت جوهری و استکمال وجودی، شایسته تبدیل به وجود کاملتری که فراتر از عالم ماده و طبیعت است؛ میگردد،6 در این صورت هویّت انسانی او یعنی همان «روح» و یا «نفس مجرده» عینیّت مییابد و امتياز انسان از ديگر موجودات7 بلكه امتياز روح از بدن جسمانی شکل میگیرد8 که این پایینترین درجه نفس انسانی است.
انسان در تمام این مراحل شكلگيري، هیچ اختیاری از خود ندارد؛ چون وجود جدایی از علت خود ندارد؛ بلکه همین که لطف الهی شامل حالش شده و در خارج موجود میشود، میتواند با اختیار خود افعالش را انجام دهد.
از طرفی «مرگ» نیز به معنای نیستی و فنای محض نیست؛ بلکه به معنای انتقال از یک عالم به عالم دیگر است و به عبارت دیگر نیستیِ از دنیای ماده و تولد در دنیای کاملتر است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرماید: «مَا خُلِقْتُمْ لِلْفَنَاءِ بَلْ خُلِقْتُمْ لِلْبَقَاءِ وَ إِنَّمَا تُنْقَلُونَ مِنْ دار إِلَى دَار»؛9 «خداوند، شما را براى فناء و نابودى خلق نکرده؛ بلکه شما را آفریده که همیشه بمانید و هنگام مرگ، فقط از این منزل به منزل دیگرى منتقل میشوید».
👇👇👇👇
اما اینکه انسان، اختیاری در مرگ خود ندارد، حکمتهای فراوانی دارد، از جمله:
1ـ اگر انسان زمان مرگ خود را انتخاب کند، چه بسا در طول زندگی هر شرارت و فسادی را مرتکب میشود و خودسازی و توبه را به سالهای پایانی واگذار میکند و این با حکمت الهی سازگار نیست؛ زیرا خداوند در آیه دوم سوره ملک میفرماید: «اَلّذى خَلَقَ الْموتَ وَ الْحَیوةَ لِیَبْلُوَکُم اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً». یعنی زندگی و مرگ برای آزمایش انسان است تا معلوم شود کدام یک از آنها نیکوکارترند؟
2ـ اگر مرگ انسان به اختیار خودش بود، هرگز نمیخواست که بمیرد و حیات جاودانه در دنیا را برای خود انتخاب میکرد و این با نظام احسن بودن جهان سازگار نیست؛ زیرا عالم ماده دارای محدودیتهای فراوانی است و ظرفیت تراکم جمعیت را ندارد و از طرفی گذر زمان، پیری و فرتوتی را نیز برای انسان به ارمغان میآورد از اینرو نمیتواند به امورات خود بپردازد. حال اگر همه انسانهایی که متولد میشوند، بخواهند که جاودانه در این دنیا باقی باشند، هم با کمبود امکانات مادی مواجه شده و عرصۀ زندگی بر آنها تنگ میشود و هم در اثر کسالت و پیری مزاحمت برای دیگران ایجاد خواهند کرد. همانطور که در حدیثی از امام صادق علیهالسلام نقل شده که برخی از امتهای گذشته از پیامبر خود درخواست کردند تا از خداوند بخواهد که مرگ را از آنها بردارد، آن پیامبر دعا نمود و خداوند نیز اجابت نموده و مرگ را از آنان برداشت، در نتیجه نسل شان زیاد و جریان زندگی برایشان مختل گردید؛ زیرا هر فردی تمام وقت خود را برای رسیدگی به پدران و اجداد پیر خود صرف میکرد و از رسیدگی به امور خود باز میماند.10
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
خداوند در قرآن میفرماید :«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْر؛ قطعا همه انسانها در زيانند»(عصر/2). برای یافتن پاسخ این سوال باید نکاتی در مورد این آیه گفته شود:
1. مراد از «خُسر» در این آیه، «كم شدن تدریجی و از بين رفتن عُمر» است و اين يك روند طبيعى بوده؛ زیرا تولد، آغاز عُمْر و زندگی انسان است که با گذشت زمان بتدريج از آن، کم میشود و در نهایت با مُردن پايان مييابد.1
2. هر انسانی چه مؤمن باشد چه کافر، در نُقصان و كم شدن است و کسی از آن مستثنی نیست؛ زیرا سُنَّت الهی بر این تحقق گرفته که انسان با استعدادها و کمالات بالقوهای که دارد به تدریج به سمت کسب کمالات و شکوفایی استعدادها حرکت کند؛ از اینرو سرمایه عمر را به تدریج از دست می دهد، اما این از دست دادن عمر و کم شدن سرمایه در مورد انسانهای مؤمن و کافر متفاوت است:
الف) انسانهای کافر به خاطر سوء اختیار، در مسیری غیر از انسانیت قدم بر میدارند و آرام آرام گوهر وجودی خود را از دست میدهند تا مهلتی که خداوند به آنها داده بود، تمام شود. آنها همان کسانی هستند که در قرآن کریم به چهار پایان و حتی گمراه تر و پستتر از آن تعبیر شدهاند2.
ب) انسانهای مؤمن، با حُسن اختیار و مبارزه با هوای نفس به سمت شکوفایی کمالات انسانیای که خداوند در فطرت آنها به امانت گذاشته است، گام برمیدارند و آرام آرام گوهر وجودی خود را کامل میکنند تا عمرشان در دنیا تمام شود. مؤمنْ در حال كم شدن، به چیز عالى و قابل بقا تبديل ميگردد.
مثال خُسران مؤمن و کافر، مثال دو دانه گندم است که یکی از آنها پخته شده و در اثر حرارت، سلولهای آن مرده است و دیگری سالم و زنده است. هرگاه آن دو را در زمین بکاریم هر دو به تدریج شروع به پوسیدن و تلخ شدن میکنند. اوّلى فقط ميپوسد و چيزى از آن باقى نمىماند، امّا دوّمى در حال پوسيدن و تلخ شدن جوانه ميزند، ريشه ميدواند، سر از خاك بيرون میآورد و به چيز ديگر كه عالى و قوى و پُر بركت است، تبديل ميگردد.3
3. خداوند در آیه بعدی از همین سوره راه نجات از خسران را ایمان و عمل صالح معرفی میکند: « إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ؛ مگر كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و يكديگر را به طرفدارى و انجام حق سفارش كردند و يكديگر را به صبر و استقامت توصيه نمودند».
بنابراین ایمان، عمل صالح و همچنین کمک به یکدیگرو انجام آن با صبر و استقامت تنها چيزى است كه مىتواند جلوی اين زيان بزرگ را بگيرد و آن را به منفعت و سودى عظيم تبدیل كند.4
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋نماز حضرت زینب برای شفای بیماری
🔰 @p_eteghadi 🔰
امیرالمؤمنین علیه السلام:
إِنَّمَا الدُّنْيَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى، لَا يُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَيْئاً، وَ الْبَصِيرُ يَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ يَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا، فَالْبَصِيرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَ الْأَعْمَى إِلَيْهَا شَاخِصٌ، وَ الْبَصِيرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَ الْأَعْمَى لَهَا مُتَزَوِّدٌ
همانا دنيا نهايت ديد كوردل است که آن سوى دنيا را نمى نگرد، امّا انسان آگاه، نگاهش از دنيا عبور كرده از پس آن سراى جاويدان آخرت را مى بيند. پس انسان آگاه به دنيا دل نمى بندد و انسان كور دل تمام توجّه اش دنياست. بينا از دنيا زاد و توشه برگيرد و نابينا براى دنيا توشه فراهم مى كند
قسمتی از خطبه 133 نهج البلاغه
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
حجاب امری فطری و دارای فوائد و دلایل عقلائی موجه در بعد فردی و اجتماعی است که بيتوجهي به آن، آسیبهای جبران ناپذیری برای فرد و جامعه به همراه دارد. بینشها و گرایشهای فطری، گاهی به صورت آگاهانه یا نیمه آگاهانه مورد قبول افراد قرار میگیرد؛ ولی در عمل به دلایل مختلف به آن توجه نمیشود، مانند کسی که قانون علیت را به زبان رد میکند؛ اما با شنیدن هر صدایی به دنبال علت آن میگردد.
پیشینه حجاب به حیات انسان بر روی زمین برمیگردد؛ بنابراین آنچه باید مورد سؤال و واکاوی قرار گیرد، رویگردانی بعضی جوامع از حجاب است؛ البته حجاب به دلیل فطری بودن، هرگز از جانب همه اندیشمندان مورد تردید قرار نگرفته و دانشمندان بسیاری به ضرورت این امر فطری و عقلایی پی برده و آن را ستودهاند و به اثرات مخرب بیحجابی در جامعه اقرار کرده و معتقدند عفت و حجاب از ويژگيهاي انسانی است که با فطرت او همخوانی دارد.
نظرات چندی از این اندیشمندان برای نمونه ذکر میشود:
«بارون دومونتسكیو» از متفكران سیاسی فرانسه در كتاب «روح القوانین» مینویسد: «قوانین طبیعت حكم میكند، زن خوددار باشد؛ زیرا مرد، با تهور(بی باکی) آفریده شده و زن نیروی خودداری بیشتری دارد؛ بنابراین حجاب میتواند بین آن دو تعادل ایجاد کند. براساس همین اصل، تمام ملل جهان معتقدند كه زنان باید حیا و حجاب داشته باشند».1
«لئوتولستوی» نویسنده و فیلسوف روسی، عامل ازدیاد طلاق در اروپا را تمدن فاسد و اختلاط جنسی و نبودن حجاب دانسته و میگوید:
«زن به واسطه معاشرت با مردی كه موافق میل اوست، از همسر خود روی میگرداند و محبت صادقانه به عنوان اساس رابطه خانوادگی در اروپا نادر است».2
با توجه به نظرات فوق این سؤال مطرح است: چه اتفاقی افتاد که بعضی جوامع انسانی به سمت برهنگی تغییر مسیر دادند؟
بحث حقوق زنان اولین بار در سال 1930 میلادی در آمریکا مطرح شد. «اِیرِن روسو» تهیه کننده و کارگردان یهودی- آمریکایی میگوید: «نیک راکفلر3 در یک جلسه خصوصی به من گفت که هزینه نهضتهای آزادی زنان را ما پرداخت کردیم و این به دو دلیل بود:
1.چون زنان در خانه بودند، ما نمیتوانستیم از نصف جمعیت کشور مالیات بگیریم.
2.با اشتغال زنان در جامعه بچهها از سن پایین در مدرسه حضور دارند و ما میتوانیم به گونهای آنان را تربیت کنیم که هر طور میخواهیم فکر کنند؛ در این صورت جایگاه خانواده تضعیف میشود و بچهها دولت را به عنوان خانواده خود میپذیرند؛ همچنین به مدرسه همانند مقامات مسؤول خود نگاه میکنند.»
دکتر «دکلن هِیز» نویسنده و فعال سیاسی آمریکایی میگوید: آمریکا به دنبال دو چیز است:
1.سلطه کامل بر دنیا.
2.در صورت دست نیافتن به سلطه کامل بر کشورها، هدف دوم، ایجاد بیثباتی در کشورها و کنترل آن است.
«گلوریا استاینم» که از بنیانگذاران گروه فمینیستی موسوم به «now» است، در یکی از کتابهای خود مطلب فوق را تأیید کرده، میگوید: «سازمان سیا بودجه مجله زنان را که توسط وی برای آزادی زنان منتشر میشد، تأمین میکرده است؛ با این هدف که از زنان مالیات گرفته شود و خانوادههای آمریکایی از هم فرو پاشد».4
اگر مبانی فکری انسان غربی واکاوی شود، علت این همه تغییر در دیدگاه انسان غربی مشخص میگردد. نظام اجتماعی و اقتصادی قرون وسطا به شدت متأثر از تفکرحاکم بر کلیسا و نظام فئودالی بود. تجارت و بازرگانی با گسترش شهرها، به تدریج رونق گرفت و طبقه جدیدی به نام بورژوا (تاجر و بازرگان) ظهور یافت. این گروه، از ملاکان یا فئودالها، مستقل بودند و چون بیشتر خواستههایشان امور دنیوی بود، به کلیسا هم تعلق خاطری نداشتند؛ بنابراین تا زمانی که اندیشه دینی کلیسا؛ یعنی اصالت آخرت و مذموم بودن ثروتاندوزی در جامعه رواج داشت، قادر به تراکم سرمایه و اندوختن ثروت نبودند. در این شرایط بود که این گروه کوشش کرد، دین را از صحنه جامعه طرد و حذف کند یا با شرایط فکری و اجتماعی جدید منطبق سازد. تحقق چنین تفکری به جهانبینی جدیدی نیاز داشت که دنیا را به جای آخرت بنشاند و فعالیت برای کسب دنیا پسندیده و مقدس تلقی گردد.5
این گروه که ثروت و در نتیجه قدرت را در اختیار داشتند، فلاسفه و دانشمندانی را استخدام کردند که این تغییر جهان بینی را توجیه دینی کند و در واقع از راه دین به پیکره دین ضربه وارد کنند.
«ژان کالون» متکلم پروتستانی از جمله دانشمندانی بود که در رواج تفکر جدید نقش داشت، او به مکتب تقدیرگرایی معتقد بود که سرنوشت انسان را از پیش تعیین شده میدانست و نشانه انسان بهشتی از نظر کالون، موفقیت مادی بود؛ زیرا موفقیت مادی را علامت توجه خدا به انسان میدانست.6
👇👇👇
جهانبینی جدیدِ انسان غربی در قالب مکاتبی، چون سکولاریسم و مدرنیسم ظهور کرد. سکولاریسم در اصطلاح یک مکتب است که هم تبیین کننده جهان و هم تعیین کننده ارزشها است و نظامی برگرفته از فلسفه اجتماعی و سیاسی است که همه اَشکال ایمان و شخصیتهای مذهبی را رد میکند؛ بنابراین به شدت با مظاهر دینی از جمله حجاب، غیرت و ... مبارزه میکند.
چنین انسانی با کنار گذاشتن وحی و آموزههای دینی به عقل و فهم انسان اعتماد کرد و در همه ابعاد علم، سیاست، هنر و ... به دنبال چیزی است که دنیازدگی او را اشباع و خواستههایش را در بعد مادی تأمین کرده و او را بر طبیعت مسلط سازد.7
با این مقدمه، علت مخالفت برخی دانشمندان با مسأله حجاب روشن میشود، آیا حجاب با علم، هنر، تمدن، فعالیت اجتماعی، شغل و ... تعارض دارد؟ هر انسانی با فطرت سالم و کمی تأمل درمییابد که حجاب با هیچ یک تعارض ندارد؛ بلکه به اعتراف عقلا _که به بعضی اشاره شد_ حجاب با حفظ ایمان و اخلاق سبب تحکیم خانواده، جامعه و ...میشود.
حقیقت این است که دانشمندان مخالف با حجاب به بهانه حمایت از حقوق زنان چند گروه هستند: 1ـ دستهای نظریه پردازان سکولاریسم بوده با مال یا مقام توسط سرمایهداران غربی اجیر شدند تا به تببین و توجیه دینی مبانی مکتب سکولاریسم بپردازند.
2ـ دسته دیگر کسانی هستند که در فضای این مکتب و با جهانبینی مادی رشد کرده؛ جز این دیدگاه تفکر دیگری نمیشناسند و یا به اندیشه دیگری در فضای تبلیغاتی غرب اعتماد نمیکنند.
3ـ دسته آخر آن گروه از مسلمانان هستند که مقهور فرهنگ و تمدن غرب شده، تمام تغییرات جامعه غربی را پیشرفت تلقی میکنند و این پیشرفت را به غلط و تحت تبلیغات رسانهای، حاصل روی-گردانی انسان غربی از دین و مظاهر دینی میدانند؛ در حالی که قرنها قبل از پیدایش فرهنگ غربی، مسلمانان در سایه تشویق قرآن و سنت به علم آموزی، تمدنی درخشان را به وجود آوردند.8
نتیجه
1.فطری بودن حجاب به معنای اعتقاد آگاهانه همه مردم به این موضوع نیست؛ زیرا گاهی امر فطری مورد غفلت واقع میشود.
2. بسیاری از اندیشمندان، معتقد به حجاب و خواهان رواج آن در جامعه هستند.
3. مخالفت بعضی از اندیشمندان با حجاب، برخاسته از جهان بینی سکولار آنهاست که به پشتوانه پول و قدرت بر مردم تحمیل شده است.
🔰 @p_eteghadi 🔰
📖 کتاب علی از زبان علی
‼️زندگی و زمانه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) از زبان خود حضرت‼️
✔️ استاد علیرضا پناهیان: اگر دست جوان به این کتاب برسد...❓
🔆 امیرالمومنین(ع) از هر نظر بی نظیر است. در اولیا، اوصیا و بزرگان کسی را جز ایشان سراغ نداریم که خودش زندگی را از ابتدا تا انتها بیان کرده باشد.
⬅️ این کتاب از اول تا آخر از زبان حضرت علی(ع) است و پاورقی جزئی دارد."علی از زبان علی علیه السلام" از 10 فصل دوران مکه, دوران مدینه, دوران خلفا, دوران خلافت, دوران جنگ جمل, دوران جنگ صفین, دوران حکمیت, دوران جنگ نهروان, دوران غارت ها و دوران شهادت تشکیل شده است.
🌸 زبان کتاب بسیار #جذاب و #دلنشین است. در زمان خواندن کتاب احساس میکنید امام علی علیه السلام برایتان سخن میگوید و با ادب در محضر ایشان گوش می دهید🌷
#معرفی_کتاب
🔰 @p_eteghadi 🔰