eitaa logo
پابـــــ📡ــــــرج‌مالواجرد
2هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
670 ویدیو
1 فایل
☆مجموعه پابرج☆ تاسیس نوروز ۱۳۷۶ ●شبکه‌پابرج ●سایت مالواجرد ●جشنواره ۹۰ ●رادیوپابرج ●پوشش شبکه‌های رسانه‌ملی ●کانال‌ پابرج‌ مالواجرد در : تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، بله و ایتا ⚫حسینیه‌پابرج #09123728749 #09916735248 @Hsadeghi48 @Hsadeghi1348
مشاهده در ایتا
دانلود
📡✍مردمان روزگار قدیم روستای تاریخی مالواجرد ☀️ایام گرم سال را در فضائی از خانه‌ که ‌هوا جریان داشت و موجب خنک شدن آن‌جا می‌شد زندگی می‌کردند ✨آنان و را با بوریا (حصیر) جاجیم، نمد، و از این قبیل مفروش می‌کردند ❄️در زمستان و منزل مکان مناسبی برای سپری کردن شب‌های سرد و بلند زمستان به‌حساب می‌آمد 🔥وجود شومینه در قسمتی از دیوار که به پشت‌بام راه داشت، یا کلکچی در سطح آن مکان که قبلا منظور شده بود، 👈جائی مناسب برای زندگی در فصل سرما بود و گرم‌کردن این فضاها با امکانات آن‌زمان نسبتا براحتی انجام می‌شد 🔥 (kelekchi) به گودال کوچکی که در سطح زمین یا جائی حفر می‌شد و درون گودال هیزم بر می‌افروختن و از حرارت آن ضمن تهیه آب‌جوش و چای و گرم‌کردن غذا، فضای اتاق نیز گرم می‌شد) 💫 (toukhone) بخش ديگری از خانه‌های مردمان روزگار قدیم برای زندگی در فصل سرما بود 👈که مسقف، و در آن تنوری برای پخت نان طی سال، کار گذاشته بودند 💫بعداز ظهر ایام فصل سرما، با گذاشتن بسته‌ی هیزمی در تنور تووخونه، 🔥آن را روشن می‌کردند و پس‌از فروکش شدن آتش‌تنور و لرچ انداختن ذغال، 🔥 (lorchandakhtan) : به قرمزی هیزم برافروخته که در جریان هوا نور آن کم‌وزیاد می‌شود گويند 👈پختن نان که تمام می‌شد دیزی حاوی غذا را داخل تنور می‌گذاشتند و برای اینکه حرارت ذغال و خاکستر تنور هدر نرود، ضمن پوشاندن تنور (domadon) با پارچه‌ای، 👈روی آن را (darkondele) قرار می‌دادند 👈تعریف دومادون و درکندله را فرداشب ... ✅ 📡 @paborjemalvajerd
📡✍ادامه مطلب درباره نحوه زندگی اهالی‌ در فصل سرما 👈 تووخونه‌هائی که از فضای وسیعی برخوردار بودند بخشی از ورودی آن را به نگهداری یکی‌دوسه راس : (goosalechi)، (barechi) یا (karechi) بزغاله را گویند 👈 اختصاص می‌دادند تا آن از سرمای هوا در امان باشند و اذیت نشوند 💫ساعاتی از شب بلند و سرد زمستان که سپری می‌شد کم‌کم ذغال هائی که قرمز و از حرارت بالائی برخوردار بودند به خاکیشتر (khakishtar) خاکستر تبدیل شده و گرمای داخل تنور کم‌ می‌شد از نیمه‌های شب تا سپیده‌دم نفس گرم حیوانات، هوای هوای تووخونه را داشتند تا اهل‌خانه را که در خواب‌ناز بسر می‌بردند دچار سرماخوردگی نشوند 🔴 به این مکان به‌خصوص که‌ در سطح پائین‌تری 👈و در ورودی تووخونه واقع بود (pishga) یا می‌گفتند 👈 ناشی از سوختن هیزم, با ناشی از پختن غذا و نفس اهل‌خانه و حیواناتی که در پیشگاچی بودند ابتدا موجب سیاه شدن سطح دیوار و سقف میشد و طی سال‌ها، 🌚 آن سیاهی‌ها شده و به‌شکل قیرمانند محکم و سفت باقی می‌ماند 👇ادامه مطلب را چهارشنبه پی‌گیری نمائید ✅ 📡 @paborjemalvajerd
📡🔴 یادباد. آداب و رسوم ماه مبارک رمضان روستای دهه‌های پنجاه و شصت. 🔅روز آخر ماه شعبان، صبح زود مادرم بعد از خواندن نماز به pastoo (اتاقک کوچکی که ورودی آن از اتاق دیگر بود و معمولا در تابستان، خنک و در زمستان گرم بود) می‌رفت و قدح بزرگی که داشتیم، بیشتر از همیشه داخل آن آب می‌ریخت. 🔻 سپس به اندازه کافی آرد داخل ریخته و آن‌قدر با آب داخل قدح، زیر و رو می‌کرد که تقریبا خمیر آماده می‌شد. 🔸روی قدح را با پارچه‌ای می‌پوشاند تا خمیر var بیاد. ✅ آری دوستان، در دهه‌ی پنجاه اکثر مادر بزرگهای کنونی، یک روز مانده به ماه رمضان داشتند و در هر خانواده معمولا نان نیمی از ماه را تهیه می‌کردند و می‌پختند، به‌خاطر گرمای تنور و تشنگی آن دیرتر سراغ تووخونه بروند. 🔅چند ساعتی که از خمیر کردن گذشته بود، مادرم داخل (tookhone) رفت و چند بوته خیزم داخل تنور گذاشت. پارچه‌ای که درب دُمادون گذاشته بود را برداشت و کمی از هیزم ها را کبریت زد و به داخل تنور انداخت. 🔥آتش از درون زبانه می‌کشید و روی آتش دودی سفید رنگ، که به سمت دریچه‌ی سقف خارج می‌شد. 🔥وقتی هیزم ها داخل تنور کامل سوخت، به تنور که نگاه می‌کردی تقریبا ها تمام شده بود و باقی مانده به رنگ قرمز می‌انداخت. 🔸مادرم با کمک مادر بزرگم قدح خمیر را از پستو به داخل تووخونه آوردند. سپس پارچه‌ای ضخیم که به آن می‌گفتند، کنار تنور پهن کرده و مقداری آرد هم در گوشه آن ریخت. 👈 آن‌گاه پارچه‌ای که به آن می‌گفتند (kelpeini) را خیس کرد سپس به داخل تنور برده، شروع کرد پارچه خیس را به داخل تنور مالیدن. 🔅 از مادرم سوال کردم چرا این‌کار را میکنی؟ 🔅🔅 در جواب گفت : می‌خواهم دیواره تنور را از وجود سیاهی ناشی از پاک و تمیز کنم. 🔸مادرم چند بار کلپینی را خیس کرد و آن را داخل تنور از پایین تا بالا چرخاند‌. 🔸مادر بزرگم شروع کرد گرفتن و مادرم نیز چانه‌ها را در گوشه دیگر سفره آرتی با دست پهن... 👈ادامه مطلب را فردا دنبال فرمائید. 📡 @paborjemalvajerd