به خنده گفت ولی هیچ خوب، مطلق نیست؛
زنی که آمدنش خوب و رفتنش بد بود...««:
#حسین_منزوی
#سبزینه_های_خیال
به انتظار عیادت که دوست میآید
خوش است بر دلِ رنجورِ عشق، بیماری!...
#سعدی
#سبزینه_های_خیال
اثر اینکار اینقدری هست که ناکامیهای متوالی تو رو به این نقطه برسونه.
#Weak_hero_class
#True_beauty
#Extracurricular
#Kdrama
#University
11 - Fallin' - Isaac Hong (128).mp3
4.23M
و تو اتوبوس، تو خیابون، تو اتوبان، وسط کلاس، روی موتور، تو خونه پرسیدم. از خودم پرسیدم آیا واقعا این حقیقت داره یا حقیقت تغییر یافتهست؟! آیا واقعا این چیزی است که وعده داده شده یا گمان ما به این رفته...
و خدایا من ازت خواهش کردم، اشک ریختم و درهای خونهات رو کوبیدم.
تو لبهاتو-هیچگاه-نمیبندی و نظاره کنی. احتمالا قرار نبود وسط خیابون ایستاده باشم و نگاه بیفکنم به اطراف و پشت تلفن وقتی ازم درخواست میکنه الان کجام؟! بگم نمیدونم... کجام؟؟ حیرت زده نگاه میکردم به درختها و گلها و غنچهها و ماشینهایی که رد میشدند و بعد بوق ممتد ماشین و من واقعا اون لحظه نمیدونستم کجا باید باشم؟! حسی مانند خونه به دوشها؛
کل زندگیمو توی کولهی روی دوشم ریختهام و شهر رو طی میکنم و دنبال خونم میگردم. ماشین، دانشگاه، نمازخونه، کتابخونه، کلاسها، پشت بوم دانشگاه، حیاط پشتی دانشگاه، لای درختهای دانشگاه، اتوبوس، اتوبان، خیابون، کافه، آموزشگاه... دنبال خونه بودم و برم بخزم زیر پتو و دفاع لوژین رو در آغوش بگیرم و خودم رو التیام ببخشم که من فردا لبخند خواهم زد. که بعد از دو سال وقتی اون زلزله رو با حدت و شدت بیشتری عبور بدم از تنم به این فکر کنم
Did I deserve all the hell I've been gotten??
#ریوجی
#روشنترین_رنگ_لحظهها
#Song