eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده. @parastohae_ashegh313🕊 سلام بر آن‌هایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان و بمانند مدیونیم ــــــــــــــــــ با هدیه به ارواح طیبه ے فعالیت کانال رو شروع میکنیم 🦋سلام رفـقاے جــــــــان صبحتون شهدایی🦋 @parastohae_ashegh313🕊
🕊 154 حسين الله كرم، فرج الله مراديان اسير عراقي كه توقع اين برخورد خوب را نداشت. خودش را معرفي كرد وگفت: من ابوجعفر، شــيعه و ساكن كربا هســتم. اصاً فكر نمي كردم كه شما اينگونه باشــيد و...خاصه كلي حرف زد كه ما فقط بعضي از كلماتش را مي فهميديم. هنوز هوا روشن نشــده بود که به غار«بان سيران» در همان نزديكي رفتيم و استراحت كرديم. رضا گوديني براي آوردن کمک به سمت نيروها رفت. .★★★ـــــــــ★★★ ســاعتي بعد رضا با وســيله و نيروي كمكي برگشت و بچه ها را صدا كرد. پرســيدم: رضا چه خبر!؟ گفت: وقتي به ســمت غار برمي گشــتم يكدفعه جا خوردم! جلوي غار يك نفر مسلح نشسته بود. اول فكر كردم يكي از شماست. ولي وقتي جلو آمدم باتعجب ديدم ابوجعفر، همان اســير عراقي در حالي كه اسلحه در دست دارد مشغول نگهباني است! به محض اينكه او را ديدم رنگم پريد. اما ابوجعفر سام كرد و اسلحه را به من داد. 🕊 🌱یادشون کنیــــــــم با ذکـــــــر صلوات 🌱 ★★★★★★★★ @parastohae_ashegh313🦋
🕊 🌱 @parastohae_ashegh313🥀 به شوخی به یکی از دوستانم گفتم: من ٢٢ ساعت متوالی خوابیده ام ! گفت: بدون غذا ؟!😳 همین سخن را به دوست دیگرم گفتم ، گفت: بدون نـــــــــماز ؟!😰 و این گونه هر کس را شناختم . 📝 ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 🕊 🕊
ادامه وصیتنامه شهید:👇 به درگاه رحمت و عظمت الهی روی آورده و به ریسمان محکم قرآن و اهل بیت عصمت علیهم السلام چنگ بزنید. از خدمت به بندگان خدا دریغ نورزید و از نیاز دیگران به شما به عنوان یکی از بزرگترین نعمت های الهی قدر دانی کنید و بدانید که خداوند متعال قدرت و ثروت و موقعیت اجتماعی و دیگر ظواهر دنیوی را جهت امتحان در اختیار بندگانش قرار داده و ساحت قدس او از هر نیازی مبراست. پس پیش از اینکه نعماتش را از شما بگیرد از آن ها استفاده کنید. مسئله‌ی دیگری که سفارش به آن را لازم می‌دانم، تکلیفی است که همه در قبال اجتماع مسلمین و تحکیم و تقویت نظام اسلامی، این میراث گرانقدر امام راحل و شهدای گرانقدر دارند امروز عزت و اقتدار اسلام در گرو پاسداری از ارزش های انقلاب اسلامی و استحکام پایه های نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است. مراقب باشید که این نعمت بزرگ الهی را به ثمن بخس راحت طلبی و بی تفاوتی نفروشید و هر گونه مشکلی را امتحانی برای صبر و پایداری و هر کم و کاستی را آزمونی برای تلاش خود در جهت رفع نقایص موجود تلقی کنید. در پایان از همه ی دوستان و آشنایان التماس دعا و طلب مغفرت دارم و از همه‌ی کسانی که حقی بر گردن حقیر داشته و یا در معاشرت با آن ها کوتاهی کرده و موجبات زحمت و اذیتشان را فراهم نموده‌ام و یا در حضور و غیابشان سخن ناشایست بر زبان جاری کرده ام حلالیت می‌طلبم و امیدوارم که با عفو و گذشت در حق این بنده ی خاطی، خداوند متعال بابی از عفو و رحمت بی انتهایش برویشان بگشاید. ربنا اغفرلنا ذونوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار. @parastohae_ashegh313
✨خاطرات شهـــــدا✨ ...🌱 رفته بودیم برای بازدید از موشکهای فوق پیشرفته‌ی روسی، وقتی بازدیدمان تمام شد، حسن رو کرد به کارشناس موشکی روسیه و گفت:"اگه میشه فن‌آوری این موشک رو در اختیار ما قرار بدید" ژنرال‌ها و کارشناسان روسی خندیدند و گفتند: "امکان نداره، این فن‌آوری فقط در اختیار کشور ماست". حسن خیلی جدی و محکم گفت: "ولی ما خودمون این موشک رو می سازیم." و دوباره صدای خنده‌ی آنان بلند شد. وقتی برگشتیم ایران، خیلی تلاش کردیم نمونه‌اش را بسازیم، ولی نشد. وقتی از ساختنش ناامید شدیم، حسن راهی مشهد شد. خودش تعریف میکرد: "به امام رضا(ع) متوسل شدم و سه روز توی حرم موندم. روز سوم که عنایت امام رضا (ع) را حس کردم و حلقه‌ی مفقوده‌ی کار به ذهنم خطور کرد. وقتی زیارتم تمام شد؛ دفتر نقاشی دخترم را برداشتم و طرحی را که به ذهنم رسیده بود، کشیدم تا وقتی رسیدم تهران عملیاتی شود. وقتی حسن از مشهد برگشت، سریع دست به کار شدیم و موشکی ساختیم که به مراتب از مدل روسی، بهتر و پیشرفته‌‌تر بود. 🌱 🖇|@parastohae_ashegh313
🦋 ✂️ حاج خانوم خیلی در همی چیزی شده خدایی نکرده؟؟؟😢 گفتم آره دیشب حاجی خواب جواد رو دیده من دلم شور میزنه ...نگران شدم نکنه براش اتفاقی افتاده باشه نکنه بچم طوری شده باشه؟؟😞 گفت غصه نخور جواد هیچ وقت دعای کمیلش ترک نمیشه الان حتما رفته دعا😇 من تماس میگیرم میگم زنگ بزنه با شما صحبت کنه 🌌 شب بود که آمدم خانه میخواستم وضو بگیرم نماز بخوانم🌱 که دیدم تلفن زنگ میخورهگوشی رو برداشتم تا صدای جواد را از پشت خطی شنیدم گریه ام گرفت با بغض گفتم الهی برات بمیرم مادر🥺 خوبی سالمی ؟؟؟؟ 😳با تعجب گفت مادر چند ساله من میام جبهه و میرم چطور شد که شما الان انقدر دلواپس شدین؟؟ گفتم دیشب بابا خوابی دیده از وقتی برام تعریف کرد من دلم برات پر میزنه 💔 مادر گفتم نکنه خدایی نکرده اتفاقی برات افتاده؟؟؟ خندید و گفت مادر خیالت راحت کسی من را جلو نمی برد😄 گفتن تو برادر شهیدی و جانباز.... باید فقط توی قسمت تعاون کار کنی🚶🏻‍♂️ مادر تو هنوز خمس بچه هاتو ندادی....دلواپس نباش❣️ اما من همچنان دلم .......💔 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🥰 طرحی از زندگی @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐مولودی حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🎙حاج محمود کریمی ─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 عملی پیش از خواب برای بخشش گناهان 🔵 پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: 🌕 هر کس هنگامی که برای خوابیدن به بستر می رود، سه مرتبه بگوید: 🔺 أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ 🔹 خداوند همه گناهان او را می بخشد، اگر چه گناهانش مثل کف دریا، به تعداد برگ درختان و ریگ های انباشته بیابان و به عدد روزهای دنیا باشد. @parastohae_ashegh313
یا مهدی (عج )♥️ صبحی نو سر زد و زندگی به برکت نفس های زهرایی شما آغاز شد و این نهایت امیدواری است که در هوای یادتان، نفس می کشیم و در عطر نرگس بارانِ نامتان، دم می زنیم ... شکر خدا که در پناه شماییم @parastohae_ashegh313
وقت سفارش : بی‌نمازها از شفاعت محرومند! یکی از آشنایان، خوابِ شهیـد احمد پلارک رو دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد ، شهید پلارک بهش‌گفت: "من نمی‌تونم شما رو شفاعت کنم... فقط وقتی می‌تونم شما رو شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبان‌تان را نگه دارید ، در غیر این صورت هیچ‌کاری از من بر نمیاد..." 🕊 @parastohae_ashegh313🕊
🌱 -----┅•═༅𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🥀✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•‏┅----- [@parastohae_ashegh313]
زینب در وصیت نامه اولش از من خواسته بود که در مرگش گریه نکنم و حتما در آبادان دفنش کنم. اما از قرار معلوم, بعد از نوشتن وصیت نامه خوابی می بیند که باعث می شود وصیتش را تغییر دهد:”دیشب خواب دیدم که با چند نفر از خواهران داریم به جبهه می رویم... اما آنجا جبهه واقعی من نبود. من در خواب درک کردم که جبهه من, شهر من و کار من, دشمنی با دشمنان خداست.” بعد از این خواب, زینب وصیت نامه جدید را نوشت. دیگر برای او دفن شدن در آبادان مهم نبود. 🔸 زینب وصیت نامه دومش را خیلی عاشقانه نوشته است. او طوری از شهادت حرف زده, مثل اینکه منتظر رفتن است. زینب وصیت نامه دومش را در تاریخ 13/12/1360 یعنی هجده روز قبل از شهادتش نوشته بود. 🔸 زینب یک دفتر به اسم “دفتر پند و نصیحت” داشت. اول دفتر, اسم هجده نفر از دوستانش را نوشته بود و برای هرکدام از آن ها یک صفحه گذاشته بود که در آن صفحه هر انتقادی از زینب دارند بنویسند. 🔸 زینب در دفتر خود سازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع و یاد مرگ و همیشه وضو داشتن و خواندن نماز شب و نمازغفیله و نماز امام زمان(عج) , تا ورزش صبحگاهی و قرآن خواندن بعد از نماز صبح و دعا کردن و کمتر گناه کردن کم خوردن صبحانه و ناهار و شام. — — — — — — — — — — — — — — — — — — — — — — — @parastohae_ashegh313🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید اسماعیل آقا پور : از شما می خواهم دست از وحدت بر نداشته و با این وحدت و همبستگی که دارید، منافقین را یک به یک شناسایی کرده و از جامعه اسلامی بزدایید. @parastohae_ashegh313
1474371_786.mp3
5.37M
ټٰایـمِـ⏰✨🌸 ؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞🥀 حضرت زینب سلام الله علیها 🌿🌺✨🍃🌿🌺✨🍃🌿🌺✨🍃 سیدمهدی میرداماد العرب (یا زینب) ─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
عالم ربّانی آیت الله تحــریری: خداوند خطاب به شیطان فرموده است هر کس بر من کند تو به او تسلط نخواهی داشت!! و نوعی توکل است. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ خودســــازی‌با‌شهدا🌹 ⚠ در ڪوچه و خیابان سرتان را بالا نگیرید و با صدای بلند در جلوی نامحرم صحبت نڪنید. 🚫سعی‌ ڪنید سر به زیر باشید. 🔥با نامحرم زیاد و بی‌دلیل حرف نزنید، ڪه حیا و عفت از دست می‌رود. 🌷 @parastohae_ashegh313
ابوجعفر حسين الله كرم، فرج الله مراديان بعد به عربي گفت: رفقاي شما خواب بودند. من متوجه يك گشتي عراقي شدم كه از اين جا رد مي شد. براي همين آمدم مواظب باشم كه اگر نزديك شدند آن ها را بزنم! با بچه ها بــه مقر رفتيم. ابوجعفر را چند روزي پيش خودمان نگه داشــتيم. . .🌸🌸🌸🌸 ابراهيم به خاطر فشــاري كه در مسير به او وارد شده بود راهي بيمارستان شد. چند روز بعد ابراهيم برگشت. همه بچه ها از ديدنش خوشحال شدند. . ابراهيم را صدا زدم و گفتم: بچه هاي سپاه غرب آمده اند از شما تشكر كنند! باتعجب گفت: چطور مگه، چي شده؟! گفتم: تو بيا متوجه مي شي! با ابراهيم رفتيم مقر ســپاه، مسئول مربوطه شروع به صحبت كرد: ابوجعفر، اسير عراقي كه شما با خودتان آورديد، بيسيم چي قرارگاه لشکر چهارم عراق بــوده. اطاعاتي كه او به ما از آرايش نيروها، مقر تيپ ها، فرماندهان، راه هاي نفوذ و... داده بسيار بسيار ارزشمند است. @parastohae_ashegh313
[خاطرات‌شهیـــد🌱] دوری از شهادت حتی با یک نگاه به نامحرم همرزم شهید: یک روز برای تهیه مواد غذایی به دمشق محله ی زینبیه رفتیم .آنجا بر خلاف اسمش خانم های بی حجابی زیادی دارد، وقتی حسین این وضعیت را دید گفت من نمیام، خودت خرید کن بعد بیا باهم می بریم داخل ماشین. وقتی خرید کردم و برگشتم دیدم حسین داخل ماشین نیست. تعجب کردم، قراربود داخل ماشین باشد تا من برگردم، چند ساعت همان محل را گشتم ولی اثری از حسین نبود. تصمیم گرفتم خودم تنها بروم، به دلیل مسائل امنیتی نباید خیلی در آن منطقه صبر کنیم. داخل ماشین که شدم دیدم حسین کف ماشین نشسته و سر خود را روی صندلی های ماشین گذاشته، تعجب کردم، گفتم چرا اینطور نشسته ای؟ گفت: رفت و آمد خانم های بدحجاب زیاد است، ترسیدم چشمم بیفتد و از شهادت دور شوم. 🌱 🕊 -----┅•═༅𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🥀✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•‏┅----- @‌parastohae_ashegh313
سری برشانه ❤️ عملیات والفجر 8 بود وقتی امد تعجب کردم وپرسیدم چقدر زود امدی؟ من تازه پشت بیسیم با تو صحبت کردم گفت غذا اوردم مگه شما نگفتی بچها آذوقه ندارن ؟ وقت ناهار بود غذا را بین بچها نقسیم کرد بعد ازهم جدا شدیم اصغر به سنگر دیگری رفت چند لحظه بعد با صدای انفجار بیرون پریدم اوده پانزده متر ان طرف تر در سنگر اجتماعی مشغول نماز خواندن بود 4نفر شهید شده بودند بقیه بچها هر کدام سرشان را روی شانه دیگری گذاشته بودند اصغر هم با انها بود روای : سردار پاسدار سید تقی شاهچراغی همرزم شهید 🌷🌷 @parastohae_ashegh313