#بخش4
جاسم پاپتي جلو آمد و با لوده گي گفت: «ببخشید آقاي جاهل» شب بود، سبیلت را نديدم. برو گمشو مسخره! با مشــت به تخت ســینه ي بهنام کوبید. بهنام ســكندري خورد. ساکش را انداخت زمین و غريد: «گمشو پي کارت، والا کار دستت مي دهم.» جاسم، شیشكي بست و خنديد. چند نفر دور و برشان جمع شدند. هاشم با ترس به بهنام نگاه مي کرد. جاسم پاي راستش را به زمین کوبید و داد کشید: «گمشو جوجه ماشیني!» بهنام، رنگ صورتش لحظه به لحظه تیره مي شد. دوباره غريد: «هیكل نامردت...» جاسم، يك کف گرگي حواله ي پیشاني بهنام کرد. بهنام عقب عقب رفت اما پیش از آن که زمین بخورد، با لگد به ساق پاي جاسم کوبید. جاسم نعره کشید و به بهنام حمله کرد. چپ و راســت به صورت و بدن بهنام مشت مي کوبید. اما بهنام ضربه ها را رد مي کرد. افرادي که دور آن دو جمع شــده بودند، پســرك لاغر و نحیفي را ديدند که در برابر جاسم که دو برابر هیكل او داشت، مقاومت مي کرد و پا پس نمي گذاشت. يكي از مشت هاي جاسم به دهان بهنام خورد. لب بهنام ترکید و خون روي پیراهنش شره کرد. بهنام به زمین افتاد. لیلا جیغ مي کشــید و از مردم مي خواست که به بهنام کمك کنند. هیچ کس جرأت نمي کرد جلو برود. بهنام زير لگدهاي جاســم پیچ و تاب مي خورد. در يك لحظه، بهنام پريد و يقه ي جاســم را گرفت.
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313
ShahadatImamSadegh1399[04].mp3
3.95M
🕯🥀🍂رفقا یه مداحی بشنویم به یاد تموم شهدا بخصوص شهید حاج قاسم 🌱
🥀
❇️ یتیماتو رها نکن حاج قاسم
🌴 روشنه دلم به جواب سلامت
🌴 یه روزی میای تو رکاب امامت
🎙 حاج میثم مطیعی
#حاج_قاسم #جان_فدا
#لبیک_یا_خامنه_ای
@parastohae_ashegh313
#قسمت185
معجزه اذان
حسين الله كرم
از ماجراي مطلع الفجر پنج ســال گذشــت. در زمستان ســال 1365 درگير عمليات كرباي پنج در شلمچه بوديم. قســمتي از كار هماهنگي لشــکرها و اطاعــات عمليات با ما بــود. براي هماهنگي و توجيه بچه هاي لشگر بدر به مقر آن ها رفتم. قرار بــود كه گردان هاي اين لشــکر كه همگي از بچه هــاي عرب زبان و عراقي هاي مخالف صدام بودند براي مرحله بعدي عمليات اعزام شوند. پــس از صحبت با فرماندهان لشــکر و فرماندهان گردان ها، هماهنگي هاي لازم را انجام دادم و آماده حركت شدم. .
🥀🥀🥀🥀
. از دور يكي از بچه هاي لشکر بدر را ديدم که به من خيره شده و جلو مي آمد! آماده حركت بودم كه آن بسيجي جلوتر آمد و سام كرد. جواب سام را دادم و بي مقدمه با لهجه عربي به من گفت: شما درگيان غرب نبوديد؟! با تعجب گفتم: بله. من فكر كردم از بچه هاي منطقه غرب است. بعد گفت: مطلع الفجر يادتان هست؟ ارتفاعات انار، تپه آخر! كمي فكر كردم و گفتم: خب!؟ گفت: هجده عراقي كه اسير شدند يادتان هست؟! با تعجب گفتم: بله، شما؟! باخوشحالي جواب داد: من يكي از آن ها هستم!! تعجب من بيشتر شد.
🥀🥀🥀🥀
پرسيدم: اينجا چه مي كني؟! گفت: همه ما هجده نفر در اين گردان هستيم، ما با ضمانت آيت الله حكيم آزاد شديم. ايشان ما را كامل مي شناخت، قرار شد بيائيم جبهه و با بعثي ها بجنگيم! خيلي براي من عجيب بود. گفتم: بارك الله، فرمانده شما كجاست؟! گفت: او هم در همين گردان مســئوليت دارد.
الان داريم حركت مي كنيم به سمت خط مقدم. گفتم: اســم گردان و نام خودتان را روي اين كاغذ بنويس، من الان عجله دارم. بعد از عمليات مي يام اينجا و مفصل همه شما را مي بينم.
@parastohae_ashegh313
🌷🕊🍃
شـھـࢪ باید بـزنـد
عـڪس تـو ࢪا
دࢪ هـمـه جـا...
تو شـدی چـشـم
و چــراغِ
مـن و...
این مردم شـھـࢪ... (:
#حاج_قاسم💔
#جان_فدا
#لبیک_یا_خامنه_ای
#نسال_الله_منازل_الشهدا
@parastohae_ashegh313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━
@parastohae_ashegh313
سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر اصغر هست🥰✋
*ظهر عاشورا....*🏴
*شهید علـے اصغر وصالـے*🌹
تاریخ تولد: ۱۵ / ۷ / ۱۳۲۹
تاریخ شهادت: ۲۸ / ۸ / ۱۳۵۹
محل تولد: دولاب تهران
محل شهادت: گیلانغرب
*🌹همرزم ← اصغر در عملیاتها پیشتاز بود💫اگر در دل شب برای شناسایی میخواست برود و نیروهایش خواب بودند،🌙دلش نمیآمد آنها را بیدار کند و خودش میرفت💫روز تاسوعا بود تصمیم گرفته شد عملیاتی برای روز عاشورا تدارک دیده شود💥نزديکیهای ظهر عاشورا بود🏴چند گلوله به سر و کتف علی اصغر خورد🥀و از بالای تپه به زمين افتاد🥀همرزمش سريع خودش را به او رساند. اصغر اسلحه اش را به او داد و گفت: «اسلحه ام را بگير تا به دست دشمن نيفتد🥀جنازه ام را هم با خود ببريد»🕊️همسر شهید← تیر به سر اصغر خورده بود و بی هوش بود🥀بالای سرش دکتر انصاری رو دیدم. او را میشناختیم🌙تا منو دید گفت: «باور کن هرکاری از دستم برمیآمد کردم ولی نشد🥀تیر به ناحیهای از سر خورده که حتما کور خواهد شد.»🥀گفتم: «تا آخر عمر باهاش میمونم.» گفت: «احتمال فلج بودنش بسیار زیاده.»🥀گفتم: «هستم.»گفت: «زندگی خیلی سخت میشه براتون.»🥀گفتم: «اصلا حرفشو نزن فقط نگهش دار.»🥀نیمههای شب 28 آبان بود🌙دیدم هنوز حلقهاش دستش هست. آقای آزاد گفت هرچه کردیم که حلقه را دربیاوریم، انگشتش را خم میکرد و اجازه نمیداد.‼️او تنها ۴۰ روز از شهادت برادرش میگذشت🥀که در بیمارستان با عمل جراحی مغز بر اثر جراحت🥀شربت شهادت را نوشید*🕊️🕋
*شهید علی اصغر وصالی تهرانی فرد*
*شادی روحش صلوات*
💮 آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) :
💙 "دلت پاک باشه" 💙
😏 بعضی ها ميگن: بابا دلت پاک باشد!
➖ جواب از قرآن:
آنکس که تو را خلق کرده است ، اگر فقط دل پاک کافی بود فقط میگفت آمنوا]
در حالیکه گفته :
[آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات]
یعنی هم دلت پاک باشد ، هم کارت درست باشد .😏
🔴 اگر تخمه کدو را بشکنی و مغزش را بکاری سبز نمی شود .
پوستش را هم بکاری سبز نمیشود . مغز و پوست باید با هم باشد .
✅ هم دل ؛ هم عمل !!
#مجتهدی_تهرانی
@parastohae_ashegh313
شهیدی که کوموله باموزاییک سرش را جداکردند
شهید دارا کهنه پوشی متولد اول مهر۱۳۴۰ درروستای حسن آوله ازتوابع مریوان
از آنجا که گروهک های ضدانقلاب کینه فراوانی از این جوان نستوه به دل داشتند تمام بدنش را با آتش سیگار سوزاندند و با سر نیزه زخم های متعددی به بدنش وارد کردند و در نهایت پس از شکنجه های وحشیانه سرش را با موزائیک از تنش جدا کردند
@parastohae_ashegh313
آقا محمد هادی میگفت:
وقتی انسانی کارهايش را برای خدا و پنهانی انجام دهد، خداوند در همين دنيا آن را آشکار ميکند
محمد هادی مصداق همين مطلب است. او گمنام فعاليت کرد و مظلومانه شهيد شد. به همين دليل است که بعد از شهادت، شما از شهید هادی ذوالفقاری زياد شنيده ايد و بعد از اين هم بيشتر خواهيد شنيد...
شهید هادی ذوالفقاری🕊
@parastohae_ashegh313
#شهیدانه
- میز و صندلی ریاست نداشت ولی رئیس منطقه بود...
- هیچوقت مدعی نبود ولی مُچ مدعیان را خواباند...
- تنها و بدون تشریفات بود ولی عزیزدل میلیونها انسان بود...
- زندگی آنچنانی نکرد ولی به خیلیها زندگی بخشید...
- حاجیِ ما، مدیر و مدبر بود، مرد عمل بود
و در یک کلام مخلص بود...
#جان_فدا
@parastohae_ashegh313
گیریم که جنگ جملی هست
غمی نیست
یک فتنه بین المللی هست
غمی نیست
ما تجربه کردیم که در موسم فتنه
تا رهبر ما سید علی هست
غمی نیست...♡
#لبیک_یا_خامنه_ای
@parastohae_ashegh313
شما به اتاق حدیث خوانی دعوت شدهاید. برای ورود به اتاق روی لینک زیر کلیک کنید.
https://gharar.ir/r/cc17dc1c
جلسه حدیث خوانی تا لحظاتی دیگر در قرار برگزار میشود
🦋🌼🦋
حاجحسینیڪتا 🌱
رزمندهای ڪه در فضایِسایبری
و مجازیمیجنگی...
برای فشردنکلیدها ودکمههایِ
کامپیوتر و موبایلت وضو بگیر...✨
و با نیت "قربةًإلےالله" مطلب بنویس
بدان که تو مصداقِ
"وَ ما رَمَیت إذ رَمیت" هستی...
#شبتون_شهدایی_
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتیکهبهدلعزمشهادتدارم
گفتمبرسانسلاممابرمادر🌱
#جان_فدا♥️ #حاج_قاسم💌
صبحتون و عاقبتتون بخیر🌱
نثار ارواح طیبه ی شهدا صلوات🌱
@parastohae_ashegh313
دلانہ✨
مادر شهیدحسنمختار زاده دربارهی استفادهی شھید از لحظاتعمرشون میگفتند:
+نمی خوابید مگر از شدت خستگی❗️
الان میگم که مادر مثل اینکه تو عجله داشتی؛ خودت می دونستی که وقت نداری که این همه کار رو با هم انجام می دادی؟!
استراحت نداشت؛ همیشه چشماش قرمز بود؛ اگر می خوابید واقعا خسته بود و از شدت خستگی سرش را که روی بالشت می گذاشت خوابش می برد..
#دلانه ،، #شهیدانه #حاج_قاسم #جان_فدا
ـــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313 🌱
میانِ مزارشان سرگردان کھ شدی
دل ِ حیرانت را بردار و کناری بنشین ،
دلت اگر گرفت کمی اشک بریز . .
نھ براۍ حال دلت ، نھ!
برای جـٰاماندنت
آری! سخت است جـٰاماندن(:!💔
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
💛🌿『@parastohae_ashegh313
°•🥀🖤
گفتم کلید قفل شــهادت
شکسته است؟
یا اندر این زمانه،
در بـاغ بسته است؟
خندید و گفت:
ساده نباش ای قفس پرست..!
در بسته نیست!
بـال و پر ما شکسـته است...
ــــــــــــــــــــ
🕊شهید مدافع حرم قاسم تیموری
🌱شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرجَهُمْ
@parastohae_ashegh313
#بخش5
محمــد نورانــي و چند نفر ديگر، هراســان وارد تعمیرگاه شــدند و احمدآقا منتظر نماند؛ سويیچ ماشین گوشه ي تعمیرگاه را دست محمد نوراني داد. بهنام جلو رفت و پرسید: «باز بمب گذاشته اند؟» نوراني، در ِوانت را باز کرد و گفت: «صدا از طرف بازار سیف بود. خدا به خیر کند!» دل بهنام آشــوب شــد. بعد از انقلاب، بمب گذاري هاي زيادي در خرمشــهر انجام مي شــد. افراد خلق عرب که نتوانسته بودند با جنجال جايي در دل مردم پیدا کنند، با بمب گذاري و ترور مي خواستند بر استان خوزستان حاکم شونداحمد آقا گفت: «ايــن نامردها دو زار شــرف ندارند. عرضه اش را ندارند با بچه هاي ســپاه و شهرباني در بیفتند، تلافي اش را سر مردم بیچاره در مي آورند.» عمو عزيز با چفیه ي عربي، عرق صورتش را گرفت و گفت: «دو روز پیــش، يك دهاتي بدبخت را بچه ها گرفتند. تو ســاکش يك بمب ساعتي بود. هزار تومان بهش داده بودند تا بمب را زير لولــه هاي نفت بگذارد. بدبخت نمي دانست همین که ضامن بمب را بزند، خودش هم به هوا مي رود. «از اين آدم ها زيادند. اکثر بمب گذارها با هزار تومان ـ کمتر و بیشــتر ـ هم مردم را ناکار مي کنند هم خودشان را.
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313
#قسمت186
معجزه اذان
حسين الله كرم
همين طور كه اسامي بچه ها را مي نوشت سؤال كرد: اسم مؤذن شما چي بود؟! جواب دادم: ابراهيم، ابراهيم هادي. گفت: همه ما اين مدت به دنبال مشــخصاتش بوديم.
از فرماندهان خودمان خواستيم حتماً او را پيدا كنند. خيلي دوست داريم يكبار ديگر آن مرد خدا را ببينيم.ســاكت شدم. بغض گلويم را گرفته بود.
سرش را بلند كرد و نگاهم كرد. گفتم: انشاءالله توي بهشت همديگر را مي بينيد! خيلي حالش گرفته شد. اسامي را نوشت و به همراه اسم گردان به من داد. من هم سريع خداحافظي كردم و حركت كردم. اين برخورد غيرمنتظره خيلي برايم جالب بود. در اســفندماه 1365 عمليات به پايان رسيد. بســياري از نيروها به مرخصي رفتند.
🥀🥀🥀🥀
يك روز داخل وسايلم كاغذي را كه اسير عراقي يا همان بسيجي لشکر بدر نوشته بود پيدا كردم. رفتم سراغ بچه هاي بدر. از يكي از مسئولين لشکر سراغ گرداني را گرفتم كه روي كاغذ نوشته بود. آن مسئول جواب داد: اين گردان منحل شده. گفتم: مي خواهم بچه هايش را ببينم.
فرمانــده ادامه داد: گرداني كه حرفش را مي زني به همراه فرمانده لشــکر، جلوي يكي از پاتك هاي ســنگين عراق در شــلمچه مقاومت كردند.
@parastohae_ashegh313
| #انگیزیشے✨🎈🌱|
یادتونه میگفتیم من_قــــاسم_ســـلیمانیم
سردار توی وصیتنامه خودشون میگن:
خـــداوندا
در راه تو
#دویدم ؛ #زمینخــوردم #بلندشدم
این یک نکته خیلی مـــهـــم واسه ماست
ینی در راه_خدا ممکنه زمین بخوریم
ولی باید بلندشیم و با قدرت بیشتری ادامه بدیم
این #مکتبســــلیمانی هست که حضرتآقا ازش صحبت کــردن...
#مکتب_حاج_قاسم
@parastohae_ashegh313
حضرت آقا❤️
امروز فرصتی است که همه با شهیدان تجدید خاطره کنند و در برابر صبر و گذشت خانواده هایشان سر تکریم فرود آورند.
@parastohae_ashegh313
🍃 چگونه حرفزدن را از قرآن بیاموزیم
✅ دوازدہ ویژگے یڪ"سخن خوب"
از دیدگاہ قرآن ڪریم؛
1.آگاهانہ باشد.
"لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ"
2.نرم باشد.
"قَوْلاً لَّيِّناً" زبانمان تیغ نداشتہ باشد.
3.حرفے ڪہ مے زنیم خودمان هم عمل ڪنیم.
"لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ"
4.منصفانہ باشد.
"وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا"
5.حرفمان مستند باشد.
"قَوْلًا سَدِيدًا" منطقی بزنیم.
6.سادہ حرف بزنیم.
"قَوْلاً مَّیْسُورًا" پیچیدہ حرف زدن هنر نیست. "روان حرف بزنیم"
7.ڪلام رسا باشد.
" قَوْلاً بَلِیغًا"
8.زیبا باشد.
"قولوللناس حسنا"
9.بهترین ڪلمات را انتخاب ڪنیم.
"یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن"
10.سخن هایمان روح معرفت و جوانمردی داشتہ باشد.
"و قولوا لهم قولا معروفا"
11.همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم.
"قولاً كريماً"
12.ڪمڪ ڪنیم تا درجامعہ حرف های پاڪ باب شود.
"هدوا الی الطّیب من قول
@parastohae_ashegh313