🏛 روزي #صلاح_الدين_ايوبي فرمانده مسلمانان در #جنگهاي_صليبی به خاطر كمبود بودجه نظامي نزد شخص ثروتمندي رفت تا شايد بتواند پولي براي ادامه جنگهايش بگيرد.
💰آن تاجر مبلغ مورد نياز فرمانده مسلمانان را به او پرداخت كرد صلاح الدين موقعي كه خواست از خانه بيرون برود رو به آن مرد نمود و پرسيد:
✝🕎☪ به نظر شما بين سه دين يهود و مسيح و اسلام كه با هم در جنگ هستند حق با كداميك است؟
👴🏻 آن تاجر بزرگ گفت: بشين تا يك داستان برايت بگويم بعد خودت نتيجه گيري كن!
💍 او گفت: در روزگاران قديم مرد كشاورزي بود كه صاحب يك انگشتر بود و همه ميگفتند اين انگشتر نزد هر كس باشد به كمال انسانيت ميرسد!
👥👤 خداوند به مرد كشاورز سه پسر داد و وقتي پسران بزرگ شدند پدر آنها از روی آن انگشتر دو تاي ديگر دقيقاً شبيه اولي درست كرد و به هر كدام از پسرانش يكي از انگشترها را داد!
💍 از اين به بعد هر كدام از پسرها ميگفتند كه انگشتر اصلي پيش اوست و هميشه با هم دعوا داشتند بر سر اينكه انگشتر اصلي كه باعث كمال انسانيت ميشود پيش كداميك از آنهاست تا بالاخره تصميم گرفتند براي مشخص شدن انگشتر اصلي پيش قاضي بروند
👥👤وقتي شرح ماجرا را براي قاضي گفتند:
👨🏻 قاضي گفت احتمالا انگشتر اصلي گم شده است چون قرار بر اين بوده كه آن انگشتر پيش هر كس باشد داراي كمالات انساني باشد اما شما سه نفر كه هيچ فرقي با هم نداريد و مدام مشغول ناسزاگويي به يكديگر هستيد...!
🌐 @partoweshraq
#داستان_کوتاه
#پندها