eitaa logo
پرتو اشراق
849 دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
15.5هزار ویدیو
65 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️ (علیه السلام): 🔅«تا جایی که می توانی تحمل کنی دست نیاز دراز مکن؛ زیرا هر روز، روزی تازه‌ای دارد». 📚 میزان الحکمه، جلد ۵، ص ۱۶۷. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
✋🏻 🌺✨ مژده بر اهل خرد باز بہ تن جان آمد 🌸 حجٺ یازدهم رحمٺ رحمان آمد 🌸 خلف پاڪ نبے زاده‌ے زهراے بتول 🌺✨ از گلستان علے نوگل خندان آمد 💐 سلام بر و بر بزرگ ترین هدیه او به جهان هستی، مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 🦋 زاد روز پُر برکت یازدهمین فراز سلسله امامت و ولایت، 🌹 پیشوای رهروان قافله هدایت، 🌼 حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)، 🎊 بر پیروان راستین آن حضرت مبارک باد. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
پرتو اشراق
🦋 درسی از خداترسی امام عسکری(ع) در کودکی 🌤️ روزي شخصي (عليه‏ السلام) را در آن هنگام که کودک بود مشاهده کرد که در کنار عده اي از کودکان که بازي مي‏ کردند ايستاده است و گريه مي‏ کند! 👳🏻‍♂️ او پنداشت که علت گريه‏ ي امام، نداشتن اسباب بازي است، از اين رو نزد حضرت رفت و گفت: ☝🏻«ناراحت نباش، اي پسر رسول خدا! من برايت اسباب بازي مي ‏خرم!»  🌹 امام با ناراحتي فرمود:   🔅«يا قليل العقل! ما للّعب خلقنا»؛ 🔅«اي کم عقل ما براي بازي آفريده نشده ‏ايم؟»  👳🏻‍♂️ او با تعجب گفت: «پس براي چه خلق شده ‏ايد؟»  🌹فرمود:  🔅«للعلم و العبادة»؛ 🔅«براي دانش و پرستش»  👳🏻‍♂️ او گفت: «از کجا اين را مي‏گويي؟»  🌹فرمود: «زيرا خداوند فرموده:  «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ» 📖 سوره مومنون، آیه ۱۱۵. 🔅«آيا گمان مي‏کنيد که شما را بيهوده (و براي بازي) آفريده ايم و شما به ما بازگشت نمي کنيد؟»  👳🏻‍♂️ او گفت: «با آنکه کودک هستي و گناهي بر تو نيست چرا اينگونه منقلب هستي و از خدا مي‏ترسي؟»  🌹 حضرت فرمود:  🔅«مادرم را ديدم که با هيزم‏هاي بزرگ، آتش روشن مي‏کرد و آتش را از هيزم‏هاي کوچک شروع نمود. من ترس آن دارم که از هيزم‏هاي کوچک دوزخ باشم؟»  👳🏻‍♂️✋🏻 او گفت: «مرا موعظه و نصيحتي نما».  ا🌹 مام عليه ‏السلام اشعاري در بي وفايي دنيا خواند:  🔅أري الدنيا تجهّز بانطلاق   🔅مشمّرة علي قدم و ساق   🔅فلا الدنيا بباقية لحي   🔅و لا حي علي الدنيا بباق‏ 🔅کان الموت و الحدثان فيها 🔅الي نفس الفتي فرسا سباق   🔅فيا مغرور بالدنيا رويدا   🔅و منها خذ لنفسک بالوثاق. [۱] 🔰 ترجمه: 🔅«دنيا را مي‏بينم که گويا پاچه ‏هايش را بالا زده 🔅و با سرعت در حال دويدن است.   🔅دنيا براي هيچ جانداري باقي نخواهد ماند 🔅و به کسي وفا نخواهد نمود.  🔅گويا مرگ و حوادث ناگوار سوار بر اسبي تيزر 🔅و براي گرفتن جان آدمي مي‏دود.   🔅پس اي دلباخته‏ي به دنيا! 🔅لحظه اي درنگ کن و براي سفر بي بازگشت آخرت توشه اي برگير.»  📚 پی نوشت: ۱. احقاق الحق، ج ۱۲، ص ۴۷۳. 📘 کرامات و مقامات عرفاتی امام حسن عسگری، سید علی حسینی قمی، صص ۲۲ - ۲۵. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜️ (علیه السلام): 🔅«عبادت به نماز و روزه بسیار نیست، همانا عبادت اندیشیدن در کار خداوند است». ‌🔅«ليْسَتِ اَلْعِبَادَةُ كَثْرَةَ اَلصِّيَامِ وَ اَلصَّلاَةِ وَ إِنَّمَا اَلْعِبَادَةُ كَثْرَةُ اَلتَّفَكُّرِ فِي أَمْرِ اَللَّهِ». ‌📚 مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۸۴. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
پرتو اشراق
🌹 افتخار خدمت با حفظ اسرار!! 📚 مرحوم كلينى (رضوان اللّه عليه) در كتاب شريف كافى آورده است: ⚜️ يكى از اصحابِ حديث - به نام ضوء بن علىّ عجلى - به نقل از شخصى كه از اهالى فارس بود حكايت كند: 🐪🐫🏰 پس از آن كه به قصد خدمت گزارى خاندان عصمت و رسالت (عليهم السلام) وارد شهر شدم، به منزل (عليه السلام) آمدم و در خدمت آن بزرگوار بودم تا آن كه روزى مرا خواست و فرمود: ❓براى چه از ديار خويش به اين جا آمده اى؟ 👳🏻‍♂️ در جواب حضرت، عرضه داشتم: ✋🏻 عشق و علاقه خدمت گزارى در محضر مقدّس شما، مرا بدين جا آورده است. 🌷 امام (عليه السلام) فرمود: پس بايد دربان من بشوى و افرادى كه در رفت و آمد هستند، مواظب باشى. 👥👥 بعد از آن داخل منزل در كنار ديگر غلامان و پيش خدمتان بودم و همكارى مى كردم و چنانچه چيزى لازم داشتند، از بازار خريدارى مى كردم تا به مرحله اى رسيدم كه بدون اجازه رفت و آمد داشتم و در مجالس آن حضرت نيز حاضر مى شدم. 👣 روزى بر آن حضرت وارد شدم و ناگهان حركت مخصوص و صدائى غيرعادى را شنيدم و تعجّب كرده، خواستم جلو بروم تا از نزديك بفهم كه چه خبر است. 🌷 ناگاه امام (عليه السلام) با صداى بلند، به من فرمود: همان جا بِايست و جلوتر نَيا؛ و من نيز همان جا ايستادم و ديگر نتوانستم نه جلو بروم و نه به عقب برگردم!! ⏳پس از گذشت لحظاتى، كنيزى از نزد حضرت بيرون آمد، در حالى كه چيزى را در پارچه اى پيچيده و همراه خود داشت، بعد از آن امام حسن عسكرى (عليه السلام) مرا صدا نمود و فرمود: وارد شو. 👣 وقتى بر آن حضرت وارد شدم، كنيز را دستور داد كه تو هم برگرد و بيا، چون كنيز برگشت و وارد اتاق شد، حضرت فرمود: 🌷 آنچه در پارچه پيچيده اى باز كن و نشان بده!! 🌸 هنگامى كه پارچه را گشود، متوجّه شدم كه كودكى زيبا و نورانى با قيافه اى گندمگون در آن مستور بود. 🌷 سپس امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود: 🔅اين نوزاد بعد از من، امام و پيشواى شماها است و به كنيز دستور داد: او را بپوشان و بِبَر. 👳🏻‍♂️ راوى گويد: من ديگر آن نوزاد مبارك را نديدم تا پس از آن كه امام حسن عسكرى (عليه السلام) از دنيا رفت. (۱) 📚 پی نوشت: ۱- اصول كافى، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۶. 📘 چهل داستان و چهل حديث از امام حسن عسكرى (علیه السلام)، عبدالله صالحي 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜️ (علیه السلام): 🔅«مواظب باش که طلب روزی، تو را از کار و اعمال واجب باز ندارد». 📘 تحف العقول، ص ۴۸۹. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
پرتو اشراق
🌺 مژده امام هادى (ع) به نرجس خاتون به ولادت امام عصر (عج) از ایشان 🌟 داستان شگفت انگیز تولد امام زمان (عج) 🏰 بشر بن سلیمان مى‌گويد: وقتى خانم را به سامره آوردم و او به خانه حضرت هادى (ع) وارد شد، در اولين بارى كه در بيدارى چشم اين انسان والا به (ع) مى‌افتد، حضرت به او مى‌گويد، نرجس، و او را به اسم اصلى‌اش صدا مى‌زند. 🌴 بعد از او مى‌خواهد بنشيند و به او مى‌گويد: ☝🏻كه آيا دلت مى‌خواهد در اولين برخوردت اين مبلغ پول را به عنوان هديه و چشم روشنى به تو بدهم، يا اين كه مژده‌اى را به تو بدهم. 💓 خوش به حال قلب‌هايى كه از پول آزاد است. 🌸 نرجس گفت: «يابن رسول‌الله! پول نمى‌خواهم و مژده را مى‌خواهم». 🌹 حضرت (ع) فرمود: «به تو مژده مى‌دهم كه آن كسى كه در عاقبت، تمام دنيا را پر از عدل و داد مى‌كند، بعد از آنى كه پر از ظلم و جور شده، از تو به دنيا مى‌آيد. تو اين قدر پيش خدا ارزش پيدا كرده‌اى كه ظرف وجود تو، شايستگى تربيت كردن پرچمدار عدل جهانى را دارد. او كه نتيجه همه انبياء و امامان است، از رَحِم تو به دنيا مى‌آيد». 🌹 بعد حضرت فرمود؛ خواهر، حكيمه خاتون! بيا ايشان همان خانمى است كه درباره او به تو مى‌گفتم. او را ببر و حلال و حرام خدا را به او ياد بده. عبادت‌ها را به او ياد بده؛ يعنى اگر مى‌خواهيد ظرف وجودتان، شايستگى‌ منابع فيض حق را پيدا كند، عبادت خدا كنيد و رعايت حلال و حرامش را بنماييد.[۱]  🌤️ يك روز آمد و به برادرش حضرت هادى (ع) گفت: ✋🏻 اين دختر همه تعاليم دين را ياد گرفته است و به زيبايى هم خدا را عبادت مى‌كند. 🌹 بعد حضرت فرزندش، (ع)، را صدا زد و به او فرمود: 🔅«پسرم! اين دختر، لايق آن شده كه من او را براى تو عقد كنم». 💞 سپس او را براى امام عسكرى (ع) عقد كرد و پس از گذشت مدتى، (س) به شوهرش، امام عسكرى (ع)، گفت: ❓به من مژده شده بود كه من حامله مى‌شوم، ولى چرا چنين نشدم؟ 🌷 حضرت به او فرمود: «شما الان حامله هستى، ولى حاملگى‌ات، مثل حاملگى مادر موسى است. اين سرّ خداست كه در شكم تو مى‌باشد. اين حجت خدا و بقيه‌الله است. هر چشمى نبايد او را ببيند و هر گوشى نبايد صدايش را بشنود». 🌕 ...تا شب پانزده شعبان كه به منزله شب قدر است. در شب پانزدهم، امام عسكرى (ع) فرمود: 🔅«امانت خدا امشب بى درد به‌ دنيا مى‌آيد». 🦋 يعنى با خدا، پيغمبر و امامان بسازيد كه همه دردها علاج است. بى‌درد به دنيا مى‌آيد. 🌌 نيمه شب بود كه حضرت حجت (عج) به دنيا آمد. مادرش مى‌گويد، به محض اين كه حضرت از بدن من جدا شد، صدايش در آمد: 🌸✨«اشهد ان لا اله الاالله و ان جدى رسول الله، و همين‌ طور ادامه داد و شهادت داد به اميرمؤمنان (ع)، به حضرت مجتبى (ع)، به حضرت سيدالشهداء (ع)، به زين العابدين (ع)، به امام باقر (ع)، امام صادق (ع)، به موسى بن جعفر (ع)، به حضرت رضا (ع)، به حضرت جواد (ع)، به حضرت هادى (ع) و به پدر بزرگوارش و به عنوان امامان واجب الاطاعه به آنان سلام كرد». 🌷 بعد امام عسكرى (ع) گفت: او را پيش من بياوريد. در همان آغوش اول، امام (ع) به شانه فرزندش نگاه كرد و ديد بر شانه‌اش اين آيه مهر خورده: 🔅«وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ‌».[۲] 🤲🏻 خدايا! ما را از شيعيان واقعى امام زمان قرار بده. 🤲🏻 خدايا! ما را مورد محبت امام عصر قرار بده. 🤲🏻 خدايا! به احترام (عج) اسرائيل را نابود كن و مسلمان‌ها را پيروز فرما. دين ما، كشور ما را از حوادث حفظ فرما و دختران و پسران ما را از شرّ فرهنگ غرب در امان و محفوظ بدار. 📗 کتاب مادر امام عصر(عج)، استاد حسين انصاريان 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌹 پاداش هديه و علم آموزى ⚜️ (عليه السلام) حكايت نمايد: 🌴 روزى شخصى از دوستان (عليه السلام) هديه اى به محضر آن حضرت تقديم كرد. 🌹امام مجتبى (عليه السلام) هديه را تحويل گرفت؛ و سپس اظهار داشت؛ من نيز مى خواهم محبّت تو را جبران نمايم، كدامين برايت بهتر است؛ ❓آيا هديه اى كه ارزش آن بيست برابر هديه تو است، تقديم دارم؟ ❓يا آن كه علمى رابه تو بياموزم تا بر آن شخص ناصبى كه در روستاى شما ساكن است، غالب و پيروز آيى و مؤمنين آن ديار را شادمان گردانى؟ 👌🏻ضمنا انتخاب هر كدام با خودت مى باشد. و چنانچه بهترين را انتخاب كنى هر دو را به تو خواهم داد و اگر بدترين را برگزينى باز هم تو را در انتخاب هر يك آزاد مى گذارم! 👳🏻‍♂️✋🏻 دوست حضرت در پاسخ گفت: ياابن رسول اللّه! مرا علمى بياموز تا به واسطه آن در قبال آن ناصبى احتجاج كنم و بر او پيروز آيم و مؤمنين از حيرت و شرّ او نجات يابند كه همانا ارزش آن بيشتر از بيست هزار درهم خواهد داشت. 🌹امام مجتبى (عليه السلام) فرمود: ارزش آن چندين برابر بيست هزار درهم است و بلكه ارزشمندتر از تمام دنيا مى باشد. سپس علمى را به او آموخت؛ و همچنين بيست هزار درهم نيز به عنوان هديه تقديم او نمود. ⚜️ امام حسن عسكرى (عليه السلام) در ادامه فرمايش خود افزود: 🔅آن شخص خداحافظى كرد و رفت؛ و پس از مناظره و احتجاج با آن ناصبى بر او پيروز شد و خبر اين پيروزى - شيعه بر ناصبى - در همه جا منتشر گرديد. 🫂 بار ديگر كه محضر امام مجتبى (عليه السلام) شرفياب شد حضرت به او فرمود: 🔅بهترين و بيشترين سود را برده اى: دوستى و خوشنودى خداوند و رسولش و اهل بيت (عليهم السلام) او را براى خود تامين كردى و نيز ملائكه و مؤمنين از تو شادمان گرديدند، نوشِ جان و گوارايت باد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱- احتجاج طبرسى، ج ۱، ص ۱۹ به نقل از تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام ص ۳۴۷. 📗 چهل داستان از امام حسن (علیه السلام) عبدالله صالحی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
✋🏻 امّت جدّت را درياب! 🌹 امام حسن عسکری(ع) و پاسداری از اسلام در مقابل مسیحیّت 📚 در «خرائج راوندى» آمده است: على بن حسن بن شاپور گويد: 🏜️ در سامرّا قحطى شديدى رخ داد و معتمد عباسی امر نمود كه همه مردم آن سامان براى استسقاء و طلب باران بيرون روند. مسلمانان سه روز به صحرا رفتند و دعا كردند و اثرى نيافتند!! ✝️ روز چهارم «جاثليق» بزرگ اسقفان مسیحی با جماعتى از نصارى و رهبانان رفتند و در ميان آنها راهبى بود، همين كه آن راهب دست به سوى آسمان برداشت باران شروع به باريدن كرد!!! 👥👤 از اين رو مسلمانانى كه ايمانشان ضعيف بود به دين خود مشكوك شدند و به كيش نصرانيت متمايل شدند. 🏰 سپس معتمد امر نمود حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام را از زندان بيرون آوردند(!!) و به او عرض كرد: ✋🏻 يابن رسول الله! امت جدت را درياب كه هلاك شدند و از دين خارج شدند!! 🌹 حضرت فرمود: فردا به صحرا مى رويم و شك و شبهه را برطرف مى كنم. ✝️ آنگاه كه جاثليق با رهبانان در روز سوم نيز براى استسقاء به صحرا رفتند و حضرت (عليه السلام) هم با چند نفر از اصحاب و ياران خود تشريف بردند و همين كه راهب دستش را براى دعا بلند كرد، حضرت عسكرى (عليه السلام) به يكى از غلامان خود فرمود: برو دست راهب را بگير و هرچه بين انگشتانش يافتى بياور تا مطلب بر همه آشكار شود و اشكال برطرف گردد!! 👌🏻آن غلام رفت و بين انگشتان راهب استخوانى يافت. آن را خدمت حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام آورد. 🌹 حضرت فرمود: اى راهب! اكنون دعا كن!! 🌤️ آسمان ابرى بود، ابر بشكافت و خورشيد نمايان شد و ديگر دعاى نصارى به جايى نرسيد و سودى نبخشيد و معتمد گفت: ❓يابن رسول الله! اين استخوان كه بين انگشتان راهب بود، چه بود؟ 🌹 فرمود: «اين راهب به قبر پيامبرى از پيامبران خدا گذشت و اين استخوان را به دست آورد و اثر استخوان پيامبر اين است كه چون مكشوف شود آسمان مى بارد». 🌧️ بنابر نقل ديگرى: خود آن حضرت با آداب و شرايط دعا فرمود و باران باريد و رفع قحطى و گرانى گرديد و شبهه و شك مردم هم برطرف شد. 🖊 حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ علي رباني خلخالي 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🤲🏻 «يا أَبَا مُحَمَّد يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الزَّكِيُّ الْعَسْكَرِيُّ يَا بْنَ رَسُولِ ا
🦋 داستان خواندنی مسافرت امام عسکری علیه السلام به گرگان و کرامتی از ایشان ⚜️  مرحوم راوندى، ابوحمزه طوسى، اربلى و برخى ديگر از بزرگان به نقل يكى از اهالى و مؤمنين به نام جعفر - فرزند شريف گرگانى - حكايت كنند: 🕋 در يكى از سال ها به قصد انجام مناسك حجّ عازم مدينه منوّره و مكّه معظّمه شدم. 🌴 در بين راه، جهت زيارت و ديدار حضرت ابومحمّد، عليه السلام به شهر سامراء رفتم و مقدارى هدايا نيز براى آن حضرت به همراه داشتم، چون وارد منزل حضرت شدم، خواستم سؤال كنم كه هدايا را تحويل چه كسى بدهم؟ 🌹 ليكن امام عليه السلام پيش از آن كه من حرفى بزنم و سؤالى را مطرح كنم، مرا مخاطب قرار داد و فرمود: 🔅«اى جعفر! آنچه را كه همراه خود آورده اى و مربوط به ما است، تحويل مباركِ خادم دهيد». 👣 لذا آن هدايا را تحويل خادم دادم و نزد حضرت مراجعت كردم و گفتم: 👳🏻‍♂️✋🏻 ياابن رسول اللّه! اهالى گرگان كه از دوستان و شيعيان شما هستند، به شما سلام رسانده اند. 🌹 امام عليه السلام ضمن جواب سلام، فرمود: «آيا پس از انجام مناسك حجّ به ديار خود بازخواهى گشت؟» ✋🏻 عرضه داشتم: بلى. ⏳ فرمود: «يكصد و هفتاد روز ديگر با امروز كه حساب كنى، روز جمعه خواهد بود، كه تو وارد شهر و ديار خود خواهى شد - كه صبح جمعه، روز سوّم ماه ربيع الثّانى مى باشد، پس چون به ديار خود بازگشتى سلام مرا به دوستان و آشنايان برسان و بگو كه من عصر همان روز جمعه به شهر گرگان خواهم آمد، چنانچه مسائل و مشكلاتى دارند آماده نمايند». 🌹 سپس حضرت افزود: «حركت كن و برو، خداوند تو را و آنچه كه همراه دارى، در پناه خود سالم نگه دارد و انشاءاللّه با خوبى و خوشحالى نزد خانواده و آشنايانت بازگردى. ضمناً متوجّه باش كه مدّتى ديگر داراى نوزادى خواهى شد كه پسر مى باشد، نام او را صَلْت بگذاريد، چون كه او از دوستان و علاقه مندان ما خواهد بود». 🕋 جعفر گويد: پس از صحبت هاى زيادى، با حضرت خداحافظى كردم و طبق تصميم خود رهسپار مدينه و مكّه شدم و چون اعمال و مناسك حجّ را انجام دادم، راهى شهر و ديار خود گشتم. و همان طورى كه امام عليه السلام پيش گوئى كرده بود، صبح روز جمعه، سوّم ماه ربيع الثّانى وارد گرگان شدم و دوستان و آشنايان براى زيارت قبولى، به ملاقات و ديدار من آمدند. ☝🏻من نيز به آن ها خبر دادم كه امام حسن عسكرى عليه السلام خبر داده است كه عصر امروز با دوستان و شيعيان خود در اين شهر ديدار خواهد داشت، پس مسائل و نيازمندى هاى خود را آماده كنيد كه هنگام تشريف فرمائى حضرت مسائل و مشكلات خود را مطرح كنيد. 🤲🏻 نماز ظهر و عصر را خوانديم و پس از گذشت ساعتى از نماز، دوستان در منزل ما حضور يافتند و براى تشريف فرمائى حضرت لحظه شمارى مى كردند كه ناگهان امام عسكرى عليه السلام با قدوم مبارك خويش وارد منزل و در جمع دوستان حاضر شد و بر جمعيّت سلام كرد. 🤝 افراد جواب سلام حضرت را دادند و با كمال أدب و احترام دست امام عليه السلام را مى بوسيدند. 🌹 سپس حضرت فرمود: من به جعفر - فرزند شريف - قول داده بودم كه امروز در جمع شما دوستان حاضر خواهم شد، لذا نماز ظهر و عصر را در شهر سامراء خواندم و به سوى شما حركت كردم تا تجديد عهد و ديدارى باشد و در اين لحظه در جمع شما آمده ام، اكنون چنانچه مسئله و مشكلى داريد بيان كنيد؟ 👤 پس هر كس سؤالى و مطلبى را عنوان كرد و جواب خود را به طور كامل از آن حضرت دريافت داشت، تا آن كه يكى از علاقه مندان و دوستان حضرت به نام نضر - فرزند جابر - اظهار داشت: ✋🏻 ياابن رسول اللّه! فرزندم مدّت ها است كه نابينا شده است، چنانچه ممكن باشد از خداوند متعال بخواهيد كه به لطف و كَرَمش چشم فرزند مرا سالم نمايد تا بينا شود. 🌹امام عليه السلام فرمود: فرزندت كجاست؟ او را بياوريد... 🧒🏻 وقتى فرزند نابينا را نزد حضرت آوردند، ايشان با دست مبارك خود بر چشم هاى او كشيد و به بركت حضرت بلافاصله، چشم هاى او سالم و بينا گرديد. 🦋 و پس از آن كه مردم سؤال ها و خواسته هاى خود را در امور مختلف مطرح كردند و حوائج آن ها برآورده شد، امام عليه السلام در پايان مجلس، در حقّ آن افراد دعاى خير كرد و در همان روز به سمت شهر سامراء مراجعت نمود. (۱) 📚 پی نوشت؛ ۱. الثّاقب فى المناقب: ص ۲۱۴، ح ۱۸، الخرائج و الجرائح: ج ۱، ص ۴۲۴، ح ۴، كشف الغمّة: ج ۲، ص ۴۲۷، بحارالا نوار: ج ۵۰، ص ۲۶۲، ح ۲۲، مدينة المعاجز: ج ۷، ص ۶۱۷، ح ۲۶۰۱. 📗 چهل داستان و چهل حديث از امام حسن عسكرى (ع)، عبدالله صالحی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌹 امام حسن عسکری علیه السلام و احترام به زوّار کربلا و خراسان 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن و علیه السلام 🏰 شده که روزی دو نفر از محّبان، یکی از زیارت و دیگری از زیارت به شهر سرمن رای (سامرّا) وارد می شدند پس احوالات را به خدمت علیه السلام معروض داشتند آن حضرت، آن دو را پیشواز کردند، امّا در وقت مراجعت آن حضرت پیاده تشریف می آوردند، یکی از اصحاب عرض کرد: ✋🏻 یابن رسول اللّه اسب سواری موجود است چرا سوار نمی شوید؟ 🌹 فرمودند: «به خود گوارا نمی بینم که دوستان و محبّان ما پیاده باشند و من سوار شوم»، پس با همان حال با آن دو نفر به خانه ایشان تشریف آوردند. 💧آن حضرت به ایشان نظر مبارک می کرد و می گریست به حدّی که عرض کردند: ❓یابن رسول اللّه سبب گریه شما چیست؟ 🌹 فرمودند: «سبب گریه من این دو نفر زائر هستند، وقتی به زائر خراسان نظر می کنم جدّم امام رضا علیه السلام به خاطرم می آید که در ولایت غریب، بی کس و تنها به او زهر دادند و جگر مبارکش را پاره پاره نمودند و احدی نبود تا او را یاری و دلداری نماید». 🔅«و وقتی به این زائر می نگرم به خاطرم می رسد که جدّم سیدالشهداء(ع ) که در روز عاشورا با لب تشنه و جگر سوخته و بی کس و تنها در میان اهل ظلم و جفا با بدن پاره پاره بر روی خاک و ریگهای کربلا افتاده بود و در میان اهل ظلم کسی نبود که یاری اش کند پس هر کس که یاری و اعانت زوّار ما را کند گویا ما را اعانت و یاری کرده است».[۱] 📚 پی نوشت: [۱] کتاب مفتاح الجنّه. 📗 منبع: برگرفته از کتاب داستانهایى از زمین کربلا، ر یوسفی. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌟 حکایت شیرین میلاد امام زمان (عج) 🌴 حكيمه خاتون مى‌گويد: روزى به خدمت ابومحمّد، علیه السلام رسيدم، به من فرمود: 🌌 «اى عمّه! امشب نزد ما بمان؛ چون امشب خدا جانشين و خليفه خود را ظاهر خواهد كرد». ❓گفتم: از چه كسى؟ 🌹فرمود: از نرگس خاتون. ‼️گفتم: كه حامله نيست!! 🌹فرمود: «حاملگى او مانند حاملگى مادر موسى علیه السلام است. فقط هنگام تولد آشكار مى‌شود». 🌖 لذا آن شب در آنجا ماندم و با نرگس خاتون در يك جا خوابيدم. وقتى كه شب به نيمه رسيد، هر دو برخاستيم و نماز شب خوانديم. 💭 با خود گفتم: صبح نزديك شد ولى آنچه را كه ابو محمّد علیه السلام گفته بود ظاهر نشد! 🌹آنگاه امام علیه السلام از اطاق خودش صدا زد و فرمود: عجله نكن. 👣با شرمندگى به اطاق برگشتم. نرگس خاتون نزدم آمد در حالى كه درد زايمان گرفته بود. پس او را به سينه چسباندم و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و «إِنَّا أَنْزَلْناهُ‌» و «آية الكرسى» را خواندم. پس آن كودك در شكم مادر مى‌خواند آنچه را كه من خواندم. 🎇 مى‌گويد: ناگهان نورى پرتو افكند و حضرت مهدى- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف- را ديدم كه رو به قبله سجده كرده است. او را گرفتم. امام حسن عسكرى علیه السلام صدا زد: اى عمّه! فرزندم را نزد من آور. 👣 حکیمه مى‌گويد: پيش امام علیه السلام بردم. 🌹حضرت زبانش را در دهان فرزندش گذاشت و روى زانويش نشاند و فرمود: اى فرزند من! به اذن خدا سخن بگو. 🌸 حضرت مهدی (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف) شروع به سخن كرد و فرمود: 🔅«اعوذ باللَّه السّميع العليم من الشّيطان الرّجيم‌، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ‌». [۱] 🔅و درود خدا بر محمّد مصطفى، على مرتضى، فاطمه زهرا، الحسن و الحسين، على ابن الحسين، محمّد بن على، جعفر بن محمّد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمّد بن على، على بن محمّد و پدرم حسن بن على. 🦚 حكيمه خاتون مى‌گويد: در اين حال پرندگانى سبز بر ما سايه افكندند. و امام حسن عسكرى علیه السلام به يكى از آنها اشاره كرد و صدا نمود و فرمود: اين را بگير و محافظتش نما تا اينكه خداوند به او اجازه قيام دهد. و خداوند پشتيبان اوست. ❓حكيمه خاتون مى‌گويد: به امام علیه السلام گفتم اين پرنده و پرندگان ديگر چه بودند؟ 🌹فرمود: اين يكى جبرئيل بود و آنها نيز ملائكه رحمت. آنگاه فرمود: اى عمه! اين كودك را به مادرش برگردان تا اينكه چشمش روشن شود. و غمگين نباش و بدان كه وعده خداوند حق است. و بسيارى از مردم نمى‌دانند. من هم وى را به مادرش برگرداندم. هنگامى كه امام زمان (عج) متولد شد، پاك و ختنه شده بود. و بر بازوى راست او: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً نوشته شده بود. [۲] 📚 پی نوشت ها: ۱. يعنى: «و ما اراده كرديم كه بر مستضعفين زمين منت نهاده و آنان را پيشوايان و وارثين زمين قرار دهيم. و در زمين به آنها قدرت و تمكين بخشيم و به چشم فرعون و هامان و لشكريانشان آنچه را كه از آن بيمناك بودند، نمايان سازيم».( سوره قصص، آيه ۴ - ۶). ۲. بحارالانوار ۵۱/ ۱۱، حديث ۱۴. 📚 جلوه‌های اعجاز معصومین، نویسنده: راوندی، قطب الدین، جلد ۱، صفحه ۳۵۲. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq