پروانه های وصال
#افزایش_ظرفیت_روحی 71 ✅ در حقیقت خداوند متعال وقتی بخواد با انسان صحبت کنه با زبان امتحان صحبت میکن
#افزایش_ظرفیت_روحی 72
🔸 اینکه ما صرفا خبر داشته باشیم که خدا از ما امتحان میگیره فایده چندانی نداره. بلکه باید "نگاه امتحانی" داشتن در جامعه ما تبدیل به یک #فرهنگ بشه.
✅ اگه در فکر ما این موضوع فرهنگ سازی بشه جلوی بسیاری از اتفاقات بد گرفته میشه؛ مثلا یکی از فواید امتحان اینه که در خانه ها و خانواده ها دیگه هیچ وقت دعوایی نمیشه!
💢 اگه در خانواده کسی به شما ظلمی کرد قبل از اینکه بخوای تصمیمی بگیری یه نکته ای رو توی ذهن خودت مرور کن!
با خودت بگو: قبل از اینکه اون عضو خانوادم بخواد منو ناراحت کنه، این خداست که تصمیم گرفته من رو امتحان کنه. آیا به اصل این امتحان هم اعتراض دارم؟☺️
🔸 قبلا گفته شد که خداوند متعال زندگی ما رو برای امتحان آفریده و ما هیچ وقت نمیتونیم جلوی خدا رو بگیریم؛ ما نمیتونیم طوری عمل کنیم که خداوند متعال ما رو امتحان نکنه.
✅ وقتی انسان در هر اتفاقی از همون اول تسلیم امر خدا باشه مهربان تر رفتار خواهد کرد و آروم تر خواهد بود.
👌🏻و کسی که عمیقا میدونه تمام مشکلاتش امتحان هست دیگه #افسرده نمیشه.
پروانه های وصال
#هوالعشق ❤️ #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_چهل_و_پنجم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ به روایت امیرحسین
قسمت چهل وششم:
دو روز از اومدنمون میگذشت و من تقریبا با امیرعلی صمیمی شده بودم ، پسر خوبی بود ، حرفاش به آدم آرامش میداد دلم میخواست بیشتر باهاش صمیمی بشم چون 4 سال هم از من بزرگتر بود میتونست به عنوان دوست راهنمای خوبی برام باشه الان دیگه میدونستم که اونم تنها آرزوش اینه که بره سوریه که پدرش اجازه نمیده و جرات بیانش رو هم پیش مادرش نداره و فعلا پشیمون شده ؛ اما من نمیتونستم ، من از وقتی خبر شهادت محمد مهدی رو شنیدم بیشتر هوایی شدم. دوست صمیمیم که رفتنش با خداحافظی پشت تلفن صورت گرفت و انقدر یه دفعه ای و سریع رفت که حتی فرصت نکردم برای آخرین بار ببینمش.
.
.
.
.
باورم نمیشد که امروز روز آخر باشه ، این یه هفته انقدر زود اما شیرین و دلچسب گذشت که واقعا جدا شدن از اینجا رو برام سخت کرد، جایی که ذره ذره خاکش متبرک به خون مردهایی بود که رفتن تا مردم این خاک و بوم شب ها بدون استرس و دلهره اینکه ممکنه صبح دیگه عزیزانشون پیششون نباشن سر به بالشت نزارن، رفتن که کسی جرات نکنه چادر از سر بانو های سرزمینم بکشه ، رفتن و هیچ وقت برنگشتن ، رفتن و هزاران مادر ، همسر و فرزند لحظه خاکسپاری عزیزترینشون رو دیدن ، رفتن و خیلی از خانواده هنوز چشم به راه خبری از گمشدشون هستن.
اینجا زمین هاش با خاک پوشیده نشدن ، با طلایی پوشیده شدن که از مردای بی ادعا اون روزا درست شده. هزاران پیکر مقدس هنوز هم زیر این خاکا بودن و میشنیدن ، حرفاتو ، دردودلاتو و بابت هردعایی که میکردی آمین میگفتن به گوش آسمون ؛ و حالا دل کندن از اینجا چقدر سخت بود، اونم برای منی که باید برمیگشتم جایی که هرچقدر هم به اعتقاداتم توهین میشد نباید لام تا کام حرف میزدم . کنار سیم خاردارا نشستم رو زمین و سرمو گذاشتم رو زانوم و رها کردم بغضی رو که خیلی وقته با سماجت تمام من رو رها نمیکرد.
محمدجواد_ امیر ، دارن راه میوفتن داداش ، یا خودت بیا اتوبوسا رو چک کن یا اگه حالت خوب نیست بده من لیست هارو.
بدون هیچ حرفی و حتی بالااوردن سرم، لیست هارو به طرفش گرفتم و خوشحال شدم از اینکه دوستم درکم میکرد ، الان هیچ چیز جز آرامش حضور شهدا نمیتونست حالمو خوب کنه، حضوری که من با همه وجودم حسش میکردم .
گفتم و گفتم ، از همه چی ، شرح همه زندگیم رو ، زندگی که برای من محکمه و زمینی که برام حکم قفس داشت.
یه دفعه دستی روی شونم نشست ، برگشتم عقب، امیرعلی بود، میتونم مزاحم خلوتتون بشم ، انقدرم حالم بد بود که نتونم جوابشو بدم ، اونم درک کرد و بزون هیچ حرفی نشست کنارم .
امیرعلی_ تا حالا به این فکر کردی که خیر خدا تو چی میتونه باشه؟ به این که شاید این کار خداپسندانه برای تو خیر توش نباشه. البته شایدم باشه ، ولی بدون اگه خیر باشه هروقت صلاح بدونه ، حتی اگه زمین به آسمون بره، آسمون به زمین بیاد خودش تورو راهی میکنه. حالا هم با اجازه به درد و دلت برس . التماس دعا
امیرعلی رفت ولی ذهن من درگیر حرفاش شد ، حرف هایی که مثل این یه هفته لبریز از آرامش بود، چرا من هیچوقت به این فکر نکرده بودم ؟
به اینکه خواست پروردگارم چیه.
به اینکه این شاید خیری توش نباشه .
به اینکه اگه خدا بخواد حرف کسی اهمیت نداره
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
دلم پروازی میخواهد هم وزن شهادت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_چهل_و_ششم
#ح_سادات_کاظمی
پ.ن: این قسمت شاید خیلی حالت داستانی نداشته باشه ولی راستش با دل خودم خیلی بازی کرد.
فکر کنم اونایی که شلمچه نرفتن تا حالا رو حسابی هوایی کنه 😔😔😔😔
پروانه های وصال
قسمت چهل وششم: دو روز از اومدنمون میگذشت و من تقریبا با امیرعلی صمیمی شده بودم ، پسر خوبی بود ، حرفا
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_چهل_و_هفتم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
تو اتوبوس محمد جوادم خیلی حالش خوب نبود ولی وقتی حال خراب منو دید هرکاری کرد که یکم بهتر بشم اما تاثیری نداشت ، دیگه قضیه سوریه رو سپرده بودم به خدا ولی دل کندن از اینجا خیلی سخت بود خیلی...... .
.
.
مامان_ سلام مادر. خوش اومدی .
_ سلام قوربونت برم. مرسی.
پرنیان _ سلام داداش.
_ سلام خواهری. بابا کجاست؟
مامان_ کجا باشه مادر؟ سرکارش
یه لبخند نصفه نیمه تحویل مامان دادم و رفتم تو اتاق.
لباسامو عوض کردم و کتابی رو که برای پرنیان گرفته بودم رو برداشتم و رفتم سمت اتاقش.
چند تقه به در زدم و بعد از اجازه ورود رفتم تو . بود رو تخت و سرش تو گوشیش بود.
_سلام مجدد بر ابجی خودم.
کتابو رو میزش گذاشتم و نشستم کنارش.
پرنیان_ سلام مجدد بر خواهر خودم.
وقتی چشمش به کتاب افتاد با ذوق گفت _ وای اون چیه؟😍
_ سوغات...
با پریدن پرنیان تو بغلم حرفم نیمه تموم موند.
_لهم کردی بچه
پرنیان_ عاشقتم امیر. خوش به حال زنت. کوفتش بشه.
نمیدونم چرا ولی,ناخداگاه با این حرفش یاد اون روز دربند افتادم و این برای خودم فوق العااااااده تعجب اور بود. بیشتر از این سکوت رو جایز ندونستم.... _ اون که وظیفته خواهر
پرنیان_ پرووووو.امیر نگووووو کتاب سلام بر ابراهیمه
_ هست
پرنیان_ نههههههه
_ هست
پرنیان_ واااااای وااااای عااااشششششقتم داداشی,
پرنیان علاقه شدیدی به شهید هادی و من به شهید مشلب داشتم .
پرنیان بی معطلی رفت سمت کتاب. کتاب رو برداشت و برگشت نشست رو تخت و شروع به خوندن کرد.
_ خو بچه بذار من برم بعد بخون.
پرنیان_ خب پاشو برو پس
_ روتو برم
پرنیان_ برو داداشی.
متکا رو براشتم پرت کردم سمت پرنیان و بعد خودمم دوییدم بیرون و درو بستم که نتونه بزنه بهم.
.
.
.
داشتم نگاهی به کتابای خودم مینداختم که گوشیم زنگ خورد. با دیدن اسم محمد جواد شارژ شدم.
_ جونم داداش؟ سلام
محمدجواد _ سلام بچه بسیجی. خوبی ؟
_ ار یو اوکی؟
محمدجواد_ هیییییین امیرحسین خان کلمات خارجی به زبان میاوری؟ واقعا که. حالا بیخیال باید بروم عجله دارم فقط خواستم عارض بشم که شب تشریف بیاورید مسجد کارتان داروم.
_ نصفشو کتابی گفتی نصفشو با لهجه . افرین این پشتکار قابل تحسینه. باشه میام. فعلا یاعلی
محمدجواد_ علی یارت کاکو. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_چهل_و_هفتم
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
اگرگلی
هدیه میدهی
یادت باشد
دل و احساست
به اندازه ی گل زیبا باشد
و گرنه
بولوار و خیابـان
پراز گلهاي رنگارنگیست
که احساس
زیادی به آن نداريم...
💕💕💕
اگر می خواهید "دروغی" نشنوید، اصرار بیش از حد برای شنیدن "حقیقت" نداشته باشید...
- به خاطر داشته باشید هرگاه به قله رسیدید همزمان در کنار دره ای عمیق ایستاده اید...
- با یک آدم نادان مجادله نکنید، تماشاگران ممکن است نتوانند تفاوت بین شما را تشخیص دهند.
#جیم_رایان
💕💕💕
خودباوری،
کلید شخصیت شماست.
در اصل همان احساسی که درباره ی خودتان دارید بیشتر از هر عامل دیگری،
میزان اثر گذاری شما بر روی دیگران را تعیین می کند.
خود باوری به بهترین نحو بدین گونه تعریف می شود که :
شما خود را چقدر دوست می دارید؟؟؟
معمار آینده خود باشید
#برایان_تریسی
💕💕💕
🔴 سه عمل که باعث طول عمر میشود!
🌺امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
سه چيز است كه اگر مؤمن از آن ها مطلع شود، باعث طول عمر و دوام بهره مندى او از نعمت ها مى شود:
1⃣طول دادن ركوع و سجده
2⃣زياد نشستن بر سر سفره اى كه در
آن ديگران را اطعام مى كند
3⃣و خوش رفتارى اش با خانواده.
📚 کافی، ج ۴، ص ۴۹
💕💕💕
🎀 🎀
🌷تلاشـــــــــ کنیم
همان گونه باشیم که میگوییم.
🌷تلاشـــــــــ کنیم
همانگونه رفتار کنیم که ازدیگران انتظار داریم.
🌷تلاشـــــــــ کنیم
آنگونه رفتارکنیم که گرفتار عذاب وجدان نشویم.
🌷تلاشـــــــــ کنیم
وقتی به موفقیتی میرسیم، آنهایی که
دراین راه بما کمک کردهاند را فراموش نکنیم.
🌷تلاشـــــــــ کنیم
با پیدا کردن دوستان جدید دوستان قدیمی را
هم حفظ کنیم.
🌷تلاشـــــــــ کنیم
تا راست گویی و صداقت عادت ما شود.
🌷تلاشـــــــــ کنیم
همیشه دنبال یادگیری باشیم.
🌷تلاشـــــــــ کنیم
برای خوب کار کردن خوب هم استراحت کنیم.
🌷تلاشـــــــــ کنیم
اگر ازکسی رنجیدهایم، باخود او صحبت کنیم،
نه پشت سر او.
🌷تلاشـــــــــ کنیم
تا عهدی شکسته نشود و اگر هم میشکند،
ما شکننده آن نباشیم.
🌷تلاشـــــــــ کنیم
تا باور کنیم دیگران وظیفهای در قبال ما ندارند
وعامل سعادت یاشقاوت هرکس خود اوست.
🌷تلاشـــــــــ کنیم
قدردان لطف دیگران باشیم و با رفتار و گفتارمان
آنها را از محبت پشیمان نکنیم.
🌷تلاشـــــــــ کنیم
بهر چیز آنقدر بها بدهیم که استحقاقش را دارد.
🌷تلاشـــــــــ کنیم
دنیا را با زیباییهایش ببینیم.
🎀
▫️شب زنده دار و سحر خیز باشید▫️
حدیث داریم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : « اَشرافُ أُمَّتی أصحاب اللّیل » ؛ « اشراف امت من نـماز شب خـوان ها هستند . »
در دنـیا اشـراف چـه کـسانی هستند؟ آنهایی که خانه ی دو هزار متری دارند و ریاست و ماشین چه و چه ... به اینها می گویند اشراف مملکت ، اما در قیامت ، اشراف آن کسانی هستند که نماز شب خوان هستند. الان شب ها بلند است خودتان را عادت بدهید که شب ها زودتر استراحت کنید تا سحرها بلند شوید .
البته من به غیر طلبه ها مےگویم .
طلبه ها که بلند مےشوند.
مےگویند : در زمان قدیم استادی از شاگردش پرسید : « سحرها کی بلند می شوی ؟»
شاگرد گفت : « دوساعت مانده به اذان » استاد فرمود : « کم است ! » قدیم این طور بودند . حالا ما اگر نیم ساعت یا سه ربع پیش از اذان هم بلند شویم خوب است .《هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد》
" از بیانات آیت الله مجتهدی (ره) "
#نماز_شب
⭐️⭐️⭐️
✨﷽✨
❤️ شیوه خواندن نماز جعفر طیار ❤️
✍ امام صادق عليه السلام-: «پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جعفر [بن ابى طالب] فرمود: «اى جعفر! آيا به تو چيزى نبخشم؟ آيا به تو چيزى ندهم؟ آيا به تو هديه اى ندهم؟» جعفر به ايشان گفت: چرا، اى پيامبر خدا! مردم گمان بردند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جعفر، زر و يا سيمى مى بخشد. از اين رو سر بر كشيدند.
✨ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جعفر فرمود: «من به تو چيزى مى دهم كه اگر آن را هر روز انجام دهى، برايت از دنيا و همه آنچه در آن است، بهتر است و اگر يك روز در ميان انجام دهى، گناهانِ ميان آن دو روز برايت بخشيده مى شوند، يا اگر هر هفته و يا هر ماه و يا هر سال يك بار انجام دهى، گناهان فاصله ميان روزهاى آن مدّت برايت بخشيده مى شوند،
✨ چهار ركعت نماز [دو تا دو رکعت مانند نماز صبح] مى گزارى و [در هر رکعت] پس از پايان يافتن قرائت، پانزده بار «سبحان اللَّه و الحمد للَّه وَ لا إله إلّااللَّه و اللَّه أكبر» مى گويى.
زمانى كه به ركوع رفتى، ده بار
و با سر برداشتن از ركوع، ده بار،
و زمانى كه به سجده رفتى، ده بار،
و با سر برداشتن از سجده و ميان دو سجده، ده بار،
و در سجده دوم، ده بار
و پس از سجده دوم و پيش از برخاستن هم ده بار، اين را مى گويى، كه جمعاً مى شود هفتاد و پنج تسبيح در هر ركعت
و جمع همه تسبيح ها در چهار ركعت، سيصد بار مى شود، و [اين، روى هم]، هزار و دويست تسبيح و تهليل و تكبير و تحميد مى شود. اگر خواستى آن را در روز مى خوانى و اگر خواستى، در شب مى خوانى».
📚 بحار الانوار؛ ج 91 ؛ ص 211
💕💕💕
#تلنگرانه |🤞|
بعضیا وقتی گرفتار میشن میگن:
خدایاااا..!
مگه من چیکار کردم که باید
انقدر بدبختی بکشم..؟!
اینا باید درست حرف بزنن
باید بگن:
خدایااا...!
مگه من بد نماز میخونم
که انقدر گرفتار میشم..؟!😒
#استاد_پناهیان
💕💕💕