🌹🍃
در اين عمری که ميدانی
فقط چندی تو مهمانی!
به جان و دل، تو عاشق باش
رفيقان را مراقب باش!
مراقب باش ﺗﻮ به آنی
دل موری نرنجانی
که در آخر تو ميمانی و
مشتی خاک که از آنی
❄️🖤❄️
دلا ياران سه قسمند گر بدانی
زبانیاند و نانیاند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
محبت کن به ياران زبانی
وليکن يار جانی را نگه دار
به پايش جان بده تا ميتوانی🌹
❄️🖤❄️
به آبروی مسلمان لطمه نزنیم🌱
قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ: مَنْ كَفَّ عَنْ أَعْرَاضِ الْمُسْلِمِينَ- أَقَالَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَثْرَتَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
امام زين العابدين عليه السلام فرمود: کسی كه از لطمه زدن به آبروى مسلمانان خوددارى كند، خداوند عزّ و جلّ روز قيامت از لغزش او در گذرد.
صحيفة الإمام الرضا عليه السلام، ص: 85
❄️🖤❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سوال
❓عواقب کسی که با اقوام خود قهر باشد و صله رحم انجام ندهد چیست؟
🎙استاد محمدی شاهرودی
✍🏻#قهرمان کسی است که با #بصیرت زندگی کند و با وجود اقوام ناصالح قطع رحم نکند و بالاترین حق رحم حق #امام_زمان را فراموش نکند.
🔴هراس انتقام به جان پامپئو؛ از من و ترامپ حفاظت کنید، تهدید ایران بیسابقه است
🔹وزیر خارجه پیشین آمریکا در واکنش به سخنان رئیسی، خواستار حفاظت خود و ترامپ در برابر «تهدیدات ایران» شد و گفت: آنها میگویند که میخواهند تکتک مسلمانان جهان را به کشتن رئیس جمهور ترامپ و من برانگیزانند. این کاری است که قبلاً انجام نشده و واقعاً یک خطر و ریسک امنیتی است.
🔹رئیس جمهور رئیسی درباره این حرف زده که رئیس جمهور ترامپ و من محاکمه شویم و اگر این کار عملی نشد ما را ترور کنند، واقعاً و عمیقاً بیسابقه است و تیم رهبری سیاسی (بایدن) واقعاً (برای حفاظت از من و ترامپ) مسئولیت دارد.
✍🏻 #حاج_قاسم_سلیمانی #قهرمان ملی و امت اسلام #قهرمان_من و ما
#داستانک
✅بهلول وصاحب خانه
آورده اند که بهلول به بصره رفت و چون در آن شهر آشنایی نداشت برای مدت کمی اطاقی اجاره نمود ولی آن اطاق از بس کهنه ساز و مخروبه بود به محض وزش باد یا بارانی تیرهایش صدا میکرد بهلول پیش صاحب خانه رفته و گفت اطاقی که به من داده اید بی اندازه خطرناک است زیرا به محض وزش مختصر بادی صدا از سقف دیوارش شنیده میشود.
صاحب خانه که مرد شوخی بود در جواب بهلول گفت عیبی ندارد البته می دانید که تمام موجودات به موقع حمد و تسبیح خدای را می گویند و این صدای تسبیح و حمد اطاق است.
بهلول گفت: صحیح است ولی چون تسبیح و تحلیل موجودات به سجده منجر میشود من از ترس سجده اطاق خواستم زودتر فکری بنمایم.
❄️🖤❄️
زندگی ست دیگر...
همیشه که همه رنگهایش جور نیست ،
همه سازهایش کوک نیست ،
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید ،
حتی با ناکوک ترین ناکوکش،
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن،
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد،
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند ،
به این سالها که به سرعت برق گذشتند،
به جوانی که رفت،
میانسالی که می رود،
حواست باشد به کوتاهی زندگی،
به پاییزی که رفت ،
زمستانی که دارد تمام می شود کم کم،
ریز ریز،
آرام آرام،
نم نمک...
زندگی به همین آسانی می گذرد.
ابرهای آسمان زندگی گاهی می بارد گاهی هم صاف است،
بدون ابر بدون بارندگی.
هر جور که باشی می گذرد،
روزها را دریاب...
❄️🖤❄️
انسان نجات مییابد:
از "تکبر"با سلام کردن
از "مصیبت"با صدقه دادن
از "بیماری"با دعا کردن
از "حرص" با شکر کردن
از "غصه"با صبر کردن
امیدوارم زندگی تون
عاری از تمام بدیها باشه
❄️🖤❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 پیشنهاد میکنم مردم حتما برای یک بار هم شده به زیارت مزار حاج قاسم بیایند.
🔻سردار سلیمانی به کسانی که به زیارتش میآیند قطعا حال و هوای عجیبی میدهند.
#تصویری
پروانه های وصال
بسم رب العشق #قسمت_چهل_سوم - 😍 #علمـــــدارعشــــــق😍# ساعت ۷ باید دانشگاه باشم قراره امروز یه
بسم رب العشق
#قسمت_چهل_وچهارم -
😍 #علمــــدارعشـــق😍#
قرارشد آقای صبوری بره ماشین مرتضی ببره خونشون
منم زهرا و مرتضی بردم خونشون رسوندم
رسیدم خونه
تا واردشدم
عزیزجون منو دید هول کرد گفت
خاک توسرم نرگس کجا بودی
چرا آستین چادرت پاره شده ؟
چرا شلوارت خونیه ؟
چه بلای سرت اومده
همه چیز برای عزیزجون و آقاجون تعریف کردم
آقاجون : خداشکر آقامرتضی رسیده و اگرنه معلوم نبود چی میشد
باباجان تایم رفتنتون تغییر بدید
- آره تغییر میدیم
عزیزجون : حاج آقا شما پاشو یه زنگ بزن خونشون ازش تشکرکن بعدهم بگو شب یه سر میریم دیدنش
آقاجون : باشه چشم حاج خانم
رفتم تو اتاق
از زهرا یه پیام داشتم
پیامو باز کردم
نرگس سادات آجی
از فردا ساعت ۱۰ بیا دانشگاه
- باشه چشم خواهری
زهرا : شب میاید خونه ما
- آره
زهرا : برو استراحت
خیلی ترسیدی امروز
عزیزجون : نرگس دخترم بده چادرت بندازم بیرون
از امروز به بعد
چادرمهندسی تو سر کن
- باشه
شام خوردیم به سمت خونه مرتضی اینا حرکت کردیم
پدرم سرراه براش چندتا آبمیوه خرید
چشمای مرتضی خیلی خوشحال بود
یه ساعتی نشستیم بعد اومدیم خونه
ساعت ۹ صبح بود
چادر مدل مهندسی از داخل کمد برداشتم
لباسام پوشیدم
به سمت دانشگاه راه افتادم
رسیدم دانشگاه
اومدم برم سمت بسیج دانشگاه
که صدای مرتضی مانع از ادامه حرکتم شد
+ خانم موسوی
برگشتم سمت صداش
- سلام آقای کرمی
بابت دیروز واقعا
شرمندم
+ دشمنتون شرمنده
وظیفه ام بود
- ممنونم
+ خانم موسوی
دیروز یه حرفی
تو بیمارستان زدید
منظورتون این بود
که پاسختون مثبته ؟
سرم انداختم پایین
-آقای کرمی من خیلی کاردارم
با اجازتون
+ میگم مادرم امشب
با حاج خانم تماس بگیرن
رفتم سمت بسیج دانشجویی
برنامه انجام دادیم
وتا ساعت ۶ غروب طول کشید
رسیدم خونه
عزیزجون: سلام دخترگلم
- سلام عزیزجون خسته نباشید
عزیزجون: برو لباستو عوض کن بیا باهات حرف دارم
- بفرمایید من درخدمتم
عزیزجون : نرگس سادات امروز همسر حاج کمیل زنگ زده بود اینجا
- خوب به سلامتی
عزیزجون: زنگ زده بود تو برای آقامرتضی خواستگاری کنه
نظرتو چیه نرگس سادات ؟
- عزیز من درس دارم
عزیزجون : مادر فدای شرم و حیات بشه
پس مبارکه
نویسنده: بانـــــو ....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
بسم رب العشق #قسمت_چهل_وچهارم - 😍 #علمــــدارعشـــق😍# قرارشد آقای صبوری بره ماشین مرتضی ببره خونش
بسم رب العشق
#قسمت_چهل_وپنجم -
😍 #علمــــدارعشـــــق😍#
قراره ساعت ۶ غروب مرتضی اینا بیان خونمون
یه کت و شلوار مجلسی کرم رنگ پوشیدم با یه روسری بلند سفید طلاکوب
روسریم مدل لبنانی سرم کردم
چادر سفید رنگ سرکردم اومدم تو پذیرایی
عزیزجون : مادر فدات بشه ک مثل فرشته ها شدی
ساعت ۶ بود صدای زنگ در بلند شد
آقاجون در بازکرد
سلام حاج کمیل خوش اومدی
همه نشسته بودند
عزیزجون: نرگس دخترم چای بیار
اول به حاج کمیل و خانمش گرفتم بعد مامان و بابام
زهرا
به مرتضی رسیدم
یک کت و شلوار مشکی با پیراهن سفید پوشیده بود
حاج کمیل : حاجی اگه اجازه میدید این دوتا جوان برن
حرفاشون باهم بزنن
بابا: حاجی صاحب اختیاری
نرگس بابا
با آقامرتضی برید حیاط حرفاتون بزنید
جلوتر از مرتضی رفتم توحیاط
+چه حیاط خوشگلی دارید
- ممنونم
+ خانم موسوی اینا ادعا نیست
خودتون ۳ ترم بامن هم دانشگاهید
زندگیم فدای حضرت علی و بچه هاش
از لحاظ مالی هم خودتون میدونید که مشکلی ندارم
یه ۴۵ دقیقه حرف زدیم
وارد اتاق شدیم
مادر مرتضی : دخترم دهنمون شیرین کنیم
- هرچی آقاجونم بگه
آقاجون : مبارک باشه
حاج کمیل : حاجی محرمشون کنیم تا عقد تو محیط دانشگاه راحت باشند
آقاجون : بله
ان شاالله آزمایشهاشون انجام بدن
مبعث آقارسول الله صیغه شون کنیم
که میشه ۵ روز دیگه
حاج کمیل : تاریخش عالیه
زندگیشون ان شاالله سیره رسول الله باشه
نویسنده بانـــــو.....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
بسم رب العشق #قسمت_چهل_وپنجم - 😍 #علمــــدارعشـــــق😍# قراره ساعت ۶ غروب مرتضی اینا بیان خونمون
بسم رب العشق
#قسمت_چهل_و_ششم -
😍 #علمـــــدارعشــــق😍#
مرتضی اینا که رفتن
دیدم گوشیم داره ویبره میره
اس مس بود
باز کردم از طرف زهرا بود
زنداداش جونم
داداشم میگه
فردا ساعت ۸ حاضرباش خانم بیایم دنبالت بریم آزمایشگاه
- چشم خواهرشوهر جان
از خواب بیدارشدم
- مامان
مامان
من کدوم مانتو و روسریم بپوشم
عزیزجون : الان میام کمکت
چی شده نرگس جان
- مامان الان میان
من چـــــــــــی بپوشم
عزیزجون: اون مانتو صورتی آستین سه ربع با شلوار دمپا مشکی
با ساق دست سفید و روسری سفید
داشتم حاضر میشدم
صدای زنگ دراومد
عزیزجون : پسرم بیاید بالا
+ ممنونم مادرجان
به نرگس خانم میگید بیان
یهو رفتم بیرون
باخجالت گفتم من حاضرم
قرار بود زهرا و همسرشم باما بیان
آزمایش دادیم
گفتن فردا جواب حاضره
قرارشد مرتضی بره جواب بگیره اگه مشکلی نبود با بچه ها بیان دنبالم بریم برای خرید حلقه
خیلی استرس داشتم
گوشی گرفته بودم دستم بهش زل زده بودم
شماره زهرا نمایان شد .
- جانم زهرا
√ حاضرباش میایم دنبالت
- باشه
وارد پاساژ شدیم
زهراگفت : علی جان من اینجا یه لباس دیدم بریم اون ببین
بعد رو به ما گفت شماهم برید حلقه بخرید
با مرتضی آروم و خجول به حلقه ها نگاه میکردیم
+ نرگس خانم
اگه از حلقه ای خوشتون اومد
حتما بگید
- بریم داخل
دوتا رینگ ساده سفیدانتخاب کردیم
داشتم از مغازه میومدم بیرون
که مرتضی صدام کرد
+ نرگس خانم
یه لحظه بیا
این انگشتر زمرد ببین
انگشتر گرفت سمتم
قشنگه خانم ؟
- بله قشنگه
+ مبارکت باشه
-آخه این خیلی گرون آقای کرمی
+نرگس خانم دیگه از بعد شما سادات منی منم همسرت بانوجان
دیگه اون طوری صدام نکن
-چشم اما این گرونه 😥😥😥🙈🙈
+ نه نیست مبارکت باشه
نویسنده بانـــــو.... ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
nf00663451-1.mp3
2.32M
🎬 توسل شهید برونسی به حضرت فاطمه سلام الله علیها
🎤 حجت الاسلام والمسلمین عالی
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
📌 میراث مادر
☀️ هوا حسابی گرم بود.
عرق از سر و رویش میچکید.
عابری ناشناس متلکی نثارش کرد و گفت: یه وقت زیرِ پتو دم نکشی کلاغ سیاه!
خم به ابرو نیاورد. استوار به راهش ادامه داد.
دوست داشت میراث مادر را حفظ کند تا لایق لبخند رضایت فرزندش، مهدی فاطمه شود.
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
✨﷽✨
#شبهات_فاطمیه
✍در روضه ها میگویند فرزند سقط شده حضرت زهرا(س) پسر بوده و نامش نیز محسن گذاشته شده است. در آن زمان پیش از بدنیا آمدن بچه چگونه میدانستند پسر بوده یا دختر که نامگذاری کرده اند؟
#پاسخ
آن کودک را پیامبر گرامی که با وحی الهی در ارتباط بود به نام محسن نام نهاده بودند. در روایتی حضرت علی(ع) فرمود:"فرزندان خودرا قبل از آنکه متولد شوند نام نهید واگر نمی دانید پسر است یا دختر انان را به اسامی نام نهید که مشترک بین دختر وپسر است... چرا که رسول الله محسن را قبل از آنکه متولد شود نام نهاد"
📚الکافی، ج6 ص18
پیامبر گرامی نیز به تصریح قرآن و روایات فراوانی در کتب عالم به علم غیب بود.خداوند می فرماید:"عالم الغیب او است وکسی را بر غیبش آگاه نمی سازد مگر رسولانی که آنها را برگزیده است"( جن 26 و27)
مُسلم و دیگران روایت کرده اند که حذیفه می گوید:"پیامبر به من علم گذشته واینده را اموخت"
📚صحیح مسلم،ج5 ص410 ح22
❄️🖤❄️
یتیمان جز دو چشم تر ندارند
به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده ها باید فغان کرد
که طفلان علی #مادر ندارند
#ایام_فاطمیه🥀
#ای_مادرم🥀
🥀🍃
YEKNET.IR - shoor - fatemieh 2 - 1400 - pouyanfar.mp3
3.77M
⏯ #شور احساسی
🍃کنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ
🍃پسراتون عالیجنابن و دختراتون اولیا مخدره
🎤 #محمدحسین_پویانفر
🥀🍃
🕊 ای تـاج سـر
🖤 عـالم و آدم زهـرا
🕊 از کودکیام
🖤 دل به تو دادم زهـرا
🕊 آن روز که
🖤من هستم و تاریکی قبـر
🕊جـان حسنت
🖤 برس به دادم زهـرا
🏴 شهادت بانوی دو عالم،
فاطمه(س)تسلیت باد.🏴
🔸ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت
🔸زهرائی و خورشید غبار قدمت
🔸کی گفته که تو حرم نداری بانو؟
🔸ای وسعت دلهای شکسته حَرَمت
ایام سوگواری و شهادت🖤
فاطمیه(س) تسلیت باد🙏🏻
🥀🍃