یکی بود، یکی نبود، غیراز خدا هیچ کس نبود، "محمدحسین" در ششمین روز از دی ماه سال ۱۳۵۹ در شهر مقدس قم در خانواده ای مذهبی که اصالتشان به شهرستان گناوه از استان بوشهر برمی گشت، دیده به جهان گشود، او در دوران کودکی پدرش را در لباس رزمندگان هشت سال دفاع مقدس دید، دوران اسارت پدر و بازگشت او با تن مجروحی که یادگاری سرخ از هشت سال ایستادگی مقاومت مردم ایران زمین است به یاد داشت، پدری که یک سالی است به جرگه همرزمانش شهیدش پیوسته است....
محمدحسین بسیجی بود، بسیجی فعال؛
۱۴ ساله بودم که به خواستگاری ام آمد، یک خواستگاری سنتی، خاله اش همسایه ما بود از هم شناخت خوبی داشتیم از مال دنیا هیچ نداشت، ما هم به فکر مال دنیا نبودیم، پدرم گفت که ایمان دارد، مؤمن است و همین برای ما کافی است و من در رمضان سال ۸۶ بله را گفتم.
همسرم مهربان بود، برای خانواده مخصوصا مادرش احترام زیادی قائل می شد و این احترام و محبت را به زبان می آورد؛ مادرشوهرم نقل
می کند که « محمدحسین می نشست و لحظاتی به صورت من نگاه می کرد، و وقتی علت این کار را جویا می شدم و می گفتم: پسرم چیزی
می خواهی؟ می گفت: نگاه کردن به صورت مادر، عبادت است.»
#ستاره_ها
#شهید_محمدحسین_سراجی
رابطه هسرم با بچه ها بسیار خوب بود، معمولا در حیاط خانه با هم آب بازی می کردند، او به مسائل تربیتی و عقیدتی بچه ها اهمیت می داد و برای آشنایی امیرعلی فرزند بزرگمان با بسیج و فعالیت های بسیج هر ساله او را به یادواره رزمایش دفاع مقدس که پشت کوه خضر نبی برگزار می شد ، می برد تا او نیز مفاهیم ایثار و جهاد و شهادت را از کودکی بیاموزد.
برایتان بگویم که او نه تنها لایق که عاشق شهادت بود، اصلا شهیدواره بود، به قول حاج خانم- مادرشهید- همه رفتارهای او با دیگران فرق داشت حتی راه رفتنش نیز فرق می کرد، بسیار آرام بود و به حجاب و عفاف بسیار اهمیت می داد، به نماز اول وقت و ترک نکردن زیارت عاشورا بسیار سفارش می کرد . به نظرم خلعت شهادت را از مداومت در زیارت عاشورا و عشق به حضرت زهرا(س) گرفت.
#ستاره_ها
#شهید_محمدحسین_سراجی
@payame_kosar
وقتی عزم رفتن به جبهه های سوریه را کرد، 5سالی می شد که لباس سبز سپاه را پوشیده بود .
در لشکر علی بن ابیطالب(ع) سپاه استان قم خدمت می کرد، تلاش بسیاری کرد تا بتواند با گردان امام حسین(ع) به جنگ با تکفیری های داعشی برود و از تأخیر در رفتنش بسیار غصه می خورد. 😔😔
روزهای اولی که قصد رفتن به سوریه را داشت از جهت دلتنگی، راضی به رفتنش نبود اما او گفت که برای دین می رود، برای امنیت من و سایر هموطنان و برای سربلندی نظام و دفاع از دین و حرم اهل بیت ... این گونه با تمام وجود رضایت به رفتنش دادم.
#ستاره_ها
#شهید_محمدحسین_سراجی
@payame_kosar
هر وقت صحبت از شهادت و رفتنش می شد،
می گفتم تو شهید نمی شوی، پیش خودم
بر می گردی، می گفتم که پدر من هم در سال های جنگ تحمیلی به جبهه رفته و سالم برگشته است، تو هم می روی و بر می گردی..
اما 45 روز بعد از رفتنش به سوریه خبر شهادتش را آوردند، او برای شهادت رفته بود و لایقش بود.
این حرف سردار سلیمانی را شنیده اید که در کنگره هشت هزار شهید گیلان گفته است:
« شرط شهید شدن، شهید بودن است و تمام شهدا قبل از اینکه شهید شوند، شهید بودند همانگونه که شرط عالم شدن، علمآموزی است.»
به راستی چنین است! همسر من دنیایی نبود، از هر کلام و هر رفتارش عطر شهادت به مشام
می رسید، دائم الوضو بود و ذکر گفتنش ترک نمیشد؛ با اینکه در رشته کاراته، دارای کمربند مشکی دان یک کیوکوشین بود اما بسیار مهربان و رحم دل بود.
« محمدحسین، روز قبل از عزیمتش به سوریه، در گزار شهدا به قبور مطهری اشاره می کند و به خواهرش می گوید:
اینها شهید هستند و یکی از این قبرها هم برای من است ! » او خود خبر شهادتش و محل دفنش را به خواهرش نشان داده بود .
#ستاره_ها
#شهید_محمدحسین_سراجی
@payame_kosar
#خاطره✨
راوی همسر شهید:
آخرين باري كه تلفني با شهيد حرف زدم به او گفتم من ديگر تاب و طاقت ندارم خواهشاً ديگر كافي است، برگرد. گفت بايد تحمل كني شايد ديگر اصلاً نيايم. محمدحسين در منطقه خوابي ديده بود كه همرزمش بعد از شهادتش برايم تعريف كرد. محمد حسين براي همرزمانش اينگونه روايت كرده بود كه در خواب ديدم لباس شهادت را بين بچهها تقسيم ميكردند، در انتها يك لباس كه از ناحيه پهلو پاره شده بود، ماند و من آن لباس را پوشيدم.
چه زيبا خدا مزد اخلاص و مجاهدتهاي محمدحسين را با شهادت در ركاب مولا داد و سرانجام با عشقي كه به حضرت زهرا(س) داشت مثل بيبي به ديدار خدا رفت. محمدحسين همانطور كه دوست داشت با خدا ملاقات كرد. همسرم در وصيتنامهاش از خدا خواسته بود «بارالها دوست دارم تو را درحالي ملاقات كنم كه در خون خود غوطهورم و دست و پا ميزنم.» اينگونه همسرم شهد شيرين شهادت را نوشيد و به ديدار حق شتافت.
#ستاره_ها
#شهید_محمدحسین_سراجی
•●⊰@payame_kosar⊱●•
فرازی از وصیتنامه #شهید_محمدحسین_سراجی :
🔷 ای عزیزانم متقی باشید و مطیع ولایت فقیه تا راه را گم نکنید.
🔷 در انجام واجبات الهی سهلانگاری و کوتاهی نکنید و از محرمات اجتناب و دوریکنید.
🔷 عزیزانم نماز خود را با خضوع و خشوع و با توجه و در اول وقت شرعی بخوانید.
🔷 عزیزانم نماز خود را سبک نشمارید که مورد سخت و خشم خدا واقع خواهید شد.
🔷 عزیزانم در امر دینتان متعصب باشید ونسبت به احکام دینی خود بی تفاوت نباشید.
🔷 عمر خود را بیهوده تلف نکنید.
🔷 عزیزانم درشب وروز جمعه از گناهان خود توبه کنید و از خدا با تضرع و زاری بخواهید که او شمارا بیامرزد.
🔷 عزیزانم مرگ را همیشه درپیش چشم خود داشته باشید.
🔷 عزیزانم به تعهدها و وعده هایی که به دیگران میدهید عمل کنید.
🔷 عزیزانم شمارا سفارش میکنم به حق الناس و اینکه یار و مددکار یکدیگر باشید، و به یکدیگر احترام بگذارید.
🔷 عزیزانم پاسدار خون شهیدان و ارزشهای والایی که شهیدان خون پاکشان را برای آن ریختهاند باشید.
🔷 عزیزانم شمارا سفارش میکنم که قرآن زیاد بخوانید.
🔷 عزیزانم درگذشتگان و اموات خود را فراموش نکنید.
🔷 عزیزانم درمراسمات عزای ائمه اطهار(ع) بهویژه سیدوسالارشهیدان حضرت اباعبدالله(ع) شرکت کنید.
🔷 عزیزانم شب، هنگام رفتن به رختخواب با نفس خود این چهار امر(مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه استیفا) را تعهد کنید.
🔷 عزیزانم همیشه شکرگزار نعمتهای الهی باشید وکفران نعمت نکنید.
#ستاره_ها
#شهید_محمدحسین_سراجی
•●⊰@payame_kosar⊱●•