✅ #خاطره...🍂
♦️♢ هر وقت می خواستم به قدمگاه خضر نبی در #کوه_خضر بروم ، #شهید_مهدی همراهم میآمد.
🔸چون راه طولانی بود و پیاده روی زیادی داشت، #شهید_مهدی همیشه بین راه با شوخی و خنده حرف میزد تا اینکه خستگی مسیر را حس نکنیم.
🔹اما این بار بعد #شهادت_مهدی که خواستم به زیارت خضر نبی بروم مهدی دیگر نبود، تنها بودم . به اهل خانه برای آنکه با من در این پیاه روی همراهی کنند گفتم؛اگر به زیارت بیایید حاجت تان برآورده میشود.
🔸در همین موقع #امیرمحمد پسر بزرگ شهید مهدی دستم را گرفت وگفت: مرا با خود ببر.
با #امیرمحمدجان راهی شدیم به پله اول رسیدیم دستم را گرفت و گفت: یادته همیشه #بابا_مهدی دستت را می گرفت ❓
گفتم: آره.
بعد با لحن معصومانه ای گفت، راست گفتی هرکسی به زیارت برود هر آرزویی داشته باشد برآورده می شود⁉️
من هم گفتم: بله.
گفت: میدانی چرا با شما آمدم.
گفتم: نه پسرم.
گفت: آمدم دعا کنم به خدا بگم خیلی زود #بابا_مهدی سالم سالم سالم برگرده به خانه.
شما هم با من دعا کنید تا #بابام_سالم_به_خانه_بیاید.😔
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_طهماسبی
#راز_پلاک_سوخته
#خاطره_عمه_شهید
#امیرمحمد_فرزند_ارشد_شهید
🍃🌺
💠 @pelak_sokhteh👈
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
♦️♢ تا معلم گفت #بابا چند حرف دارد
دستش را بلند کرد و با انگشتان کوچکش نشان داد چهار حرف...😔
🔸معلم گفت، آفرین #امیرمحمدجان، حالا بگو #بابا چند بخش دارد⁉️
➖ بغض کرد، سرش را پایین انداخت و آرام گفت یک بخش...😔
یک #پلاک_سوخته، که هر وقت بهانه #بابا میگیرم #مادر آن را به من نشان میدهد و می گوید ، بوی #بابا_مهدی را میدهد.
#امیرمحمد_فرزند_ارشد_شهید
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_طهماسبی
#راز_پلاک_سوخته
🍃🌺
💠 @pelak_sokhteh👈