⚘️
🕊شهادت بهنام محمدی🕊
وقتی که جنگ شدت گرفت و حلقه محاصره خرمشهر تنگ تر شد، خمپاره ها امان شهر را بریده بودند. در خیابان آرش، درگیری شده بود مثل همیشه بهنام محمدی در این درگیری حضور یافت ولی نارحتی بچه ها دیگر مؤثر نبود زیرا او کار خودش را می کرد. اوضاع در کنار مدرسه امیر معزی( شهید آلبو غبیش) خیلی سخت شده بود. در این هنگام بچه ها بطور ناگهانی متوجه شدند که بهنام در یک گوشه افتاده است و خون از سر و سینه اش می جوشد. پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق در خون شده بود و شیر بچه دلاور خوزستانی چند روز پیش از سقوط خرمشهر در تاریخ ۲۸/مهر/۱۳۵۹ به شهادت رسید. محل دفن وی در تکه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان بود. طی یک مراسم باشکوه در سال ۱۳۸۹ مزار مطهر این شهید بزرگ با حضور مسئولان و مدیران استان خوزستان و هزاران نفر از اهالی شریف شهرستان مسجد سلیمان، در ورودی شهر مسجد سلیمان به قطعه شهدای گمنام انتقال یافت. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#سالگرد_شهادت #شهدا #امام_زمان(عج) ♡
#شهید_بهنام_محمدی #وعده_صادق
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
@shohada_masjedsoleiman
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
🌷معرفی شهید🌷
#شهیدحسنرضایی، متولد ۱۳۴۶، در شهرستان مسجدسلیمان در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود . شهید با توجه به احساس وظیفه و تکلیفی که نسبت به حفظ انقلاب داشت مشتاقانه به جبهه رفت و سرانجام در تاریخ ۱۳۶۶/۷/۲۸ در منطقه ماووت عراق بر اثر ترکش گلوله به شهادت رسیدند.
🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور 🌷صلوات🌷
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#سالگرد_شهادت #شهدا #امام_زمان(عج) ♡
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
@shohada_masjedsoleiman
⚘️خاطره ای از مادرشهید بهنام محمدی⚘️
بهنام در زمان شروع جنگ تحمیلی سیزده سال و هشت ماه داشت، وی اولین فرزند من بود. وقتی که دوازده ساله بود به من می گفت:" می خواهم کاری کنم تا سرتاسر ایران در آینده از من یاد کنند و یک قهرمان ملی باشم." اولین شعاری که به ذهن بهنام خطور میکرد و در دوران انقلاب، آنرا با اسپری روی دیوار می نوشت، به این شرح بود:« یا مرگ یا خمینی، مرگ بر شاه ظالم». همیشه هم شاهش را وارونه می نوشت. پدرش بارها به او گفت که بهنام نرو، سربازها تو را میگیرند ولی بهنام اصلاً توجه نمی کرد.
او با پخش اعلامیه و نوشتن شعار در تظاهرات شرکت می کرد. گاهی هم با تیر و کمان به سربازهای شاه حمله میکرد. من، وی را به مدرسه نبردم، به این علت که پدرش نمی داد. به این ترتیب او را بهمراه برادرش به تعمیرگاه سپاه فرستادم تا کاری را یاد بگیرد.
یک روز گفت: مادر دلم می خواهد پیش امام حسین( ع) بروم و بدانم که چطور او را به شهادت رسانده اند! در یک روز دیگر، کاغذی را به من نشان داد که در آن راجع به غسل شهادت نوشته شده بود. به آرامی گفت:مادر مرا غسل شهادت بده! به این علت که می خواهم شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، این جا نمان چون می ترسم عراقی ها تو را با خودشان ببرند.
بهنام به امام خمینی( ره) علاقه عجیبی داشت، آنقدر که سفارش كرده بود:از بچه ها درخواست میکنم كه نگذارند امام تنها بماند و خدای ناكرده او احساس تنهایی كند.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#شهید_بهنام_محمدی
#سالگرد_شهادت #شهدا #امام_زمان(عج) ♡ #وعده_صادق
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
@shohada_masjedsoleiman
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄*
🌷زندگی نامه سردار شهید قربانعلی موری بازفتی (بخش اول)
عید قربان سال 1330 بود که در لالی متولد شد. تولدش خانواده بازفتی را غرق در شور و شادی کرد. مادر وپدرش از ارادتمندان به اهل بیت رسول الله(ص)بودند,آنها همزمانی ولادت فرزندانشان را با عید مبارک قربان گرامی داشتند ونامش را قربانعلی گذاشتند,آنها آرزو داشتند او روزی به جرگه شهدای راه مولایش علی(ع) بپیوندد.
قربانعلی دوران شیرین کودکی را در بخش لالی سپری کرد ,اوکودکی فوق العاده تیز هوش و زرنگ بود و زود موردتوجّه همگان قرار گرفت .
از کودکی محرومیت را لمس کرد , اوقات فراقتی نداشت تا بتواند به بازی های کودکانه مشغول شود.اومثل بیشتر کودکان آن دوره از کودکی کار می کرد تا به کمک سایر اعضای خانواده بتوانند هزینه های زندگی خانواده را تامین کنند.
با گذراندن دوره ی تحصیلات ابتدایی وراهنمایی ,برای تحصیلات دبیرستانی راهی مسجد سلیمان شد .حضوراو در مسجد سلیمان کمک زیادی به همکلاسی هایش بود. از آن به بعد خانه ی آنها محلی برای کلاس های رفع اشکال دانش آموزان وهم کلاسی های قربانعلی شده بود. او مجبور شد به علّت مشکلات اقتصادی دوسال آخر دبیرستان راشبانه طی کند تا روزها بتواند کار کند.
بعد از اخذ دیپلم به سربازی رفت. آن سالها همزمان با نهضت مردم عمان برعلیه حکومت این کشور بود. تعدادی از نیروهای نظامی ایران به دستور شاه خائن برای سر کوبی مردم تحت ستم این کشور به عمان اعزام شدند.قربانعلی هم یکی از افرادی بود که برای شرکت در این جنگ که به جنگ ظفارمعروف ظفار شد ,در نظر گرفته شد اما او با درایت و تیز هوشی خاصی از رفتن به ظفار امتناع کرد و مانع از اعزام جمعی از دوستانش شد .
بعد از اتمام خدمت در شرکت ملی حفاری ,وابسته به شرکت ملی نفت ایران مشغول خدمت شد. او در آن سالهایی که ظلم و فساد بیداد می کرد ,سخت مقیّد و پایبند به اصول اسلامی بود و فقط به رضای خدا می اندیشید.
با شدت گرفتن قیام مردم ایران او هم به موج پر خروش دریای انقلاب پیوست و با شرکت در اعتصابات شرکت نفت و تظاهرات و راهپیمایی های مردمی انزجار خود را از رژیم پهلوی نشان داد؛
📌ادامه دارد...
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#سالگرد_شهادت #شهدا #امام_زمان(عج) ♡ #وعده_صادق #یحیی_سنوار
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
@shohada_masjedsoleiman
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄*
🕊کبوتر عاشق مسجد سلیمان🕊
شهید فضل الله پهلوانی ، فرزند عبدالله در سال ۱۳۳۷ در خانوادهای متوسط بدنیا آمد ، با شروع قیام امت در کنار دیگر برادران مبارزش همیشه در صحنه بود ومبارزات سیاسی خود را علیه رژیم منفور پهلوی ادامه داد چندین بار مأمورین طاغوت قرار گرفت و شکنجه شد ، اما هیچوقت زیر بار این مورد هجوم مسئولیت سنگین شانه خالی نکرد سرانجام پیروزی انقلاب فرا رسید و فضل الله به آرزوی خود رسید او جز اولین کسانی بود که لباس پاسداری انقلاب را به تن کرد و صادقانه و استوار ایستاد و مبارزه کرد ، وقتی رژیم بعث به مرزهای کشور حمله کرد با قلبی سرشار از شهادت داوطلبانه عازم جبهه های جنگ شد و در ستاد عملیاتی جنگهای نا منظم زیر نظر مجاهد شهید دکتر چمران به جبهه های مختلف جنوب میرفت و سرانجام عاشورا فرا رسید و لشکر کفر حمله همه جانبه خود را به مردم بی دفاع سوسنگرد آغاز می
کند شهید با آنکه مأموریتش به جبهه آبادان بود اما با اصرار زیاد از فرمانده
می
خواهد او را به سوسنگرد بفرستد سرانجام با دیگر همرزمانش عازم جبهه سوسنگرد میشود و پس از ۴۸ ساعت نبردش در کنار یاران حسین (ع) عصر عاشورا درتاریخ۱۳۵۹/۸/۲۸ در کربلای سوسنگرد به شهادت رسید.
🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور صلوات🌷
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#شهید_فضلالله_پهلوانی🕊
#سالگرد_شهادت #امام_زمان(عج) ♡
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای🇮🇷
@shohada_masjedsoleiman🇵🇸
°
🌷خاطره ای از شهید فضل الله پهلوان🌷
مراداندیکائی از رزمندگان دوران دفاع مقدس در خصوص این شهید بزرگوار عنوان می کند :
⚘️جنگکه شروع شد دلاورانی خودجوش از خطه بختیاری خودشان را به محورهای جنوب رساندند یکی از این بزرگواران خسرو پهلوانی از گروه فدائیان اسلام بود این گروه به مرکزیت و فرماندهی شهید بزرگوار مجتبی هاشمی که مقر اصلی ان هتل کاروانسرا بود در محورهای ذوالفقاری تا پل ارتباطی خرمشهرو ابادان بعدا به صورت پارتیزان و چریکی در محورهای بستان و سوسنگرد و جاهای دیگر با باشهید چمران همکاری داشتند
⚘️اخلاق خوب و شجاعتی که شهید پهلوانی داشت باعث شد امثالی مانند من شاپور جمالدین و حسین نیکفر به این گروه ملحق شویم این گروه تااواسط دهه ۶۰ به صورت مستمر در جبهه ها پشتیبانی می شود حتی از نظر سلاح از طرف سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران و بعضا به وسیله مهماتی که به غنیمت می گرفت پشتیبانی می شد و علیه حکومت بعث عراق می جنگید.
⚘️شهید پهلوانی از اولین شهدای مسجدسلیمان در جنگ تحمیلی در منطقه حضور فعال داشت قاسم صادقی از گروه فدائیان اسلام در مورد شهید پهلوانی می گفتند هرموقع ماموریت پارتیزانی به صورت شبانه و به قصد ضربه زدن به دشمن بود در خواستی می کردند گروه چند نفره تشکیل می دادند و بعضا خودش فرماندهی را برعهده می گرفت بعد از شهادت شهید مجتبی هاشمی فرمانده گروه فدائیان اسلام می گفت سخت است افرادی مثل شهید پهلوانی را به دست اوردن این امتحان خود را از نطر شجاعت و اخلاص و مردانگی در جبهه ها پس داده بود...
📌منبع: وبلاگ همدرنگ
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#شهید_فضلالله_پهلوانی🕊
#سالگرد_شهادت #امام_زمان(عج) ♡
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای🇮🇷
@shohada_masjedsoleiman🇵🇸
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄*
🕊کبوتر عاشق مسجدسلیمان🕊
شهید قیصر لیمن در سال ۱۳۴۱در روستای سلطان آباد از توابع شهرستان مسجدسلیمان به دنیا آمد. شهید در دوران ابتدایی با همسالان خود از روستای سلطان آباد حدود ۶کیلومتر پیاده طی می کرد تا به مدرسه برود. شهید لیمن بعد از پایان دوره راهنمایی با برادر بزرگ ترش اسحق لیمن در ارتش ثبت نام کرد. پس از قبولی و طی دوره ی کارآموزی در سال ۵۶ شروع به مبارزه علیه نظام استبدادی شاهنشاهی کرد و در این راه سه مرتبه دستگیر شد. با پیروزی انقلاب اسلامی ارتش به دستور حضرت امام(ره) فعالیت خود را آغاز کرد و این شهید بزرگوار به لشکر آمادگاه ۵۴۱ مشهد اعزام شد . با آغاز جنگ تحمیلی او برای دفاع از انقلاب اسلامی، خاک، ناموس و شرف ایران به جبهه رفت…
🌷برادرش عباسقلی لیمن می گوید: در تاریخ ۲۳/۸/۶۲ قرار بود این شهید بزرگوار برای تدارک عروسی اش از مشهد به خوزستان بیاید. قیصر گفت: اگر رفتم خوزستان شهید می شوم… مادرم می گوید: شهید آمد بالای سرم گفت: حلالم کن مادرجان به دلم افتاده است این برنج و گوسفند عروسی هزینه عزاداری ام می شود. امشب خبر شهید شدنم را برایت می آورند. آن روز به طرف دوکوهه حرکت کرد و بر اثر ترکش بمب باران هواپیماهای دشمن در تاریخ۸/۳۰ /۶۲به درجه رفیع شهادت نائل شد…
🌷شهید قیصر لیمن دوست داشت در راه خدا و انقلابش شهید شود. همیشه دعا می کرد با افتخار شهید شود. او دل بسته انقلابش بود و خود را سرباز امام امت می دانست و به خانواده سفارش می کرد فریب دشمنان انقلاب را نخورند و به خواهران سفارش می کرد حجابتان را رعایت کنید، حجاب داشتن مثل تیری است به قلب دشمن، ما تنها با عراق جنگ نمی کنیم بلکه با چندین کشور در حال جنگ هستیم. ما خدا را داریم، دشمنان انقلاب با تمام امکانات مدرن دارند به بعثی ها کمک می کنند اما ان شاءالله شکست خواهند خورد…
🌷در وصیت شهید لیمن به مادر خود این طور نوشته شده است: مادر جان در مرگ من شیون نکن و گیسو نبر. باید افتخار کنی که مادر شهید هستی در جای دیگر نوشنه است: پدرجان به تو افتخار می کنم که با رنج و مشقت امور زندگی را اداره می کنی تو زحمت و مشقت های زیادی کشیدی. در سرما و گرمای عرق ریختی تا ما را بزرگ کنی… بوسه بر دستان تو می زنم پدرجان حلالم کن…
📌(منبع:سایت خبری باشگاه روزنامه نگاران مسجدسلیمان)
🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور صلوات🌷
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#شهید_قیصر_لیمن🕊
#سالگرد_شهادت #امام_زمان(عج) ♡
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
@shohada_masjedsoleiman
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄*
🕊کبوتر عاشق مسجدسلیمان🕊
شهید شاپور عباسی فرزند حفیظ اله در سال ۱۳۴۲ در مسجدسلیمان به دنیا آمد. دوران ابتدائی و راهنمائی را به پایان رساند و در عین حال در جوار مسجد عظیم (جامع) شهر بخلق و خوی مذهبی منصف گشت و در سنگر مسجد به فعالیتهای مختلف پرداخت دوره دبیرستان را در رشته اقتصاد شروع کرد دوران انقلاب در تمام حوادث مهم و تظاهرات شهر شرکت داشت و با پیروزی به جمع از جان گذشتگان انقلاب اسلامی پیوست و در تشکیل سپاه پاسداران شهر به طور عضو و موثر دخالت داشت. سپس به دلیل وجود درس بطور نیمه وقت در اختیار بسیج سپاه پاسداران قرار گرفت و در روز سه شنبه مورخه ۱۳۶۰/۷/۲۵ به جبهه رفت در این هنگام عضو گروه شهید حسین بهرامی بود و از حمله وسیعی که جهت آزادسازی بستان
تدارک دیده میشد خبر داشت و برای شرکت در آن عملیات بی تابی می کرد. گویا می دانست که امام حسین علیه السلام و تمامی بخون خفتگان تاریخ از هابیل گرفته تا شهدای کربلای دفاع مقدس ایران منتظر او هستند.بالاخره در غروب روز ۱۳۶۰/۹/۸ در بستان در اثر انفجار مین به فیض عظمای شهادت
رسید.
🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور صلوات🌷
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
#امام_زمان(عج) ♡ #شهید_شاپور_عباسی🕊
#سالگرد_شهادت
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
@shohada_masjedsoleiman
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄*
🕊کبوتر عاشق مسجدسلیمان🕊
⚘️شهید علیرضا دهقانی فرزند اسد الله دهقانی، متولد ۱۳۴۱ در ۷ کیلومتری اصفهان در محلی بنام چمپیر بدنیا آمد و ۱۵ روزه بود که به همراه پدر و مادرش به مسجد سلیمان آمدند.
⚘️ بعد از انقلاب به خدمت سپاه درآمد و به خاطر فعالیتهای انقلابیش و همکاری با
سپاه چندین بار از طرف گروهکهای پیکار و
منافقین تهدید به مرگ شد ولی دست از مبارزه برنداشت.
⚘️شهید علیرضا دهقانی قبل از شهادت با کیاست خاص خود توانست در مسجد جامع نمره یک منافقی را که نقشه انفجار در چند مکان مهم را در ته قوطی کبریتی جاسازی کرده
بود، شناسایی و او را دستگیر و تحویل سپاه پاسداران بدهد.
⚘️ در تاریخ ۱۳۶۰/۹/۸ در بستان در عملیات طریق القدس ساعت ۴ بعد از ظهر با دوستان و همرزمانش به محاصره تانکها در آمدند و تا آخرین گلوله مبارزه کردند و بالاخره با گلوله مسلسل کالیبر ۵۰ تانک به شرف شهادت رسید.
⚘️مزار شهید در قطعه شهدای کلگه مسجد سلیمان در کنار برادر طلبه شهیدش غلامرضا دهقانی
است.
🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور صلوات🌷
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#شهید_علیرضا_دهقانی🕊
#سالگرد_شهادت #امام_زمان(عج) ♡
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
@shohada_masjedsoleiman
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄*
🕊کبوتر عاشق مسجدسلیمان🕊
شهید هرمز محمودی در سال ۱۳۳۰ در یکی از روستاهای شهرستان ایذه به دنیا آمد او در کودکی علاقه خاصی نسبت به قرآن داشت این بود که شهید نزد پدرش که کلاس قرآن داشت قرآن آموخت. شهید هرمز با کلاس سوم دبیرستان استخدام جنگداری شد او ماهیانه ششصد تومان حقوق میگرفت با همین حقوق ناچیز خانواده ی هفت نفری را اداره میکرد او با اینکه به خرجی خودش نمیرسید اما قلبی پاک و مملو از محبت و با گذشت بود همیشه به فقرا و بیچارگان کمک میکرد. کم کم شهید درس خواند دیپلم را گرفت و حکم کارمندی به او دادند تقریبا در ماهی پنج هزار تومان حقوق میگرفت شهید هرمز در دوران رژیم طاغوت کتابهای مخالف رژیم دژخیم و اعلامیه های امام را به خانه میآورد و مطالعه میکرد و همیشه در راهپیماییها شرکت می کرد. او همدوش برادر شهیدش به راهپیمایی میرفت و شعارش استقلال ،آزادی ، جمهوری اسلامی بود.
شهید یکروز که به تظاهرات رفته بود وقتی ماموران شهربانی به آنها حمله کردند شهید هرمز به زمین افتاد یکی از ماموران می خواست با همان باتونی که در دست داشت توی سر شهید بزند ولی چون پیراهن ارتشی داشت یکی دیگر از ماموران مانع این کار شد و گفت این آقا ارتشی است و او را رها کردند. هنوز چند ماهی از جنگ نگذشته بود که داوطلبانه در بسیج ثبت نام کرد تا او را به جبهه های حق علیه باطل اعزام کنند ولی باز هم خانواده مانع او شدند. همسرش به او گفت تو چند بچه و خواهر برادر داری که باید از آنها مواظبت کنی او می گفت خدا اینها را به من داده و خودش هم مواظب آنها است همسرش گفت هرمز پسرت مریض است میخواهی او را تنها بگذاری و این بچه ها را یتیم کنی او در جواب گفت خدا او را شفاه می دهد و اگر من نباشم پدر آنها امام خمینی است . برای بار دوم به بسیج رفت و ثبت نام کرد یک هفته فشرده دوره دید و با گروهی از رزمندگان به جبهه بستان اعزام شد این بار دیگر عاشق شهادت شده بود. با شروع عملیات طریق القدس در اولین ساعات ، همراه برادرش ، سردار شهید زمان محمودی به لقاءالله پیوست و پیکر پاک و خون آلودش را به مسجدسلیمان آوردند و در فتح الفتوح کلگه به
خاک سپردند. یادش گرامی باد و راهش پر رهرو باد.
🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور صلوات🌷
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#شهید_هرمز_محمودی🕊
#سالگرد_شهادت #شهدا #امام_زمان(عج) ♡
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
@shohada_masjedsoleiman
🥀 وداع هرمز
هرمز مانند زمان به جبهه رفت و آمد داشت. او انگار میدانست که قرار است شهید شود. یک روز شال و کلاه کرد تا به روستای سوسن برود. در آنجا ابتدا به دیدار عمویم ابوالمحمد که پدر خانمش هم میشد رفت. بعد به تمام خاله و داییها سر زد و حلالیت گرفت. در آخرهم به زیارت سلطان ابراهیم مرتضی بن موسی بن جعفر(ع) از اولاد امام
موسی بن جعفر(ع) رفت. موقع برگشتن در مورد تصمیم جبهه رفتنش با خواهر بزرگم صحبت کرد. خواهرم در جواب به او گفته بود: هرمز الان زمان در جبهه است.باید یک مردی بالای سر این خانواده باشد، نمیشود که همه به جبهه بروید! هرمز در جواب او حرفی نزد، اما مدتی بعد نامهای از او پیدا میکنند در حالی که آن را زیر شیشه میز در محل کارش گذاشته بود و در آن نوشته بود به همکاران، به مسئول اداره و به خانوادهام اطلاع بدهید که من به جبهه رفتم. حدود 20 روز در جبهه ماند، قبل از عملیات طریق القدس برای خداحافظی با خانواده و همسر باردارش که البته دو بچه دیگر هم داشتند به خانه آمد.همانجا روی قالیچه جلوی در نشست و پاهایش را که هنوز درون پوتینهایش بودند بیرون از در گذاشت. برایش انار دون کردم، نصفش را خورد و نصف دیگرش را جلوی من و همسرم گذاشت. گفت: وقت ندارم.آنقدر ذوق رفتن داشت که نایستاد و با وجود سه روز مرخصیش همان روز رفت. او از عملیات خبر داشت،می ترسید که جا بماند.
📌راوی: خانم اشرف محمودی(خواهر شهیدان هرمز و زمان محمودی)
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#شهید_هرمز_محمودی🕊
#سالگرد_شهادت #شهدا #امام_زمان(عج) ♡
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
@shohada_masjedsoleiman
🔻عملیات طریق القدس
عملیات طریق القدس شروع شد،دو برادرم به همراه عمویم در عملیات حضور داشتند.عمویم تعریف میکرد:از روبهرو گلوله و از بالای سرمان باران میآمد و زیر پایمان پر آب بود.شبی سیاه و ظلمانی.عملیات ما با فرماندهی زمان بود،خدا را شکر بستان آزاد شد. طی این عملیات، زمان متوجه شهادت هرمز میشود و خودش را بالای سر او میرساند. به گفته همرزمانش در حالی که او را در آغوش گرفته بود میگفت: خدایا شهید ما را بپذیر. خدایا خوشحالم که برادرم در راه دینت و در راه وطن به شهادت رسیده است.زمان، هرمز را رها میکند و به جلو میرود. یکی دو ساعت بعد زمان هم بر اثر شلیک توپ با دهان باز در حال گفتن ذکر لااله الا الله به شهادت میرسد.
عمویم که همیشه عادت داشت زمان و هرمز را به بچههایم خطاب کند. بعد از بازگشت اینطور بازگو میکرد: که من بعد از اینکه فضای عملیات کمی آرام شد به دنبال بچههایم میگشتم. در آن شب طوفانی و سیاه صدای نالههای هرمز را میشنیدم ولی نمیتوانستم تشخیص دهم که کجاست؟عملیات سختی بود خیلی هم شهید دادیم.
در نهایت اینکه عمویم از شهادت هرمز که علاوهبر اینکه برادرزادهاش بود داماد او هم بود مطلع میشود اما به خاطر اینکه زمان را بلافاصله بعد از اصابت توپ به اهواز منتقل کرده بودند اصلا متوجه شهادت زمان نشده بود. دو روز قبل از هرمز پیکر زمان را آوردند.هرمز جزء شهدایی بود که بعدا که شرایط کمی مساعد شد پیکرشان جمعآوری میشد که تا تشخیص بدهند متعلق به کدام شهر است کمی طول میکشد.زمان را به همراه شهیدان کامران سبزی زاده،سید احمد صالحی،نورمحمد مولایی که اهل افغانستان بود و درهمین شهر زندگی میکرده برای تشییع آوردند. عمویم خودش را به شهر رسانده بود تا خبر شهادت هرمز را به ما بدهد که با مراسم تشییع پیکر زمان مواجه میشود
📌راوی: خانم اشرف محمودی(خواهر شهیدان هرمز و زمان محمودی)
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#شهید_زمان_محمودی🕊
#شهید_هرمز_محمودی🕊
#شهد_ابوالمحمد_محمودی🕊
#سالگرد_شهادت #شهدا #امام_زمان(عج) ♡
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
@shohada_masjedsoleiman