پلاک ایران | غیرمحرمانه قم
🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرتدلبر 🔍 #قسمتسیوهشتم 💖 زندگیم با امیر شروع شد ...
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرتدلبر
🔍 #قسمتسیونهم
🔴 خبر داشتم که آن خانه را مرتضی
برایشان ساخته بود ، حال عجیبی
داشتم میدانستم آن روز او و عمه
فاطمه را خواهم دید .
🟤 امیر قدری عصبی بود اما سعی میکرد
به روی خودش نیاورد چمدان بستم و با
ماشین خودمان معصومه خانم و
بچهها را برداشتیم و روز قبلاز مراسم
به روستا رفتیم .
❤️ وقتی وارد حیاط شدیم عمه فاطمه
را دیدم،روی ایوان ایستاده بود و مادرانه
نگاهم میکرد در آن لحظه هیچ قدرتی
نمیتوانست جلوی رسیدن من به
آغوش او را بگیرد ، دستهایش را
صورتش را تکتک انگشتانش را با اشک
میبوسیدم ...
❤️ خدایا چقدر دلم برای آغوش
مادرانهاش تنگ شده بود ، یکسال
دوری اجباری آنهم روزهای بیپدری و
تنهایی من ...
🖤 همه افراد حتی امیر با دیدن بیقراری
ما دونفر متأثر شدند ، معصومه خانم
هم با عمه خوشوبش کرد هرچند
سردی بین شان کاملاً مشخص بود .
🔵 تا شب مثل مرغ پرکنده بیقرار
بودم، پس کجا بود ، چرا مرتضی را
نمیدیدم، صحبتش بود،
میدانستم آنجاست اما جلوی من
ظاهر نمیشد...
🌸 دخترها مشغول درست کردن خرما
شدیم و بزرگترها حلوا پختند ، بوی
غذای خیرات و اسفند فضا را پر کرده بود
سفرهی شام انداخته شد .
😔 دیدمش ...
با سینی بزرگ غذا از گوشه حیاط آمد
خدای من چرا زنده بودم ...
مرتضی بود ...
مرتضای من ...
#ادامهدارد
🌿مهم ترین ها را اینجا بخوانید #پلاکایران👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3161522520Cbf492e41c0
قسمت سی و نهم.m4a
2.97M
#داستانحضرتدلبر
#قسمتسیونهم
#فایل_صوتی
با صدای نویسنده :
✍ صالحه کشاورز معتمدی
🌿مهم ترین ها را اینجا بخوانید #پلاکایران👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3161522520Cbf492e41c0