eitaa logo
پلاک ایران | غیرمحرمانه قم
2هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
83 فایل
پایگاه خبری پلاک ایران با مدیریت حسین افسر خبرنگار استان قم💁‍♂️ 👈اینجا با اخبار مهم و جامع ایران همراه باشید @pelak_iran ادمین تبلیغات: @pelak_iran
مشاهده در ایتا
دانلود
پلاک ایران | غیرمحرمانه قم
‌ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت‌دلبر 🔍 #قسمت‌هفتادوسوم 🔵 با مراقبت‌ها و محبت ها و شو
‌ ‌ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان 🔍 ❤️ چشششمممم مهربونم ، چششممم دل نازک من ، چشششممم بابای مهربون دختر پرست 🔵 پاشو پاشو مامان حسود پاشو برو جیگر منو بیدار کن که سیر بازی کنم باهاش ... 🔶 از راحله خانوم شماره مرتضی را گرفتم برایش پیام ارسال کردم و خواستم که به مدرسه بیاید. تشکر و عذرخواهی کرد و گفت که تا هفته آینده کرج نیست و به محض بازگشت از سفر کاری خواهد آمد. 🔻شب قبل از دیدار پیام داد ... موضوع را به امیر گفتم او هم برایم آرزوی موفقیت کرد ، فردای آن روز خیلی آرام و مسلط به مدرسه رفتم . محمد کمی تب داشت دلم پیش بچه ها مانده بود و چند بار به پرستاری که در نبود من می‌آمد خانه زنگ زدم. 🔴 ساعت نزدیک ده بود که وارد اتاقم شد . کت و شلوار سورمه ای و پیراهن ‌ آبی آسمانی پوشیده بود. کفشهایش از واکس تازه برق میزد . دو سه تا انگشتر عقیق و یک تسبیح کوتاه زرد رنگ در دستش بود. کیف بزرگ چرمی هم در دست دیگرش که رنگ قهوه ای آن با کفشهایش هماهنگ بود. ⚪️ همه چیز نشان از این میداد که برای دیدن من به خودش رسیده است . 🔸یک لحظه به سر و وضع خودم دقت کردم مثل همیشه شیک و مرتب ولی قطعا برای دیدن مرتضی به خودم نرسیده بودم .قبل ترها هربار که ‌ میخواستم ببینمش کلی به خودم سختی ‌‌ میدادم . اما الان همه چیز فرق داشت . رو به رویم مردی ایستاده بود که عزیزم ‌‌ بود ولی آن تب عشق حالا دیگر به عقل ‌‌ و منطق تبدیل شده بود،دعوتش کردم ... نشست ،سرش پایین بود و به حرفهایم گوش میداد،من شرایط جمیله و راهکارها را برایش گفتم،او هم به خوبی گوش داد ‌ و پذیرفت،وسط حرفهای من بی هوا حرف را عوض کرد و پرسید : 💙 خودت خوبی طیبه ؟ کمی دستپاچه گفتم : بله خدا رو شکر ... سرش را بالا آورد و نگاهم کرد نمیخوای حال منو بپرسی ؟ ضربان قلبم روی هزار رفت ...