eitaa logo
پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
202 دنبال‌کننده
288 عکس
42 ویدیو
1 فایل
نیاز ساده‌ی من تنها شنیدن صدای تو بود. تو دریغ کردی و من نوشتم... با من هم کلام بشید👈 @M5566M
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت عزیزدلِ امام رضا جانم تسلیت 🥀🖤 @pichakeghalam
یه روز که روزِش باشه، که بیفته رو دورِ ویرایش و انتشار، به همه‌ی دنیا می‌گم که من با همین کلمه‌ها عاشق امام جوادم شدم... @pichakeghalam
پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
به زودی... #کبوترانه @pichakeghalam
می‌شد در کمتر از یک دقیقه از گوگل یه عکس با کیفیت بی نقص دانلود کنم و بذارم بالای همین دو سه تا کلمه‌ی به زودی و کبوترانه! اما من با هیچ‌کدوم از اون عکس‌های با کیفیت بی نقص خاطره نداشتم! درست برعکس این تصویر که تک‌تک جزییاتش من رو یاد دونه دونه قل‌هوالله‌های نماز امام جواد تو صحن انقلاب می‌ندازه! @pichakeghalam
آماده‌ی پریدن بر فراز عزیزترین و طلایی‌ترین و ناجی‌ترین جغرافیای جهان هستید؟ من از سر شوق و از سر همه‌ی حس‌های شناس و ناشناس برانگیخته‌ی عالَم مایلم شما رو با خودم همراه کنم. هرکی آماده‌ست یاعلی💚 @pichakeghalam
فقط به علت فشردگی سفر و خستگی راه ممکنه این مجموعه روایت با فاصله به کانال برسه.پیشاپیش عذرخواهم🙏
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم کوچه‌‌ی چهنو همه چیز از یک روز غیرمعمولی شروع شد. یک روز که آفتاب مثل همیشه از شرق طلوع کرده بود. گنجشک‌ها مثل هر روز روی درخت‌ها می‌خواندند و هوا مثل هر روز غبار گرفته و گرم بود. همه چیز معمولی بود به جز کبوتری که داشت توی قلب من پر و بال می‌زد. پر و بال زدنِ غیر معمولی! کفتری که از یک سال پیش جَلدِ کوچه‌‌ی روبروی امام رضا شده بود، جِد کرده بود برگردد به همان دیار! کار به دریدن‌ رسیده بود که...رفتم! چَهنو، هنوز همان بود که بود! کوچه‌ی پر پیچ و تابِ همیشه زنده! @pichakeghalam
ایوانِ‌ ولی‌عصر خیال کردم همین که بروم و چشمم به گل‌دسته‌هاش بیفتد آرام می‌شوم، نشدم! خیال کردم لب‌هام که کشیده شود روی مرمرهای ورودی باب‌الجواد، تب و تابم می‌خوابد، نخوابید! خیال کردم اگر آن‌قدر گریه کنم که اشکم تمام شود و چشم‌هام خشک، عطشم سیراب می‌شود، نشد! خیال کردم صحن جامع را که رد کنم و اولین نماز را که توی رواق امام بخوانم، دیگر شیرینی وصال طَبَق طَبَق تهِ جانم می‌نشیند، ننشست... دیر رسیدم! در رواق‌ها بسته بود از بس کفترهای جَلدِ یک ساله و دو ساله و صدساله پر کشیده بودند به آغوشش و جایی برای کبوتر زخمی من نمانده بود! انگار که کسی دست رد به سینه‌ام زده باشد، ماتم گرفتم! زیر آفتاب داغ حرمش دور خودم می‌چرخیدم که چشمم افتاد به یک گوشه‌ی دنج زنانه! پر کشیدم. یک تکه از خنکای بهشت افتاده بود وسط هُرم گرمای حرم! امام رضا تکه‌های شکسته‌ام را حواله داده بود به امام زمان! اولین نماز حرم زیر طاق ایوانِ ولی‌عصر. قرار گرفتم! @pichakeghalam
آغاز بسم‌الله و بالله و فی سبیل‌الله و علی ملة رسول الله شروع شد...دلبری‌های تو و دل‌دادگی‌های من! @pichakeghalam
انتظار فکر کن بعد از خدایت کیست و امامت کیست بپرسند: عمرت را در چه راهی صرف کردی؟ و تو بگویی در صف طولانی زیارت ضریح امام رضا! سرت را شورمندانه و مغرور بالا بگیری و زیر لب بگویی هر بار ساعت‌ها انتظار کشیدم تا به قاعده‌ی یک ثانیه آن مضجع سبز نورانی را زیارت کنم! بعد از این اعتراف شیرین تند تند قند توی دلت آب شود و بقیه‌ی سوال‌ها را نپرسیده ببرندت بالا! @pichakeghalam
رمز وصل با زینب سر صف زیارت بودیم که دیدیم کنار ما ایستاده. زن، پرچم را زیر چادرش پنهان کرده بود و تند تند عربی حرف می‌زد. فقط کلمات حلّه و قریب و کربلا را از حرفهاش فهمیدیم. همین کافی بود برای یک رفاقت قلبی چند دقیقه‌ای با زنی از دیار امام حسین! پرچم را از زیر چادرش آورد بیرون. سینِ کشیده‌ی حسین زیر آینه‌کاری سقف امام رضا درخشید. پرچم، متبرک به ضریح امام علی و امام حسین و حضرت عباس و امام جواد و امام هادی و امام حسن عسگری و شریفه خاتون بود؛ و حالا آمده بود به پابوس امام رضا جان... @pichakeghalam