eitaa logo
پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
202 دنبال‌کننده
288 عکس
42 ویدیو
1 فایل
نیاز ساده‌ی من تنها شنیدن صدای تو بود. تو دریغ کردی و من نوشتم... با من هم کلام بشید👈 @M5566M
مشاهده در ایتا
دانلود
آغاز بسم‌الله و بالله و فی سبیل‌الله و علی ملة رسول الله شروع شد...دلبری‌های تو و دل‌دادگی‌های من! @pichakeghalam
انتظار فکر کن بعد از خدایت کیست و امامت کیست بپرسند: عمرت را در چه راهی صرف کردی؟ و تو بگویی در صف طولانی زیارت ضریح امام رضا! سرت را شورمندانه و مغرور بالا بگیری و زیر لب بگویی هر بار ساعت‌ها انتظار کشیدم تا به قاعده‌ی یک ثانیه آن مضجع سبز نورانی را زیارت کنم! بعد از این اعتراف شیرین تند تند قند توی دلت آب شود و بقیه‌ی سوال‌ها را نپرسیده ببرندت بالا! @pichakeghalam
رمز وصل با زینب سر صف زیارت بودیم که دیدیم کنار ما ایستاده. زن، پرچم را زیر چادرش پنهان کرده بود و تند تند عربی حرف می‌زد. فقط کلمات حلّه و قریب و کربلا را از حرفهاش فهمیدیم. همین کافی بود برای یک رفاقت قلبی چند دقیقه‌ای با زنی از دیار امام حسین! پرچم را از زیر چادرش آورد بیرون. سینِ کشیده‌ی حسین زیر آینه‌کاری سقف امام رضا درخشید. پرچم، متبرک به ضریح امام علی و امام حسین و حضرت عباس و امام جواد و امام هادی و امام حسن عسگری و شریفه خاتون بود؛ و حالا آمده بود به پابوس امام رضا جان... @pichakeghalam
کلاغ خوشبخت کلاغ‌ها دو سه تا بیشتر نبودند. صبح به صبح که کبوترها نشسته بودند یک گوشه و داشتند چاشت‌شان را می‌خوردند، پیدایشان می‌شد! می‌آمدند دور امام می‌گشتند و روسیاهانه زل میزدند به گنبد و گل‌دسته‌ها‌! بعد هم تا سر و کله‌ی آفتاب پیدا شود، راهشان را می‌کشیدند و می‌رفتند! @pichakeghalam
Mohsen Chavoshi - نیک موزیکMohsen Chavoshi - Kalagh Rosiah - 320 (1).mp3
زمان: حجم: 9.5M
من که توی سیاهی‌ها از همه روسیاه‌ترم میون این کبوترا با چه رویی بپرم ... @pichakeghalam
بهشت اینجاست همین‌جایی که دارم چای می‌نوشم...😍 @pichakeghalam
قدم به قدم با من میاین؟ خوشحال می‌شم نظراتتون رو درمورد روایت بخونم من اینجام👈@M5566M لینک گفتگوی ناشناس👇 https://daigo.ir/secret/41325980928
زیارت مقبول حسین داشت چادر مادرش را می‌کشید. مادر گریه‌های فاطمه زهرای دو ماهه را داشت آرام می‌کرد. صف زیارت از همیشه شلوغ‌تر بود. حسین بی‌تاب شده بود و فاطمه زهرا صدایش بلندتر. مادر از هر طرف بین جمعیت گیر کرده بود و راه برگشت نداشت! برگشتم. دخترک را از بغل مادرش گرفتم. پوست چسبناکش هنوز بوی بهشت می‌داد. آرام شد! باهم جلو رفتیم باهم نگاه کردیم باهم از امام رضا گفتیم و باهم ضریح را زیارت کردیم...عمیق و طولانی! رزق شیرین آن روزم بود که فاطمه زهرا بشود واسطه‌ی قبولی زیارت‌های دست و پا شکسته‌ی من! @pichakeghalam
خوشبخت‌ترین قالی دنیا موقعیت جغرافیایی:صحن جمهوری اسلامی @pichakeghalam