eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 ۲۷ آذر سالروز شهادت #آیت‌الله_دکتر_محمد_مفتح  و روز #وحدت_حوزه_و_دانشگاه #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🗓 ۲۷ آذر سالروز شهادت #آیت‌الله_دکتر_محمد_مفتح  و روز #وحدت_حوزه_و_دانشگاه #افسران_جنگ_نرم_خادمی
مختصری از زندگینامه : ایشان در سال 1307، در خانواده‌ای روحانی در متولد شد. پس از فراگیری مقدمات، راهی شد و در محضر بزرگانی چون ره ، علامه طباطبایی و .. استفاده نموده و خود مدرسی بزرگ در گردید.  ایشان در حالیکه استادی بزرگ در قم بودند، پا به عرصه گذاشته و تا درجه دکترا ادامه تحصیل دادند. شهید مفتح که توطئه استعمار در جدا نگاه داشتن دو قشر دانشگاهی و روحانی، از هم را با تمام وجود احساس کرده بود، ایجاد وحدت میان این دو قشر مهم جامعه را وجهه همت خود قرار داد و در کنار آموزش و تدریس و تربیت نیروهای جوان به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت. در سال‌های 1340 تا 42، سخنرانی‌های او در شهرهای مختلف در روشن ساختن مواضع نهضت اسلامی و افشای چهره رژیم پهلوی بسیار مؤثر بود که با آگاهی ساواک این جلسات تعطیل و ایشان دستگیر و مورد آزار و اذیت ساواک قرار گرفت. محبوبیت و مقبولیت شهید مفتح در میان طلاب و دانش‌آموزان موجب شد که او را از آموزش و پرورش اخراج و در سال 1347، به نواحی بدآب و هوای جنوبی ایران تبعید کنند و بعد از سپری شدن مدت تبعید نیز از ورود ایشان به قم جلوگیری به عمل آمد و ایشان با اقامت در تهران به تدریس از دانشکده الهیات مشغول شد. ایشان به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان امامت جماعت مسجد دانشگاه را عهده‌دار شد. سخنرانی‌های ایشان در مسجد دانشگاه در ترغیب نسل روشنفکر و تحصیل کرده به اسلام اثر بسزایی داشت. شهید مفتح همچنین در حسینیه ارشاد نیز به فعالیت‌های تبلیغی و علمی می‌پرداخت و پس از تعطیلی این حسینیه بوسیله ساواک، ایشان با قبول امامت مسجد جاوید در سال 1352، هسته دیگری از دانشجویان و روشنفکران را به دور خود جمع نمود. در آذر 1353 مسجد جاوید مورد هجوم ساواک قرار گرفت و شهید مفتح نیز دستگیر و زندانی شد. یاد و خاطره نماز عید فطر سال 1357 که در قیطریه تهران و با استقبال بی‌نظیر مردم تهران به امامت شهید مفتح انجام شد در تاریخ انقلاب همیشه می‌درخشد. در خطبه‌های این نماز، شهید مفتح برای اولین بار نام امام خمینی را آشکارا بر زبان جاری و رهبری امام را مورد تأکید قرار داد و روز پنجشنبه 16 شهریور را به عنوان تجلیل از شهدای نهضت تعطیل اعلام کرد که زمینه‌ساز راهپیمایی 17 شهریور و وقایع جمعه سیاه گردید. شهید مفتح با تشکیل شورای انقلاب از سوی امام به عضویت این شورا درآمد. سرانجام این شهید بزرگوار در روز 27 آذر 1358، هنگام ورود به دانشکده الهیات،‌ توسط گروهک فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به فیض عظیم شهادت نائل آمد. این روز به مناسبت فعالیت و مجاهدت این شهید بزرگوار در راه تحقق وحدت میان حوزه و دانشگاه، روز وحدت روحانی و دانشجو نامیده شده است. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمال یاسینی از اعضای #گروهک_فرقان نحوه به شهادت رساندن #شهید_مفتح را تشریح می‌کند.... ۲۷ آذر ۵۸ بود که #شهیدآیت_الله_دکتر_مفتح هنگام ورود به دانشکده #الهیات #دانشگاه_تهران توسط کمال یاسینی عضو گروهک #فرقان ترور شد و به #شهادت رسید. #شهدای_ترور #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🍂 🔻 #خاکریز_اسارت 💢 قسمت دویست و بیست و دوم: شهر پرتقال و سال پایانی اسارت پانزدهم
🍂 🔻 💢 قسمت دویست و بیست و سوم: تبعیدگاه جدید سوار شدیم ، ولی نه با چشم و دست بسته و این در حالی بود که حدودا سه سال از اسارت ما گذشته بود. مسافت زیادی رو طی کرده و هر لحظه و ساعت از یاران و دوستامون در اردوگاه تکریت ۱۱ فاصله بیشتری می‌گرفتیم. قلبِمون از غصه فراق یاران به شدت اندوهگین و تحت فشار بود و بسمت سرنوشتی نامعلوم در حرکت بودیم. به هر حال ما روزهای سخت‌تر از اینا رو پشت سر گذاشته بودیم و برخورد عراقی‌ها که مقداری نرم و ملایم بود و خبری از کتک و خشونت نبود، نویدبخش دورانی آروم، همراه با آرامش و آسایشِ بیشتر بود. تا جایی که یادم میاد چهار پنج ساعتی تو راه بودیم و مسافتی در حدود ۲۴۰ کیلومتر رو طی کردیم. در بین راه، کاری به ما نداشتن و کسی رو اذیت و آزار ندادن. از کنار شهر سامرا عبور کردیم. برخلاف تکریت که بیابون بود و برهوت، اطراف سامرا منطقه‌ای بسیار سبز و با صفا و دارای نخلستانای زیادی بود. از دور چشممون به گنبد و بارگاه امام هادی و امام حسن عسکری(علیهما السلام) افتاد و خدا می‌دونه چقدر خوشحال شدیم. از لابلای صحبت نگهبانا با هم، فهمیدیم قراره ما رو بسمت بعقوبه ببرن. اولین باری بود که مسافرت با چشم و دست باز و بدون کتک و اذیت و آزار انجام شد و بین راه حتی بهمون آب هم دادن. شهر بعقوبه در عراق معروف است به شهر پرتقال و تعداد زیادی باغات پرتقال در این شهر وجود داشت. در حوالی شهر بعقوبه یه پادگان بزرگ نظامی وجود داشت. ما رو وارد پادگان کردن. برای اولین بار در کمال تعجب خبری از دیوار مرگ و تونل وحشت نبود و بصورت عادی و بدون کتک‌کاری وارد فضای اردوگاه شدیم. در یه محوطه بزرگ خاکی از اتوبوس‌ها پیاده شدیم و طبق رسم و رسوم عراقیا در صفوف پنج تایی به خط شدیم. تعدادی اتوبوس از اردوگاهای دیگه هم رسیدن و مشخص شد که اینجا اردوگاه تبعیدیاس. البته همه از اردوگاه‌های مفقود الاثر مثل تکریت۱۱ بودن. مجموعاّ شدیم حدود ۶۰۰ نفر. با پرس و جو از اسرای موجود در اردوگاه متوجه شدیم در حوالی شهر بعقوبه در فاصله حدود ۷۰ کیلومتری بغداد قرار داریم. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🍂 🔻 💢 قسمت دویست و بیست و چهارم : اردوگاهی در دلِ پادگان زرهی موانع و سیم خاردارای اطراف اردوگاه خیلی کمتر از تکریت ۱۱ بود. راحت می‌شد بیرون اردوگاه رو از لابلای سیم خاردارها دید. تا چشم کار می‌کرد در اطراف ما تانک و توپ و نفربر بود. متوجه شدیم که اردوگاه وسطِ یکی از پادگانای زرهی سپاه پنجم عراقه و شاید علت کمی موانع اطراف هم همین بود که فرضاً اگه اسیری موفق به فرار بشه تازه میفته وسط پادگان و راه فراری وجود نداشت. گر چه اصلاً موضوع فرار جزو محالات بود. برجکهای دیدبانی مختلف و اون همه تانک و توپ‌ها و نفرات، مجالی برای فرار باقی نمی‌ذاشت. دلیل اینکه به این اردوگاه کوچک ملحق می‌گفتن این بود که اردوگاه اصلی(بعقوبه ۱۸) متشکل از ۵ سوله بزرگ بود که در نزدیکی ما قرار داشت و در هر کدوم حدود هزار نفر از اسرای پایان جنگ و بعد از پذیرش قطعنامه در اونا جای داده بودن و اردوگاه ما که ویژه تبعیدیا بود از همه کوچیک‌تر بود و کلاً دو بند داشت وهر بند شامل سه آسایشگاه به استعداد تقریبی ۱۰۰ نفر در هر آسایشگاه بودیم. لذا اسم این اردوگاه رو گذاشته بودن ملحق بعقوبه ۱۸. یعنی ما از الحاقات اردوگاه ۱۸ بودیم. یه زندان هم در مجاورت ما بود که بهش می‌گفتن قلعه و تعدادی اسیر هم اونجا بود. با ورود به این اردوگاه و نزدیک شدن جنگ به سال پایانی خود، شرایط برای ما مقداری بهتر شد و فشارها برداشته شد. بیشتر اوقات روز اجازه داشتیم توی هواخوری قدم بزنیم و درِ آسایشگاها یکی دو ساعت مونده به غروب بسته می شد و تا روز بعد یکی دو ساعت از آفتاب گذشته داخل بودیم و بقیه روز آزاد بودیم که داخل آسایشگاها باشیم یا بیرون قدم بزنیم. همین آزادی مشکلِ همیشگی توالت در اردوگاه تکریت یازده رو برامون حل کرد و فرصت کافی برای استفاده از سرویسای حموم و توالت داشتیم و یه حموم یا توالت رفتن راحت دیگه یه آرزوی دست نیافتنی نبود. از این بابت خیلی خوشحال بودیم و احساس راحتی می‌کردیم. کم‌کم مداد و دفتر هم که از آرزوهای دیرینه ما بود و نزدیک به سه سال از اون محروم بودیم بعد از مدتی اینجا آزاد شد و قرآن به تعداد کافی وجود داشت. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید همت و خبر دادن از امداد غیبی . . . #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
روح­ الله شنبه­ ای، فرزند علی ­اکبر، سال 1336 در ایلام به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در مدرسه توحید (کورش سابق) به پایان رساند. آنگاه وارد مدرسه راهنمایی ترویج ایلام شد. پس از اتمام دوره راهنمایی به دبیرستان رازی رفت و در سال1354 موفق به اخذ مدرک دیپلم گردید. سپس در آموزشکده ترویج کشاورزی ایلام، وابسته به دانشکده کشاورزی کرمانشاه پذیرفته شد. پس از گذراندن دوره­ی کاردانی ترویج کشاورزی در سال 1356 برای ادامه تحصیل در دوره کارشناسی همان رشته عازم کرمانشاه گردید. ادامه تحصیل وی در کرمانشاه با پیروزی انقلاب اسلامی مصادف گشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته انقلاب اسلامی مشغول فعالیت شد. از آن­جا که در خانواده­ای مذهبی تربیت شده بود، در محافل قرآنی و دینی حضور می­یافت؛ از جمله در مسجد امام حسین(ع)، واقع در محله­ی شادآباد ایلام، به فعالیت­های مذهبی می­پرداخت. با آغاز راهپیمایی­های مردم برای به ثمر رساندن انقلاب اسلامی، در فعالیت­های سیاسی شرکت می­کرد و اعلامیه­ها و عکس­های امام خمینی(ره) را مخفیانه در بین مردم توزیع می­نمود. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
روح ­الله شنبه­ ای، اولین فرمانده شهید سپاه پاسداران در ایران است که پیش از شروع رسمی جنگ تحمیلی به شهادت رسید. این که می­گویم پیش از شروع رسمی جنگ تحمیلی به شهادت رسید، دلیلش این است که رسانه­ ها شروع جنگ تحمیلی را 31 شهریورماه1359 اعلام کردند، در حالی که روح ­الله در بیستم شهریورماه آن سال در خط مقدم و در میدان جنگ به شهادت رسید. لذا اگر بگوییم که ایشان اولین فرمانده شهید جنگ تحمیلی است، سخنی به گزاف نگفته ­ایم. شنبه ­ای انسانی به غایت عاطفی بود. به عنوان مثال قبل از شروع جنگ تحمیلی، بعضی مواقع عده ­ای از اشخاص به سپاه مراجعه می­کردند و تقاضاهایی مثلاً از شهرداری یا آموزش و پرورش و یا نهادهای دیگر داشتند که پاسخ­گویی به تقاضاهایشان جزء وظایف اصلی سپاه نبود، زیرا وظیفه­ ی سپاه به عنوان یک نهاد نظامی، تأمین امنیت کشور در برابر تهدید دشمن بود. با این حال، شنبه­ ای دست رد به سینه­ ی کسی نمی­زد و می­کوشید تا از طریق ارتباط با نهادهای ذی­ربط، مشکل متقاضی را برطرف کند. او می­گفت: “درست است که برطرف کردن مشکلات روزمره مردم در حوزه­ی وظایف سپاه نیست؛ اکنون که پس از قرن­ها حکومت اسلامی در ایران ایجاد شده است، بگذارید با حل کردن مشکلات مردم، آن­ها را با نظام جمهوری اسلامی ایران آشنا کنیم.” 20شهریورماه1359، مهران پدر شهید روح ­الله شنبه ­ای چگونگی شهادت فرزندش را چنین بیان می­کند: «صبح 20شهریورماه 1359، روح ­الله عازم پاسگاه بهرام­ آباد- که در نقطه ­ی صفر مرزی قرار دارد- شد. او با استقرار یک دستگاه خمپاره ­انداز، مهیای مبادله­ی آتش با دشمن می­گردد و از دوستان و همرزمانش می­خواهد، تعداد زیادی گلوله خمپاره ­انداز در اختیارش بگذارند و همگی پاسگاه را ترک کنند. تبادل آتش شروع می­شود و دشمن مرتب پاسگاه بهرام ­آباد را زیر آتش قرار می­دهد. دیده ­بان ایشان، رضا سلطانی می­گوید: “روح­الله ده دقیقه قبل از شهادتش و در اوج مبادله آتش، تکه ­ای مقوا از جعبه خمپاره ­انداز برداشت و روی آن چیزی نوشت. حدسم این بود که گرای هدف را می­نویسد؛ اما دیری نگذشت که صدای انفجار شدیدی به گوش رسید. متوجه شدم که روح ­الله به شهادت رسیده است. پیکر غرقه به خون او را داخل یک خودرو گذاشتیم و آن را به مهران منتقل کردیم. بسم الله القاصم الجبارین به خدا راهم را تشخیص داده­ام و خدا را دیده­ام و هدف و مقصد را شناخته­ام و دشمن را نیز به عیان دیده­ام. پس چرا بر این مرکب خوشبختی- که آگاهی می­باشد- به سوی الله به پیش نتازم و قلب دشمنان حق و حقیقت را آماج گلوله­هایم قرار ندهم و در این راه به شربت شهادت، چون دگر برادرانم نایل نگردم.  https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 تو بیا بر لب ما شهد مکرر برسان گوشه چشمی بنما به آخر برسان ی رنج جهان را تو به داور برسان ابرِ پاییزیِ آبستنِ بفرست بر تن خشک زمین آب سراسر برسان دست مهری به سرِ چشمه‌ی امید بکش دل مأیوس، به سر منزل بهتر برسان روح شده از شوق تماشا خالی بر دل پاک یک سره گوهر برسان کام ها شد از حجم حوادث... ای داد تو بیا بر لب ما مکرر برسان شب شعرو غزلی وصف شما گفته دلم بزن امضا و بکن مهر و به دفتر برسان. 🔶 باز حسرت به دلم ماند و نیامد یارم باز به دلم ماند و نیامد یارم او چه کرده است ندانم همه شب بیمارم نیت نمودم که به هیچ لب نزنم یاد رخساره ی تو شد سبب افطارم گر بُود صفحه ی روشن به کتاب عمرم لحظاتی ست که خرج تو شده ای یارم بس که از وصف تو گفتم همه مشتاق تواَند لیک پرسند چگونه است رخ دلدارم کاش تصویر گناهم به دو چشم تو نبود تو به رویم نزدی من خجل از کردارم گر نشانی ز تواَم بود همه رفت از دست کاروان رفته و من گمشده ی دیدارم از تو شوم گر به سرایم آیی خواب باشم بروی و نکنی بیدارم آرزویم همه این است که در خیمه ی تو بنگرم از کرمت بنده ی خدمتکارم https://eitaa.com/piyroo 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ بشارت وقوع انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی از زبان پیامبر اسلام(ص) ، امام صادق(ع) و امام کاظم در ۱۴۰۰ سال پیش 🔸یکروز عمر و ابابکر و زبیر در منزل رسول خدا(ص) دور پیامبر جمع بودند در حالیکه علی (ع) داشت نعلین پیامبر را وصله می کرد. پیامبر(ص) فرمودند: گروهی از [شیعیان] ما در طرف راست عرش خدا بر منبرهایی از نور قرار دارند که صورت‌هایشان و لباس‌هایشان نورانیست و نور چهره‌شان چشم بینندگان را خیره میکند. امیرالمومنین علی (ع) سوال نمودند: یا رسول الله آنها چه کسانی هستند؟ پیامبر(ص)فرمودند: آنان کسانی هستند که بوسیله روح الله دوست هم می شوند و متحد می شوند بدون اغراض شخصی یا خویشاوندی که با هم داشته باشند و آنان شیعیان تو هستند و تو یا علی امام آنهایی. توضیح: بزرگان معتقدند که تا زمان روح الله الموسوی الخمینی چنین روح الله بوجود نیامده است. 📚منابع این حدیث: -آینده و آینده سازان محمد دشتی ص 69- 68 -الزام الناصب ص جلد 2 -بحار الانوار جلد 68 ص 139 ___________________ 🌷امام صادق (ع) : مردی از قم خارج شده مردم را بسوی حق دعوت می کند. گروهی که دل‌هایشان چون قطعات آهن سخت است، در اطراف او گرد می آیند، حوادث آنها را مضطرب نسازد، ملول نشوند و دچار وحشت نگردند و بر خداوند توکل کنند و عاقبت از آن پرهیزگاران است. توضیح : امام خمینی (ره) از قم قیام نمودند و نتیجه قیام ایشان منجر به براندازی حکومت طاغوت و تاسیس انقلاب اسلامی ایران شد. 📚منابع این حدیث: -روزگار رهائی ص 785 -عصر ظهور علی کورانی ص 237 و 32 -الملاحم و الفتن ص 38 -سفینه البحار جلد 2 -آینده و آینده سازان محمد دشتی ص 70 -بحار الانوار ج 60، 57 ص 216 -مهدی منتظر جواد خراسانی ص 113 از کتاب تاریخ قم ____________________ 🌷امام موسي کاظم(ع) میفرمایند: مردي از قم مردم را به حق دعوت کند، افرادي پيرامون او گرد آيند که قلب هايشان همچون پاره هاي آهن استوار است. بادهاي تند حوادث آنان را نلغزاند، از جنگ خسته نشده و نترسند، اعتمادشان بر خدا است و سرانجام کار از آن پرهيزکاران است.» 📚منبع: بحارالأنوار، ج۵۷، ص۲۱۵ _____________________ 🌸 حضرت رسول(ص) میفرمایند: «مردمي از شرق قيام ميکنند و زمينه را براي حرکت جهاني مهدي(عج) فراهم ميسازند.» 📚منبع: الزام الناصب، ج۲، ص۱۴ https://eitaa.com/piyroo 🕊
🌸❄️❄️❄️❄️❄️🌺❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️💐❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️☘❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️🌸❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️🌺❄️❄️❄️❄️❄️❄️
اول فروردین ماه ۱۳۴۶ در کاشان به دنیا آمد. پدرش ڪفاش و مادرش خانه دار بود ، دوران نوجوانی اش با اوج مبارزات انقلاب مصادف بود اهل قرائت و تلاوت قــرآن بود. به هنر علاقمند بود و هنر خوشنویسی و نقاشی را فرا گرفت با شروع جنگ تحمیلی قصد عزیمت به جبهه ڪرد وقتی اجازه مـادر را کسب کرد ، بلافاصله رفت شیرینی خرید ، برگشت و ‌گفت : «شیرینی اجازه جبهه ‌است» از سپاه عازم جبهه شد . علاوه بر سلاح ، قلم نیز به دست می‌ گرفت و به خطاطـی و نقاشی در جبهه ها می‌پرداخت . تابلوهای زیبایی نوشته و در جاده های مناطق عملیاتی نصب می‌ڪرد. عضو واحد تبلیغات تیپ المهدی بود و بیشترین فعالیت های فرهنگی وی در هنگام عملیات های فتح المبین و رمضان انجام شد. در عملیات الی بیت المقدس عکسی از وی ثبت و در تاریخ دفاع مقدس ماندگار شد ، سرانجام در ۲۷مرداد ۱۳۶۱ در شرق بصره به خون تپید و به فیض شهادت نائل گشت .مفقود الجسد بود تا اینکه در پی تفحص و شناسایی پیکر مطهرش سوم خردادماه ۱۳۸۰ در کاشان تشییع و در گلزار شهدای دارالسلام به خاک سپرده شد https://eitaa.com/piyroo
۴۱ همه ی هم وغمش این بود که تا جایی که بدنمان می کشد, در حرم بمانیم. زیارت نامه بخوانیم و روضه و توسل سیری نداشت. زمانی که اشکی😢 نداشت راه افتادکه برویم هتل. هتل هم می آمد که تجدید قوا کند برای دوباره رفتن به حرم. در کاروان رفیقی💞 پیدا کرد لنگه ی خودش هم مداح بود هم پاسدار. مداحی🎤 و روضه ی کاروان را دونفری انجام می دادند. ولی اهل این نبود که با کاروان وبا جمع برود. می خواست دو نفری با هم باشیم. می گفت:( هر کی کربلا می ره? از صحن امام رضا می ره) قسمت شد خادم حرم حضرت عباس( علیه السلام) فیش غذا🍲 به ما داد خیلی خوشحال😍 بودیم . رفتیم مهمان سرای حضرت. ¤¤¤¤ با خواهرم رفتیم برگه ی آزمایش را بگیریم, جوابش مثبت بود. می دانستم چقدر منتظر است. ماموریت بود. زنگ 📞که زد بهش گفتم ذوق کرد, می خندید😁 وسط صحبت قطع شد فکر کردم آنتن رفته یا شارژ گوشی اش📱 مشکل پیدا کرده. دوباره زنگ زد گفت:( قطع کردم برم نماز شکر🙏 بخونم.) اینقدر شاد وشنگول شده بود که نصف حرفهایم را نشنید. انتظارش را می کشید . در ماموریت های عراق و سوریه لباس نوزاد 👶خربده بود و در حرم تبرک کرده بود به ضریح . در زندگی مراقبم بود , ولی در دوران بار داری بیشتر. از نُه ماه , پنج ماهش نبود وهمه ی آن دوران را خوابیده😴 بودم. دست به سیاه وسفید نمی زدم. از بارداری قبل ترسیده 😵بودم. خیلی لواشک و قره قوروت دوست داشتم. تا اسمش می آمد یا هوس می کردم, در دهنم آب جمع می شد😋 پدر ومادرم می گفتند: ( نخور فشارت می افته) محمد حسین برایم می خرید. داخل اتاق صدایم می زد : (بیا باهات کار دارم) لواشک و قره قوروت ها را یواشکی 🙊به من می داد وبا خنده می گفت: ( زن ما رو باش باید مث معتادا بهش جنس برسونیم️) نمی توانستم زیاد در هیئت ها شرکت کنم . وقتی می دید مراعات می کنم خوشحال 😌می شد و برایم غذا تبرکی می آورد. برا خواندن خیلی از دعاها وچله ها کمکم می کرد. پا به پایم می آمد که دوتایی بخوانیم. بعضی را خودش تنهایی می خواند. زیاد تربت به خوردم می داد. به خصوص قبل از سونو گرافی و آزمایش ها خودش از کربلا آورده بود و می گفت: ( اصل اصله)👌 اسم بچه را از قبل آماده کرده بودیم: امیر حسین😍 در اصل , امیر حسین اسم بچه اولمان بود به پیشنهاد یکی از علمای تهران , گذاشتیم امیر محمد. گفته بود: ( اسم محمد رو بذارید روش تا به برکت این اسم, خداوند متعال نظر کنه و شفا بگیره.) 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
. ♻️ به کی رأی بدهیم 🔹 از نظر شهید حاج ابراهیم همت، چطور بفهمیم نیروهای خودی چه کسانی هستند و در انتخابات‌ها به چه کسانی رأی بدهیم. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
اذان مغرب 🌸 مجنونِ عشـق اگر شوے هر لحظه ات به بندگی‌ست .. دی ماه ۱۳۶۵ عراق، شرق بصره آب گرفتگے بوبیـان رزمنده مهدے صمدے صالح گردان ۱۵۴ حضرت‌علی‌اڪبر (ع) لشکر ۳۲ انصارالحسـین (ع) 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا