eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙✨ 🌺 🍃 هرگاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید... آنها شما را نزد اباعبدالله یاد می‌کنند 💔 به یاد همه شهدا از صدر اسلام تابه امروز https://eitaa.com/piyroo
| ^'💔' | ســوریه رفته بود💚 بـهشون زنـگ زدم گـفتم : بـرای مـراسم عـروسی کـی می آیید؟ گـفتند: کـارت مـراسم را پـخش کنید مـن میرسم... راسـت مـی‌گـفت! خـودش را رسـاند🕊 امـا چـگونه...!🥀 همسر شهید https://eitaa.com/piyroo
~🕊 ^'💜'^ ⚘کوله پشتیش رو گرفتم توی دستم... تا بُغضِ چشمام رو دید: قول دادی بی‌تابی نکنی! مَن هم قول میدهم، زود برگردم... ⚘همیشه‌ قولش قول‌ بود... سه روز از رَفتنِش نگذشت؛ که برگشت... با پِلاکی‌ سوختِه‌...💔 ✍🏻به‌ روایت‌ همسر https://eitaa.com/piyroo
~🕊 ^'💜'^ با سید آمـدیم مرخصی...خانواده من در یکی از روستاهای اطراف بهبهــان بود. وقتــی رسیــدیم, دیــدم دخترم مریض اســت با هم بردیمش بیمارستانی در بهبهان... انجا شــنیدیم عــده ای بیرون از بیمارســتان در حال شعار دادن علیه انقلاب هستند. سید سـریع دوید و رفت داخل انها. وقتی برگشت پیراهنش پاره و ساعتش شکستــه بود. شهربانی همه را جمع کرد و برد کلانــتری. ما هم رفتیم.پدر ومادر کسی که سید را زده بود امدند برای گرفتن رضایت. سید رضایت داد. انها هم با قسم ما را بردند خانه خودشان. پـدر ضارب سریع برای سید یک لباس و یک ساعت خرید. سید قبول نکرد و به جای ان یک نخ ســوزن خواست. لباسش را همانجا دوخت و برگشــت... بعد از سید بود. از همان مـحله رد می شدم. دیدم روی دیوار نوشتــه بود سید عبدالحـسین ولے پور! ♥️🕊 . 🥀🕊🥀🕊🥀 https://eitaa.com/piyroo
می‌گفت‌ قبل از‌ شوخی نیت‌‌ تقـرّب‌ کن و‌ تو دلت بگو دل یه مؤمن رو شاد می‌کنم قربه‌اِلی‌اللّٰه این‌ شوخیاتم‌ میشه عبادت https://eitaa.com/piyroo
~🕊 مادر‌شہید: بابڪ رفت سربازی محل خدمتش رشت بود. در زمان سربازی هرازگاهی خونه نمیومد میگفت:"جای دوستانم ڪه مرخصی رفته ان،موندم" بعدها فهمیدیم‌ڪه به ڪردستان میرفته واونجا لب مرز وداوطلبانه خدمت میڪرده🙂 🌷 https://eitaa.com/piyroo
~🕊 ^'💜'^ رفته بود قبرستان بقیع. از حضرت زهرا(س) خواسته بود که وقتی شهید شد، مزارش مثل حضرتش بی نشان باشد. دو سال بعد وقتی در عملیات والفجر هشت شهید شد. پیکرش در منطقه ماند. شهید خرازی فرستاد دنبالش. منطقه را آب گرفته بود. هر چه گشتند خبری نشد، باورش نشد. خودش هم آمد باز خبری نشد که نشد. 🌿همان قبرستان بقیع حاجتش بر آورده شده بود. ♥️🕊 https://eitaa.com/piyroo
~🕊 💜 هم مداح بود هم شاعر اهل بیت(ع). میگفت: شرمنده ام که من با سر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود. بعد شهادت وصیت نامش رو آوردند نوشته بود قبرم رو توی کتابخونه مسجد المهدی کندم. سراغ قبر که رفتند دیدند به هیکلش کوچیکه وقتی اومد قبر اندازه ی اندازه بود..اندازه ی تن بی سرش.... ♥️🕊 . . https://eitaa.com/piyroo
~🕊 ^'💜'^ حسین ایرلو بچه تهران بود از آن داش‌مشتی‌ها، شده بود فرمانده تحریب لشکر المهدی(عج) می‌گفت: دوست دارم جوری بشم که یک وجبم از من نمونه، گلوله مستقیم تانک خورد به سینه‌اش، تکه تکه شد.. بعد از حسین، کاکاعلی فرمانده تخریب شد، دیدم همیشه یک لباس مندرس و کهنه به تن دارد، گفتم کاکاعلی این چیه پوشیدی زشتـه، گفـت: لباس هست، گفتم: حسین هیکلش دو برابر تو بود؟ گفت: دادم خیاط برام اندازش کرده، روی آسـتین جای یک پارگی بود، گفـتم: این چیه، چرا این را ندوختی؟ گفت: جای ترکشیه که به بازو ایرلو رفته، هر وقت خسته میشم، دلم می‌گیره سرم رو می‌ذارم رو این پارگی آروم میشم. ♥️🕊 (کاکاعلی)♥️🕊 . https://eitaa.com/piyroo
~🕊 ^'💜'^ ازش پرسیـدن چرا همیشه دست به سینه ای؟ گفت : نوکر امام حسین (ع) باید همیشه دست به سینه باشه... برادرش میگفت: از یک ماه 20 روز، روزه بود... ♥️🕊 https://eitaa.com/piyroo
🌸 مےگفت : توی گودال شهید پیدا کردیم هرچه خاک بیرون میریخت باز بر‌میگشت..! اذان شد گفتیم بریم فردا برگردیم شب خواب جوانی را دیدم که گفت : دوست دارم گمنام بمانم بیل را بردار و برو (: 💔 https://eitaa.com/piyroo