eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
💠دو تا خاطره زیبا از زندگی سردار شهید یوسف سجودی می‌نویسم ، یکی‌اش مخصوص خانومهاست و یکی‌اش مخصوص آقایون... : همسر شهید میگه: زندگی‌مون با کمک‌خرجِ پدرش و درآمد ناچیز حوزه به سختی می‌گذشت. یه شب نان هم برا خوردن نداشتیم. بهش گفتم که چیزی نداریم. اونقدر این پا و اون پا کرد که فهمیدم پولش ته کشیده. حرفی نزدم و رفتم سراغ کارهایم... وقتی برگشتم ، دیدم یوسف نشسته پای سفره... داشت گوشه‌های خشک و دور ریز نان رو که از چند روز پیش مونده بود، می‌خورد... بهم گفت: بیا خانوم ! اینم از شام امشب... : از همسر این شهید یاد بگیرین و چیزی رو نخواین که می‌دونین همسرتون توان مهیا کردنش رو نداره ، لطفاً با پایین آوردن سطح توقعاتتون کاری کنین که مردتون شرمنده نشه ، تا زندگیتون آرامش داشته باشه... : یوسف بعد از مدتها خرید کرده بود. بهم گفت: خانوم! ناهار مرغ درست میکنی؟ هنوز آشپزی بلد نبودم. اما دل رو زدم به دریا و گفتم: چشم... مرغ رو خوب شستم و انداختم توی روغن. سرخ و سیاه شده بود که آوردمش سر سفره. یوسف مشغول خوردن شد. مرغ رو به دندون گرفته بود و باهاش کلنجار می رفت. مرغ مثل سنگ شده بود و کنده نمیشد. تازه فهمیدم قبل از سرخ کردن باید آب‌پزش می‌کردم. کلی خجالت کشیدم. اما یوسف می‌خندید و می‌گفت: فدای سرت خانوم! ‌ : همسرتون با عشق براتون غذا می پزه و توی خونه زحمت می‌کشه. اگه غذا خوب نبود و یا نقصی دیدین ، نباید به روش بیارین. یادمون نره که گاهی یه تشکر کردن ،کل خستگی رو از تن همسرمون خارج می‌کنه... 📚 منبع خاطرات: مجموعه طلایه داران جبهه حق 7 ( کتاب شهید یوسف سجودی) فرمانده تیپ سوم لشکر 17علی بن ابیطالب علیه السلام 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
قراردادم را تمدید کردم... قرار داد عاشقی پیمانی از جنس خدا، پیمانی که نهایتش خداست... ، رهایم نکن در این میدانی که اگر لحظه ای غفلت کنم، پایم روی مین های زمانه میرود... هدایتگری باش، تا تخریب چی باشم و نفسم را تخریب کنم و به نقطه ی کمالی که تو به ان رسیدی، برسم... 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
آیت الله مجتهدی تهرانی: یعنی اینکه اگر یک هفته تمام از همه کارهای ما فیلم گرفتند و گفتند اعمال هفته گذشته ات در تلویزیون پخش شده 📺 ❗️ناراحت نشویم... حالا سوال اینجاست چقدر داریم ؟ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
مــرا با قنوتت بـبر تا خــــــدا ... نماز اول وقت التماس دعای فرج🌹 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀ازدل خاک فکه،شهيدي يافتند ,در جيب لباسش برگه اي بود: «بسمه تعالي.جنگ بالاگرفته است. مجالي براي هيچ وصيتي نيست. تاهنوزچندقطره خوني دربدن دارم،حديثي ازامام پنجم مينويسم: «بتوخيانت ميکنند،تومکن. توراتکذيب ميکنند،آرام باش. توراميستايند، فريب مخور. تورانکوهش ميکنند، شکوه مکن. مردم شهر ازتوبدميگويند،اندوهگين مشو. همه مردم تورانيک ميخوانند، مسرورمباش آنگاه ازماخواهي بود»… ديگر نايي دربدن ندارم😭؛خداحافظ دنیا😭😭 "یازهرا" ..😭😭😭😭 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_18020340.mp3
5.81M
❤️من هستم یک سرباز ایرانی 💐فوق العاده زیبا 🎙سید رضا نریمانی 🌹منتظر دوستداران ولایی و شهدایی در کانال پیروان شهدای بجنورد هستیم درخواست کاربران https://eitaa.com/piyroo
مے‌گُفت: چادُر یادِگار حَضرت زهرا(س) است ایمانِ یڪ زَن🧕🏻وَقتے کامِل مےشَود ڪه حِجاب را کامِل رعایَت کُند.. .. https://eitaa.com/piyroo
✨نیم ساعت قبل از اذان کارهای خودش را با اذان هماهنگ میکرد که مبادا از خواندن نماز اول وقت جا بماند.☝️ اضطراب نماز اول وقت همیشه در چهره اش نمایان بود.❤️ شهید مدافع حرم سید سجاد طاهرنیا 🌺 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
💖🕊💖🕊💖🕊💖 اوکه انگار از اول بله راشنیده ,شروع کرد درباره ی آینده ی شغلی اش حرف زد. گفت:دوست دارد برودتشکیلات سپاه,فقط هم سپاه قدس. روی گزینه های بعدی فکرکرده بود,طلبگی یامعلمی,هنوزدانشجوبود. خندید وگفت که ازدار دنیافقط یک موتور🏍تریل داردکه آن هم پلیس ازرفیقش گرفته وفعلاً توقیف شده است پرروپرروگفت:(اسم بچه هامونم انتخاب کردم: امیرحسین,امیرعباس,زینب وزهرا) انگارکتری آبجوش ریختندروی سرم. کسی نبودبهش بگه هنوزنه به باره نه به داره)یکی یکی درجیب های کتش دست می کرد. یادچراغ جادوافتادم هرچه بیرون می آورد,تمامی نداشت. باهمان هدیه ها 🎁جادویم کرد. تکه ای ازکفن شهیدگمنام که خودش تفحص کرده بود. پلاک شهید,مهروتسبیح📿 تربت باکلی خرت وپرت که ازلبنان خریده بود. مطمئن شده بودکه جوابم مثبت است‌✅ تیرخلاص رازد. صدایش راپایین ترآوردوگفت: (دوتانامه💌 نوشتم براتون: یکی توی حرم امام رضا"علیه السلام"یکی هم کنارشهدای گمنام بهشت زهرا)برگه هاراگذاشت جلوی رویم. کاغذکوچکی هم گذاشت روی آن ها. درشت نوشته بود. ازهمان جاخواندم. زبانم قفل شد: تومرجانی,تودرجانی,تومرواریدغلتانی اگرقلبم❤️ صدف باشدمیان آن توپنهانی انگاردراین عالم نبود. سرخوش! مادر وخاله ام آمدندوبه اوگفتند:(هیچ کاری توی خونه بلدنیست‌🚫 اصلاً دورگاز پیداش نمی شه. یه پوست تخمه جابجا نمی کنه! خیلی نازنازیه!) خندید وگفت:(من فکرکردم چه مسئله مهمی می خواین بگین! اینهامهم نیست!) حرفی نمانده بود. سه چهارساعتی🕰 صحبت هایمان طول کشید. گیردادکه اول شما ازاتاق بروید بیرون. پایم خواب رفته بودونمی توانستم ازجایم تکان بخورم. ازبس به نقطه ای خیره مانده بودم,گردنم گرفته بودوصاف نمی شد التماس می کردم:(شمابفرمایین,من بعدازشمامیام.) ول کن نبود. مرغش یک پا داشت. حرصم درآمده بودکه چرا این قدریک دندگی می کند خجالت می کشیدم بگوییم چرابلندنمی شوم. دیدم بیرون برو نیست. دل به دریازدم وگفتم:(پام خواب رفته) ازسرلغزپرانی گفت:(فکرم می کردم عیبی دارین وقراره سرمن کلاه بره) دلش روشن بودکه این ازدواج سرمی گیرد. ادامه دارد... 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖🕊💖🕊💖🕊💖 😍 نزدیک در🚪به من گفت:(رفتم کربلا,زیرقبه به امام حسین《علیه السلام》گفتم:برام پدری کنید. فکرکنیدمنم علی اکبرتون هرکاری قراربودبرای ازدواج💞 پسرتون انجام بدید. برای من بکنید. دلم 💔بی قراربود. به همین سادگی پدرم گیج شده بودکه به چه چیزاین آدم دل خوش کرده ام نه پولی,نه کاری,نه مدرکی,هیچ. تازه بایدبعدازازدواج می رفتم تهران. پدرم با این موضوع کنارنمی آمد❌ برای من هم دوری ازخانواده ام خیلی سخت بود. زیادمی پرسید: توهمه ی اینها رو می دونی وقبول می کنی⁉️پروژه ی تحقیق پدرم کلیدخورد. بهش زنگ 📞زدسه نفر رو معرفی کن تا اگه سوالی داشتم,ازاونابپرسم. شماره ونشانی دونفر روحانی ویکی ازرفقای دانشگاهش راداده بود. وقتی پدرم باآن هاصحبت کرد,کمی آرام وقرار گرفت. نه که خوشش نیامده باشد. برای آینده زندگی مان نگران بود. برای دخترنازک نارنجی اش. حتی دفعه ی اول که اورادید,گفت:این چقدرمظلومه! باز یاد حرف بچه هاافتادم,حرفشان توی گوشم👂 زنگ می زد: شبیه شهدا مظلومه. یاد حس وحالم قبل ازاین روزها افتادم. محمدحسینی که امروزمی دیدم, اصلاًشبیه آن برداشت هایم نبود برای من هم همان شده بود که همه می گفتند. پدرم کمی که خاطرجمع شد. به محمدحسین زنگ 📞زدکه می خوام ببینمت. قرارمدارگذاشتند برویم دنبالش. هنوزدرخانه دانشجویی اش زندگی می کرد. من هم باپدرومادرم رفتم. خندان سوارماشین شد. برایم جالب بودکه ذره ای اظهارخجالت وکمرویی درصورتش نمی دیدم پدرم از یزد راه افتادسمت روستایمان. اسلامیه وسیرتاپیاز زندگی اش راگفت:ازکودکی تاازدواج بامادرم واوضاع فعلی اش. بعدهم کف دستش راگرفت طرف محمدحسین وگفت:(همه زندگی ام همینه.گذاشتم جلوت. کسی که می خواد دوماد خونه ی من بشه, فرزندخونه ی منه وبایدهمه چیزاین زندگی روبدونه) اوهم کف دستش رانشان دادوگفت:منم باشماروراستم ✅ تااسلامیه ازخودش وپدرومادرش تعریف کرد. حتی وضیعت مالی اش راشفاف بیان کرد. دوباره قضیه موتور تریل راکه تمام دارایش بودگفت. خیلی هم زودباپدرومادرم پسرخاله شد. موقع برگشت به پیشنهادپدرم رفتیم امام زاده جعفر(علیه السلام)یادم هست بعضی ازحرفهاراکه می زد, پدرم برمی گشت عقب ماشین رانگاه می کرد. ازاومی پرسید:این حرفهارابه مرجان هم گفتی? گفت:(بله.) درجلسه ی خواستگاری همه رابه من گفته بود. مادرش زنگ زدتاجواب بگیرد. من که ازته دل راضی بودم. پدرم هم توپ⚽️ راانداخته بود در زمین خودم. مادرم گفت: به نظرم بهتره چندجلسه دیگه باهم صحبت کنن. ( کورازخداچه می خواهددوچشم بینا) قارقارصدای🔊 موتورش درکوچه مان پیچید. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠شهید حاج محمد ابراهیم همت : 🌷در زمان غیبت ، اطاعت محض از فقیه داشته باشید سختیها را تحمل کنید این بانهایت اقتدار و توان به انقلاب جهانی امام زمان(عج) اتصال پیدا می کند . 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پســت_پـایـــانـی 🕙سـاعـت عـاشقـے 💠دعـــــاے فـــرج💠 ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا