eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️دیدی رفیق ؛ این جانی که داریم چقدر برایمان عزیز است، یک ویروس اینطور ترس به دلها انداخته ! معلوم نیست حتما جانت را بگیرد ' حالا میفهمی سختی از جان گذشتن را ' شهدا از عزیزترین چیزی که داشتند، گذشتند ، آن هم داوطلبانه ... شادی ارواح طیبه همه شهداء صلوات 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
‍ مادرش میگوید: یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایه مان تماس گرفت، احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت... پرسیدم احمدرضا که بود؟! گفت: یکی از دوستانم بود. پرسیدم: چکار داشت؟! گفت: هیچی، خبر قبول شدنم را دردانشگاه داد! گفتم: چی؟؟ گفت: می گوید رتبه اول کنکور راکسب کرده ای من و پدرش با ذوق زدگی گفتیم : رتبه اول؟؟ پس چراخوشحال نیستی؟؟!! احمدرضا گفت: اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم! .در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت مسجد !!!.... یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی، می گفتم احمدرضا تو الان پزشکی قبول شده ای، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟! می گفت : می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند! می خواهم سختی کارشان را لمس کنم!... 12 اسفند سالگرد شهادت 🌹شهید_احمدرضااحدے 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤲ماجرای اقامه نماز حاج‌قاسم سلیمانی در کاخ کرملین 🌺ابراهیم شهریاری ماجرای نماز شهید سلیمانی را که در کاخ کرملین اقامه کرد، تعریف کرده است: 🔽قصه‌ی نماز خوانده‌شده حاج قاسم فرق ‌می‌کرد، به کاخ کرملین رفته بود و با پوتین قرار داشت. تا رئیس‌جمهور روسیه برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامه‌اش را گفت. صدایش ‌در سالن پیچید، بعد هم به نماز ایستاد. 🔽همه نگاهش ‌می‌کردند. می‌گفت در طول عمرش چنین لذتی از نماز نبرده بوده است. 🔽پایان نماز پیشانی‌اش را روی مهر گذاشت، به خدای خودش ‌گفت: «خدایا، این بود کرامت تو، یک روزی در کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه ‌می‌کشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی آمدم اینجا نماز خواندم.» https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
"بسم رب الشهداء و الصدیقین" قسمتی از 🌹مـحـسـن آرزوت چـیـه؟! دراز کشیـده بودیم. با کلی ذوق و شوق بهش گفتم : " اوج آرزوم اینه که پــولــــدار باشم، یه خــــونه تو بـهترین نقطه اصفهان، ســــفر های خـارج، گشت و گذار و... " ازش پرسیدم خب مـحـسـن تـو آرزوت چـیـه؟! نه گذاشت نه برداشت، گفت :"شـــهــادت" 📗برشی از کتاب سربلند صفحه ی ۱۶۷ ❤️ 🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
اون مـردی که توی گرما و خیابـونها رو جارو میکشه، از شـدت خستگی کنار خیابون هــم خـوابش می بره ، غــذایـش را نمی خـوره که شب بده به بچه هاش لازم نیسـت بـره، همین جـوری هـم قهـرمانه مـراقب قهرمـان‌ ها باشیم و دستکش‌ ها رو رو روی زمین نندازیم https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
💢شهید کوروش بهاروند فرزند: اسکندر ساتیاروند تاریخ تولد: 1350/07/22 محل زندگی: خرم آباد منطقه اسبستان تحصیلات: پنجم ابتدایی تاریخ شهادت: 1361/04/08 محل شهادت: بم باران هوایی روستای اسبستان گلزار شهید: گلزار شهدای اسبستان 💢زندگی نامه شهید کورش بهاروند کورش بهاروند در تاریخ 1350 در روستای اسبستان خرم آباد در خانواده ای مذهبی و کشاورز دیده به جهان گشود. در کانون گرم خانواده تا کلاس پنجم ابتدایی در روستای اسبستان را سپری نمودند که در تاریخ 1361 نیروهای بعثی عراق روستای اسبستان را بم باران میکنند که در این حمله وحشیانه با اصابت ترکش بر جسم پاک نوجوان کورش بهاروند غرق به خون به شهادت رسیدند. پیکر پاک و مطهر این شهید نوجوان در گلزار اسبستان به خاک سپرده شد. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
💢آخرین تبعات سیاسی و اقتصادی کرونا بر آمریکا و کشورهای مختلف جهان 🔹تبعات سیاسی و اقتصادی شیوع ویروس کرونا بر کشورهای محتلف جهان هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود، مثلا خبر رسیده بورس آمریکا «بدترین هفته خود را از زمان بحران اقتصادی 2008 تاکنون» تجربه می‌کند؛ یا مهم‌ترین نمایشگاه بزرگ جهان در آلمان، تعطیل شد! 🔹هفته نامه آمریکایی «نیوزویک» در گزارشی درباره تاثیر کرونا بر اقتصاد آمریکا نوشت: «بحران فزاینده ویروس کرونا به اقتصاد آمریکا ضربه سنگینی وارد کرده، به بازار‌های مالی خسارت زده و موجب شده شرکت‌های بزرگ برنامه‌های خود را لغو و محدودیت‌هایی برای کارمندانشان وضع کنند. 🔹رویداد‌های تجاری بین‌المللی از جمله نمایشگاه بین‌المللی خودروی ژنو، کنفرانس اف-۸ فیسبوک، همایش جهانی تلفن همراه و نمایشگاه گردشگری آی تی بی‌برلین لغو شده‌اند. دولت آمریکا همچنین نشست با انجمن ملل آسیای جنوب شرقی، آ‌.سه‌.آن، را که قرار بود در ماه آینده میلادی در لاس وگاس برگزار شود، به دلیل نگرانی از شیوع بیماری به زمان نامشخصی موکول کرده است.» 🔹 حتی سی ان ان اعلام کرد مردم آمریکا نیز مثل خیلی کشورهای دیگر برای تهیه ماسک به فروشگاه‌ها هجوم برده و در عرض چند ساعت قیمت ماسک 25 برابر شد! 🔹نشریه آمریکایی بلومبرگ طی گزارشی درباره این ویروس نوشته: کل ثروتِ ۵۰۰ ثروتمند جهان در هفته گذشته و همزمان با ادامه شیوع ویروس کرونا و تاثیر آن بر بازار‌های سهام سراسر جهان، ۴۴۴ میلیارد دلار کاهش یافت. شیوع ویروس کرونا بازار‌های مالی جهان را به هم ریخت و وضعیت سهام در بازار بورس آمریکا را به بدترین شرایط خود از زمان بحران مالی بیش از یک دهه پیش برگرداند.» 🔹دولت آلمان نیز یکی از مهم‌ترین نمایشگاه‌های گردشگری جهان را از ترس این ویروس تعطیل کرد. به گزارش ایسنا، نمایشگاه «آی تی بی» قرار بود از روز چهارشنبه ۱۴ اسفندماه در شهر برلین به مدت پنج روز برگزار شود. پیش‌بینی شده بود بیش از ۱۰ هزار شرکت‌کننده از ۱۸۰ کشور در این رویداد جهانی شرکت کنند. 🔹دولت عربستان نیز به دنبال شیوع کرونا اعلام کرد در راستای ممانعت از شیوع این ویروس در این کشور، ورود اتباع کشورهای عربی خلیج‌فارس به مکه و مدینه موقتاً ممنوع است./کیهان https://eitaa.com/piyroo 🕊
به خدمت در راه رضاي خدا و خدمت بي مزد و منت اعتقاد داشت. هيچ گاه حتي در بحبوحه جنگ و نبرد، نماز شب را ترک نمي کرد، به فکر پدر و مادرش بود. از او رضايت کامل داريم؛ هم من و هم مادرش عزيزترين بچه من بود و مي گفت هر کسي که مي تواند به انقلاب کمک کند بايد اين کار را بکند. از اين که در کنار او مي جنگيدم بسيار شاد بودم و هميشه براي او دعاي خير مي کردم. در عمليات کربلاي 4 هر دو با هم بوديم ولي من ترکش خوردم و برگشتم. از اين که بعضي افراد به مال دنيا و يا مقام و پست حريص بودند ناراحت مي شد و از خدا مي خواست که اخلاص را به همه مردم عطا کند. به حفظ حجاب و تقواي الهي بسيار توصيه مي کرد. هنگامي که عمليات کربلاي 5 در حال آغاز شدن بود، به خانه آمد و گفت عمليات سختي را در پيش داريم رفتن به اين عمليات با خودمان است ولي برگشتن، با خداست، دعا کنيد که به اجل خودم نميرم بلکه شهيد شوم. ✍به روایت پدربزرگوارشهید 📎جانشین گردان محمدرسول‌الله لشگر۵نصر ولادت : ۱۳۴۲/۱۰/۸ بجنورد ، خراسان شمالی شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ شلمچه ، عملیات کربلای۵ https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
همسر شهید می‌گوید: اوایل که من مخالفت می‌کردم سعی نمی‌کرد که با صحبت کردن مرا راضی کند☝️ بلکه ترجیح می‌داد که با رفتار کاری کند تا من با قلبم راضی شوم. بعد از رفتنش خانواده همسرش تا زمان شهادت اطلاع نداشتند و خانواده محمد هم بعد از رفتنش متوجه شدند. مداح بود🎤 و مراسم‌های خانوادگی از صدای مداحی او برای اهل بیت(ع) گرم می‌شد اما حالا مدت‌هاست صدای دلنشین و پرسوزش در فضا شنیده نمی‌شود و جای خالی او در مناسبت‌ها بیشتر احساس می‌شود.💔 همسرشهید: قت رفتن به او گفتم اگر دلیل رفتنت را مردم از من پرسیدم چه بگویم؟ گفت: بگو خودش رفت، با عشق هم رفت❤️، بگو خودش را فدای اهل بیت(ع) و دینش کرد. من هم این روزها خودم را با همین موضوع دلداری می‌دهم. هر زمان غم به قلبم فشار می‌آورد به این فکر می‌کنم که محمد نعمت و امانتی از طرف خدا بود🌹 و من امانتی را به صاحبش پس دادم و خدا را شکر می‌کنم که در این امتحان سربلند بودم و این قلبم را آرام می‌کند. شهید مدافع حرم محمد صاحب کرم🌹 🕊 https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
🔸 من همیشه از خدا می خواستم که کسی رو در مسیر زندگیم قرار بده که حضرت زهرا (سلام الله علیها) تاییدش کرده باشه ... این آرزوی قـلــ❤ ️ـبـیم بود ... وقتی محسن رو دیدم با تموم وجودم حس کردم که دلش یه جور خاصی با اهل بیت (علیهم السلام) گره خورده.🌿 ✅به روایتی از همسر شهید ( از ارادتمندان شهید هادی ) خیلی ها هم ازدواجشون را دست حصرت زهرا سلام الله سپردند انتخاب حضرت زهرا سلام الله بهترینهاست https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🍂 🔻 #خاکریز_اسارت روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و شصت و هفتم محرم بیاد ما
🍂 🔻 روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و شصت و هشتم محرم بیاد ماندنی سال ۶۹ (۲) بچه‌ها با هم عهد کردن تا پایان ادامه بدن و نترسن و هر چه بادا باد! بعد از ساعاتی اومدن درو باز کردن و گفتن: سریع متفرق بشین. ما هم که مراسمم‌ون تموم شده بود متفرق شدیم. بعد از این ماجرا دادِ چند نفر از همون همیشه عافیت طلبا دراومد که شما دارین جون همه رو بخطر می‌ندازین و امام حسین(علیه السلام) راضی نیست به این کارای شما. با ملایمت گفتیم: نگران نباشید اولاً ان شاء الله اتفاقی نمیفته و اگه هم افتاد ما مرد و مردونه عواقب کارمون رو خودمون بعهده می‌گیریم و نمی‌ذاریم شما اذیت بشید. روز بعد هم ادامه دادیم. باز هم اومدن مقداری تهدید کردن و ما رو متفرق کردن و رفتن ولی روی چه حسابی بود بعثیا خیلی سخت‌گیری نکردن و بعدش هم حساسیت نشون ندادن، ظاهراً در تدارک حمله به کویت بودن و بنحوی با ما مدارا می‌کردن. کم‌کم عزاداری به سایر اتاق ها و آسایشگاهای دیگه هم سرایت کرد و تا روز هفتم و هشتم تقریبا توی همه آسایشگاها مراسم برگزار بود و این اولین محرمی بود که بعد از سه سال و نیم از اسارتمون موفق به عزاداری شدیم. راستشو بخواید رومون زیاد شد و بچه‌ها پیشنهاد کردن روز نهم و دهم داخل محوطه زندان و بصورت عمومی عزاداری کنیم. عده‌ای می‌گفتن که احتمال داره بعثیا این فقره رو تحمل نکنن و مشکل پیش بیاید. قرار گذاشتیم با استفاده از عرب زبانامون با اونا مذاکره کنیم و اجازه بگیریم. اولش مخالفت کردن و گفتن: این جوری برای ما درد سر می‌شه و اگه فرماندهای بالا بفهمن تنبیه‌مون می‌کنن ما وقتی دیدیم مقداری نرم شدن. کمی خواهش کردیم و قول دادیم آروم و مسالمت آمیز یکی دو ساعت تو محوطه عزاداری کنیم و بعدشم بریم تو اتاقامون. هر جوری بود راضی شدن. شب تاسوعا و عاشورا همه بچه‌هایی که مایل بودن تو عزاداری شرکت کنن تو دو آسایشگاه( ۹ و۱۰ ) که هر کدوم ظرفیت نود نفر برای استراحت و حدود ۲۰۰ نفر برای مراسم داشتن، تقسیم شدیم و مراسم باشکوهی برگزار شد. روز تاسوعا و عاشورا هم با نظارت عراقیا مراسم عمومی شامل سخنرانی و نوحه خونی و سینه زنی برگزار شد. شام غریبان هم در همون دو آسایشگاه ۹ و ۱۰ به طرز باشکوهی که در هیچ اردوگاه و هیچ مقطعی از تاریخ اسارت سابقه نداشت انجام شد و به مراسمات خاتمه دادیم. این مراسمات اتحاد و همدلی بین بچه ها رو چند برابر کرد و حالا همه در کنار هم برای اباعبدالله عزاداری می کردیم و بعثیا هم تماشاگر بودن. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🍂 🔻 روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و شصت و نهم محرم بیاد ماندنی سال ۶۹ (۳) روزای اول که اون گروه چهل نفره عزاداری رو شروع کردن و هر گونه احتمال خطر وجود داشت و برخی بشدت نگران و مخالف بودن، اما بتدریج که عادی شد و خطری بچه‌ها رو تهدید نکرد همون مخالفین هم تو مراسمات شرکت می‌کردن و با خودشون تصمیم گرفته بودن که جداگونه توی یکی از دو آسایشگاه بزرگ مراسم بگیرن. من متوجه قضیه شدم. دیدم این جوری باز همون هیأت بازی ایران می‌شه و نباید بین بچه‌ها دوگانگی اونم تو مراسم ابا عبدالله دیده بشه. بچه‌هایی که با هم بودیم رو جمع کردم و یه جلسه مشورتی برگزار شد. پیشنهاد مشخصِ من این بود که توی دو روز آخر، مدیریت رو بدیم دست این بچه‌ها و ما هم تو مراسم اونا شرکت کنیم. چند تا ازون آتیش پاره‌ها مثل نعمت دهقانیان و رضا البرزی از بچه های تهران و تعدادی دیگه مخالفت کردن و می گفتن: اینا از اول مخالف بودن و ما رو متهم می‌کردن که داریم جون‌شونو بخطر می‌ندازیم. حالا که عادی شده و خطری نیست ما مدیریت رو به اونا بدیم؟!. البته کمی هم حق داشتن. ولی من با زبون خوش و با این استدلال که تو این ماهای پایانی نباید همدلی بچه‌ها خدشه دار بشه و بین ما دو دستگی بیفته اونم تو مراسم امام حسین(علیه السلام). خلاصه به هر مکافاتی بود اونا رو قانع کردم. قرار شد لیستی از بچه‌های مداحِ ما رو به اونا بدیم و مراسم بصورت یه‌پارچه و یگانه انجام بشه. منم رفتم پیش یکیشون که بقیه ازش حرف شنوی داشتن و خواهش کردم که دو دستگی نشه و ما میایم زیر پرچم شما سینه می‌زنیم و اسم مداحای خودمون رو بهش دادم و گفتم: اگه دوست داشتید این بچه‌ها، آمادگی دارن که مداحی کنن. انصافا ایشون هم با روی گشاده استقبال کرد و از همه مداحها توی مراسمات شب و روز تاسوعا و عاشورا و شام غریبان استفاده شد. این تصمیم که به برکت امام حسین(علیه السلام) در ذهن من جرقه زد و خدا هم کمک کرد من و بقیه بچه‌ها منیّت خودمون رو زیر پا بذاریم و یه مراسم باشکوه و متحد برگزار بشه، جزو شیرین‌ترین خاطرات کل دوران اسارت من شد. جالب‌تر قضیه این بود که روز عاشورا مصادف شد با یازدهم مرداد و همون روز عراق به کویت حمله کرد و کویت اشغال شد و دو روز بعدش همه ما از زندان قلعه آزاد شدیم و به اردوگاه ملحق ـ که قبلا ۴ ماه با آسایش در اونجا بودیم ـ منتقل شدیم. خیلی از بچه‌ها این گشایش رو به برکت همون مراسمات دهه محرم می دونستن. ادامه دارد https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عازم جبهه بودم . یڪی از دوستانم برای اولین بار بود ڪه بہ جبهه می اومد .😃 مادرش برای بدرقه ی او آومده بود . خیلی قربان صدقه اش می رفت و دائم بہ دشمن نالہ و نفرین می ڪرد . بهش گفتم : « مادر شما دیگہ برگردید فقط دعا ڪنید ما شهید بشیم . دعای مادر زود مستجاب میشہ .»😌 در جواب گفت:« خدا نڪنه مادر ، الهی صد سال زیر سایه ی پدر و مادرت زنده بمونی !🙄 الهی ڪه صدام شهید بشه ڪه اینجور بچه های مردم رو بہ ڪشتن می ده !»😂 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی قسمت601 🎥شهید ترکیه‌ای دفاع مقدس کیست؟ 🕊«شهید کمال قزل کایا» یکی از شهدای ترکیه‌ای هشت سال دفاع مقدس است که مزار او در گلزار شهدای بهشت زهرا واقع در تهران است. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
مسافر دشت خون و مسافر سرزمین عشق و ایثار و شهادت، متولد 25 شهریورماه سال 1350 در خانواده‌ای مومن، انقلابی و متعهد به احکام والای اسلام و قرآن، در شهر «خرم‌آباد» دیده به جهان گشود. وی در دامان پاک مادری دلسوز و مهربان پرورش یافت و تحت نظارت پدری با ایمان و بزرگوار، تربیت شد. مادرش خانه‌دار و پدرش مغازه‌دار بود. تحصیلاتش را تا سوم دبیرستان در آموزشگاه شهید مطهری با تلاش و علاقه‌ای خاص گذراند. اخلاق و رفتارش بی‌نظیر بود. شرکت در فعالیت‌های سیاسی، انقلابی و شرکت در نمازهای جمعه و جماعات را جز برنامه‌های اصلی در زندگیش بود، اما این عشق، علاقه و حضورش در فعالیت‌های مذهبی، فقط مختص او نبود، این عشق و علاقه در تمام اعضای خانواده‌اش هم دیده می‌شد. بعد از شهادت برادر بزرگوارش شهید «داود علی‌پناه» ،کوروش راه برادرش را ادامه داد و به ندای ملکوتی رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) عاشقانه لبیک گفت. 💢شهادت بعد از مدت‌ها ایستادگی در برابر دشمنان جنایتکار و متجاوز، در منطقه عملیاتی «بوکان» توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله در سن 17 سالگی در 10 مردادماه 1367 به درجه رفیع شهادت نائل آمد. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
مسافر دشت خون و مسافر سرزمین عشق و ایثار و شهادت، #شهیدکورش_علی_پناه متولد 25 شهریورماه سال 1350 در
💢خاطره ای به نقل از «سیاوش عزیزی» (همرزم شهید): یک روز با آن زبان دلنشین به من گفت: «شما بی‌معرفت هستید که مرا به جبهه نمی‌برید»، گفتم: «جنگ حالا حالا ادامه دارد. درس‌تان را بخوانید. بزرگ‌تر که شدی بیا جبهه.» کوروش گفت: «اینطور که شما می‌گویید نیست.... من آن روز نفهمیدم کوروش چه می‌گوید. دو ماه بعد برای دریافت پایان مأموریت به فرماندهی سپاه بوکان رفته بودم که ناگهان چشمم به کوروش افتاد. جلو رفتم و بهش گفتم «اینجا چه‌کار می‌کنید.» گفت: «داداش با آقای «موسی قاسمی» آمدم... توی گردان امام حسین (ع) هستم.» میدانستم که آقای قاسمی از دوستان شهید «داود علی‌پناهی» است. چاره‌ای نداشتم به غیر از سفارش به آقای قاسمی... بانگرانی ازش خداخافظی کردم. متوجه شد و گفت «وقتی نمانده، جای نگرانی نیست.» وای بر من که آن‌جا هم متوجه صحبت کوروش نشدم. ازهم جدا شدیم. فردای آن روز به خرم‌آباد آمدم و بعد از 10 روز به دفتر فرماندهی سپاه استان معرفی شدم و مشغول به ادامه شدم. بعد از یک هفته به صبحگاه پادگان امام حسین (ع) رفتم که فرماندهی سپاه استان اعلام کرد که منافقین با حمایت ارتش بعثی عراق به قصرشیرین، سرپل، کرند و اسلام‌آباد غرب هجوم آورده و شهرهای فوق را تصرف نموده‌اند... به دستور فرماندهی، به اتفاق چهار تن از همکاران برای تحویل سلاح به طرف اسلام آباد حرکت نمودیم. بعد از عملیات مرصاد و آزادسازی شهرهای میهن اسلامی، به اتفاق حاج «محمود علی‌پناهی» که فرمانده یکی از گردان‌های عملیات کننده بود به خرم آباد برگشتیم... بعد از چند روز، از سوی فرماندهی کل قوا حضرت امام خمینی (قدس‌سره) قطعنامه 598 قبول و رسماً جنگ به پایان رسیده بو که خبر شهادت کورش را شنیدم. شوکه شده بودم، بیاد صحبت کوروش افتادم که گفت «فرصتی نیست». 💢نامه شهید «کورش علی‌پناه» به خانواده‌اش: بسمه تعالی خدمت مادر مهربانم و برادران خوبم پس از عرض سلام، سلامتی شما را از درگاه خداوند منان خواهان و خواستارم و امیدوارم که حال همگی شما خوب باشد و هیچ‌گونه ناراحتی نداشته باشید. اگر از احوال اینجانب حقیر خواسته باشید، سلامتی برقرار است به جز دوری شما که امیدوارم هر چه زودتر تازه شود. مادر جان! اگر احوالات اینجانب پسر حقیرت را خواسته باشی، به شکرانه خداوند باری تعالی، خوب می‌باشد و جای من خیلی خوب است. من در گردان امام حسین (ع) واقع در کربلای کردستان می‌باشم و نیز «رضا بردبار» قسمت بهداری پیش من است. امیدوارم که حال برادران خوبم «مهرداد»، «محسن»، «اکبر» و خانواده هایشان خوب باشد. سلام مرا به دایی «کرم رضا» و خانواده ایشان برسانید و نیز سلام مرا به داداش منصور و زن داداش «عذری» و «نوشین» و «سجاد» برسان. سلام مرا به عمه «قدم» برسانید اگر بخواهم همه دوستان و اشنایان را نام ببرم جوهر خودکار تمام می‌شود . سلام مرا به «اسدالله» و دایی و زن دایی خوبم برسان. امیدوارم که حال ننه خوبم و مهربانم خوب باشد در ضمن سلام مرا به «سید احمد» و دیگر بچه‌ها برسانید. سلام مرا به عمه «آسیه» برسانید. مادر! نگران من نباش، چون جای من خیلی خوب است، مطمئن باش که جای من خیلی خوب است، همچنین سلام مرا به «مجید علی‌پناهی» برسان، دیگر مزاحم وقت گرامی شما نمی‌شوم. جواب نامه را فوری فوری بنویسید. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ ا https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄