eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
17.5هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌱 بِسْمِ اللُّهُِ الْرَّحْمنِ الْرَحِیم « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » مائده ۹۰ •┈—┈—┈✿┈—┈—┈• ای کسانی که ایمان آورده اید! همانا شراب و قمار و بت ها و تیرهای قرعه، پلید و از کارهای شیطان است، پس از آنها بپرهیزید، تا رستگار شوید https://eitaa.com/piyroo
روزی که زانوم رو عمل کردم ، ماه رمضون بود . چند روزی بستری بودم. خواهرهام نوبتی کنارم می موندن . وقت اذان که میشد بابک سریع خودش رو میرسوند تا خاله هاش رو برسونه خونه تا وقت افطار پیش شوهر و بچه هاشون باشن . ✨ قبلش کلی اصرار میکرد بره برای خاله هاش چیزی بخره تا افطار کنن . تو اون چند روز ،هروقت اومد بیمارستان ،دستش پر بود :کمپوت می اورد ؛ ابمیوه و بیسکویت میخرید. ☺️ همه سر به سرش می ذاشتن و میگفتن که ( چه خبره ؟! چرا این همه چیز میخری؟ مگه غریبه هستی؟) اون هم می اومد کنار تختم ، دست می کشید به سرم ، و میگفت (مامان، اینجا همه ش دراز کشیده ؛شاید یهو گشنش شد. کم کم میخوره دیگه:) : مادر شهید نوری هریس🌷 https://eitaa.com/piyroo
: برای‌هر يك‌تومانی‌که‌من‌دراین‌دنیاازکسی‌بخورم وبه‌اوندهم‌وبه‌او‌ظلم‌بكنم، والله‌العلی‌العظيم ،می‌آيدجلوی‌من‌رامی‌گيرد؛💥 ومیگويد: پولِ‌‌من‌رابده. جواب‌میدهم: اينجاكه‌پول‌نيست. میگويد: من‌هم‌رهايت‌نميكنم.پولِ‌من‌را‌بده. هرچه‌میگويم،پول‌خودرامیخواهد. برای‌هريك‌تومان، هفتادنمازِ‌مقبول‌ازمن‌میگيرد. درروايتی‌دارد هفتادهزارنمازِ‌مقبول‌ازمن‌میگيرد. اگربگويم‌من‌اينقدر نمازِمقبول ندارم، به‌جای‌طلبی‌كه‌ازمن‌دارد،گناهان‌اورابه‌من‌می‌دهند. https://eitaa.com/piyroo
📍گل های عاشقی... 🌟جمعه ها با دوستاش می رفت کوهنوردی . یک بار نشدکه دست خالی برگرده. همیشه برام گل های وحشی زیبا با بوته های طلایی می آورد معلوم بود که از میون صد ها شاخه و بوته به زحمت چیده شدند . بعد از شهادتش رفتم اتاق فرماندهی تا وسایلش رو ببینم و جمع کنم.دیدم گوشه اتاقش یه بوته خاره طلایی گذاشته که تازه بود.جریانش رو پرسیدم،گفت:از ارتفاعات لولان عراق آورده بود.شک نداشتم که برای من آورده بود. 🌷 یاد شهدا با صلوات🌸 https://eitaa.com/piyroo