eitaa logo
بنیاد بین المللی غدیر قزوین
2.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
179 فایل
﷽ 💠کانال بنیاد بین المللی غدیر استان قزوین ویژه اطلاع رسانی ⁦✍️⁩ #مسابقات_ملی_کتابخوانی⁦ ⁦✍️⁩ #کلاس_های_نهج_البلاغه ⁦✍️⁩ #اخبار_غدیری_و_بازتاب_خبری به دوستداران خدمت به مکتب اهل بیت(ع) ارتباط با ادمین و مسئول تبادل و تبلیغات https://eitaa.com/Hosein7174
مشاهده در ایتا
دانلود
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۷[و من كلام له عليه‌السلام في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان] : لاَ يَحْسَبُ اَلْعِلْمَ فِي شَيْءٍ مِمَّا أَنْكَرَهُ، وَ لاَ يَرَى أَنَّ مِنْ وَرَاءِ مَا بَلَغَ مَذْهَباً لِغَيْرِهِ وَ إِنْ أَظْلَمَ عَلَيْهِ أَمْرٌ اِكْتَتَمَ بِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ آنچه را كه نپذيرد علم به حساب نمى‌آورد، و جز راه و رسم خويش، مذهبى را حق نمى‌داند، اگر حكمى را نداند آن را مى‌پوشاند تا نادانى او آشكار نشود. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮سپس حضرت در توصيف پنجم مى‌افزايد: «اين (بينوا) باور نمى‌كند كه وراى آنچه را شناخته است علم و دانشى باشد و جز آنچه او فهميده است نظر ديگرى در كار باشد!». اين در حقيقت از لوازم كوته فكرى و محدود بودن دانش و آگاهى است كه انسان خود را علم كل مى‌داند و ماوراى آن را منكر است و كمترين احترامى براى افكار ديگران قائل نيست در حالى كه دانشمندان بزرگ كسانى هستند كه نهايت علم و دانش خود را اعتراف به نادانى مى‌شمرند و عقيده دارند در هر مغزى جرقه‌هايى از حقيقت است كه بايد با تلاش و كوشش بر آن دست يافت، آنها با تواضع و سعۀ صدر سخنان ديگران را مى‌شنوند و به مصداق: «فَبَشِّرْ عِبٰادِ اَلَّذِينَ‌ يَسْتَمِعُونَ‌ اَلْقَوْلَ‌ فَيَتَّبِعُونَ‌ أَحْسَنَهُ‌» آنچه خوب و شايسته است بر مى‌گزينند، و در حالى كه جاهلان مغرور در همه جا با قاطعيت سخن مى‌گويند، آنها در مسائل علمى با احتياط گام بر مى‌دارند، زيرا مى‌دانند وسعت دايرۀ علوم، فوق آن است كه ما تصوّر مى‌كنيم. ‮سپس به ششمين توصيف مى‌پردازد و مى‌فرمايد: «هر گاه مطلبى بر او مبهم شود، كتمان مى‌كند چرا كه از جهالت خويش آگاه است!». اين يك تفاوت روشن در ميان عالمان و جاهلان مغرور است، عالم هنگامى كه به امر مبهمى برخورد كند آن را در متن مطالعات خود قرار مى‌دهد و اگر توانايى بر حلّ‌ آن پيدا نكرد، از افكار ديگران و مشاورۀ با آنان بهره مى‌گيرد، ولى جاهل مغرور آن را مى‌پوشاند و بى‌تفاوت از كنار آن مى‌گذرد، چرا كه مى‌داند هر قدر در آن درنگ كند مايۀ رسوايى بيشتر است. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۷[و من كلام له عليه‌السلام في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان] : تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضَائِهِ اَلدِّمَاءُ وَ تَعَجُّ مِنْهُ اَلْمَوَارِيثُ خون بى گناهان از حكم ظالمانه او در جوشش و فرياد ميراث بر باد رفتگان بلند است. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮كوتاه سخن اين كه او بر خلاف آنچه در روايات اسلامى آمده است كه فرموده‌اند اگر چيزى را نمى‌دانيد حيا نكنيد برويد و ياد بگيريد و اگر از شما دربارۀ چيزى سؤال كنند كه علم به آن نداريد حيا نكنيد و با صراحت بگوييد نمى‌دانم، «و لا يستحينّ‌ احد منكم اذا سئل عمّا لا يعلم ان يقول: لا اعلم، و لا يستحينّ‌ احد اذا لم يعلم الشّيء ان يتعلّمه» عمل مى‌كند و اين كار عواقب زيانبار و دردناكى براى خود آن شخص و جامعه‌اى كه در آن زندگى مى‌كند دارد كه اميرمؤمنان (ع) در جملۀ بعد به آن اشاره كرده و به عنوان يك نتيجه‌گيرى از كار اين قاضيان جاهل و مغرور و بى‌تقوا، مى‌فرمايد: «خونها از داورى ظالمانه‌اش فرياد مى‌كشند! و ميراثهاى بر باد رفته از قضاوت او صيحه مى‌زنند!». آرى! خونهايى كه از اين قضاوتهاى ظالمانه ريخته شده و اموالى كه با اين داوريهاى نابخردانه بر باد رفته به زبان حال فرياد مى‌زنند و گوش شنواى آگاهان، اين صدا را به خوبى مى‌شنود و لرزه بر اندامشان مى‌افتد، در حالى كه اين جاهل مغرور عربدۀ مستانه مى‌كشد و خندۀ احمقانه سر مى‌دهد! تعبير به «تصرخ...» و «تعجّ‌...» تعبير بسيار جالب و زيبايى است، چرا كه براى آن خونهاى به ناحق ريخته و اموال بر باد رفته، گويى علم و شعور و درك و آگاهى قائل مى‌شود كه حتّى اين موجودات بى‌جان فرياد مى‌زنند، امّا اين مغرور به ظاهر انسان، در بى‌خبرى كامل بسر مى‌برد، و اين كه بعضى آمدند در اين جا كلمۀ اهل را در تقدير گرفته‌اند و مى‌گويند اولياى اين خونها و صاحبان آن اموال فرياد مى‌كشند تقديرى است كه لطافت بيان مولا را كه در بالا به آن اشاره شد از بين مى‌برد. به هر حال، قاضيانى كه بايد حافظ خون و اموال مردم باشند، بر اثر جهل و نادانى و بى‌تقوايى، درست در جهت مخالف آن حركت كرده، امنيّت را از بين مى‌برند و همه چيز را بر باد مى‌دهند. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۷[و من كلام له عليه‌السلام في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان] : إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالاً وَ يَمُوتُونَ ضُلاَّلاً به خدا شكايت مى‌كنم از مردمى كه در جهالت زندگى مى‌كنند و با گمراهى مى‌ميرند. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮در آخرين فراز اين خطبه، امام (ع) شكايت اين گونه جاهلان عالم‌نما و قاضيان نادان و دنياپرست و خودخواه و مغرور را به درگاه خداوند مى‌برد و با دلى پر درد و آهى سوزان از آنها شكوه مى‌كند، مى‌فرمايد: «از اين گروهى كه در ميان امواج جهل و نادانى زندگى مى‌كنند و در گمراهى جان مى‌دهند به خدا شكايت مى‌كنم!». در واقع در اين فراز، توصيف‌هاى ديگرى براى معرّفى اين گروه و تكميل مباحث گذشته بيان مى‌كند كه اين يكى از آنهاست. آرى تمام زندگى آنان در جهل و نادانى سپرى مى‌شود و به همين دليل مرگشان در ضلالت و گمراهى است (در واقع جملۀ دوّم نتيجۀ اجتناب‌ناپذير جملۀ اوّل است!) چگونه ممكن است سراسر زندگى انسان در جهل بگذرد و او گمراه از دنيا نرود! 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۷[و من كلام له عليه‌السلام في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان] : لَيْسَ فِيهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ اَلْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلاَوَتِهِ وَ لاَ سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَيْعاً وَ لاَ أَغْلَى ثَمَناً مِنَ اَلْكِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ در ميان آنها، كالايى خوارتر از قرآن نيست اگر آن را آنگونه كه بايد بخوانند، و متاعى سود آورتر و گرانبهاتر از قرآن نيست اگر آن را تحريف كنند. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮در توصيف ديگرى از آنها كه يكى از بهترين نشانه‌ها براى شناختن اين گروه است، مى‌فرمايد: «در ميان آنها متاعى كسادتر از قرآن مجيد نيست، اگر درست خوانده و تفسير شود! و متاعى بهتر و گرانبهاتر از آن نزد آنها وجود ندارد، اگر آن را از مفاهيم اصليش تحريف كنند (و مطابق هواى نفس آنها تفسير نمایند)». آنها قرآنى را مى‌خواهند كه هماهنگ با هواى نفس آنها و اغراض فاسد و نيّات شوم و افكار پليدشان باشد، و از آن جهت قرآن با تفسير راستينش، هماهنگ با اين خواسته‌هاى انحرافى نيست، دائما دست به سوى تحريف و تفسير به رأى دراز مى‌كنند و براى توجيه افكار و اعمال زشتشان در ميان علاقه‌مندان به قرآن، به سراغ تحريف مى‌روند. نكتۀ قابل ملاحظه اين كه آنها در محيطى زندگى مى‌كنند كه قرآن فوق العاده قداست دارد و به عنوان وحى الهى در نظر تودۀ مردم، كاملا محترم است، به همين دليل براى رسيدن به نيّات شوم خود، خود را زير پوشش آن قرار داده و با تحريف و تفسيرهاى نادرست، مقاصد پليد خود را رنگ و آب قرآنى مى‌دهند و اين كتاب بزرگ هدايت را، به واسطۀ تحريف، وسيلۀ ضلالت مردم قرار مى‌دهند. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷بخش آخرخطبه ۱۷[و من كلام له عليه‌السلام في صفة من يتصدى للحكم بين الأمة و ليس لذلك بأهل و فيها أبغض الخلائق إلى اللّه صنفان] : وَ لاَ عِنْدَهُمْ أَنْكَرُ مِنَ اَلْمَعْرُوفِ وَ لاَ أَعْرَفُ مِنَ اَلْمُنْكَرِ و در نزد آنان، چيزى زشت‌تر از معروف، و نيكوتر از منكر نمى‌باشد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮در آخرين توصيف آنها در اين خطبه مى‌فرمايد: «نزد آنها چيزى زشت‌تر و ناشناخته‌تر از معروف و (چيزى) نيكوتر و آشناتر از منكر وجود ندارد (چرا كه تمام وجود آنها زشت و منكر است و هماهنگ با منكرات و كفر و اعمالشان زشت است و بيگانه از نيكيها و معروفها)!». نكته تفسير به رأى و تحريف حقايق روشنترين تفاوت در ميان مؤمنان با تقوا و بى‌ايمانهاى فاقد تقوا، يك چيز است و آن اين كه گروه اوّل قرآن و فرمان الهى را براى خود اصل اساسى مى‌دانند و مى‌كوشند خواسته‌هاى خود را بر آن تطبيق دهند و اگر گرفتار خطا و لغزشى شوند، و از چهارچوبۀ دستورات الهى فراتر روند، به زودى پشيمان مى‌شوند، رو به درگاه خدا مى‌آورند، و از گناه و تقصير خويش توبه مى‌كنند و در صدد جبران بر مى‌آيند. گروه دوّم كه خودخواه و خودمحور و هواپرستند، معيار اصلى را خواسته‌هاى دل و هوسهاى بى‌قيد و شرط خود مى‌دانند، به همين دليل كوشش مى‌كنند كه آيات قرآن و كلمات الهى را نيز بر آن تطبيق دهند، چرا كه آن اصل است و اين فرع، دين و احكام الهى تا آنجا براى آنها محترم است كه با خواسته‌هاى آنها سازگار باشد، و هر جا از خواسته‌هاى آنها جدا شد از آن جدا مى‌شوند. به همين دليل آنها در برابر آيات الهى با يكى از دو شيوه برخورد مى‌كنند: نخست از شيوۀ «نُؤْمِنُ‌ بِبَعْضٍ‌ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ‌» بهره مى‌گيرند آنچه هماهنگ با هوسهايشان است مى‌پذيرند و به آن ايمان دارند و آنچه را مخالف آن است طرد مى‌كنند و نسبت به آن كافر مى‌شوند! در واقع آنها به مصداق «أَ فَرَأَيْتَ‌ مَنِ‌ اِتَّخَذَ إِلٰهَهُ‌ هَوٰاهُ‌» هواى نفس را مى‌پرستند نه خدا را! شيوۀ دوم دست زدن به تحريف معنوى و تفسير به رأى، كه گاه براى فريب مردم و گاه براى فريب وجدان خويش مى‌باشد، و اين شيوه از شيوۀ اوّل خطرناكتر و زشت‌تر است. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷خطبه ۱۸[ذم أهل الرأي] : تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ اَلْقَضِيَّةُ فِي حُكْمٍ مِنَ اَلْأَحْكَامِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِرَأْيِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ اَلْقَضِيَّةُ بِعَيْنِهَا عَلَى غَيْرِهِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِخِلاَفِ قَوْلِهِ، ثُمَّ يَجْتَمِعُ اَلْقُضَاةُ بِذَلِكَ عِنْدَ اَلْإِمَامِ اَلَّذِي اِسْتَقْضَاهُمْ فَيُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِيعاً وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ وَ كِتَابُهُمْ وَاحِدٌ دعوايى نسبت به يكى از احكام اجتماعى نزد عالمى مى‌برند كه با رأى خود حكمى صادر مى‌كند؛ پس همان دعوا را نزد ديگرى مى‌برند كه او درست بر خلاف رأى اوّلى حكم مى‌دهد؛سپس همۀ قضات نزد رييس خود كه آنان را به قضاوت منصوب كرده، جمع مى‌گردند، او رأى همه را بر حق مى‌شمارد! در صورتى كه خدايشان يكى، پيغمبرشان يكى، و كتابشان يكى است. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮امام (ع) سخن خود را چنين شروع مى‌كند: «گاه يك دعوا در حكمى از احكام مطرح مى‌شود و «قاضى» به رأى خود در آن جا حكم مى‌كند، سپس شبيه همان دعوى نزد «قاضى ديگرى» عنوان مى‌گردد، او درست بر خلاف اوّلى حكم مى‌دهد!» ‮«سپس همۀ اين قضّات (با آن آراى ضدّ و نقيضى كه در مسألۀ واحدى داده‌اند) نزد پيشوايشان كه آنان را به قضاوت منصوب كرده، گرد مى‌آيند، و او رأى همۀ آنها را تصديق و تصويب مى‌كند (و فتواى همگان را درست و مطابق واقع مى‌شمرد)، در حالى كه خداى آنها يكى، پيامبرشان يكى و كتابشان (نيز) يكى است!». گر چه اين مسأله براى بسيارى عجيب به نظر مى‌رسد و شايد باور كردنش براى آنها مشكل باشد كه كسانى همه قضاوتها يا آراى ضدّ و نقيض را صواب و درست بشمرند و همه را حكم الهى بدانند، ولى اين يك واقعيّت است كه گروهى از مسلمانان اهل سنّت داراى چنين عقيده‌اى هستند و اگر به علّت گرايش آنها به اين عقيده كه بعدا به طور مشروح خواهد آمد توجّه كنيم، باور خواهيم كرد كه آنها در تنگناهايى قرار گرفته بودند كه براى رهايى از آن چاره‌اى جز گرايش به عقيدۀ تصويب وجود نداشته است. ولى امام (ع) در جملۀ آخر، نخستين ضربه را بر پايۀ اين تفكّر نادرست وارد مى‌سازد و مى‌فرمايد: اين همه در حالى است كه خداى آنها واحد و پيامبرشان واحد و كتابشان واحد است! بى‌شك از خداى واحد براى مسألۀ واحد حكم واحدى صادر مى‌شود، چرا كه او عالم به همۀ حقايق است و همه چيز را بى‌كم و كاست مى‌داند و طبق مصالح يا مفاسدى كه در آن مسأله بوده حكم واحدى در آن تعيين نموده است. نه اشتباه مى‌كند، نه فراموشى در ذات مقدّسش راه دارد، نه پشيمان مى‌گردد و نه با گذشت زمان چيز مجهولى براى او آشكار مى‌شود. پس اختلاف از ناحيۀ او نمى‌تواند باشد! با توجّه به اين كه پيامبرشان نيز يكى است و او در همه چيز، به ويژه القاى احكام، معصوم است، حكم الهى را بى‌كم و كاست و بدون هر گونه تغيير بيان مى‌كند. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۸[ذم أهل الرأي] : أَ فَأَمَرَهُمُ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ بِالاِخْتِلاَفِ فَأَطَاعُوهُ أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ آيا خداى سبحان، آنها را به اختلاف، امر فرمود، كه اطاعت كردند؟ يا آنان را از مخالفت نهى فرموده و نافرمانى او كرده‌اند؟ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮امام در اين بخش از سخنانش به يك استدلال متين و محكم براى ابطال مسألۀ اجتهاد به رأى و تصويب آراى مجتهدين و به تعبير ساده‌تر قانونگذارى فقها دست زده و با يك تقسيم دقيق كه بر پنج پايه قرار گرفته، تمام راههاى فرار را بر آنها مى‌بندد، و نادرستى اين طرز فكر را به روشن‌ترين بيان تبيين مى‌كند. نخست مى‌فرمايد: «سرچشمۀ اين همه اختلاف آراى آنها در مسائل فقهى چيست‌؟ «آيا خداوند سبحان به آنها دستور اختلاف و پراكندگى داده است و آنها اطاعت فرمان او كرده‌اند!». به يقين چنين چيزى امكان‌پذير نيست چرا كه خداوند واحد و يكتا هميشه دعوت به وحدت و يگانگى مى‌كند و از تفرقه و پراكندگى بر حذر مى‌دارد، اوست كه در قرآن مجيدش مى‌فرمايد: «وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌ اَللّٰهِ‌ جَمِيعاً وَ لاٰ تَفَرَّقُوا» ، همگى به ريسمان (محكم) الهى چنگ زنيد و متفرق نشويد». ‮بنا بر اين اختلاف حتما از جاى ديگرى سرچشمه مى‌گيرد و لذا در دوّمين مرحله مى‌فرمايد: «يا اين كه خداوند آنها را از اختلاف برحذر داشته و آنها عصيان نموده‌اند!». به يقين يكى از سرچشمه‌هاى اصلى اختلاف همين است، ولى قضاتى كه در مسألۀ واحد رأيهاى مختلفى دارند هرگز آمادۀ پذيرش چنين احتمالى نيستند! بنا بر اين پاسخ آنها نيز در برابر اين سؤال منفى است. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۸[ذم أهل الرأي] : الحكم للقرآن أَمْ أَنْزَلَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ، أَمْ كَانُوا شُرَكَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ يَقُولُوا وَ عَلَيْهِ أَنْ يَرْضَى آيا خداى سبحان، دين ناقصى فرستاد و در تكميل آن از آنها استمداد كرده است‌؟ آيا آنها شركاء خدايند كه هر چه مى‌خواهند در احكام دين بگويند و خدا رضايت دهد؟ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮سپس به سراغ احتمال سوّم مى‌رود، مى‌فرمايد: «يا اين كه خداوند سبحان دين ناقص نازل كرده و در تكميل آن از آنها كمك خواسته است!». مسلم است كه هيچ مسلمانى چنين سخنى نمى‌گويد كه دين خدا (اسلام) ناقص است و خداوند از بندگانش براى تكميل آن يارى مى‌طلبد! بلكه به عكس آيات قرآن با صراحت، اين آيين را از هر نظر كامل مى‌شمارد و مى‌فرمايد: «اَلْيَوْمَ‌ أَكْمَلْتُ‌ لَكُمْ‌ دِينَكُمْ‌ وَ أَتْمَمْتُ‌ عَلَيْكُمْ‌ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ‌ لَكُمُ‌ اَلْإِسْلاٰمَ‌ دِيناً» ، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم». ‮سپس به سراغ احتمال ديگرى مى‌رود كه بطلان آن نيز مانند آفتاب روشن و آشكار است، مى‌فرمايد: «يا اين كه آنها شريكهاى خدايند و حق دارند بگويند (و حكم صادر كنند و قانون بنويسند) و بر خداوند لازم است رضايت دهد!». بديهى است اگر كسى قائل به خدايان متعدّد باشد، بايد براى هر كدام از آنها سهمى در قانونگذارى و صادر كردن احكام قائل شود، ولى مگر ممكن است مسلمانى كه اساس و پايۀ آيين او بر توحيد است و همۀ اصول و فروع دين را از دريچۀ توحيد مى‌نگرد تن به شرك در دهد و فقها و قضات را شركاى خدا بشمرد؟! به تعبير ديگر يكى از شاخه‌هاى توحيد (بعد از توحيد ذات و صفات) توحيد افعال است و يكى از شاخه‌هاى توحيد افعالى، توحيد حاكميّت و قانونگذارى است، و مطابق آن حاكميّت و تمام شاخ و برگش، بايد به خدا منتهى شود. حكم، حكم اوست و فرمان، فرمان او! چنان نيست كه خداوند بخشى از قوانين اسلام را خودش تشريع كرده باشد و تشريع بخش ديگرى را به مغزهاى ناتوان انسانها واگذار كرده باشد! مگر غير او، از مصالح و مفاسد احكام به طور كامل ممكن است آگاه باشد! مگر ممكن است خداوند زمام بندگان خودش را به دست قانونگذارانى بگذارد كه هر كدام به ظن و گمان و رأى قاصر خود قانونى مى‌نهند و مردم را در ميان انبوهى از آراى ضدّ و نقيض، حيران و سرگردان مى‌سازند! 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۸[ذم أهل الرأي] : أَمْ أَنْزَلَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً تَامّاً فَقَصَّرَ اَلرَّسُولُ صلى‌الله‌عليه‌وسلم عَنْ تَبْلِيغِهِ وَ أَدَائِهِ وَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ يَقُولُ مٰا فَرَّطْنٰا فِي اَلْكِتٰابِ مِنْ شَيْءٍ آيا خداى سبحان، دين كاملى فرستاد پس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در ابلاغ آن كوتاهى ورزيد؟ در حالى كه خداى سبحان مى‌فرمايد: «ما در قرآن چيزى را فروگذار نكرديم». 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮سپس امام (ع) به سراغ آخرين احتمال مى‌رود و آخرين راه فرا را نيز به روى آنها مى‌بندد و مى‌فرمايد: «يا اين كه خداوند سبحان دين كاملى نازل كرده، ولى پيامبر (ص) در تبليغ و اداى آن كوتاهى نموده است!». بديهى است هيچ مسلمانى چنين احتمالى را دربارۀ پيامبر نمى‌دهد، چرا كه حتّى كسانى كه مسألۀ عصمت را به طور كامل نپذيرفته‌اند و به پندارشان معصوم بودن پيامبر در همه جا و همه چيز دليل كافى ندارد، مسألۀ عصمت را در تبليغ و اداى وحى پذيرفته‌اند، چرا كه بدون پذيرش اين معنى، مفهومى براى نبوّت و رسالت باقى نمى‌ماند و نقض غرض حاصل مى‌شود. ‮سپس بار ديگر امام (ع) به اصل مسألۀ باز مى‌گردد و اين حقيقت را روشن مى‌سازد كه اسلام براى تمام نيازهاى زندگى بشر، آنچه از احكام لازم بوده است تشريع كرده و چيزى فروگذار نكرده است. و به اين ترتيب مسألۀ «ما لا نصّ‌ فيه لا حكم فيه، آنچه نصّى در آن وارد نشده حكمى ندارد» را از آنها مى‌گيرد و مى‌گويد: «خداوند سبحان مى‌فرمايد: ما هيچ چيزى را در قرآن فروگذار نكرديم و در قرآن بيان همه چيز آمده است!». اين دو آيه گواه روشنى است بر اين كه خداوند هرگز دين ناقصى نازل نكرده و از كسى براى تكميل آن استمداد نجسته است، بلكه همۀ آنچه مورد نياز است در قرآن مجيد آمده، بخشى در عمومات قرآن، و بخشى در احكام خاصّه آمده. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۸[ذم أهل الرأي] : وَ فِيهِ تِبْيَانٌ لِكُلِّ شَيْءٍ وَ ذَكَرَ أَنَّ اَلْكِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَنَّهُ لاَ اِخْتِلاَفَ فِيهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لَوْ كٰانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اَللّٰهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اِخْتِلاٰفاً كَثِيراً و فرمود: «در قرآن بيان هر چيزى است». و ياد آور شديم كه: بعض قرآن گواه بعض ديگر است و اختلافى در آن نيست. پس خداى سبحان فرمود: «اگر قرآن از طرف غير خدا نازل مى‌شد اختلافات زيادى در آن مى‌يافتند» 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮سپس براى اين كه اين حربه را نيز از قاضيان ضدّ و نقيض‌گو بگيرد، كه هر كدام ممكن است به آيه‌اى استناد جسته كه مفهوم آن با يكديگر متفاوت باشد، مى‌افزايد: «خداوند فرموده بخشهاى قرآن يكديگر را تصديق و تأييد مى‌كنند و هيچ گونه اختلافى در آن وجود ندارد!» ‮بعد براى تكميل اين سخن و بيان دليل روشنى از خود قرآن بر اين كه هيچ گونه اختلافى در ميان آيات آن نيست مى‌افزايد: «خداوند سبحان فرمود: اگر اين كتاب از سوى غير خدا بود اختلافات بسيارى در آن مى‌يافتند» بديهى است انسانها علمشان محدود است و با گذشت زمان يا دگرگونى مكان و خلاصه كشف امور تازه، افكارشان تغيير مى‌يابد، و به همين دليل ممكن است يك گوينده يا يك نويسنده در طول زمان عمر خود، مطالب ضدّ و نقيض و مختلفى را بگويد كه لازمۀ محدود بودن علم و دگرگونى و تكامل افكار با گذشت زمان است. اينها از يك سو، از سوى ديگر انسان فراموشكار است، چه بسا مطلبى را امروز بگويد و فردا يا ماه و سال ديگر آن را فراموش كند و نظرى بر خلاف آن ابراز دارد. ولى خداوندى كه عالم به همه چيز است و گذشته و آينده «و ما كان و ما يكون» را مى‌داند، گذشت زمان هيچ تغيير و دگرگونى در ذات مقدّسش ايجاد نمى‌كند، چرا كه ما فوق زمان و مكان است. و از اين گذشته نسيان و فراموشى براى او مفهومى ندارد. چگونه ممكن است در كلام چنين كسى كمترين اختلاف و سخنان ضدّ و نقيض باشد. از مجموع آنچه حضرت در این رابطه فرمودند می‌توان نتيجه گرفت كه امام (ع) با بيان رسا و تحليل دقيق و ظريفش مسألۀ تصويب و تمسّك به قياس و استحسان و اجتهاد به رأى را بكلّى باطل مى‌كند و راه فرارى براى طرفداران آن باقى نمى‌گذارد، زيرا خدا دين كاملى نازل كرده و قرآن، جامع همۀ نيازهاى انسانهاست و پيامبر كمترين كوتاهى در تبليغ آن نكرده و هرگز خداوند اختلاف را براى امّت اسلامى نپذيرفته و همه جا آنها را دعوت به اتّحاد و وحدت كرده است. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷ادامه خطبه ۱۸[ذم أهل الرأي] : وَ إِنَّ اَلْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ همانا قرآن داراى ظاهرى زيبا و باطنى ژرف و ناپيداست. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮در سوّمين و آخرين فراز اين خطبه، امام (ع) به توصيف قرآن مجيد مى‌پردازد و در پنج جملۀ كوتاه و بسيار پر معنى حقايق زنده‌اى را دربارۀ اهميّت قرآن بيان مى‌كند تا تكميلى براى بحثهاى گذشته باشد و نشان دهد كه فقها و قضات اسلامى نبايد هرگز از قرآن غافل بشوند و حقايق و احكام آن را دست كم بگيرند و نبايد با داشتن قرآن، خود را نيازمند به منبع ديگری بدانند. در اوّلين توصيف مى‌فرمايد: «قرآن ظاهرش بسيار زيبا و شگفت‌آور است». اين جمله اشاره به فصاحت و بلاغت قرآن دارد، الفاظش بسيار موزون، تعبيرات بسيار حساب شده و آهنگ آيات، آهنگى مخصوص به خود دارد كه هر قدر انسان آن را بخواند و تكرار كند هرگز خسته نمى‌شود، شواهد اين سخن بسيار است كه ورود در اين درياى پهناور، ما را از مقصد دور مى‌سازد. در توصيف دوّم مى‌فرمايد: «و باطن آن عميق است». غالبا پرداختن به زيباييهاى ظاهر، انسان را از عمق معنى دور مى‌سازد همان گونه كه پرداختن به معانى عميق و به تعبير ديگر اداى حقّ‌ معنى، انسان را در انتخاب الفاظ زيبا در تنگنا قرار مى‌دهد، نهايت قدرت لازم است كه ميان اين دو جمع شود، حقّ‌ معنى به طور كامل ادا شود و در عين حال در قالب زيباترين و جالبترين الفاظ قرار گيرد، و اين حقيقتى است كه انسان در قرآن مجيد به روشنى در مى‌يابد كه ظاهرش فوق العاده آراسته، روح‌پرور، جذّاب و دلپذير است و باطنش فوق العاده عميق و پر محتواست. ژرفا و عمق قرآن آن گونه است كه هر چه، قويترين انديشه‌ها دربارۀ آن به كار بيفتد باز پايان نمى‌گيرد. چرا چنين نباشد در حالى كه تراوش وحى الهى است و كلام خدا همچون ذات پاكش بى‌انتهاست. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷بخش آخرخطبه ۱۸[ذم أهل الرأي] : لاَ تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لاَ تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ وَ لاَ تُكْشَفُ اَلظُّلُمَاتُ إِلاَّ بِهِ مطالب شگفت آور آن تمام نمى‌شود، و اسرار نهفته آن پايان نمى‌پذيرد و تاريكى‌ها بدون قرآن بر طرف نخواهد شد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮در توصيف سوّم و چهارم مى‌فرمايد: «نكات شگفت‌آور قرآن هرگز فانى نمى‌شود و اسرار نهفتۀ آن هرگز پايان نمى‌پذيرد». ممكن است تفاوت اين دو جمله در اين باشد كه جملۀ اوّل (لا تفنى عجائبه) اشاره به جاودانگى و ابدى بودن شگفتيها و زيباييها و حقايق برجستۀ قرآن مى‌كند، چرا كه كتابهاى زيادى را مى‌توان نام برد كه در عصر خود، بسيار شگفت‌آور و جالب بودند ولى با گذشت زمان گرد و غبار كهنگى بر آنها نشست و شگفتيهايش بى‌رنگ شد ولى قرآن هرگز چنين كتابى نيست، چرا كه تمام كسانى كه با آن آشنا هستند هميشه از مطالعه و غور و بررسى در الفاظ و معانيش لذّت مى‌برند. جملۀ دوّم اشاره به اسرار نهفتۀ قرآن است كه با گذشت زمان هر روز بخش تازه‌اى از آن آشكار مى‌گردد (فراموش نكنيد كه «غرائب» جمع «غريب» از مادۀ «غربت» و «غروب» به معنى دور شدن از موطن، يا پنهان گشتن است و اين تعبير تناسب نزديكى با اسرار نهفتۀ قرآن دارد)‮. در پنجمين و آخرين توصيف مى‌فرمايد: «ظلمات و تاريكيها جز در پرتو نور قرآن برطرف نخواهد شد!». نه تنها ظلمت جهل و تاريكى كفر و بى‌ايمانى و بى‌تقوايى، بلكه ظلمات در صحنۀ زندگى اجتماعى و سياسى و اقتصادى نيز بدون تعليمات قرآن از ميان نخواهد رفت. امروز با اين كه دنيا از نظر صنايع، فوق العاده پيشرفت كرده، ولى با اين حال انواع ظلمتها بر جامعۀ بشرى سايۀ شوم خود را گسترده است، جنگها و خونريزيها، ظلم و بى‌عدالتيها، فقر و بدبختى و از همه مهمتر ناآراميهاى درونى همه جا را فرا گرفته و تمام اينها نتيجۀ مستقيم ضعف ايمان و تقوا و فقر اخلاقى و معنوى است كه بهترين راه درمان آن پناه بردن به قرآن است. از همه اسفناكتر رها كردن قرآن و پناه بردن به آراى ظنّى و افكار قاصر بشرى در زمينۀ احكام است كه گروهى از مسلمانان به خاطر دور بودن از قرآن گرفتار آن شدند. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir