eitaa logo
بنیاد بین المللی غدیر قزوین
2.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
178 فایل
﷽ 💠کانال بنیاد بین المللی غدیر استان قزوین ویژه اطلاع رسانی ⁦✍️⁩ #مسابقات_ملی_کتابخوانی⁦ ⁦✍️⁩ #کلاس_های_نهج_البلاغه ⁦✍️⁩ #اخبار_غدیری_و_بازتاب_خبری به دوستداران خدمت به مکتب اهل بیت(ع) ارتباط با ادمین و مسئول تبادل و تبلیغات https://eitaa.com/Hosein7174
مشاهده در ایتا
دانلود
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷خطبه ۲۴[و من خطبة له عليه‌السلام و هي كلمة جامعة له فيها تسويغ قتال المخالف] : وَ لَعَمْرِي مَا عَلَيَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ اَلْحَقَّ وَ خَابَطَ اَلْغَيَّ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لاَ إِيهَانٍ سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق، و آنان كه در گمراهى و فساد غوطه‌ورند، يك لحظه مدارا و سستى نمى‌كنم. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮امام، در نخستين جمله‌هاى اين خطبه، عزم راسخ خود را در پيكار با مخالفان حق، آشكار مى‌سازد و مى‌فرمايد: «به جان خودم سوگند! در مبارزه با مخالفان حق و آنان كه در گمراهى غوطه‌ورند، هيچ گونه مجامله و مدارا نمى‌كنم و سستى به خرج نمى‌‌دهم.» به نظر مى‌رسد كه فرق ميان اين دو تعبير: «خالف الحقّ‌» و «خابط الغىّ‌» در اينجاست كه جمله نخست، اشاره به كسى است كه آگاهانه راه خلاف حق را مى‌پويد و جمله دوم، نظر به كسى دارد كه از روى جهل و نادانى و اشتباه و بدون تأمّل و مطالعه، در گمراهى غوطه‌ور مى‌شود. و تعبير به ادهان (مجامله و مداهنه) و ايهان (سست كردن) اشاره به اين است كه سبب دست برداشتن از مبارزه، يكى از اين دو علّت است: يا سازشكارى و مداهنۀ با دشمن و يا ضعف و ناتوانى را بر خويش هموار كردن، و چون هيچ يك از اين دو عامل، در وجود على عليه السّلام راه ندارد، بنا بر اين، مبارزۀ او با مخالفان حق، قطعى و آشتى ناپذير است. همين معنا، به صورت ديگرى، در سخنان امام آمده است. در يك جا، به عنوان يك روش كلّى دربارۀ پيشواى مسلمانان مى‌فرمايد: «لا يقيم أمر اللّه سبحانه الاّ من لا يصانع و لا يضارع و لا يتّبع المطامع، فرمان خداوند سبحان را، تنها كسى مى‌تواند اجرا كند كه نه سازشكار باشد و نه به روش اهل باطل عمل كند و نه پيرو فرمان طمع باشد». و در جاى ديگر در بارۀ شخص خويش مى‌فرمايد: «و أيم اللّه! لقد كنت من ساقتها حتّى تولّت بحذافيرها و استوسقت في قيادها، ما ضعفت و لا جبنت و لا خنت و لا وهنت، به خدا سوگند! من به دنبال اين لشكر (لشكر پيامبر اسلام) بودم، آنها را به پيشروى تشويق مى‌كردم تا باطل، به طور كامل، عقب نشينى كرد و همۀ مردم، تحت رهبرى اسلام در آمدند و در اين راه، هرگز ناتوان نشدم و ترس مرا فرا نگرفت و خيانت نكردم و سستى، در من، راه نيافت. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷خطبه ۲۴[و من خطبة له عليه‌السلام و هي كلمة جامعة له فيها تسويغ قتال المخالف] : فَاتَّقُوا اَللَّهَ عِبَادَ اَللَّهِ وَ فِرُّوا إِلَى اَللَّهِ مِنَ اَللَّهِ پس اى بندگان خدا! از خدا بترسيد، و از خدا، به سوى خدا فرار كنيد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮حضرت، سپس در تعقيب سخنش، مردم را به چند موضوع مهم سفارش مى‌كند: نخست، به تقوا و پرهيزكارى، گوشزدشان مى‌كند و مى‌فرمايد: «اى بندگان خدا! تقواى الهى پيشه كنيد! تقوا - كه همان حالت خدا ترسى باطنى و جهت‌گيرى معنوى و درونى در مخالفت با گناه و توجّه به طاعت پروردگار است - سرچشمۀ اصلى تمام نيكى‌ها و خوبى‌ها است و به همين دليل، در همه جا، به عنوان مقدمه‌اى براى ساير توصيه‌هاى مهم اخلاقى و اجتماعى و دينى، بر آن تأكيد مى‌شود. ‮حضرت، در توصيۀ دوم مى‌فرمايد: «از خدا، به سوى او فرار كنيد! (از غضب و سخط او به سوى رحمت، و از عصيانش، به سوى اطاعت، و از عذابش، به سوى ثواب، و از نغمتش به سوى نعمت). اين تعبير، اشاره لطيفى به مسألۀ توحيد افعالى است، چرا كه انسان، هر مشكلى در اين جهان پيدا مى‌كند، از ناحيۀ اعمال او و آثارى است كه خدا، براى آن اعمال قرار داده است. پس، مشكلاتش، به يك معنا، از سوى او است و مجازاتى است از ناحيۀ او، لذا انسان، براى حلّ‌ اين مشكلات، راهى جز اين ندارد كه به سوى او فرار كند، زيرا «لا مؤثّر فى الوجود الاّ اللّه» و هر خير و بركت و نجاتى كه هست، از ناحيه او است. قرآن مجيد نيز در باره گروهى از گنهكاران كه مشمول سخط و غضب الهى واقع شده بودند، مى‌فرمايد: «وَ ظَنُّوا أَنْ‌ لاٰ مَلْجَأَ مِنَ‌ اَللّٰهِ‌ إِلاّٰ إِلَيْهِ‌» ، دانستند كه پناهگاهى از خدا، جز به سوى او نيست. اين نكته، جالب است كه انسان، در زندگى معمولى، هنگامى كه از كسى يا چيزى وحشت مى‌كند، به شخص ديگرى يا چيز ديگرى پناه مى‌برد، ولى در مورد خداوند، چنين نيست! هنگامى كه در عذاب و كيفرش بترسد، بايد به خود او پناه ببرد، مگر قادر رحيم و مهربانى، جز او، پيدا مى‌شود؟! اين، درسى است كه توحيد افعالى به ما داده و هر حركت و بركتى را، از سوى خداوند، معرّفى كرده است. خداوند، داراى اسما و صفاتى است كه ما را دعوت مى‌كند كه در همه حال و در هر شرايطى، به او پناه بريم. اگر از خشم و غضبش ترسان بوديم، به عفو و رحمتش پناه مى‌بريم و اگر از عدالتش بيمناك شديم، به فضل و كرمش پناهنده مى‌شويم. به هر حال، به نظر مى‌رسد كه اين جمله، از سورۀ ذاريات اقتباس شده كه از زبان پيامبر اسلام فرمود: «فَفِرُّوا إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنِّي لَكُمْ‌ مِنْهُ‌ نَذِيرٌ مُبِينٌ‌» ، «پس به سوى خدا بگريزيد! كه من، از سوى او، براى شما بيم دهندۀ آشكارى هستم» 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷خطبه ۲۴[و من خطبة له عليه‌السلام و هي كلمة جامعة له فيها تسويغ قتال المخالف] : وَ اِمْضُوا فِي اَلَّذِي نَهَجَهُ لَكُمْ وَ قُومُوا بِمَا عَصَبَهُ بِكُمْ و در راهى كه براى شما قرار داده قدم نهيد، و وظايف و مقرّراتى كه براى شما تعيين كرده به پا داريد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮حضرت، در سومين توصيه مى‌فرمايد: «از همان راهى كه خداوند، براى شما معيّن كرده است برويد». ‮و در چهارمين و آخرين توصيه، مى‌افزايد: «به وظايفى كه براى شما مقرّر داشته، قيام كنيد. در واقع، در اينجا، امام، يك برنامه منظّم چهار ماده‌اى را براى سعادت و نجات پيروان خود، تنظيم فرموده است. در نخستين مرحله، روح تقوا و خدا ترسى را در آنها زنده مى‌كند. اين امر، سبب حركتى به سوى خدا مى‌گردد و مسأله «فرار از خدا به سوى خدا» مطرح مى‌شود. چون اين حركت، آغاز شد، بايد در مسير ايمان و عقيده، در آن راهى گام نهد كه خدا، براى او مقرّر داشته است و در مرحلۀ عمل - كه مرحلۀ چهارم است - به تكاليف و وظايفى قيام كند كه او مقرّر كرده است. ممكن است كه گفته شود اين سفارش‌هاى چهار گانه كه با «فاء تفريع» آغاز شده - چه ارتباطى با صدر خطبه دارد كه سخن از تصميم قطعى بر مبارزۀ با مخالفان حق مى‌گويد؟ جواب اين سؤال، روشن است، چرا كه براى مبارزۀ با اين گروه منحرف و ستمگر، يارانى شجاع و با ايمان و مصمّم لازم است. گويا، امام، مى‌خواهد با اين سخن، آنها را بسازد و آمادۀ قيام كند. جالب توجه است كه امام، در جملۀ بالا، از تكاليف، تعبير به «ما عصبه بكم» (امورى را كه به شما پيوند داد و مربوط ساخت) مى‌كند، مفهوم اين سخن آن است كه وظايف الهى، چيزى نيست كه انسان بتواند نسبت به آن بى‌تفاوت باشد، بلكه آن، بارى بر دوش و طوقى است بر گردن و دينى است بر ذمّۀ او. قابل توجه اين كه در آيات و روايات مختلف، همۀ اين تعبيرات، وارد شده، و همگى نشان مى‌دهد كه انسان، وقتى آزاد مى‌شود كه اين وظايف را ادا كند 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷خطبه ۲۴[و من خطبة له عليه‌السلام و هي كلمة جامعة له فيها تسويغ قتال المخالف] : فَعَلِيٌّ ضَامِنٌ لِفَلْجِكُمْ آجِلاً إِنْ لَمْ تُمْنَحُوهُ عَاجِلاً اگر چنين باشيد، على(عليه السّلام) ضامن پيروزى شما در آينده مى‌باشد، گرچه هم اكنون به دست نياوريد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮حضرت، در پايان خطبه، براى بالا بردن روحيۀ اصحاب و يارانش در اين نبرد سرنوشت‌ساز، پيروزى را براى آنها تضمين مى‌كند، همان پيروزى قطعى و تخلّف ناپذيرى كه اگر در اين جهان، به سراغشان نيايد، در جهان ديگر، آن را در آغوش خواهند گرفت. اين، همان منطق قوى و نيرومند قرآن مجيد است كه به پيروان خود، اين حقيقت را مى‌آموزد كه در پيكار با دشمنان و در صحنۀ جهاد، هميشه، پيروز هستيد، اگر دشمن را در هم بشكنيد، پيروزيد و اگر شهيد راه خدا شويد، باز هم پيروز هستيد. «قُلْ‌ هَلْ‌ تَرَبَّصُونَ‌ بِنٰا إِلاّٰ إِحْدَى اَلْحُسْنَيَيْنِ‌ وَ نَحْنُ‌ نَتَرَبَّصُ‌ بِكُمْ‌ أَنْ‌ يُصِيبَكُمُ‌ اَللّٰهُ‌ بِعَذٰابٍ‌ مِنْ‌ عِنْدِهِ‌ أَوْ بِأَيْدِينٰا فَتَرَبَّصُوا إِنّٰا مَعَكُمْ‌ مُتَرَبِّصُونَ‌» ، بگو: آيا دربارۀ ما، جز يكى از دو نيكى (يا پيروزى در نبرد و يا شهادت) را انتظار داريد؟ ولى ما براى شما (يكى از دو شكست را) انتظار داريم: يا عذابى از سوى خداوند (در جهان ديگر) به شما برسد و يا (در اين جهان) به دست ما مجازات شويد. اكنون كه چنين است، شما انتظار بكشيد، ما هم با شما انتظار مى‌كشيم . روشن است سربازانى كه خود را در هر حال پيروز مى‌دانند و دشمن را محكوم به شكست، از چنان روحيۀ بالايى بهره‌مندند كه از هيچ خطرى، ترسى به دل راه نمى‌دهند و در برابر هيچ مشكلى، خم به ابرو نمى‌آورند. به گفتۀ بعضى از دانشمندان بيگانه، عامل اصلى پيروزى مسلمانان در ميدان نبرد، با وجود نابرابرى فاحش نسبت به قواى دشمن، ايمان به همين اصل بوده است. در جهان امروز نيز بايد همين اصل اسلامى، زنده شود، تا مسلمانان، در برابر انبوه دشمنان، زانو نزنند و از هر میدانى، سر بلند و پيروز درآيند. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷خطبه ۲۵[و من خطبة له عليه‌السلام و قد تواترت عليه الأخبار باستيلاء أصحاب معاوية على البلاد] : فقال مَا هِيَ إِلاَّ اَلْكُوفَةُ أَقْبِضُهَا وَ أَبْسُطُهَا إِنْ لَمْ تَكُونِي إِلاَّ أَنْتِ تَهُبُّ أَعَاصِيرُكِ فَقَبَّحَكِ اَللَّهُ وَ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ اَلشَّاعِرِ لَعَمْرُ أَبِيكَ اَلْخَيْرِ يَا عَمْرُو إِنَّنِي عَلَى وَضَرٍ مِنْ ذَا اَلْإِنَاءِ قَلِيلِ اكنون جز شهر كوفه در دست من باقى نمانده است، كه آن را بگشايم يا ببندم، اى كوفه اگر فقط‍‌ تو براى من باشى، آنهم برابر اين همه مصيبت‌ها و طوفان‌ها چهره‌ات زشت باد!. آنگاه به گفته شاعر مثال آورد: (به جان پدرت سوگند اى عمرو كه سهم اندكى از ظرف و پيمانه داشتم). 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: (اين خطبه را در سال ۴۰ هجرى زمانى ايراد فرمود كه، گزارش‌هاى پياپى از شكست ياران امام(عليه السّلام) به كوفه مى‌رسيد و عبيدالله‌بن‌عباس و سعيدبن‌نمران، فرمانداران امام در يمن از بسربن‌ابى‌ارطاة، شكست خورده به كوفه برگشتند.) ‮امام مى‌فرمايد: «بر اثر سرپيچى و نافرمانى و سستى و نفاق مردم، چيزى براى حكومت من، جز كوفه كه آن را جمع مى‌كنم و يا مى‌گشايم، باقى نمانده. چرا و به چه دليل، لشكريان امام در عراق و ساير مناطق، به اين وضع دردناك كشيده شده بودند؟ اين، علل و اسبابى دارد كه در نكته‌ها، شرح آن خواهد آمد. مسألۀ مهم اينجاست كه بزرگ‌مردى مانند على، با آن همه شجاعت و با آن همه تدبير، كارش در برابر دشمنان اسلام، به خاطر نداشتن نيروى مخلص و وفادار و شجاع و مصمّم، به چنين روزى بيفتد كه تمام علاقه‌مندان به حق و عدالت و قرآن و اسلام را در ناراحتى شديد فرو مى‌برد. جملۀ «أقبضها و أبسطها» كه از قبض و بسط گرفته شده، اشاره به حاكميت و فرمانروايى است و با اين تعبير، امام نشان مى‌دهد كه مناطق ديگر، در كفّ‌ با كفايت آن حضرت نبود، هر چند ظاهرا جزو قلمرو حكومت او محسوب مى‌شد. ‮حضرت، سپس در ادامۀ اين سخن مى‌فرمايد: «اى كوفه! اگر تنها تو (سرمايۀ من در برابر دشمن) باشى، آن هم با اين همه طوفان‌هايى كه دارى، چهره‌ات زشت باد! (و اى كاش تو هم نبودى)، اشاره به اين كه كوفه هم كه قلمرو اصلى امام بود، خالى از طوفان‌هاى اختلاف و تمرّد و نفاق نبود، به طورى كه امام نمى‌توانست روى مردم آنجا نيز حساب كند. و چقدر سخت مى‌گذرد بر كسى كه كوهى از علم و حكمت و تدبير و ايمان و شجاعت است، امّا به خاطر نداشتن ياران با وفا، چنين ناله مى‌زند. ‮حضرت، سپس به گفتۀ شاعر معروف، تمثّل مى‌جويد كه مى‌گفت: «به جان پدر نيكوكارت - اى عمرو! - سوگند! كه من، تنها، سهم اندكى از آن پيمانه دارم». «وضر» خواه به معناى «چربى باقيماندۀ در ظرف يا دست» باشد و خواه به معناى «قطرات كمى از آب كه به ديوار ظرف بعد از خالى كردن باقى مى‌ماند» و خواه به معناى «بوى باقيمانده در ظرف از طعام»، اشاره به اين است كه كوفه و مردم آن در برابر جهان پهناور اسلام در آن روز، ذرّۀ ناچيزى بودند و هيچ پيشوايى، تنها با كمك امثال آنها نمى‌توانست كشور پهناور اسلام را حفظ و شرّ گرگان خونخوار آدم نما را از آن دفع كند. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷خطبه ۲۵[و من خطبة له عليه‌السلام و قد تواترت عليه الأخبار باستيلاء أصحاب معاوية على البلاد] : ثُمَّ قَالَ عليه‌السلام أُنْبِئْتُ بُسْراً قَدِ اِطَّلَعَ اَلْيَمَنَ وَ إِنِّي وَ اَللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمَ سَيُدَالُونَ مِنْكُمْ سپس ادامه داد: به من خبر رسيده كه بسر بن ارطاة بر يمن تسلّط‍‌ يافته، سوگند به خدا مى‌دانستم كه مردم شام به زودى بر شما غلبه خواهند كرد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮در بخش دوم اين خطبه، امام(عليه‌السّلام) اشاره به داستان بسر بن ارطاة، جنايتكار مشهور شام و غلبۀ او بر يمن مى‌كند و سپس به سرنوشت مردم عراق اشاره كرده و آينده تاريك آنها را، با ذكر علل و عوامل دقيق آن، باز مى‌گويد. بعضى از شارحان نهج البلاغه، نوشته‌اند كه معاويه، بسر بن ارطاة را كه مردى خونريز و مفسد فى الارض و آدمكش و غارتگر بود، مأموريت داد و با گروه عظيم مسلّحى، به سوى مدينه فرستاد و گفت: «هر جا كه مى‌رسى، شيعيان على را تحت فشار قرار داده و دل‌هاى آنها را مملوّ از ترس و وحشت كن. هنگامى كه وارد مدينه شدى، مردم آن شهر را، چنان بترسان كه مرگ را با چشم خود ببينند چرا كه آنها به پيامبر پناه دادند و به يارى‌اش برخاستند و پدرم ابوسفيان را شكست دادند». سپس از طه حسين، نويسندۀ معروف مصرى، نقل مى‌كند كه بسر دستور معاويه را دقيقا اجرا كرد و حتّى از خود، خشونت بيشترى بر آن افزود و در ريختن خون‌ها و غارت اموال و غصب حقوق و هتك حرمت‌ها، چيزى فرو نگذارد تا به مدينه آمد و مصائب عظيمى را به بار آورد كه همه، با چشم خود ديدند. او، آنها را مجبور به بيعت با معاويه كرد و... بسر، سپس به سوى يمن آمد و با خونريزى بسيار، رعب و وحشتى در آنجا حاكم ساخت، سپس براى معاويه بيعت گرفت و دو فرزند خردسال عبيدالله‌بن‌عباس(حاكم يمن) را سر بريد. ابن اثير مى‌افزايد: اين دو كودك، در نزد مردى از صحرا نشينان بنى كنانه بودند. هنگامى كه بسر مى‌خواست آنها را به قتل برساند، مرد كنانى گفت: «اينها كه گناهى ندارند، چرا آنها را مى‌كشى‌؟ اگر مى‌خواهى آنها را به قتل برسانى، پس مرا هم به قتل برسان (كه شاهد اين ننگ نباشم كه در حفظ امانت، كوتاهى كرده‌ام.) بسر از اين شرمنده نشد، او را هم كشت. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷خطبه ۲۵[و من خطبة له عليه‌السلام و قد تواترت عليه الأخبار باستيلاء أصحاب معاوية على البلاد] : بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ وَ بِمَعْصِيَتِكُمْ إِمَامَكُمْ فِي اَلْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِي اَلْبَاطِلِ زيرا آنها در يارى كردن باطل خود، وحدت دارند، و شما در دفاع از حق متفرّقيد! شما امام خود را در حق نافرمانى كرده و آنها امام خود را در باطل فرمانبردارند!. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮نخست اين كه مى‌فرمايد: «آنها، در امر باطل خود، متّحدند و شما، در امر حقّتان، پراكنده‌ايد. اتّحاد، همه جا، مايۀ پيروزى است به خصوص اگر طرفداران حق، متّحد باشند، امّا چه دردناك است كه طرفداران حق، پراكنده باشند و حاميان باطل، متّحد! با اين كه باطل، سرچشمۀ پراكندگى، و حق، كانون وحدت و اتّحاد است. آرى، براى پيروزى، در هر كار اجتماعى، قبل از هر چيز، اتفاق و وحدت لازم است و پراكندگى و اختلاف، سمّ‌ مهلك و كشنده‌اى است. د‮يگر اين كه «شما، از پيشواى خود، در امر حق، اطاعت نمى‌كنيد در حالى كه آنها، در امر باطل، مطيع فرمان پيشواى خويش‌اند.» آرى، انضباط و اطاعت حساب شده، همه جا، از شرايط اصلى پيروزى است. هيچ سپاه و لشكرى و هيچ قوم و ملّتى، بدون انضباط و اطاعت از فرماندۀ خود، به جايى نمى‌رسد و به همين دليل، در مديريت امروز، براى مسألۀ انضباط، اهميّت فوق العاده‌اى قائل‌اند. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷خطبه ۲۵[و من خطبة له عليه‌السلام و قد تواترت عليه الأخبار باستيلاء أصحاب معاوية على البلاد] : وَ بِأَدَائِهِمُ اَلْأَمَانَةَ إِلَى صَاحِبِهِمْ وَ خِيَانَتِكُمْ وَ بِصَلاَحِهِمْ فِي بِلاَدِهِمْ وَ فَسَادِكُمْ، فَلَوِ اِئْتَمَنْتُ أَحَدَكُمْ عَلَى قَعْبٍ لَخَشِيتُ أَنْ يَذْهَبَ بِعِلاَقَتِهِآنها آنها نسبت به رهبر خود امانت دار و شما خيانتكاريد، آنها در شهرهاى خود به اصلاح و آبادانى مشغولند و شما به فساد و خرابى، (آنقدر فرومايه‌ايد) اگر من كاسه چوبى آب را به يكى از شماها امانت دهم، مى‌ترسم كه بند آن را بدزديد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮در این بخش حضرت می‌فرمايند: آنها، نسبت به رييس خود، اداى امانت مى‌كنند، در حالى كه شما، خيانت مى‌كنيد. امانت دارى آنان، سبب مى‌شود كه نيروها و تداركات و سرمايه‌ها و امكاناتشان ضدّ مخالفشان، بسيج شود، ولى خيانت شما، همه چيز را بر باد مى‌دهد. يك گروه فاقد امكانات و تجهيزات لازم، سرنوشت‌شان، چيزى جز شكست نيست. بعضى از شارحان نهج البلاغه، «امانت» را در اينجا، به معناى «بيعت» گرفته‌اند، ولى تفسيرى كه در بالا آمد، با توجه به جمله‌هايى كه در ادامۀ خطبه مى‌آيد، صحيح‌تر به نظر مى‌رسد، به علاوه بيعت، اگر به معناى اطاعت باشد، در بالا ذكر شده است و نيازى به تكرار نيست. ‮سپس فرمود: آنها در اصلاح شهرها و ديار خود مى‌كوشند، در حالى كه شما، مشغول فساد هستيد. به اين ترتيب، آنها، داراى اتحاد و انضباط و امانت و اصلاح در بلاد خويش‌اند و شما، پراكنده و نافرمان و خيانتكار و مفسد هستيد و بسيار طبيعى است كه چنان افرادى، بر چنين افرادى، پيشى گيرند و پيروز شوند. مديريت و تدبير و حاكميت، هر قدر حساب شده و قوى باشد، با وجود چنين افرادى، به نتيجه نمى‌رسد، چرا كه بازوان مدير و حاكم، مردم‌اند. آرى، حق، با ضعف و ناتوانى و فساد يارانش، ضعيف مى‌شود و باطل، با قوّت و قدرت و اتحاد اعوانش، قوى مى‌گردد. ‮حضرت، سپس براى تكميل سخنان خود مى‌افزايد: «من، چگونه مى‌توانم به شما اعتماد كنم در حالى كه اگر من، قدحى را به رسم امانت، به يكى از شما بسپارم، از آن بيم دارم كه دسته، يا بند آن قدح را بربايد! كسانى كه در موضوعاتى تا اين حد كوچك و كم ارزش، قابل اعتماد نباشند، در مهم‌ترين پست‌هاى حكومت اسلامى و مسأله جنگ و صلح و بيت المال و ماند آن، چگونه ممكن است مورد اعتماد قرار بگيرند؟! 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷خطبه ۲۵[و من خطبة له عليه‌السلام و قد تواترت عليه الأخبار باستيلاء أصحاب معاوية على البلاد] : اَللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِي وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِي خدايا، من اين مردم را با پند و تذكّرهاى مداوم خسته كردم و آنها نيز مرا خسته نمودند، آنها از من به ستوه آمده، و من از آنان به ستوه آمده، دل شكسته‌ام. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮در سومين و آخرين فراز اين خطبه، امام، با قلبى مملوّ از غم و اندوه، روى به درگاه خدا مى‌آورد و آنها را نفرين مى‌كند، ولى نفرينى بيدار كننده و هشدار دهنده براى كسانى كه هنوز جرقّه‌اى از بيدارى وجدان در آنان وجود دارد؛ باشد كه از اين طريق، به آنها آگاهى دهد و آن گمگشتگان وادى ضلالت را، به راه خدا آورد، چرا كه نفرين‌هاى امام هم اندرز و موعظه و درس بيدارى است. حضرت مى‌فرمايد: «خداوندا! (از بس نصيحت كردم و اندرز دادم و آه گرم من در آهن سرد دل آنها اثر نگذاشت) از آنها خسته شده‌ام و آنها نيز از من (كه هماهنگى با نيّات شوم و اخلاق زشتشان ندارم) خسته شده‌اند. من، از آنان ملول گشته‌ام و آنان نيز از من، ملول شده‌اند. روشن است، هنگامى كه ميان رهبر و پيروانش، هماهنگى در اهداف و اخلاق و نيّات نباشد، اين مشكل عظيم، بروز مى‌كند كه پيشوايى عادل و آگاه و شجاع، در برابر پيروانى دنيا پرست و زبون و ناتوان و جاهل قرار بگيرد و اندرزهاى او سودى نبخشد، و اين سبب مى‌شود كه هم پيشوا از آنها خسته شود و هم پيروان از آن پيشوا. به گفتۀ سعدى: «صد چندان كه دانا را از نادان نفرت است، نادان را از دانا وحشت. گر ملولى ز ما ترش منشين كه تو هم در ميان ما تلخى!» و اگر پيامبر اكرم(صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) توانست رهبرى اقوام جاهلى را بر عهده بگيرد، به اين دليل بود كه آنها، تربيتش را پذيرفتند و خلق و خوى او را در خود زنده كردند. به همين دليل، پيامبرانى كه اين توفيق نصيبشان نشد، از پيروان خود، ملول گشتند و پيروان هم، وجود آنها را تحمّل نكردند. فراموش نكرده‌ايم كه قوم لوط، سر تا پا آلوده، از آن پيامبر بزرگ، به جرم پاكدامنى‌اش ابراز تنفّر كردند و گفتند: «لوط و پيروانش را از شهر و ديار خود بيرون كنيد كه اينها، مردمى هستند كه پاكدامنى را مى‌طلبند و با ما هم‌صدا نيستند. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷خطبه ۲۵[و من خطبة له عليه‌السلام و قد تواترت عليه الأخبار باستيلاء أصحاب معاوية على البلاد] : فَأَبْدِلْنِي بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِي شَرّاً مِنِّي به جاى آنان افرادى بهتر به من مرحمت فرما، و به جاى من بدتر از من بر آنها مسلّط‍‌ كن. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮حضرت، سپس آنها را چنين نفرين مى‌كند: خداوندا! به جاى آنان، افرادى بهتر به من عنايت فرما و به جاى من، بدتر از من، بر سر آنها مسلّط فرما! چرا كه نه آنها، پيروانى شايسته براى اين پيشوا هستند و نه من، پيشوايى مناسب براى آنها، و حكمت پروردگار ايجاب مى‌كند، اكنون كه آنها از كورۀ آزمايش، روسياه به در آمدند، اين نعمت الهى از آنها گرفته شود و در فقدانش، گرفتار انواع درد و رنج شوند. و چه زود، اين نفرين امام در حق آنها، تحقّق يافت؛ بنى اميّه، با مأموران خونخوار و سنگدل و جانى، بر آنان مسلّط شدند و چنان كردند كه در تاريخ، بى‌نظير و يا كم نظير است؛ و از عجايب اين‌كه در تواريخ اسلامى آمده است: در همان زمان كه امام، اين نفرين‌ها را كرد (يا با فاصلۀ كمى) حجّاج بن يوسف - آن جنايتكار بى‌نظير تاريخ - متولّد شد، البته پيش از به قدرت رسيدن حجّاج نيز، مردم عراق و كوفه، كفّارۀ جرايم خود را مى‌دادند، ولى در عصر حكومت حجّاج، به اوج خود رسيد. بديهى است كه منظور از جملۀ (أبدلهم بى شرّا منّى) اين نيست كه من بدم و از من بدتر را بر آنها مسلّط كن، بلكه اين، تعبيرى است كه در مقايسۀ خوب مطلق با بد مطلق نيز گفته مى‌شود. در سورۀ فرقان بعد از اشاره به عذاب‌هاى بسيار دردناك دوزخ مى‌فرمايد: «قُلْ‌ أَ ذٰلِكَ‌ خَيْرٌ أَمْ‌ جَنَّةُ‌ اَلْخُلْدِ اَلَّتِي وُعِدَ اَلْمُتَّقُونَ‌» ، بگو: آيا اين (عذاب‌هاى دردناك) بهتر است يا بهشت جاويدان كه به پرهيزگاران وعده داده شده است‌؟». و به تعبير ديگر، نه كوفيان و مردم عراق، در آن عصر، خوب بودند كه امام بهتر از آنها را از خدا بخواهد و نه امام - العياذ باللّه - بد بود كه خداوند، بدتر از او را بر آنها مسلّط كند و در اين گونه موارد، صيغۀ افعل تفضيل، مفهوم معمول خود را از دست مى‌دهد و براى مقايسه دو چيز متضاد ذكر مى‌شود. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷خطبه ۲۵[و من خطبة له عليه‌السلام و قد تواترت عليه الأخبار باستيلاء أصحاب معاوية على البلاد] : اَللَّهُمَّ مِثْ قُلُوبَهُمْ كَمَا يُمَاثُ اَلْمِلْحُ فِي اَلْمَاءِ خدايا، دل‌هاى آنان را، آنچنان كه نمك در آب حل مى‌شود، آب كن!. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮حضرت، سپس به نفرين خود چنين ادامه مى‌دهد: «خداوندا! دل‌هاى آنها را ذوب كن آن گونه كه نمك در آب ذوب مى‌شود.» اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از ذوب شدن قلب، هجوم انبوه غم و اندوه‌ها بر دل باشد، به شكلى كه عواطف انسان را سخت جريحه‌دار كند، بگونه‌اى كه از آن تعبير شود به اين كه: قلب آب شده است. شبيه به اين معنا در خطبۀ ۲۷ (خطبۀ جهاد) نيز آمده است كه امام عليه السّلام مى‌فرمايد: و اللّه، يميت القلب و يجلب الهمّ‌ من اجتماع هؤلاء القوم على باطلهم و تفرّقكم عن حقّكم، به خدا سوگند! اين جريان، قلب انسان را مى‌ميراند و اندوه و غم به بار مى‌آورد كه آنها در مسير باطل خويش، متّحدند و شما، در راه حق، پراكنده و متفرّق. بديهى است كه منظور از آب شدن دل‌ها، ضايع شدن عقل و هوش و درايت است. در واقع، مفهوم جمله، اين است كه عقل و هوش را به خاطر نافرمانى‌ها و نفاق و دو رويى و كوتاهى و كار شكنى، از آنها بگير تا در زندگى، حيران و سرگردان شوند. اين تعبير، در آيات و روايات فراوانى آمده است كه قلب، به معناى عقل و درايت و يا كانون عقل و درايت است. از جمله، در آيۀ ۲۵ سورۀ انعام مى‌خوانيم: « «وَ جَعَلْنٰا عَلىٰ‌ قُلُوبِهِمْ‌ أَكِنَّةً‌ أَنْ‌ يَفْقَهُوهُ‌» ما، بر قلب‌هاى آنها، پرده‌ها افكنديم تا آن (قرآن) را درك نكنند». در حقيقت، يكى از بزرگترين مجازات‌هاى الهى - كه در قرآن مجيد و روايات، نسبت به افراد سركش و منافق به آن اشاره شده - همين مجازات است كه انسان، حقايق را آن چنان كه هست، نبيند و نشنود و درك نكند و در بيراهه‌ها، سرگردان و هلاك شود. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir
"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم" بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🔷خطبه ۲۵[و من خطبة له عليه‌السلام و قد تواترت عليه الأخبار باستيلاء أصحاب معاوية على البلاد] : أَمَا وَ اَللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنَّ لِي بِكُمْ أَلْفَ فَارِسٍ مِنْ بَنِي فِرَاسِ بْنِ غَنْمٍ هُنَالِكَ لَوْ دَعَوْتَ أَتَاكَ مِنْهُمْ فَوَارِسُ مِثْلُ أَرْمِيَةِ اَلْحَمِيمِ به خدا سوگند، دوست داشتم، به جاى شما كوفيان، هزار سوار از بنى فراس بن غنم مى‌داشتم كه:«اگر آنان را مى‌خواندى، سوارانى از ايشان نزد تو مى‌آمدند مبارز و تازنده چون ابر تابستانى» 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔶شرح: ‮امام(عليه السّلام) در آخرين جمله‌هاى اين خطبه، آرزو مى‌كند كه اى كاش، به جاى انبوه لشكريان ضعيف و ناتوان، افراد كمى از قبيله بنى فراس - كه به شجاعت و وفادارى معروف بودند - مى‌داشت، او مى‌فرمايد: «آگاه باشيد! به خدا سوگند! دوست داشتم به جاى شما، يك هزار مرد سوار از قبيلۀ بنى فراس بن غنم (كه شجاع و وفادارند) مى‌داشتم». (تا با كمك آنان، دشمنان حق و عدالت را بر سر جاى خود مى‌نشاندم). ‮سپس امام(عليه السّلام) به اين شعر در وصف آنان متمثّل مى‌شود: هنالك، لو دعوت أتاك منهم فوارس مثل أرمية الحميم معناى شعر اين است كه اگر آنها را بخوانى، سوارانى مانند ابرهاى تابستانى، (سريع و تند)، به سوى تو مى‌آيند! و به گفتۀ شاعر فارسى زبان: چو آن ابر سريع السّير كم آب پى دشمن كشى بى‌صبر و بى‌تاب. سپس امام(عليه السّلام) خطبه را پايان داد و از منبر فرود آمد، (ثم نزل عليه السّلام من المنبر). 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂🍂 https://eitaa.com/qa_alghadir