eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
322 عکس
19 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 مروری اجمالی بر غزوه بنی قینقاع- ۲ ↩️ گزارش شده است که: یک روز یک زن مسلمانی به بازار بنى قینقاع و نزد طلافروشی رفت تا زیورى براى وى بسازد. مردان یهود از او خواستند تا چهره خود را بگشاید و خود را بردارد، امّا زن مسلمان خوددارى کرد. ولی فردی از این قبیله لباس زن انصاری را از پشت به بالای بدنش گره زد، و هنگام برخاستن زن، لخشی از بدنش نمایان شد که موجب هتک حرمت زن مسلمان و خندیدن و استهزاء یهودیان شد. 🔹در این هنگام مردی از مسلمانان که این صحنه را مشاهده کرد با آن فرد درگیر شد که این درگیری به کشته‌شدن طرف مقابل انجامید. و مردان قبیله‌ی بنی‌قینقاع جمع شده و آن فرد مسلمان را کشتند و سپس داخل قلعه‌ی خود تحصن کردند. اما آنها بجای پذیرش اشتباه خود پیامبر و مسلمانان را تهدید کردند و گفتند اگر در جنگ با مردمى که شیوه نبرد نمی‌دانند، پیروز شدى، مغرور مشو (مقصودشان پیروزی مسلمانان در جنگ بدر بود). به خدا سوگند اگر با ما نبرد کنى ما را خواهى شناخت! با این تهدید عملا پیمان خود را با پیامبر نقض کردند، در این هنگام این آیه نازل شد: «وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلى‏ سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنینَ»؛ و اگر با ظهور نشانه‌‏هایى از خیانت عده‌‌ای به پیمانشان ترسیدی که عهد خود را شکسته، حمله‌ی غافل‌گیرانه کنند، به طور عادلانه به آنها اعلام کن که پیمان آنها لغو شده است؛ زیرا خداوند انسان‌های خائن را دوست نمی‌دارد. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز فرمود: «من از بنی‌قینقاع بیمناک هستم»؛ لذا به سمت آنها رفت. 🔸با توجه به دلایل ذکر شده، رسول خدا در نیمه‌ی شوّال سال دوم هجری با هفت‌‌صد نفر از مسلمانان که سی‌‌صد نفر آنان زره‌پوش بودند، به سوى قبیله‌ی بنی‌قینقاع حرکت کرد.در این جنگ که پرچم‌دار سپاه اسلام جناب بن عبد المطلب علیه السلام بود. پس از رسیدن سپاه مدت پانزده شبانه‌روز قلعه‌ی بنی‌قینقاع را محاصره کردند. در این محاصره، خداوند با انداختن ترس و هراس در دل قبیله‌ی بنی‌قینقاع به یاری مسلمانان آمد، و بدون درگیری نظامی، آنها تسلیم فرمان رسول خدا شدند. پس از تسلیم، قرار بر آن شد که اموال آنان برای مسلمانان باشد و همراه خانواده خود از مدینه اخراج شدند. 👤 حجت‌الاسلام والمسلمین حسن شفیعی کمال آبادی | @h_shafiei 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
🔰 همه رفتند، غمی نیست، علی می‌ماند! 🚩 هفتم شوال سال سوم هجری قمری بود که مشرکان به انتقام کشته‌های خود در جنگ بدر، به سوی مدینه لشکر کشیدند. نظر پیامبر به ماندن در مدینه و حفاظت از حصار شهر بود تا اینگونه لشکر انبوه مشرکان را شکست دهد. اما برخی از صحابه مانند حمزه عموی پیامبر جنگیدن بیرون از شهر را توصیه می‌کرد. 🚩 سرانجام تصمیم نهایی شورای دفاع آن شد که از شهر بیرون روند و رفتند. احد کوهی بود که در کنار آن درگیری آغاز شد. عبدالله بن ابیّ که بیرون از مدینه جنگیدن را مساوی با خودکشی دسته‌جمعی و شکست قطعی می‌دانست، خطر نکرد و پیامبر و مسلمانان را در سخت‌ترین شرایطی که وحدت کلمه نیاز بود تنها گذاشت و حدود 300 نفر را با خود برد. 🚩 سپاه 700نفره پیامبر در برابر مشرکان پرتعداد صف آراست. یک سو نیروی ایمان به خدا و دین اسلام و سوی دیگر تحریک امیال شهوانی و برانگیختن رگ تعصب جاهلی مشرکان عرب توسط زنان از اصلی‌ترین انگیزه‌ها بود. هند و برخی زنان دیگر در میدان می‌چرخیدند و می‌رقصیدند و می‌خواندند: نحن بنات طارق‌/ نمشی علی النمارق/ ان تقبلوا نعانق‌/ أو تدبروا نفارق. یعنی ما دختران طارقیم، روی فرش‌های گرانبها راه می‌رویم. اگر رو به دشمن کنید، با شما هم بستر می‌شویم و اگر پشت به دشمن کرده و فرار کنید، از شما جدا می‌شویم. 🚩 درگیری آغاز شد و همان ابتدای کار سردار بلامنازع سپاه اسلام علی‌بن‌ابی‌طالب، طلحه‌ابن‌ابی‌طلحه را در جنگ تن‌به‌تن شکست داد. شعار الله اکبر در میدان پیچید و ترس بر اندام مشرکان لرزه انداخت. مسلمانان با روحیه زیاد به سوی مشرکان یورش بردند و آنها پا به فرار نهادند. 🚩 آن دسته از تیراندازانی که مامور حفظ تنگه احد بودند تا مبادا خالدبن‌ولید و تنی چند از سواره‌نظام‌ها کوه را دور بزنند و از پشت سر به سپاه مسلمانان حمله‌ور شوند، با دیدن موج حمله یکپارچه مسلمانان و عقب‌نشینی و فرار مشرکان، به سودای جمع‌آوری غنیمت و بی‌توجه به دستور پیامبر و فرمانده آن بخش یعنی عبدالله‌بن‌جبیر؛ تنگه را رها کردند و همین ورق جنگ را برگرداند. 🚩 خالدبن‌ولید و افرادش از پشت به سپاه اسلام حمله‌ور شدند و در آن میان کسی خام‌اندیشانه و از روی محاسبات اشتباه یا شاید منافقانه شایعه کرد: پیامبر را کشتند! پیامبر را کشتند! همین شایعه رشته‌ی سپاه را از هم گسلاند. بخش مهمی از صحابیان پیامبر از ترس فرار کردند و به سمت کوه‌ها گریختند. پیامبر مانده بود و یگانه محافظ، علی! 🚩 تعدادی از مشرکان به سوی پیامبر آمدند. فشار زیادی برای کشتن حضرت آوردند. دندان رسول خدا شکست و صورت ایشان زخمی عمیق برداشت. لب و دهان و نیز میان شانه و گردن حضرت مجروح گشت. علی هم سخت ایستادگی می‌کرد و به تعبیر خودش، بیش از هفتاد زخم بر پیکر او نشسته بود ولی او عقب نمی‌نشست. ناگهان در آسمان صدایی پیچید: لا سیف الا ذوالفقار/ لا فتی الا علی! 🏴 سپس ابودجانه، سهل‌بن‌حنیف و عاصم‌بن‌ثابت به محمد و علی نزدیک شدند و مشرکان را دور ساختند. اما حمزه عموی پیامبر توسط وحشی غلام جبیربن‌مطعم به شهادت رسید. هند بالای پیکر او رسید، سینه حمزه را شکافت و جگر وی را به دندان کشید و تا ابد به هند جگرخوار (آکله‌الاکباد) معروف شد. 🚩 زنان مسلمانان با همراهی حضرت زهرا نیز در آوردگاه به زخمی‌ها رسیدگی می‌کردند. 🔺اگر بخواهیم از این حادثه دلایل شکست را فراگیریم به دو چیز برمی‌خوریم: ترس و طمع. ترس شکست و محاسبه‌هایی بدون درنظر گرفتن نصرت الهی عبدالله‌بن‌ابی و همراهانش را به خیانت و فرار از میدان واداشت. طمع محافظان تنگه احد بر غنیمت دنیا و دنیای غنیمت، آن‌ها را به ترک ماموریت ترغیب کرد. ⁉ به راستی فرق مسلمانی که یورش و حمله‌اش برای غنیمت است با مشرکی که شهوت و تعصب عربی او را به میدان آورده در چیست؟ فرق مسلمانی که با شایعه‌ای می‌گریزد با مشرکی که با شنیدن شعاری قالب تهی کرده و فرار می‌کند در چیست؟ ✅ اینجاست که می‌شود ایمان علی را دید و ستود. فرق فاروق اعظم با مفارقان میدان و تفاوت حیدر کرّار با روبهان فرّار.. 🆔 @Qasas_school