eitaa logo
⁦صدا و سیمای مرکز قم
8.9هزار دنبال‌کننده
42.3هزار عکس
35.7هزار ویدیو
365 فایل
کانال رسمی صدا و سیمای مرکز قم سایت مرکز قم qom.irib.ir آپارات aparat.com/qomirib ارتباط با ادمین @admin_qomirib
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافع حرم احمد محمد 💓 روزی با احمد برای تحویل یک امانتی به شهر «تبنین» رفته بودیم. در راه برگشت، صدای آمد. 💓 احمد گفت: «کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم؟» گفتم: «۲۰ دقیقه‌ی دیگر به شهر می رسیم و همانجا می خوانیم.» 💓 از حرفم خوشش نیامد و نگاه معناداری به من کرد و گفت: «من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که دارم. دوست دارم نمازم با نماز علیه‌السلام این و در همان وقت به سوی خدا برود.» 📚 ملاقات در ملکوت، صفحه ۴۸، خاطره‌ای علی مرعی. ...🌺 🆔 @qomirib
💎 خواهر شهید علی حیدری می‌گوید: نوروز سال ۱۳۹۶ کنار مزار برادرم در قطعه ۲۷ ردیف ۱۳۶ بهشت زهرا رفتم برای شستن قبر و خواندن فاتحه. 🔹 دیدم جوانی حدود ۳۰ ساله بالای سر قبر ایشان است قیافه اش هم زیاد حزب‌اللهی نبود پرسیدم شما چه نسبتی با علی دارید؟ گفت رفیقش هستم. گفتم سنّت نمیخورد دوست علی باشی. گفت من با علی داستانی دارم. 💎 موضوع برایم جذاب شد گفتم من خواهر شهید هستم با کلی التماس و درخواست راضی شد داستان ش را بگوید. 🔹 گفت یک روحانی که در سفر راهیان نور با او آشنا شده بودم مزار این شهید را به من نشان داد. یک وقت تنهایی آمدم سر مزار علی بهش گفتم: من توی خواندن مشکل دارم. زورم می آید بلند شوم. آمده ام سر مزار و از شما کمک می خواهم. 💎 برای اولین بار سر مزار یک شهید گریه کردم. بعد از آن اتفاقی افتاد که خودم هم باور نمی کنم، چه رسد به دوستانم. 🔹 بعد از زیارت مزار على آقا رفتم خانه و خوابیدم. طبق معمول فکر نمی کردم برای نماز صبح بیدار شوم. نیمه های شب و نزدیک صبح، دیدم یکی صدایم می کند. حال بلند شدن نداشتم، لای چشمم را باز کردم. دیدم یک جوان بسیار زیباست که من را برای نماز صبح صدا می کند. 🔹 خوب که نگاه کردم دیدم علی حیدری است که با محبت مرا برای نماز صبح صدا می کند. روی سجاده اش که کنار اتاق بود مشغول نماز شد. من هم که از دیدن علی خوشحال شده بودم، بلند شدم و رفتم برای وضو گرفتن. 💎 داشتم می گرفتم که یک دفعه به خودم آمدم. این کی بود توی اتاق؟! علی حیدری! علی حیدری توی خانه ما چی کار می کنه؟! اون که شهید شده! 🔹 تمام موهای تنم سیخ شده بود. رنگم پرید و دویدم سمت اتاق. وارد اتاق شدم. اثری از علی نبود. پاهایم شل شد. نمی دانستم چکار کنم. خدای من، علی به وعده اش عمل کرد. نشستم و تا می توانستم گریه کردم. 💎 بیشتر از اینکه خدا به وسیله یکی از بندگان صالحش به من نگاه کرد و مورد توجه قرار گرفته ام خوشحال بودم. 📚 کتاب بی خیال زندگی نامه و خاطرات شهید علی حیدری صفحه ۱۳۵ تا ۱۳۷. 🔻 خداوند در توصیف شهید در قرآن می فرماید: وَلَا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِن لَّا تَشْعُرُونَ ( بقره، آیه ۱۵۴) 🔻 ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ﻣﺮﺩﻩ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ ، ﺑﻠﻜﻪ زندهﺍﻧﺪ ، ﻭﻟﻲ ﺷﻤﺎ [ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺁﻥ ﺣﻴﺎﺕ ﺭﺍ ] ﺩﺭﻙ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻴﺪ . 🆔 @qomirib
🔻 زنگ نماز اهل خانه 🥀 وقتی هفت‌ ساله شد، خیلی خاص دل به نماز می سپرد. بدون اینکه کسی به او تذکر بدهد، تا صدای را می شنید، بازی ‌اش را رها می کرد، وضو می گرفت و به می ایستاد. حتی مقیّد شده بود که نماز صبحش را هم بخواند. می گفت: باید بیدارم کنید. اگر یک روز دیر صدایش می کردم، می زد زیر گریه و می گفت: چرا این ‌قدر دیر بیدار شدیم؟ مگر خواب مرگ گرفته بودمان؟ ببینید، آفتاب دارد در می آید و... . محمد شده بود زنگ نماز اهالی خانه. 📚 خاطره‌ای از مادر شهید ؛ امتداد شماره 34، ص33. 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید ...🌺 @qomirib
🔹 نماز جماعت خانگی 🔹 🦋 حجت ‌الاسلام حاج شیخ ‌مهدی شاه‌ آبادی به طور معمول توفیق نماز جماعت را از دست نمی داد. اگر نمی توانست به مسجد برود، در خانه خود را برپا می کرد. 🦋 وقتی یکی از پسرانش را می دید که مشغول خواندن است؛ فوری پشت سرش می ‌ایستاد و به او اقتدا می کرد. با این روش، هم به فرزند جوان خود شخصیت داده بود و هم اینکه اهمیت نماز جماعت را به خانواده نشان می داد. 🦋 به ‌مرور فرهنگ خواندن نماز جماعت بین اهل خانه مرسوم شد. دیگر حتی اگر شیخ شهید هم در خانه نبود، اهل منزل نمازشان را به جماعت می خواندند. 🦋 شیخ هیچ‌گاه برای نماز جماعت به طور تحمیلی یا به روش مستقیم و رسمی از فرزندانش دعوت نمی کرد. او روحیه جوانی آنان را لحاظ می کرد. 🦋 خودش می ‌ایستاد سر سجاده و و اقامه را می ‌گفت و در رکعت اول، سوره ‌ای بلند را انتخاب می کرد و می خواند؛ این‌گونه دیگران فرصت داشتند تا وضو بگیرند و نماز را پشت سر ایشان اقامه کنند. 📒 قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص 66. 🆔 @qomirib
💟 خیلی ‌ها با فرمانده لشکر کار داشتند؛ ولی نمی ‌توانستند در ساعت مشخصی او را پیدا کنند. مسئولیت او طوری بود که وقت بیکاری نداشت. بیکاری که نه، اصلاً فرصت نبود اگر کسی با او کاری دارد، به ‌راحتی بنشیند و با فرمانده خود صحبت کند. 🌼 فرماندهیِ لشکر کاری سخت و پیچیده بود. از طرفی فرمانده لشکر، فرمانده لشکر اسلام بود و باید به رسم مسلمانی، ارتباطش با زیردستان را تقویت می کرد و در هر فرصتی گامی برای خدمت به آنان برمی داشت. 💟 برای حل این مسئله، ابتکار جالبی از خود نشان داد. نیم ساعت قبل از به می رفت و می ‌نشست؛ این‌گونه هرکس با او کاری داشت می دانست اگر هیچ‌جا دستش به فرمانده لشکر نرسد، نیم ساعت قبل از نماز می ‌تواند او را در مسجد پیدا کند و به ‌آسودگی حرفش را با وی در میان بگذارد. 🌼 این ابتکار سردار ، علاوه‌ بر آنکه قدمی در راه رفع مشکلات و رسیدگی به امور زیردستان محسوب می شد، روشی غیرمستقیم برای جذب دیگران به مسجد بود و باعث می شد توفیق نیز عاید دیگران شود. 📚 قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص 22. 🆔 @qomirib
🕋 آرامش قلبی 🕋 🥀 هفدهم اسفند 62 در جزیره ی جنوبی اسیر بعثی ها شدم. شبِ پیش پا و کمرم زخمی شده بود. با کتک و شکنجه مرا به بصره بردند؛ عده ای دیگر هم مثل من آن جا بودند. 🍃 نزدیک مغرب عده ای از بچه ها در اتاقی کوچک و تنگ، مشغول ذکر خدا بودند. وقت اذان یکی از اسرا به نام ـ رشید سعدآبادی ـ بی توجه به همه ی خطرات احتمالی، اذان گفت. 🥀 اذان او به همه روحیه داد. اذانش که تمام شد، همه تیمم کردند. رزمنده ای شجاع به عنوان پیش نماز، جلو ایستاد و دیگران بدون ترس و واهمه به او اقتدا کردند و باشکوهی برگزار شد. 🍃 هیچ کس به فکر این نبود که ممکن است عراقی ها بیایند و آن ها را از میان جمع جدا کنند و با خود ببرند. صفا و پاکی در چهره های نمازگزاران موج می زد و آرامش بر دل ها حاکم بود. 🥀 عراقی ها متوجه نماز جماعت شدند؛ خشمگین و هیجان زده آمدند. آن ها ما را تماشا کردند تا این که نماز به پایان رسید. یکی از آن ها گفت: «الآن همه ی شما را می کشیم و هیچ اتفاقی نمی افتد». 🍃 همه به عراقی ها نگاه می کردند و هیچ اهمیتی به حرف آن ها نمی دادند. وقتی هم که دسته جمعی با کابل بر سر و صورت بچه ها می زدند، آن آرامش قلبی هم چنان وجود داشت و این از برکات نماز و ذکر خدا بود. 📚 قصه ی نماز آزادگان، ص 140، خاطره ی جمشید پریشانی. ▫️ به نقل مرکز تخصصی نماز ... 🆔 @qomirib
🌹 یکی از مهم‌ترین اهدافی که باعث شد شهید نواب صفوی جمعیت فدائیان اسلام را تشکیل دهد، احیای امر ‌به‌ معروف و نهی ‌از منکر بود. 🌳 اعضای فدائیان اسلام هم ‌عهد شده بودند که وقت اذان، هرجا که هستند، بایستند و با صدای بلند بگویند. این کار، آن ‌هم در دهة سی شمسی اقدامی شجاعانه و تأثیرگذار بود؛ زیرا جامعه، از زمامدارن گرفته تا مردم، دچار خودباختگی فرهنگی و دینی شده بودند. 🌹 شاید در شرایط حاکمیت دینی هم بسیاری خجالت بکشند در خیابان اذان بگویند؛ اما فدائیان اسلام حتی از رفتار اهانت ‌آمی ز برخی رهگذران نیز پروایی نداشتند و با صدایی رسا اذان می ‌گفتند. 🌳 اذان گفتن علنی در معابر دست‌کم سه فایده داشت. 👈 اول اینکه، برای اهل‌نماز یادآوری وقت عبادت بود. 👈 دوم آنکه، باعث می شد افراد سست ‌ایمان، بر اظهار دین و عقیده قدرت و جرئت پیدا کنند. 👈 سوم اینکه، موجب می شد اهل ‌گناه و معصیت در آن لحظات دست از رفتار شرم ‌آور خود بکشند و به گوشه دنجی بروند. 🌹 به عشق می ‌ورزید و این نگاه را به همه یارانش منتقل کرده بود. 🌳 او نغمۀ دلنواز اذان را مقدمه ‌ای برای بیداری فطرت ‌ها و انس با خالق یکتا می دانست. 📚 قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص 74. به نقل مرکز تخصصی نماز 🆔 @qomirib
| حضور در مسجد در همه شرایط 🌼 حجت الاسلام فرقانى می گوید: بعد از شهادت حاج آقا مصطفى؛ همان روز ظهر، صداى بلند شد. 💠 رضوان الله علیه بلند شد و تشريف برد گرفت و فرمود: من مى روم مسجد. گفتم : به يكى از خادمها، كه زود برو و به خادم بگو سجاده را پهن كند. 🌼 او به مسجد رفت و ديده بود خادم مسجد نيست. و اصلاً كسى احتمال نمى داد امام آنروز با اين عظمت و بزرگى مصيبت، براى اقامه نماز جماعت به مسجد بروند. 💠 وقتى مردم فهميدند كه امام به مسجد مى آيد جمعيت يك دفعه از همه طرف به مسجد ريختند. ما وقتى به مسجد رسيديم، مردم همه گريه مى كردند چه گريه اى! 🌼 [ایشان حتی در روز شهادت فرزندش که روز مصیبت بزرگی برای ایشان بود، حضور در مسجد را ترک نکرد] 📚 علی احمدپور ، نماز خوبان ، داستان 74. 🆔 @qomirib
1.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زنده است 📣 🎙حجت الاسلام پناهیان 🕌 همۀ مساجد به این حرکت مبارک بپیوندند ... 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ... 🌺 @qomirib
4.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌 شنیدنی پیرمرد پاکبان در میدان ولیعصر(عج) تهران 🍋 به نقل از کانال مرکز تخصصی نماز ... 🌺 @qomirib
اذانِ انسان ساز 🕌 آية الله شيخ مرتضي طالقاني یکی از علمای بزرگ بود که آية الله العظمي بروجردي در زمينه مسائل عرفاني و اخلاقي از محضر ایشان استفاده ‌كرده است. يكي از برنامه‌هاي این عالم بزرگوار، التزام به گفتن بود و اين امر را لازمه انسان سازي مي‌دانستند و مقيّد بودند كه در هر سه نوبت، روي پشت بام مدرسه بروند و اذان بگويند. ايشان حتّي در شب وفاتشان نيز روي پشت بام رفتند و اذان صبح را گفتند. 📚خاطرات آموزنده ؛ محمدی ری شهری ، صفحه۳۰۸ ...🌺 @qomirib
♦️ واکنش احساسی یک فعال رسانه‌ای به اذان‌های متفاوت شبکه سه: این‌بار اذان از دلم گذشت محمد شاهی، فعال رسانه‌ای: 🔹بچه که بودم، هر وقت اذان از تلویزیون پخش می‌شد، می‌فهمیدیم وقت نماز رسیده؛ صدای همیشگی، تصویر همیشگی: گنبدی طلایی، کبوتری در حال پرواز، پسری که وضو می‌گیرد، نوری که از پنجره مسجد می‌تابد. قشنگ بود، ولی شبیه قصه بود؛ انگار اذان مال مسجدهای بزرگ بود، نه خانه ما. 🔹بزرگ‌تر که شدم، تلویزیون هنوز همان اذان را پخش می‌کرد. زیبا، باشکوه، اما دور 🔹اما چند وقت پیش که داشتم شبکه‌ها رو عوض می‌کردم، صدای اذان رو دیدم که نه از بلندگوهای مسجد، که از عرشه‌ی ناو می‌آید. تصویر نمازگزاران که افسرها و نیروهای واقعی‌اند. نه نور مصنوعی استودیو، نه صدای پس‌زمینه؛ فقط صدای موج، نسیم دریا، و قامت‌هایی که با وضو بوی خدا گرفته‌اند. 🔹اولش جا خوردم. بعد لبخند زدم. بعد بغض کردم. حس کردم سال‌ها بود که اذان‌های تلویزیون فقط از گوشم رد می‌شد، اما حالا از دلم گذشته. این بار نه تکرار بود، نه آرشیو؛ زنده بود. واقعی بود. شبیه زندگی ما بود. شبکه سه اذان را از قاب قدیمی درآورده و گذاشته وسط میدان. وسط ناو، وسط دانشکده خلبانان ، وسط پایگاه، وسط زندگی مردم. انگار خواسته بگوید: ایمان، همین‌جاست. در جریان زندگی، نه پشت پرده‌ها ...🌺 @qomirib