May 11
💢 سیل رودخانه قم در نیمه شب ۱۳۱۳٫۳٫۲ و خسارات وارده به املاک آستانه
رونوشت نامه متولیباشی به ریاست اداره مالیه قم به تاریخ ۱۳۱۳٫۳٫۸ برای بررسی میزان خسارت وارده به املاک آستان مقدس به دلیل بارش سهمگین باران و طغیان رودخانه قمرود جهت تخفیف مالیات در این سال.
پینوشت:
این سند از این جهت که به نام بسیاری از دکانها و گاراژههای محله بیرون دروازه قم اشاره کرده است برای پژوهشگران اجتماعی شهر قم مفید است.
محله بیرون دروازه: منظور مستغلات روبهروی دروازه معصومیه قم (پل علیخانی) یا میدان مطهری و خیابان هدف امروزی
منبع: مرکز اسناد فاطمی آستان مقدس قم
دکتر احمد جمراسی، کارشناس مرکز اسناد
۱۴۰۲/۱۲/۰۷
#سند
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
بنیاد قمپژوهی
💢 سیل رودخانه قم در نیمه شب ۱۳۱۳٫۳٫۲ و خسارات وارده به املاک آستانه رونوشت نامه متولیباشی به ریاس
💢 سیل رودخانه قم در نیمه شب ۱۳۱۳٫۳٫۲ و خسارات وارده به املاک آستانه
"سواد مراسله به ریاست مالیه محترم قم
مورخه: ۱۵ صفر المظفر ۱۳۵۳
[۱۳]۱۳/۰۳/۰۸
خدمت ریاست محترم مالیه قم و مضافات دام اقباله
در اثر طغیان رودخانه در لیله دوم خرداد ۱۳۱۳ املاک مفصله مطابق صورت ضمیمه مخروبه و مسلوب المنفعه شده محض استحضار خاطر محترم تذکر داده، مقرر فرمایید تاریخ خرابی محلهای معینه را رسیدگی و ثبت نمایند در آتیه اشکالی تولید نشود در عوارض قانونی معاف باشد[ باشند] امضا
صورت مستغلات بیرون دروازه قم که در اثر سیل از دویم خرداد ماه ۱۳۱۳ خراب گردیده:
سرای باغ ۶ دانگ
کاروانسرای شترخان ۶ دانگ
زورخانه شترخان ۶ دانگ
بنزین فروشی شترخوان ۶ دانگ
قهوهخانه مشهدی اسمعیل جز ءشترخوان ۶ دانگ
بنزین فروشی جدید از توایع شترخوان ۶ دانگ
دو باب دکان محل نصب[ /نصف] طاقچهاش از توابع شترخوان
گاراژ ایران ۶ دانگ
بنزین فروشی میرزا جواد از توابع گاراژ ایران
کاروانسرای شاهزده معروف به سرای کهنه که چهاردانگ و نیم ملک داعی است ۶ دانگ
اداره پنبه ۶ دانگ
گاراژ روشن که سه دانگ از ملک این جانب است
گاراژ فولادی که از توابع گاراژ روشن است
قهوهخانه گاراژ فولادی
مغازه اوراقچیگری از توابع گاراژ روشن دو باب
عطاری جنب گاراژ روشن که از توابع آن است
نجاری جنب گاراژ روشن که از توابع گاراژ مزبور است
مهمانخانه آراسته که از توابع گاراژ روشن است
گاراژ قبله ۶ دانگ
دکان عطاری آجودان جنب سرای شاهزاده ۶ دانگ
دکان سلمانی قدیم جنب عطاری اجودان ۶ دانگ
دکان نجاری استاد عبدالحسین نجار ۶ دانگ
دکان کبابی جنب گاراژ ایران ۶ دانگ
دکان خباری ۶ دانگ
دکان میرزا اسدالله ساعتساز ۶ دانگ
دکان استاد ابراهیم حداد جنب گاراژ ایران ۶ دانگ
دکان میرزا عباس چرخچی جنب رودخانه ۶ دانگ
دکان استاد ابراهیم سراج جنب رودخانه ۶ دانگ
دکان آهنگری استاد غلام جنب رودخانه ۶ دانگ
دکان حدادی غلامحسین جنب رودخانه ۶ دانگ
دکان استاد کریم اوراقچی جنب رودخانه ۶ دانگ
دکان استاد مرتضی حداد جنب رودخانه ۶ دانگ
دکان استاد غلامعلی نجار جنب رودخانه سرای قبله ۶ دانگ
بقالی از توابع گاراژ قبله ۶ دانگ"
پینوشت:
این سند از این جهت که به نام بسیاری از دکانها وگاراژه های محله بیرون دروازه قم اشاره کرده است برای پژوهشگران اجتماعی شهر قم مفید است.
محله بیرون دروازه: منظور مستغلات روبروی دروازه معصومیه/ معصومه قم (پل علیخانی) یا میدان مطهری و خیابان هدف امروزی است.
اداره پنبه: کارخانه پنبه ایران و روسیه مراد است.
دکتر احمد جمراسی، کارشناس مرکز اسناد
۱۴۰۲/۱۲/۰۷
#سند
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
تصویر سنگنوشته فرمان شاه عباس برای شیعیان انجدان، در موزه حمام چهار فصل اراک
در متن کتیبه، انجدان از توابع دارالمؤمنین قم به شمار آمده است.
عکس از دکتر احمد خامهیار به تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۹۸
#کتیبه
@ganjineh_channel
بنیاد قمپژوهی
تصویر سنگنوشته فرمان شاه عباس برای شیعیان انجدان، در موزه حمام چهار فصل اراک در متن کتیبه، انجدان
سنگنوشته فرمان تخفیف مالیاتی شاه عباس صفوی در انجدان اراک
✍️ دکتر احمد خامهیار
شاه عباس صفوی در دو دهه پایانی سلطنت خود، فرمانهای تخفیف مالیاتی برای مناطق مختلف ایران صادر کرده است که متن آنها معمولاً در سنگنوشتههایی ثبت و در هر منطقه نصب میشده.
یکی از این فرمانها برای اهالی روستای «انجدان» (امروزه در 37 کیلومتری جنوب شرقی اراک) صادر شده است که میدانیم در طول سدههای نهم تا یازدهم، زیستگاه امامان اسماعیلی نزاری بوده است.
از جمله ارزشهای تاریخی این فرمان، تعبیر «شیعیان اثنی عشری» برای اهالی انجدان است که میتواند دلالت بر تقیّه امام اسماعیلیه و پیروانش در این دوره داشته باشد.
سنگنوشته فرمان تخفیف مالیاتی شاه عباس برای انجدان، در حال حاضر در موزه حمام چهارفصل اراک نگهداری میشود و به تازگی نیز در فهرست آثار ملی منقول به ثبت رسیده است.
متن سنگنوشته تا کنون چندین بار بازخوانی و منتشر شده؛ اما معمولاً این بازخوانیها خالی از اشتباه نبوده است. در اینجا تلاش شده است تا دقیقترین خوانش از متن آن ارائه شود:
هو الله الباقی
حکم جهانمطاع شد آنکه چون همواره
همّت والا نهمت و جملگی نیّت صافی طویّت نواب همیون ما
بترفیه حال شیعیان اثنی عشری باعلا درجه مصروف و معطوف
است و پیوسته مراقبت احوال ایشان پیش نهاد خاطر انور بوده
لهذا شمّهای از عنایت بیغایت شاهانه شاملحال شیعیان موضع انجدان توابع
دارالمؤمنین قم که حقیقت صدق تشیّع ایشان بر مرآت خاطر اشرف جلوه
ظهور یافته، از ابتداء ششماهه پارس ئیل که موضع مذکور تیول سیادت و رفعت پناه امیر
خلیل الله انجدانی شفقت شده رسد دوازده یک ایام متبرکه رمضان المبارک و مال مواشی و
مراعی بطریقی که در سایر محال شیعه قم معمول است بتخفیف و تصدّق فرق مبارک مقرّر فرمودیم؛ مستوفیان
عظام کرام دیوان اعلی آنچه رسد وجوهات مذکور میشود از حشو بنیچه موضع مزبور موضوع و
مُستثنی دانسته، بعد از وضع آن بتیول مقرّر دارند و این عطیّه عظمی را
درباره ایشان انعام مخلّد بر دوام داشته، رقم آنرا در دفاتر خلود ثبت
نمایند، حکّام و تیولداران موضع مذکور حسب المسطور مقرّر داشته،
از فرموده تجاوز نکنند و مالوجهات ایشانرا از قرار دستور
العمل و برآورد دیوان اعلی بطریق سایر محال شیعه قم باز
یافت کرده، یک دینار و یکمن بار زیاده طمع و توقّعی نکنند و چون
بمُهر مِهرآثار رسیده اعتماد نمایند؛ تحریراً فی شهر رجب سنه ۱۰۳۶
#کتیبه
https://t.me/ganjineh_channel
💢 جشنهای نیمه شعبان قم در دهههای گذشته
در دهه سی بیشترین مرکز چراغانی نیمه شعبان گذر خان بود که حاج علی قناد و دیگران گذر را بسیار زیبا میآراستند. تمام مردم قم به آنجا میآمدند. در دهههای چهل چند سالی وسعت بیشتری پیدا کرد و جلوی میدان نو از همه جا زیباتر بود. یک هواپیما هم درست کرده بودند که روی ریل در ارتفاع بالا راه میرفت. بعد از انقلاب زیباترین جا چهار مردان شد و سالها این زیبایی را حفظ کرده است.
یک سال هم یک فیل درست کرده بودند که از مقعد او پف فیلم بیرون میریخت و مردم با خنده و شادی جمع میکردند و میخوردند.
حسین مقیمی
۱۴۰۲/۱۲/۰۸
#یادداشت
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
بنیاد قمپژوهی
💢 جشنهای نیمه شعبان قم در دهههای گذشته در دهه سی بیشترین مرکز چراغانی نیمه شعبان گذر خان بود که ح
💢 جشنهای نیمه شعبان قم در دهههای گذشته
البته از چراغانی بازارکهنه هم انصافا نباید گذشت. دهه سی و چهل و پنجاه، رنگرزی بلندیان که پرتره پیرمردها رو میگذاشت و کنارش هم یک مغازه بود که کله بزغاله و پوستش و یک قلیان روشن را به شکلی میگذاشت که به نظر میرسید بزغاله دارد قلیون میکشد. البته کسی که آن پشت قلیان میکشید دودش را از دهن بزغاله بیرون میداد. چقدر برای ما بچهها جالب بود؛ چون آن موقع بیشتر خانههای قم حتی تلویزیون هم نداشتند. آنهایی هم که داشتند روزها آنتنش را میخاباندن تا کسی نبیند. البته شیرینی و شربت و مداحی هم بود و مداحهای خوش صدا تمام هنرشان را آنجا نشن میدادند.
بهتدریج این بزغاله ضرب المثل شد. هر وقت کسی کنجکاوی میکرد و میگفت موضوع چیه؟ طرف که نمیخواست موضوع را بگوید میگفت موضوع چراغانی پارسال است که بزغاله قلیان میکشید. یاد آن روزها بخیر. اگر چه پیشرفت تکنولوژی راه برگشت به آن دوران رو بسته ولی راه برگشت به روابط صحیح انسانی، رفاقتهای بیشیله پیله، صفا و صمیمیت و انساندوستی و ارادت بیغل و غش به معصومان(ع) هیچگاه بسته نخواهد بود.
ابوالفضل رنجبر
۱۴۰۲/۱۲/۰۸
#یادداشت
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
بنیاد قمپژوهی
💢 جشنهای نیمه شعبان قم در دهههای گذشته البته از چراغانی بازارکهنه هم انصافا نباید گذشت. دهه سی و
💢 جشنهای نیمه شعبان قم در دهههای گذشته
جناب رنجبر چه یادآوری و خاطره جالبی را از بازار کهنه و رنگرزی آقای بلندیان بیان کردید. باور بفرمایید یکی از بچه محلهای ما شرط بسته بود سرِ یک فالوده اکبر آشی، مجاور نانوایی تافتون حاج مرتضی چیتگران که برود آ پشت و ته و توی این قلیان کشیدن بزغاله را در بیاورد. غافل از اینکه حاجی بلندیان برای جلوگیری
از ورود افراد متفرقه به قسمت پشتی یک فرد قوی هیکل را مامور کرده بود ... .
علیرضا ولی
۱۴۰۲/۱۲/۰۸
#یادداشت
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
بنیاد قمپژوهی
💢 جشنهای نیمه شعبان قم در دهههای گذشته جناب رنجبر چه یادآوری و خاطره جالبی را از بازار کهنه و رنگ
بزغاله قلیونکش
مرحوم حاج حسین فرجی رئیس وقت صنف قصابان از کسان دیگری بود که بزغاله قلیونکش در نیمه شعبان درست میکرد. آن مرحوم این رسم را در قصابی خود در ابتدای خیابان باجک اجرا میکرد.
سیدمحسن محسنی
۱۴۰۲/۱۲/۰۸
#یادداشت
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
جلسه این هفته بنیاد قمپژوهی (نشست ۵۰۴)
موضوع: تاريخ شفاهی حجّاری در قم
با حضور:
- استاد حاج ابراهیم خسروانجم
- استاد عباس حجری
- استاد حاج عباس حکمتاندیش
- استاد حاج حسین حکیمی
- استاد غلام حسنبیگی
↙️ زمان: سهشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۰۸، ساعت ۱۹
↙️ مکان: میدان رسالت - دانشگاه طلوع مهر
شرکت برای عموم علاقهمندان آزاد است.
#نشست
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
💢 خاطرات زمستانی: سنتها و زندگی روزمره مردم قم (۱)
دکتر محسن اسماعیلی
"زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست"
زمستان برای ما قبل از زمستان فرا می رسید. از اوایل آبان ماه هوا به سردی میگرایید. اتاقی که درآن زندگی می کردیم، با دری چهار لنگه و چوبی به ایوان باز میشد. روزها دو لنگه آن باز بود و آفتاب به درون اتاق میافتاد و آن را گرم و روشن میکرد. این اتاق به قول قمیها "امام رضایی" بود. با توجه به ایوانی که جلو آن بود، در تابستانها هرگز آفتاب به درونش نمی تابید ولی در زمستان که خورشید مایل میتابید، نیمی از اتاق را گرم میکرد و در روزگار فقدان وسایل گرمایشی و سرمایشی هوای اتاق را معتدل میکرد. با شروع پاییز شبها درها بسته میشد و روزها گشوده. در اواخر آبان و اوایل آذر هنگام عصر پدرم که در آن ایام از کار افتاده بود، مقداری چوب و یا زغال در منقل یا استانبولی میریخت و روشن میکرد و در ایوان مینهاد تا بوی نفت و زغال آن از بین برود و اوایل غروب آن را به اتاق میآورد و در سینی گردی مینهاد و پالتویی بر دوش میانداخت و کنار آن مینشست. گاهی مادرم قوری چای در کنار آن میگذاشت و تقریباً همه گرد آن می نشستیم. من نیز مشق هایم را غالباً کنار همین آتش می نوشتم و بارها در کنار آن روی مشق هایم به خواب میرفتم. خوابی عمیق و فارغ از هر دغدغهای تا صبح؛ و یا از سفره نان سنگک بیات برمیداشتم و روی زغالهای گداخته مینهادم و پس از پشت و رو کردن، نان آتش نشانِ خاکستر نشین را با گرمای مطبوعش لذیذتر هر فستفود امروزی میخوردم. بدین گونه شبِ دم سرد گرمی مییافت. با آن به خواب میرفتم و رویاهای رنگین می دیدم.
با سردتر شدن هوا در اواسط و اواخر آذر بساط کرسی بر پا میشد. چالهای در وسط و کف اتاق بود که به آن "چالکرسی" میگفتیم که تابستانها آن را با خاک پر میکردیم و روی آن دوغآب گچ میریختیم تا با کف اتاق یکدست شود و در اواخر پاییز خاک آن را خالی می کردیم و کرسی را بالای آن قرار میدادیم. برای آنکه کرسی جابهجا نشود چالههای کوچکتری نیز در زمین کنده شده بود تا پایههای کرسی در ان قرار گیرد. این چالهها نیز مانند چالهکرسی پر و خالی میشد. روز کرسیگذاری روز تغییر دکوراسیون خانه نیز بود. لحاف کرسی گسترده و در چهار طرف آن تشک پهن میشد و قسمتهایی از لحاف به طرف بیرون تا میخورد تا نشستن آسانتر شود و شباهنگام کاملا گسترده میشدند تا بدن کسی از لحاف بیرون نماند. رختخوابهای اضافه نیز در چادری که به آن "چادر رختخوابی" میگفتیم، پیچیده میشد و به عنوان پشتی در یک یا دو یا چهار طرف کرسی نهاده میشد. طرف بالای اتاق یا جایی که پشتی داشت، جایگاه پدر یا برادر بزرگ یا مهمانان بود. مادر غالباً طرفی مینشست که به سماور نزدیک بود و بقیه اعضای خانواده به ترتیب اهمیت در دو طرف باقیمانده مینشستند. طرف پایین که معمولا طرف در بود، جای نشستن بچهها بود که پشتی نداشت و سوز سرما از ان جا کمر و پشت را نوازش میداد. از همین رو همیشه بین بچهها رقابتی پنهان و پیدا برای نشستن در طرفهای بالا درمیگرفت که برخی از موارد به در گیری نیز میرسید. نشستن در قسمت بالای کرسی علاوه بر این که چشمانداز ایوان و حیاط را در برابر دیدگان ما قرار میداد، دربر دارنده نوعی تفاخر به سایر خواهران و برادران و احساس بزرگی نیز بود.
روشن داشتن کرسی و گرمی آن از وظایف مادر بود. مادرم هر روز سینیای که مخصوص این کار بود برمیداشت و به سرداب میرفت و از گونیهای زغال مقداری زغال و یک گلوله * میآورد. از طرف پایین دامن لحاف را بالا میزد و با کفگیری خاکسترها و آتش باقی مانده را به کناری میزد و یا کنار سینی می ریخت، آن گاه گلوله را در وسط چاله میگذاشت و روی آن زغال میریخت و آتش را روی آن و بر فراز همه اینها خاکستر میریخت. یکی از سرگرمیهای دلپذیر ما در این زمان رفتن از سوی دیگر لحاف به زیر کرسی و تماشای آتشبازی مادر بود. آتشبازی شیرینی که هم دنیای ما را رنگین میکرد و هم روسیاهی را از زغال میبرد. با گذشت روزها کم کم حجم خاکستر زیاد میشد. مادرم گاه با همان کفگیر مقدار اضافی خاکستر را در باغچه میریخت و گاه از آن برای زدودن زنگ ظروف چینی و بلور یا فلزی استفاده میکرد. خاکستر فتیله کرسی بود. شبهای اول به دلیل کمبود خاکستر تنظیم دمای کرسی مقدور نبود و به دلیل وجود گاز مونو اکسید کربن درب اتاق باز نگه داشته میشد، ولی به مرور با افزایش آن بهآسانی دمای کرسی تنظیم میشد.
*زغالها را الک و با آب مخلوط میکردند و به شکل گلوله درمیآوردند.
۱۴۰۲/۱۲/۰۹
#خاطرات
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
💢 کهنهماندهها
کاشینبشته
"این دکان موقوفه همین مسجد است"
مسجد کوچکی در جنب میدان کهنه که نمونههای زیادتری از این نوع مساجد کوچک داشتهایم و هنوز هم تعدادی داریم. مساجدی که بیشتر امام جماعت دائمی ندارند و برای نمازگزارانی است که امکان رسیدن به جماعت را ندارند. امیدواریم بتوانیم فهرست کامل آنها را تهیه کنیم. این مساجد میتوانند موضوع تحقیق دانشگاهی قرار گیرند. ظاهر کاشینبشته نشان میدهد مربوط به اواسط دوران پهلوی دوم است. کاشیکاریهای دیگر مربوط به دوران اخیر است. مسجد سقاخانهای قدیمی در کنار دارد که سال گذشته به همراه مسجد تعمیر و شیرهای آن هم کور شد. ایکاش به سبک سنتی و با رعایت اصول ترمیم میشد.
تنها سقاخانهای بود که میتوانست تداعی کننده سقاخانههای تاریخی قم - که اینک نمونهای از هیچکدام نداریم - باشد. عکسی همکارم آقای استادعلی چند سال پیش قبل از تعمیر به توصیه بنده از آن گرفت. امید داریم دستیاب و نشر شود.
سیدمحسن محسنی
۱۴۰۲/۱۲/۰۹
#یادداشت
#عکس
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
💢 تشکیل شرکت برای تأسیس کارخانه ریسندگی در قم
به قرار اطلاع حاصله اخیراً در طهران شرکتی به منظور تأسیس و بهره برداری کارخانه ریسندگی و بافندگی در شهر قم تأسیس گردیده است.
شرکت مزبور که مرکز آن در طهران میباشد به نام (شرکت سهامی ریسباف قم) با سرمایه سه میلیون ریال که به سه هزار سهم هزار ریالی تقسیم گردید تشکیل شده است و اساسنامه آن نیز تهیه و به ثبت رسیده و اعضای مدیره شرکت نیز به قرار ذیل انتخاب شدهاند.
آقای عبدالحسین نیکپور، آقای علی قیصریه، آقای محمدعلی نصرتیان، و آقایان محمدحسین یزدی و علیاصغر زرکش به سمت عضو علیالبدل انتخاب شدهاند و آقایان احمد اخوان و ابوالقاسم سمسارزاده به سمت مفتشین شرکت تعیین گردیدهاند.
روزنامه اطلاعات، ۹ اسفند ۱۳۱۴، ص ۴.
ارسال: مجید داداشنژاد
۱۴۰۲/۱۲/۰۹
#ریسباف
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
💢 خاطرات زمستانی: سنتها و زندگی روزمره مردم قم (۲)
دکتر محسن اسماعیلی
"زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست"
با احساس سردی هوا یا فرارسیدن شب، مادر سر به زیر لحاف فرو میبرد و با کفگیر خاکستر را به کناری میزد و شعله قرمز رنگ گلوله از میان خاکستر سیاه و سپید سر بر میکشید و فضای تاریک درون کرسی با انگشتانی که بدون حضور دیگر اعضا به جنبش درآمده بودند، یادآور تماشای عروسکهای خیمهشببازی بودند؛ خیالبازی کودکانه.
کرسی دنیای ما را به دوپاره تقسیم میکرد. نیمی پنهان به زیر آن و نیم دیگر بالای آن. جهان غیب و شهادت. بیرون سرد و درون گرم. در زمستان گاه برای دیدن آسمان باز یا ابری، باریدن باران و یا برف درب اتاق باز بود. اگر هم بسته میشد، آن قدر اتاق درز و شکاف داشت که سرما به داخل نفوذ کند. علاوه بر این با باریدن باران و افزایش رطوبت هوا درهای چوبی باد میکرد و کاملا بسته نمیشد. مادرم شبها پس از بستن در، چادری، پتویی را به درازا لوله میکرد و پایین در میگذاشت یا متکایی پشت در میگذاشت تا سرما کمتر نفوذ کند. با این حال صبح که از خواب برمیخاستیم، سرما خورده بودیم و چشمهایمان، به قول مادرم، شیره کرده و پلکهامان به هم چسبیده بود و چشممان باز نمیشد؛ گویی خسروی بودیم که خواب شیرینی دیده بودیم. مادر چای کم رنگ ولرمی در نعلبکی میریخت و پنبهای را به آن آغشته میکرد و به پلک هامان میکشید تا چسبندگی پلکها از بین برود تا دوباره چشم به صبح دیگری باز کنیم.
اطراف کرسی یا روی آن غذا میخوردیم، مشق مینوشتیم، دگدگهبازی میکردیم. نقاشی کودکانه میکشیدیم. با اعضای خانواده یا با مهمانان و اقوام گفتوگو میکردیم یا به گفتوگوهای آنان و خاطرات و داستانهای حکمتآمیز عامیانه گوش میدادیم، غیبت میکردیم و خلاصه زندگی. کرسی کانون گرم خانواده بود؛ همچون مادر. روزها هریک به نوعی از آن دور میشدیم، ما به بازی و درس، پدر و برادران برای کار و مادر و خواهر برای امور داخلی خانه: پختن، شستن، جارو کردن و قالیبافی؛ ولی در نهایت "الیه راجعون". هنگام خوردن ناهار و شام گردش جمع میشدیم. غذا که اغلب موارد آبگوشت بود، در بادیه بزرگی ریخته میشد و روی کرسی درون سینی بزرگی گذاشته میشد و پدر یا مادر مشغول کوبیدن گوشت میشدند و بقیه مشغول خرد کردن نان و تریت کردن. همه از یک کاسه میخوردیم. گاه با دست؛ گاه با قاشق و گاه با تکهای نان. سپس نوبت گوشت کوبیده بود. به ندرت غذایی برای وعده بعد باقی میماند. گاهی مقداری گوشت کوبیده باقی میماند که معمولا تا شب دوام نمیآورد.
با نزدیک شدن غروب و تاریکی هوا و افزایش سرما همه به آغوش کرسی بازمیگشتیم. گرد کرسی مینشستیم. مادر قبل از تاریکی هوا چراغ گردسوز را به ایوان میبرد. نفت میکرد و سوخته فتیله را با قیچی میگرفت و لوله بلوری چراغ را با دهان "ها" میکرد و دستمالی را در آن فرو می برد تا دوده آن را پاک کند. سپس آن را روشن میکرد و لوله را بر سر آن میگذاشت و پس از تنظیم روشنایی، آن را بر روی تاقچه مینهاد. در سایه همین نور ملایم بود که شام میخوردیم. مهمانداری میکردیم. مشق مینوشتیم. قصه میشنیدیم. قصه امیر ارسلان نامدار. داستانمختار. پدران از گذشتگان اقوام میگفتند و مادران خود را به چیزی سرگرم میکردند. دوختن درزی، بافتن دور گیوهای، ریختن چایای. پس از خوردن شام اندک اندک چشمها سنگین میشد. گویی فتنهای در شام افتاده بود که هریک از گوشهای فرا میرفتند. مادر فتیله چراغ را تا حد ممکن پایین میکشید و پس از اطمینان از بسته بودن در اتاق، لحاف را بر سر میکشیدیم و میرفتیم تا کجا؟ تا آنجا که شرابم نمیبرد. تا کی؟ تا دمیدن نور. گاهی در طول شب فتیله چراغ خود به خود بالا میگرفت. فراموش نمیکنم که یک شب با سر و صدا و احساس سرما از خواب بیدار شدم. دیدم در اتاق باز است و چشم چشم را نمیبیند. از قضا فتیله چراغ دود کرده و فضای اتاق را گرفته بود. هنگامی که من بیدار شدم تا نزدیک سطح چهار پایه کرسی دود پایین آمده بود و نور چراغ پیدا نبود. یکی بیدار شده و در اتاق را باز کرده بود. صبح در پرتو نور خورشید چهرهها دیدنی بود. دور چشمها و داخل گوش و بینی سیاه.
۱۴۰۲/۱۲/۱۰
#خاطرات
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
آشنایی و معرفی چهارمین اثر تاریخی (باستانی) قم
"قیز قلعهسی" (قلعه دختر)
قیز قلعهسی یا قلعه دختر، در بلندای یک کوه به همین نام در جنوب غربی جمکران، و در شرق کوه دو برادران واقع شده است. این قلعه چند بخش دارد. بخشهای بالایی آن با دسترسی مشکلتر به دوران قبل از اسلام و بخشهای پایینتر، مربوط به سدههای هفتم و هشتم هجری قمری است.
قلعههای متعددی در ایران به همین نام است.
معروفترین آنان، قلعه دختر فیروزآباد و قلعه دختر کرمان است .
علاوه بر قیز قلعهسی در منطقه جمکران، یک قلعه دختر دیگر نیز در قم در منطقه شاه جمال ابتدای جاده اراک وجود داشت که کاملا تخریب شده است.
دلیل نامگذاری
بنا بر یک نظر، در گذشته به قلعه دختر، قلعه کوه میگفتند و نام دختر از آنجا روی دژ گذاشته شد ک واژهٔ دختر به معنای بکر، دست نخورده و دست نیافتنی است و این دژ یا قلعهها به دلیل دست نیافتنی و شکستناپذیر بودن آنان نامگذاری شده است.
بنا بر نظر دیگری گفته میشود قلعه دخترها یادگاری از معابد آناهیتا یا آناهید، ایزدبانوی آب در ایران باستاناند و لفظ دختر در نام این قلعهها به این ایزد بانو اشاره دارد.
ایرانیان باستان الهه آناهیتا را فرشته موکل بر آب، باران، فروانی، برکت، باروی، زناشویی، عشق، مادری، زایش و پیروزی نیز میدانستند و نامهای دیگر او آناهید، آناهیت و ناهید است. ایرانیان به نام این الهه عبادت گاه میساختند. آناهیتا همان فرشته آب است که در اوستا مورد ستایش قرار گرفته و پرستش از او در میان ایرانیان از زمان اردشیر دوم هخامنشی رواج بیشتری یافت.
روستاهای متعددی نیز در ایران به همین نام است (بهیهان، بیرجند، مشهد و ...)
این قلعه در سال ۱۳۸۰ با شماره ۵۰۵۵ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
#یکصد_جاذبه_گردشگری_قم
#تمدن_هفتهزار_ساله_قم
#قیز_قلعه_سی
#قیز_قالاسی
#قلعه_دخت
برای کسب اطلاعات بیشتر
کانال ما را به دیگران معرفی کنید:
https://t.me/Qomghasht
💢 قم در کتاب حدیقه الاقالیم
کتاب حدیقه الاقالیم به وضعیت شهرهای ایران پرداخته، مختصری از هر شهر نوشته است. این کتاب چاپ سنگی است که کتابخانه کنگره امریکا تصویر آن را به طور رایگان در دسترس عموم قرار داده است.
صفحه نخست کتاب مولف را چنین معرفی میکند: «تالیف لطیف مورخ همهدان ماهر فن واقف حالات روزگار کهن مرتضی حسین صاحب المخاطب به آله یار عثمانی بلگرامی».
قم یکی از شهرهایی است که در این کتاب در ذیل اقلیم چهارم بدان میپردازد که حاوی نکاتی است؛ آنکه آب قم از رودخانه مروفاق بوده و اشارهای به رودخانه کناره شهر نموده که در زمان نگارش کتاب علاماتی از آن معلوم بوده است. همچنین به ابنیهای اشاره شده که از آثار طهومرث و یوبندان شداد بوده است. لکن نوع نگارش، خوانش نام ابنیه را مشکل ساخته. لذا خوانشگران متون خطی میبایست رفع صعوبت نمایند. تصویر صفحهای که در خصوص قم مسطور گشته به علاقهمندان تقدیم میگردد.
حمید صادقی
۱۴۰۲/۱۲/۱۰
#یادداشت
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
بنیاد قمپژوهی
💢 خاطرات زمستانی: سنتها و زندگی روزمره مردم قم (۲) دکتر محسن اسماعیلی "زندگی آتشگهی دیرنده پا بر
💢 حکایت زمستان و کرسی در قم
درود و فراوان درود بر شما جناب آقای دکتر محسن اسماعیلی. نگارش و توصیف زیبای شما از زمستان و کرسی مرا در تونل زمان برد به دهه سی تا آخر دهه چهل ... . یادآوری خاطراتی شیرین و دقیقا شبیه توصیف شما. چون مادر من قالی میبافت و چند تا شاگرد داشت. بعد از ناهار باید برای شاگردان نقشه میزد که بیکار نباشند و قیچی میکرد و من از ده سالگی به غیر از بعضی کارهای خانه دو کار بزرگ را تا آخر دبیرستان انجام میدادم: یکی آتش کردن کرسی بود. ما در یک اتاق چال کرسی داشتیم که مخصوص مهمان بود و سالی چند شب بیشتر روشن نمیشد. ولی در اتاق نشیمن منقل داشتیم. بعد از ناهار منقل را بیرون میآوردم. یک کوفته در وسط و زغال روی آن و آتشهای باقیمانده روی آنها و در پایان با خاکاندازی که هنوز دارم خاکسترها را دور آتش ... و میگذاشتم زیر کرسی و یک طرف کرسی لحاف بالا تا گاز کربن خارج شود. کار دیگرم بار گذاشتن آبگوشت روی چراغ سه فتیلهای بود و بعد دبیرستان و برگشت گرفتن نان و شب جمع شدن در زیر کرسی گرم و زدن آبگوشت با نان سنگک. چه صفایی داشت.
پایههای کرسی را که فرموده بودید .حدود چهار تا پنج سانت جای پایهها را چال میکردن که پایهها در آن قرار گیرد؛ زیرا بچهها و حتی بزرگترها در خواب با پا به چهار چوب کرسی فشار میآوردند و آن را جابهجا میکردند ولی پایهها که درون چاله بود دیگر کرسی تکان نمیخورد. اگر از شیطنتهای بچهها و حتی بزرگترها در زیر کرسی بگوییم که سخن به درازا میکشد. دستشان را دراز میکردند و از یکدیگر منگش یا نیشگون میگرفتند و نمیفهمیدند چه کسی بود و ... .
در شب یلدا که نگو. انواع شبچره، آجیل برگه، جوزقند، تخمه و جمع شدن خانواده و فامیل دور هم و شاهنامه و حافظخوانی و قصه و ... .
صحبت از خانههای امام رضایی کردید. من این موضوع را در هیچ جای ایران ندیدم؛ مثل اینکه ویژه قمیها است.
قمیها به خانههایی که رو به مشرق است میگویند رو به امام رضا یا امام رضایی؛ چون رو به مشهد هست. و خانههایی هم که حیاط آنها به سمت جنوب و جنوب غربی بود میگفتند خانه رو به قبله. تفاوت آن ها در تابش خورشید بود. در زمستان رو به قبلهایها آفتاب زیادی داشتند و بر عکس امام رضاییها آفتاب کمتری داشتند. به همین جهت ارگها، کاخها و خانههای بزرگ و مسجدها را دو یا سه ایوانی میساختند تا در تابستان و زمستان جابهجا شوند.
خاطراتی به یاد ماندنی بود دکتر عزیز.
حسین مقیمی
۱۴۰۲/۱۲/۱۰
#خاطره
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت