هدایت شده از أحلیٰ | هیأت و نوجوان
💠 انسجام فکری؛ سدی در برابر آشفتهبازار معرفتی و بلاتکلیفی نسلی
🔸 در روزگاری زندگی میکنیم که وفور اطلاعات، بهجای روشنگری، گاه پردهای از ابهام بر حقیقت میافکند. سیلابی از محتواهای دینی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی از هر سو جاری است؛ اما این سیلاب، اگر در بستری سامانمند و جهتدار جاری نشود، نهتنها عطش معرفتی را فرونمینشاند؛ بلکه خود میتواند عامل گمراهی و آشفتگی شود.
🔸 امروز، بسیاری از جوانان و نوجوانان ما، در معرض دریایی از سخنها، تحلیلها و روایتها قرار دارند که گاه حتی در تعارض با یکدیگرند! هر فرد یا رسانهای، قطعهای از پازل معارف دین را برمیدارد و آن را به سبک خود کنار میچیند؛ بیآنکه به کل تصویر توجهی داشته باشد. در چنین فضایی، نبود انسجام فکری، هیأت را - که باید پناهگاه تربیت دینی باشد - در معرض ابتلا به سردرگمیهای پرمخاطره قرار میدهد.
🔸 اما هیأت منسجم، آن است که میان دل و عقل، سنت و نوگرایی، احساس و فهم، پلی استوار بزند و قطعات پراکنده معرفت را در منظومهای هماهنگ و هدفمند جای دهد.
🔸 انسجام فکری در هیأت، همچون ستاره قطبی است که در شب تاریک شک و شبهه، مسیر حرکت را روشن میسازد. این انسجام، نیرویی پنهان؛ اما قدرتمند است که هیأت را از افتادن در دام التقاط، افراط و یا سطحینگری حفظ میکند.
🔸 چنین انسجامی، اتفاقی و تصادفی نیست؛ محصول تلاش آگاهانه و جمعیِ مسئولان هیأت است؛ ثمرۀ تبعیت از یک هندسه معرفتی منسجم و برگرفته از اسلامشناسان بصیر و ریشهدار در سنت اهلبیت(ع).
🔸 این مبانی مشترک و هماهنگ، ستون خیمه تربیتاند؛ خیمهای که نسل جوان، زیر آن احساس امنیت فکری، آرامش قلبی و جهتگیری صحیح میکند.
🔸 در نبود این بنیان، هیأت به محفلی تبدیل میشود که هر کس حرف خود را میزند؛ بیآنکه مخاطب بداند کدام صدا، صدای حق است. جوان، میانِ دهها روایت و تحلیل بیربط و گاه متضاد، بیسکان میماند؛ طعمهای آماده برای شبههافکنان و رسانههای مخرب! ازاینرو، یکی از وظایف حیاتی هیأتهای امروز، طراحی و پاسداری از این انسجام فکری است؛ انسجامی که نه فقط در محتوا؛ که در لحن، ساختار، برنامهها و حتی سبک ارتباط با مخاطب باید تجلی یابد.
🔸 تنها در سایۀ چنین وحدتی است که هیأت میتواند مأمن اعتماد معرفتی و چراغ راه زندگی مؤمنانه در عصر پریشانیها باشد.
👤 #استاد_رحیم_آبفروش
💢 اردوگاه فرهنگی_تربیتی شهید هاشمینژاد| بهشهر
🗓 اردیبهشت۱۴۰۴
#تشکیلات
#احداث
#سخن_فانوس
#آسیبشناسی
⚜️ أحلیٰ | «دفتر تخصصی هیأتونوجوان»
@ahla_HeyatNojavan
#ویراست
مهمتر از قرارگرفتن بر سکوی قهرمانی، قرارگرفتن در سمت درست تاریخ است...
همه بامرامها، همه بامعرفتها، همه علیدوستها، همه اباالفضلیها، همه امامحسینیها، همه بچههای هیأتی، قدردان زحمات تیم ملی کشتی هستند...
آقا #علیرضا_دبیر، دبیر باتدبیر فدراسیون کشتی!
آقا #پژمان_درستکار، آقامربی! سرمربی تیم ملی کشتی!
پهلوان #امیرحسین_زارع،
پهلوان #رحمان_عموزاد،
طلاییهای میدان جهانی زاگرب!
همه اعضای تیم ملی کشتی جمهوری اسلامی ایران!
قدردان زحمات شما هستیم...
#ایران_حسین_تا_ابد_پیروز_است
✍️ #رحیم_آبفروش
▫️https://virasty.com/qoqnoos/1758194636547973930
▫️@qoqnoos2
ققنوس
«یک شب در دفتر آقا در نجف!» (اربعیننوشت۱۱؛ روزنوشتهای سفر اربعین ۱۴۰۴) |۲شنبه|۱۹مرداد۱۴۰۴|۱۶صفر۱۴۴
چهقدر زود فاصله میافتد...
یکآن غفلت کنی، مشق امروزت ممکن است نه به فردا که به فرداها موکول شود...
بازگردیم به ادامه اربعیننوشتها...
ققنوس
«یک شب در دفتر آقا در نجف!» (اربعیننوشت۱۱؛ روزنوشتهای سفر اربعین ۱۴۰۴) |۲شنبه|۱۹مرداد۱۴۰۴|۱۶صفر۱۴۴
«بنویس! ننویس!»
(اربعیننوشت۱۲؛ روزنوشتهای سفر اربعین ۱۴۰۴)
|۳شنبه|۲۰مرداد۱۴۰۴|۱۷صفر۱۴۴۷|
خیلیخیلی خستهایم، نماز صبح را به سختی میخوانیم و میافتیم... با صدای اذان ظهر بلند میشویم...
میآیم سراغ بچهها... دنبال صبحانه رفتهاند و دست خالی برگشتهاند... یکی از همسایهها(که حالا متوجه شدهایم احتمالاً خانواده آقای #حسینپناه هستند)، با نان صمون و پنیر و مربا دستشان را پر کردهاست...
پایین هم نماز جماعت را آیتالله #سیدمجتبی_حسینی، نماینده حضرت آقا در عراق، خوانده است و درحال خروج از مصلی هستند...، اینها را از ایوان بالا میبینم...
میروم در مصلای خالی، نماز ظهر را میخوانم و مینشینم به نوشتن بخشهایی از همین سیاههها که میخوانید... #حسینپناه میآید داخل حسینیه برای نماز و من هم که منتظر امام رایگان، پشتش میایستم به نماز عصر...
▫️
طبق برنامه قرار است که پیادهروی را از شب آغاز کنیم... هرچه جلوتر میرویم قرارگرفتنِ اربعین در فصل گرما، باعث میشود، الگوی پیادهروی اربعین هم تغییر کند و سنت پیادهروی درشب، رخ نشان دهد... زائران غالباً روز را به استراحت مشغول هستند و از دمدمهای غروب سیاهه جمعیت خودش را نشان میدهد و اوج میگیرد... سال گذشته یکیدو مرتبهای که از این سنت تخطی کردیم، بدجوری ادب شدیم!
امسال هم که فاطمهبهار و فاطمهیاس، بهویژه محمدآرمان، این ملاحظه را دوچندان میکند، هرچند نمیدانم همراهانمان ادامه مسیر را با ما خواهند بود یا نه...
▫️
به این ترتیب فرصت مغتنمی است برای دوشگرفتن و شستن لباسها... لباسها را در همان ایوان مقابل اتاق پهن میکنم، زمین آنقدر گرم است که پای برهنه را نمیشود بر آن گذاشت... در این گرما به ساعتی نمیکشد که لباسها خشک شوند...
▫️
عازم حرم میشویم... فاصله زیارت سلام و زیارت وداعمان خیلی کوتاه شد و این البته خصیصه زیارت اربعین است...
حرم به شدت شلوغ است، راهروی دوم اطراف ضریح، جایی برای نشستن نمییابیم...، چارهای نیست، همراه روحالله دونفری میرویم سمت صحن حضرت زهراء(س)، درازبهدراز زائران خسته از راه، مشغول استراحت هستند... دوری میزنیم و تکیهگاه ستونی را پیدا میکنیم تا پدرپسری دقایقی را بنشینیم...
روحالله باز هم تشویق میکند و با یک حالت التجائی درخواست میکند که «بنویس!»
اما نمیدانم چرا این سفر دستم به نوشتن نمیرود... دستم باز نیست، حالم خوش نیست، شرایط فراهم نیست، اتاق کج است یا... نمیدانم... در هر صورت روحالله برای چندمین بار دلسوزانه تشویق میکند «بنویس!» و باز هم ندای درونم غلبه میکند که فعلاً «ننویس!»
✍️ #رحیم_آبفروش
▫️@qoqnoos2