eitaa logo
🇵🇸راهـ ــ ــ صالحین 🇮🇷🛣️
939 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
94 فایل
باسلام به کانال "راه صالحین " خوش آمدید🌺 🤚در این مجال، راه صلحا را با هم مرور خواهیم کرد✋ ارتباط با ادمین: @habeb_1 این کانال مستقل بوده و به هیچ ارگانی متعلق نمی‌باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اولین ویدئو از موشک راهبردی دوربرد و نقطه زن "خیبرشکن" سپاه ادامه در پست بعدی 👇
🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨 *مزایای موشک خیبرشکن چیست ؟* 🔸️امروز خیبرشکن جدیدترین موشک بالستیک تاکتیکی جمهوری اسلامی ایران رسما معرفی شد . 🔸️ فرمانده نیروی هوافضای سپاه برد آن را حدود ۱۵۰۰ کیلومتر عنوان کرد و از قابلیت های آن به کاهش جرم تا یک سوم و ۶ برابر سرعت در آماده سازی اشاره نمود. 🔸️نکته مهمی که سردار حاجی زاده از آن سخن به میان آورد قابلیت سرجنگی جدا شونده این موشک راهبردی بود که پس از مرحله نهایی پرتاب به سمت هدف میتواند تا آخرین لحظه مانور دهد و از سد سیستم های دفاع موشکی عبور کند. در خصوص این موشک چند نکته باید ذکر شود . 1️⃣ نام این موشک خود نشانگر هدف سپاه از ساخت آن است. خیبر نام سلسله قلاعی است که در هفت منزلی شمال یثرب واقع شده و یهودیان بنی نضیر که توسط پیامبر به علت خیانت از مدینه اخراج شده بودند در آن سکنی داشتند . 🔸️آنان به دلیل تحریک قریشیان ساکن مکه به جنگ علیه مسلمانان از سوی پیامبر تهدید و در نهایت بوسیله جنگ هزیمت شدند . 🔸️در نتیجه مبرهن بوده که ایران از ساخت این موشک به دنبال تهدید رژیم صهیونیستی است. 2️⃣ موشک راهبردی خیبرشکن با توجه به مسافتی که می تواند بپیماید ، این قابلیت را دارد که از نقاط مرکزی ایران به راحتی تمام شهرها ، ابنیه و تاسیسات اسرائیل را به طور دقیق مورد اصابت قرار دهد . 3️⃣ ویژگی های خاص این موشک در طراحی و عملیات موجبات آن را فراهم آورده تا آنچنان چابک گردد که از سد سامانه های موشکی عبور کند . نکته مهم اینست که سیستم های پدافندی موشکی نمی توانند با موشک های فراصوتی که پس از شلیک قابلیت مانورپذیری دارند مقابله نمایند. 4️⃣ سوخت جامد این موشک نیز مزیتی است که می تواند بقای آن بر روی لانچر و قابلیت تحرک آن قبل از شلیک را به نحو محسوسی ارتقا بخشد. 5️⃣ بهره گیری از بدنه کامپوزیتی رجحان بعدی این موشک نسبت به سایر پرتابه هاست که علاوه بر کاهش جرم موشک به یک سوم ، با توجه به جذب امواج در رادارگریزی آن نیز بسیار موثر خواهد بود . 6️⃣ مدت هاست که ایران ساخت و استفاده از پرتابه هایی چون شهاب ۳ را کنار گذاشته و در پی بهره گیری از موشک های دقیق ، چابک و کوچک با قابلیت رادارگریزی و نقطه زنی است تا بتواند در هر نبرد احتمالی، حداکثر ضربه را با کمترین هزینه به رژیم صهیونیستی وارد آورد . •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
اگر امروز هستیم و خانواده خود را در کنارمان می بینیم،اگر امروز صبح این پیام را در آرامش و امنیت کامل خواندیم باید بدانیم در ۲۰ بهمن سال ۶۴ مردانی از جنس غیرت و شجاعت و امیدوار به فضل الهی در گمنامی و مظلومیت تمام به عشق دیدار مادر مظلومه شان حضرت زهرا سلام الله علیها دل به آب های خروشان اروند زدند و حماسه عزت و سربلندی آفریدند. مردانی که پس از شهادت پیکرهای مطهرشان دیگر برنگشت تا انقلاب اسلامی بماند. و ما فقط شرمنده شهدا هستیم . صلوات •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
04- SHAHIDنور علي شوشتري .mp3
6.24M
🕊️ 🎧 بخش معرفی شهدا در برنامه مهربان باشیم راديو معارف ⏯️ این قسمت: سردار شهید نورعلی شوشتری •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
با صدای آهنگ ملایم گوشیم از خواب بیدار شدم بعد از چند دقیقه از رخت خواب بلندشدمو به صورتم آب زدم.لباسامو عوض کردمو بابا رو بیدار کردمو تا وقتی که آماده شه دوتا استکان چای ریختم... بعد خوردن چای،نشستیم تو ماشین.۱۵ دقیقه بعد کنار مغازه نزدیک آرامگاه نگه داشتمو گلاب خریدم.بعد اینکه واسه شهدای گمنامی که تو آرامگاه دفن شده بودن فاتحه خوندیم رفتیم طرف قبر مامان، کنارش نشستیمو فاتحه خوندیم چند دیقه بعد ریحانه و روح الله هم اومدن. ریحانه یه نایلون پر از گلبرگای سرخ دستش بود قرانو گرفتم دستمو شروع کردم به خوندن بابا هم سرش پایین بودو ذکر میگفت ریحانه گلابو ورداشتو ریخت رو قبرو با دستش سنگ قبرو پاک کرد روح الله هم بعد چند دقیقه خداحافظی کردو رفت همه سکوت کردیمو فقط صدای گریه های ریحانه بود که این سکوتو میشکست!چند صفحه که خوندم قرانو بستم.رفتیم تو ماشینو برگشتیم خونه.مثله همیشه،وقتایی که از پیش مامان برمی گشتیم دلم میگرفت...!هر کی به کاره خودش مشغول شد ریحانه میخواست ناهار درست کنه که بهش گفتم از بیرون سفارش میدم بره درسشو بخونه و وسایلشو جمع کنه رفتم سراغ لبتابمو مشغول شدم!زنگ زدمو قورمه سبزی سفارش دادم بعد یک ربع که سفارشمونو آوردن سفره رو پهن کردمو بقیه رو صدا زدم حوصله ام سر رفته بود ناهارو که خوردیم دیگه نتونستم تو خونه بمونم.ماشینو برداشتمو رفتم کنار دریا... نشستم روی سنگچینای کنار ساحل.انقدر همونجا موندم تا آشوبی که تو دلم راه افتاده بود آروم شه!به ساعتم نگاه کردم.دیگه باید حرکت میکردیم برگشتم خونه.ریحانه و بابا آماده بودن نماز مغربو که خوندیم وسایلارو تو ماشین گذاشتیمو حرکت کردیم.سکوت بینمون آزار دهنده بود ولی به نظر میرسید کسی حال شکستنشو نداره.داداش علی و خانومش شاید یه هفته دیگه میومدن تهران.چون فرشته تازه به دنیا اومده بود، زن داداش میترسید ببرتش مسافرت!ریحانه رو صدا زدم جواب که نداد از تو آینه بهش نگاه کردم.بیهوش شده بود.برام سوال بود چطور میتونست تو ماشین انقدر راحت بخوابه؟ باباهم به جاده خیره بود. تصمیم گرفتم با صدای قرآن سکوت ماشینو بشکنم. بعد ۴ ساعتِ خسته کننده بلاخره رسیدیم ریحانه که تمام مسیروخواب بود،بیدار کردمو به کمکش وسایلارو از ماشین آوردیم بیرون وقتی وسایلارو تو خونه مرتب کردیم رفتمو دوش گرفتم. ۲۰ دقیقه بعد سرحال اومدم بیرون!حالم بهتر شده بود و خستگیم از تنم در رفته بود ریحانه با وسایلی که آورده بودیم شام درست کرد. بعد اینکه شام خوردیم خودم ظرفا رو جمع کردمو با وجود مخالفت ریحانه شستمشون بابا رو فرستادم بخوابه.واسه فردا صبح براش نوبت گرفته بودم.وقتی کارام تموم شد قرآنمو برداشتم.وقتایی که تنها و بیکاربودم چندتا آیه حفظ میکردم.این چندتا آیه روهم۱۴جزء شده بود.ولی میخواستم بقیشم حفظ شم.رفتم کنار بابا که آروم خوابیده بود.پیشونیشو بوسیدم‌.نگاه کردن به چهره ی بابا بهم آرامش میداد.حس میکردم از نبودش خیلی میترسم.دستشو گرفتمو انقدر قرآن خوندم که وقتی به خودم اومدم ساعت از۲ شبم گذشته بود.قرانو بوسیدمو بستم. بدون اینکه رخت خوابی پهن کنم دراز کشیدمو خوابیدم... نویسندگان:فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
با تمام وجودم از خدا خواستم‌ بابا رو برام‌نگه داره به پشتی تکیه دادمو سرمو به دیوار پشت سرم چسبوندم انقدر ذکر گفتمو گریه کردم که متوجه گذر زمان نشدم همش به ساعتم‌نگاه میکردمو منتظر تماس ریحانه بودم بهش گفته بودم عمل باباکه تموم شد بهم خبر بده قرآنی که اون شب که تو پالتوم پیداش کرده بودم همیشه باهام بود.بازش کردم.خوندن یا حتی نگاه کردن به کلمه های قرآن باعث آرامشم میشد.یه ساعت بعد چشمام خسته شد.قرآنو بستمو انگشتامو رو چشمام فشار دادم وقتی دیدم خبری نشد از نماز خونه اومدم بیرونو رفتم پیش بچه ها تو سالن انتظار نشسته بودن ریحانه سرشو رو شونه ی روح الله گذاشه بودو گریه میکرد روح الله هم به رو بروش خیره شده بود.علی با دستاش سرشو میفشرد.زن داداشم کلافه ومضطرب بچه رو تکون میداد تا شایدآروم بگیره.قوت قلب گرفته بودم. سعی کردم روحیه شونو عوض کنم باید توکل میکردن نه اینکه وا برنو جا بزنن.اروم زدم رو سر ریحانه و گفتم:چتهه آبغوره گرفتی؟خودتو واسه شوهرت لوس میکنی !!فاصله رو حفظ کن خواهر !!!مکان عمومیه !!! علی با شنیدن صدام سرشو بالا اوردو یه نیمچه لبخندی تحویل داد ریحانه هم گفت:ولم کن محمد. محمد:چیو ولت کنم پاشو ببینم بازوشوگرفتمو کشیدمش طرف آب سرد کن لیوانو پر آب سرد کردم یخوردشو رو دستم ریختمو پاشیدم روصورت ریحانه که صداش بلند شد:اههههههه محمددد!!! یه دستمال از جیبم در اوردمو دادم دستشو گفتم:خواهرم به جای گریه بشین دعا کن.گریه میکنی که چی بشه؟چیزی نشده که.باباهم چند دیقه دیگه صحیحو سالم میارن بیرون ناراحت میشه اینجوری ببینتت بعد به شوهر بی عرضت که چیزی نمیگه که.به من میگه چرا گذاشتی خواهرت گریه کنه. دستشو گرفتم و با لبخند ادامه دادم:بخند عزیزم الان باید با امید به خدا توکل کنی. بقیه ی آبو هم دادم دستشو گفتم:اینو هم بخور لبخند زد ازش دور شدم رفتم طرف زن داداشو بهش گفتم:بدین من فرشته رو خسته شدین زن داداشم از خدا خواسته بچه رو داد به منو یه نفس راحت کشید راه میرفتمو آروم سوره های کوچیکی که حفظ بودم،میخوندم بچه هم دیگه گریه نمیکردو ساکت شده بود.انقدر خوندمو راه رفتم که هم سرگیجه گرفتم،هم فرشته خوابش برد.دادمش دست باباش خواستم بشینم که با باز شدن در صرف نظر کردمو رفتم سمت دکتر سبز پوشی که بیرون اومد.دکتر به نگاه مضطربم با یه لبخند جواب دادو گفت:عمل خوبی بود خداروشکر.مشکلی نیست تا ۲۴ ساعت آینده بهوش میان ان شا الله.منتظر جوابی نموند و رفت.خداروشکرر کردمو خبرو به بقیه که جمع شده بودند رسوندم همه خوشحال شدن ریحانه پرید بغلم در گوشش گفتم:اییش دختره ی لوس!! انقدر خوشحال بود که بیخیال جواب دادن به من شد فاطمه: کلافه و داغون رفتم رو ترازوی تو اتاقم هر هفته یه کیلو کم میکردم از دیدن قیافه خودم تو آینه میترسیدم‌ شده بودم چوب خشک کتابمو که میدیدم کهیر میزدم واقعا دیگه مرز خر خونیو گذرونده بودم از خونه بیرون نمیرفتم جز برای دادن آزمونای کانون رسیده بودیم به خردادو فردا باید اولین امتحان نهاییمو میدادم.دیگه جونی برام‌نمونده بود دراز کشیدم‌تو اتاقم که مامانم با یه لیوان شیر اومد تو.گذاشتش رو میزو بدون اینکه چیزی بگه از اتاق رفت بیرون.یه نفس عمیق کشیدم خداروشکر چند وقتی بود که بخاطر زنجیرم بهم گیر نمیداد.مجبور شده بودم بگم دادم به یه نیازمندی...! بعدِ کلی داد و بیدادو دعوا بالاخره سکوت پیشه کردو راضی شد.خداروشکر الان دیگه بیخیالش شده بود.درِ کشوی دِراورمو باز کردمو کلوچه و پسته هامو از توش در اوردمو مثه قحطی زدها آوار شدم سرشون.ساعت کوک کرده بودم تا فردا صبح زود بیدار شم درس بخونمو یه دور کتابو مرور کنم.واسه امشب دیگه توانی برام‌نمونده بود. تا اراده کردم از خستگی چشام بسته شدو خوابم برد. از استرس چندباری از خواب پریدم ولی سعی کردم دوباره بخوابم.ساعت ۸ صبح امتحان داشتیم‌.هر چی سعی کردم واسه نماز بیدار شمو بعدش بشینم درس بخونم نتونستم.اصلا نمیتونستم چشامو باز نگه دارم.نزدیکای ساعت هفت و نیم بود که بابا بیدارم کرد. بابا:پاشو.پاشو امتحانت دیر میشه‌. پتو رو از روم کنار زدم و نشستم رو تخت.وقتی چشام به ساعت افتاد داد زدم:یا خدا چرا بیدارم نکردین؟ بابا:خیلی خسته بودی.بیدارت کردم ولی نشدی. محکم زدم تو سرمو گفتم:بدبخت شدم بدبخت شدم وایییی... من دوره نکردم این کتاب کوفتیو. بابا همونجور که از اتاق خارج میشد گفت:بسه دیگه یه ساله داره میخونی هر روز.چرا انقدر سخت میگیری...!؟ جوابی ندادم.فرم مدرسمو تو پنج دیقه پوشیدم‌. مشاورم همیشه میگف واسه لباس پوشیدنت مدیونی بیشتر از ۵ دیقه وقت بزاریو تایم درس خوندنتو هدر بدی. نویسندگان:فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
*🔰مقام معظم رهبري: ۲۲ بهمن مظهر اقتدار ملی است؛ مظهر اقتدار ملت ایران است.* چهل وسومین سال پیروزی انقلاب اسلامی و يوم الله ۲۲ بهمن مبارک و گرامي باد🇮🇷⚘⚘🌹🌹 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«حلیمه سعیدی» درگذشت حلیمه سعیدی، بازیگر تلویزیون و مادر شهید امروز جمعه ۲۲ بهمن ساعتی پیش در منزل خود درگذشت. پای صحبت های مرحوم حلیمه سعیدی: من آقای خامنه‌ای رو از همه بیشتر دوست دارم حتی از پسر شهیدم فاتحه‌ای برای مادر شهید بخوانیم ... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 *عشق مردم به انقلاب. راهپیمایی روستایی با اسب و تراکتور در بوشهر* ┅┅┅┅ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
کتاب صوتی " انسان دویست و پنجاه ساله " بیانات و نوشته های مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای درباره سیره سیاسی مبارزاتی امامان معصوم ناشر : موسسه فرهنگی هنری ایمان جهادی تولید ایران صدا با صدای ان شاء الله هر شب حدودا ساعت 22، یک قسمت(از15قسمت) بارگذاری میگردد •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
Part03_انسان 250 ساله.mp3
9.41M
📗کتاب صوتی قسمت 3⃣ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin
🔸پدرت شاه خراسان و خودت گنج مقامی 🔸پدرت حضرت خورشید و خودت ماه تمامی 🔸غنچه‌ای نیست که عطر نفست را نشناسد 🔸تو که ذکرصلواتی و درودی و سلامی 🌸🍃 ولادت با سعادت ابن الرضا، حضرت جواد الائمه علیه السلام مبارک باد •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• ✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇. 🌍eitaa.com/rahSalehin