eitaa logo
دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
166 دنبال‌کننده
285 عکس
59 ویدیو
1 فایل
امام خامنه ای: درجمهوری اسلامی هرکجا که قرارگرفتیدآنجارا مرکزدنیابدانیدوآگاه باشیدکه همه کارهابه شمامتوجه است. به_حکم_آتش_به_اختیار قدمی برداریم درجهت دغدغه های رهبرمان دغدغه هایی ازنوع فرهنگی!✌ راه ارتباطی شما: @Fateme_art70
مشاهده در ایتا
دانلود
دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
🌹 💠مهدي همواره مي گفت شهدا زنده اند و به اين حرف اعتقاد قلبي داشت. ما اين را در رفتار و عمل مهدي به عينه مشاهده مي كرديم. براي همين هميشه به رفتار وكردارش توجه داشت، چون خود را در محضر خدا و شهدا مي ديد. 💠هر زمان از كنار عكس شهيدي رد مي شديم، مي داد. يك بار از كنار عكس عبور كرديم. مهدي سلام كرد. باتعجب به مهدي گفتم: مهدي جان حمدي بخوان، صلواتي بفرست، چرا سلام مي كني؟ 💠گفت: « زنده است و داره ما رو مي بينه.... » ☘ @rahe_ebrahim
دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
#روزت_مبارک🌸🍃
💠برای در دو مدرسه مشغول به کار شد. دبیر ورزش دبیرستان ابوریحان و معلم عربی در یکی از مدارس راهنمائی محروم، منطقه15 تهران. 💠 عربی زیاد طولانی نشد. از اواسط همان سال دیگر به مدرسه راهنمائی نرفت!حتی نمی گفت که چرا به آن مدرسه نمی رود! یک روز مدیر مدرسه راهنمائی پیش من آمد. با من صحبت کرد و گفت: 💠"تو رو خدا،شما که برادر هستید با ایشان صحبت کنید که برگردد مدرسه! گفتم: مگه چی شده؟ کمی مکث کرد و گفت: 💠"حقیقتش، از جیب خودش پول می داد به یکی از شاگردها تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر بگیرد! 💠 نظرش این بود که این ها بچه های منطقه محروم هستند. اکثرا سر کلاس گرسنه هستند. بچه گرسنه هم درس نمی فهمد." مدیر ادامه داد: من با برخورد کردم. گفتم: 💠"نظم مدرسه ما را به هم ریختی، در صورتی که هیچ مشکلی برای نظم مدرسه پیش نیامده بود. بعد هم سر ایشان داد زدم و گفتم: "دیگه حق نداری اینجا از این کارها بکنی. از پیش ما رفت. بقیه ساعت هایش را در مدرسه دیگری پر کرد. حالا هم بچه ها و اولیاء از من خواستند که ایشان را برگردانم." 🌹 @rahe_ebrahim
🌹 همیشه در مقابل بدی دیگران گذشت داشت. بارها به من می گفت: "طوری و کن که احترامت را داشته باشند. می گفت: "این دعواها و مشکلات خانوادگی را ببین بیشتر به خاطر اینه که کسی گذشت نداره. بابا ارزش این همه اهمیت دادن نداره. آدم اگه بتونه توی این دنیا برای خدا کاری کنه ارزش داره." @rahe_ebrahim
🌹 💠روی موتور پشت سر ابراهیم بودم. ناگهان یک موتورسوار دیگر با سرعت از داخل کوچه وارد خیابان شد. پیچید جلوی ما و ابراهیم شدید ترمز کرد. 💠 موتورسوار که قیافه و ظاهر درستی هم نداشت، داد زد: هُو! چیکار می کنی؟! بعد هم ایستاد و با ما را نگاه کرد! همه می دانستند که او مقصر است. با که روی لب داشت در جواب عمل زشت او گفت: 💠"سلام، خسته نباشید!" موتورسوار عصبانی یکدفعه جا خورد. انگار توقع چنین برخوردی را نداشت. کمی مکث کرد و گفت: "سلام، معذرت می خوام، شرمنده." 💠ابراهیم در بین راه شروع به صحبت کرد. "با یک سلام طرف خوابید. تازه معذرت خواهی هم کرد. حالا اگر میخواستم من هم داد بزنم و کنم. جز اینکه اعصاب و اخلاقم را به هم بریزم هیچ کار دیگری نکردم." 🌸🍃 @rahe_ebrahim
🌹 همیشه آیه وجعلنا را زمزمه می کرد. یکبار گفتم: "آقا ابرام این آیه برای محافظت در مقابل است، اینجا که نیست! نگاه معنی داری کرد و گفت: "دشمنی بزرگتر از هم وجود دارد؟!" 🌸🍃🌸🍃 @rahe_ebrahim
🌸🍃 ذکر را بارها و بارها در نماز تکرار کرده بودم اما نه به آن صورتی که به حقیقت توجه می کرد. می گفت: می دانی یعنی چه؟! یعنی خدا از هر چه که در ذهن داری بزرگتر است. خدا از هرچه بخواهی فکر کنی با عظمت تر است. یعنی هیچ کس مثل او نمی تواند من و شما را کمک کند. یعنی خدای با عظمت در کنار ماست، ما کی هستیم؟ اوست که در سخت ترین شرایط ما را کمک می کند. 🌹 @rahe_enrahim
🌹 🍃از علمائی که به او ارادت خاصی داشت مرحوم حاج آقا هرندی بود. این عالم بزرگوار غیر از ساعات نماز مشغول شغل پارچه فروشی بود. 🍃با به مغازه حاج آقا رفتیم. به حاجی گفت: دو تا پارچه پیراهنی مثل دفعه قبل می خوام. حاجی با تعجب نگاهی کرد و گفت: پسرم، تو تازه از من پارچه گرفتی. چیزی نگفت. ولی من قضیه را می دانستم و گفتم: 🍃حاج آقا، این آقا ابراهیم پیراهن های قبلی را کرده! بعضی از بچه های زورخانه هستند که می پوشند یا وضع مالیشان خوب نیست. برای همین پیراهن ها را به آن ها می بخشد! join⤵️⤵️ @rahe_ebrahim
حضوردر کنار اخلاق و رفتار ما را تغییر داد. و با ارزش ترین مواهب برایش هیچ ارزشی نداشت. بارها دیده بودم که ، تسبیح شاه مقصود گران قیمت خریده. واقعا هم این تسبیح زیبنده دست بود. وقتی یکی از دوستان می گفت: چه تسبیح زیبایی داری! بلافاصله تسبیح را می کرد نه تنها تسبیح که بارها حتی پیراهنش را بخشیده بود. 🌹 @rahe_ebrahim
💠مهدي همواره مي گفت زنده اند و به اين حرف اعتقاد قلبي داشت. ما اين را در رفتار و عمل مهدي به عينه مشاهده مي كرديم. براي همين هميشه به رفتار وكردارش توجه داشت، چون خود را در محضر خدا و مي ديد. 💠هر زمان از كنار عكس شهيدي رد مي شديم، مي داد. يك بار از كنار عكس عبور كرديم. مهدي سلام كرد. باتعجب به مهدي گفتم: مهدي جان حمدي بخوان، صلواتي بفرست، چرا سلام مي كني؟ 💠گفت: « زنده است و داره ما رو مي بينه.... » @rahe_ebrahim
#غیرت نصیحت های #ابراهیم به مردی که #حجاب همسرش برایش مهم نبود: دوست عزیز! همسر شما برای خود شماست، نه برای نمایش دادن جلوی دیگران! می دانی چقدر از #جوانان با دیدن همسر #بی_حجاب شما به #گناه می افتد؟ #شهید_ابراهیم_هادی🌹 #سلام_بر_ابراهیم @rahe_ebrahim
🌹 باران شدیدی باریده بود. خیابان 17شهریور را آب گرفته بود. چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع از راه رسید. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمردها، آن ها را به طرف دیگر خیابان برد. از این کارها زیاد انجام می داد. هدفی هم جز خودش نداشت. مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها مطرح بود. 📚 @rahe_ebrahim
دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
🌹 به و مهمان نوازی بسیار اهمیت می داد. می گفت: اگر می خواهیم کنار هم راحت باشیم، باید را کنار بگذاریم. نباید خودمان را برای یک اذیت کنیم. باید رفت و آمد ها و را مطابق دستورات و بدون انجام دهیم، تا رابطه خانواده ها همیشه برقرار باشد. @rahe_ebrahim