دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
🍃اوایل انقلاب ماشین ژیان داشت. بهش گفتم:
"این همه ماشین توی پارکینگ، چرا یکیش رو بر نمی داری سوارشی؟"
می گفت:
همین هم از سرم زیاده.
🍃از استانداری دو تا حواله پیکان فرستادند.
هر پیکان، چهل و پنج هزارتومان. یکی برای صیاد و یکی برای من.
صدایش را در نیاوردم. نود هزارتومان جور کردم و ریختم به حساب
وقتی فهمید، با ناراحتی گفت:
"کی پیکان خواسته بود؟"
🍃ماجرا را گفتم. ژیانش را گرفتم و بیست هزار تومان فروختم و بیست و پنج هزارتومان هم براش وام گرفتم تا خیالش راحت شد.
چند سال بعد ستاد مشترک ارتش بهش حواله #حج داد قبول نکرد که با پول ستاد به حج برود، پیکانش رو فروخت خرج مکه اش کرد.
#شهید_علی_صیاد_شیرازی🌹
#بیت_المال
@rahe_ebrahim
#بیت_المال
💠شبها ساعت ده توی اتاق بسیج خوابگاه #سوره_واقعه میخواندیم.
یک شب من و #مصطفی زودتر رفتیم. مسئول اتاق آمده بود، برق روشن کرده بود و نوار مداحی گوش میداد.
💠مصطفی بهش گفت «این اتاق بسیجه، ساعت ده هم باید برای #سوره_واقعه باز بشه. تو الان نشستهای برق و چراغ و ضبط رو روشن کردهای. درست نیست، اینا بیتالماله».
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن 🌹
@rahe_ebrahim